نام پژوهشگر: ژاله جندقیان

جایگاه حکمت در نظام اخلاقی اسلام
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1390
  ژاله جندقیان   عبدالله موحدی محب

حکمت، کارکردی اساسی در اخلاق عملی و علمی دارد؛ به گونه ای که علم اخلاق یکی از شاخه های حکمت به شمار می آید. حکمت مفهوم ساده ی پیچیده ای است که در پایان تهذیب اخلاق و صفای باطن در نفس آدمی پدیدار می شود. در واقع حکمت، هم آغازگر و هم نتیجه ی اخلاق است؛ از این رو بسیار قابل تامل و بررسی است آنچه در آغاز عمل نیاز است، تقلید و طی طریق سعادت از راه عمل و کسب فضایل است. شریعت در این راه به عنوان نقطه ی آغاز حکمت، راه و مسیر سعادت را خط کشی می کند و با عمل کردن در این چهار چوب مسیر کسب حکمت گشوده تر شده، در نهایت تهذیب اخلاق و صفای باطن به انسان اعطا و هدف دین و فطرت که ایجاد تمامی مکارم اخلاق در انسان است، محقق می شود. حکمت در چند حوزه قابل طرح است که بی ارتباط با یکدیگر نیز نیستند. لفظ عام حکمت که محل تقسیم قرار می گیرد، با فضیلت روحی حکمت که حاصل تهذیب قوه عقل است، پیوندی شگفت دارد. زمانی که حکمت به عنوان یک فضیلت روحی در انسان حاصل شد و نفس به حالت تعادل مطلوب و کارآیی صحیح رسید، کسب معارف حقیقی حکمت برای او حاصل می شود. البته آن حکمت حقیقی که مقصود نظام اخلاقی اسلام و آیات و روایات است، با لفظ عام حکمت که محل تقسیم علوم قرار می گیرد، متفاوت است که این مساله ریشه در اشتباه فاحش پیشینیان در نامگذاری علوم داشته باشد. حکمت از آن دست اموری است که با زوایای مختلف قابل واکاوی است. بررسی دیدگاه خواجه نصیر الدین طوسی به عنوان یک فیلسوف متعهد و مسلمان و امام محمد غزالی به عنوان یک عارف اهل سنت در این چهار چوب، تاحدودی ما را به جمع بندی خوبی در این زمینه می رساند. هر دو اندیشمند با هدف مشترک و روشهای متفاوت به نتیجه ای واحد می رسند که برگرفته از معنای کامل حکمت در قرآن کریم است. اخلاق به عنوان شاکله ی انسانی که زوال و تغییری نخواهد یافت مطرح است و حکمت به عنوان سر لوحه ی این شاکله در تار و پود آن نیز حضور داشته، مقصد را نیز به ما نشان می دهد. حضور موثر و شاکله ساز حکمت در نظام اخلاق اسلامی، عقلانیت، عینی گرایی و واقع گرایی این نظام است.