نام پژوهشگر: صدیقه حلیمی جلودار
صدیقه حلیمی جلودار غلامرضا پیروز
بشر همواره به سفر توجّه داشته و دلایل گوناگون سیاسی اجتماعی، انگیزه ی او را برای این کار تشدید کرده است. لذا با عواملی چون تبلیغ مذهب، امور سیاسی یا اقتصادی، شناخت موقعیت های جغرافیایی، انگیزه های شخصی جهت کسب تجربه، انجام تجارت و عدّه ای به قصد زیارت بار سفر می بندند. این پایان نامه با محوریت عنوان فوق به سه سوال پاسخ داده است که شگردهای سفرنامه نویسی ناصرخسرو کدامند؟ و همچنین شگردهای سفرنامه نویسی جلال آل احمد چگونه بوده است؟ و در آخر اشتراکات و افتراقات شگردهای ادبی این دو اثر کدام اند؟ برای تشریح زوایای مختلف مسأله ی اصلی این تحقیق، و دست یابی نهایی به کشف حقایق و ایجاد شناخت کلّی نسبت به قضایای موجود، با استناد به کتب متعدّد به روش توصیفی و تحلیلی با تشریح آن در پنج فصل - که در مقدّمه مبسوطاً آمده است - به این نتیجه دست یافتیم که ناصرخسرو قابلیّت و ظرفیت های زبانی خود را در اشعارش برای ما به یادگار گذاشته است؛ امّا سفرنامه را جای لفظ پردازی و خلّاقیت های ادبی نمی دانست. بنابر این سبک ساده و همه فهمی را در پیش گرفته است چرا که مخاطب سفرنامه ها عموم مردم هستند. امّا جلال سفرنامه-اش را به سبک سایر تألیفاتش می نویسد. آنچه آل احمد در سفرنامه اش می نویسد؛ گزارش صرف نیست، بلکه برخاسته از احساسات درونی نویسنده است و آن را با سبک خاصّ خود، که نثر شاعرانه است، می نویسد البتّه با رویکرد عارفانه و گاهی طنزآمیز و انتقادی. آل احمد تکّه هایی از کلام را حذف می کند، گاهی جمله را نیمه کاره رها می کند و گاهی نیمه کاره آغاز می کند. البتّه باید اذعان کرد که هر دو دارای نثری ساده، موجز، روشن و در عین حال برخوردار از مضامین بسیار اند. هدف ناصرخسرو انتقال اطلاعات و نگارش سفرنامه ای بود که مخاطبش عموم مردم باشد. اما گویا سفر جلال، انگیزه ی تازه ای شد برای نگارش داستانی دیگر در قالبی تازه. او منتقدی بود که از هر قالبی برای بیان انتقاداتش سود می جست.