نام پژوهشگر: محمدامین زواری
محمدامین زواری غلامحسین غلامحسین زاده
نقد جامعه شناختی یکی از شیوه های کارآمد در نقد متون ادبی، بخصوص رمان، است. در این شیوه، ارتباط ساختار و محتوای رمان با وضعیت و دگرگونی های جامعه و محیطی که در آن متولد شده است، بررسی می شود و چگونگی انعکاس و بازنمایی هنرمندان? اجتماع در جهان تخیلی اثر ادبی، نقد و تحلیل می گردد. در این پژوهش، رمان فارسی افغانستان با تأکید بر چهار رمان منتخب- که بر اساس معیارهای مشخص از چهار دوره اصلی تاریخ داستان نویسی افغانستان انتخاب شده اند- از منظر نقد جامعه شناختی، نقد و تحلیل شده است. چهارچوب نظری تحقیق، تلفیقی از برخی رویکردهای مهم نقد جامعه شناختی با محوریت نظریه های لوکاچ و گلدمن بوده-است. نتایج به دست آمده نشان می دهد ساختار و محتوای رمان فارسی افغانستان از ابتدای پیدایش (1298ه.ش.) تعامل و رابطه نزدیکی با اجتماع افغانستان داشته است و به موازات تغییرات اجتماعی و سیاسی جامعه از استبداد سلطنتی به جمهوری مارکسیستی و سپس نظام طالبانی و نهایتا دوران پس از آن، ساختار رمان از رئالیسم انتقادی به رئالیسم سوسیالیستی و سپس مکاتب مدرن تر رمان نویسی متحول شده و از نظر درونمایه نیز از اعتراض و انتقاد به عقب ماندگی و آداب و رسوم خرافی و مسائل زنان به تضاد طبقاتی و مبارزه ضد امپریالیستی و سپس تردید در ایدئولوژی های وارداتی و محکومیت و مخالفت با آنها تغییر کرده است. در رمان فارسی افغانستان، تصویر جامعه افغانستان به شیوه ای واقعگرایانه منعکس شده است و نویسندگان- با توجه به خاستگاه اجتماعی و گرایش ایدئولوژیک خود- کوشش کرده اند پاسخی به مسائل جامعه و زمانه خود ارائه کنند. کلیدواژه: نقد جامعه شناختی، رمان، افغانستان، تصویر عبرت، حق خدا حق همسایه، شوکران در ساتگین سرخ، هزارخانه خواب و اختناق.