نام پژوهشگر: اسکندر فتحی آذر
قربان کیانی اسکندر فتحی آذر
الگوهای نوین یادگیری مشارکتی در دهه های اخیر، در نقاط مختلف دنیا توسط پژوهشگران مورد مطالعه قرار گرفته است، اما با این وجود هنوز ابهام هایی در اثر بخشی این الگوها وجود دارد، که همین امر انگیزه ی پژوهشگر را در پرداختن به این تحقیق موجب شده است. هدف این تحقیق مقایسه ی اثر بخشی هر یک از الگوهای یادگیری مشارکتی (پژوهش گروهی و جیگ ساو در مقایسه با یادگیری سنتی) بر میزان خود کارآمدی فراگیران در درس دین و زندگی هنرجویان سال دوم هنرستان می باشد. این پزوهش با طر ح شبه تجربی از طریق اجرای (پیش آزمون و پس آزمون) با گروه گواه انجام شده است. جامعه ی آماری این تحقیق شامل هنرجویان هنرستان های ناحیه2 اردبیل می باشد. شیوه ی نمونه گیری پژوهش،از نوع خوشه ای بوده و در مجموع 76 نفر در 3 کلاس به عنوان افراد نمونه انتخاب شده اند. (گروه پژوهش گروهی،27 نفر؛ گروه جیگ ساو،26 نفرو گروه یادگیری سنتی سخنرانی،23 نفر) می باشند. ابزار جمع آوری اطلاعات، آزمون خود کارآمدی عمومی« شرر» بوده است. داده های به دست آمده از این پژوهش با آزمون های monova وt مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. مدت اجرای کاربندی های پژوهش 6 هفته (42) روز بوده و نتایج اجرای آن حاکی از اثر بخشی روش پژوهش گروهی نسبت به روش آموزش سنتی در افزایش میزان خودکارآمدی و هدف جویی فراگیران می باشد، اما تأثیر آن بر افزایش میزان مولفه های اعتماد و اطمینان به توانایی خود و استقامت و تمرکز در مقایسه با سایر گروه ها، معنی دار نمی باشد. علاوه بر این، یافته های پژوهش نشان داد که به کار گیری روش یادگیری مشارکتی جیگ ساو نیز بر افزایش میزان خودکارآمدی فراگیران تأثیر معنی دار داشته است. نتایج این پژوهش با بسیاری از پژوهش های انجام یافته ی پیشین در زمینه ی یادگیری مشارکتی همسویی دارد.
نظیره محمودی یوسف ادیب
یکی از راههای تعیین سطح خوانایی کتابهای درسی و اینکه متن متناسب با توانایی دانش آموزان نوشته شده است، اندازه گیری قدرت خوانایی متن است، که عواملی مهم مثل خود یادگیرنده، کتاب درسی (فونت، شکل ها و اندازه ی متن و.......) را در نظر می گیرد. در این مطالعه تلاش گردیده که قدرت خوانایی دانش آموزان یک زبانه (فارس زبان) و دو زبانه ی (کرد و ترک زبان) و رابطه آن با پیشرفت تحصیلی بررسی شود. روش: این تحقیق با استفاده از روش علی مقایسه ای انجام شده است. 430 دانش آموز پنجم ابتدایی یک زبانه ی فارس و دو زبانه ی ترک و کرد در سه شهر تهران، مهاباد و مراغه به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. تعداد نمونه ها در این شهرها به ترتیب 153، 145، 132 بودند. در این تحقیق از دو آزمون استفاده شده است. برای اندازه گیری قدرت خوانایی از آزمون کلوز و برای پیشرفت تحصیلی از آزمون معلم ساخته استفاده شده است. یافته ها: داده های حاصل با استفاده از آزمون تحلیل واریانس برای تفاوت قدرت خوانایی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان یک زبانه و دو زبانه و رابطه ی پیشرفت تحصیلی و قدرت خوانایی با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که بین قدرت خوانایی دانش آموزان یک زبانه و دو زبانه تفاوت معنی داری وجود دارد و یک زبانه ها قدرت خوانایی بالاتری دارند اما بین قدرت خوانایی دو زبانه های ترک و کرد تفاوتی وجود ندارد. همچنین نتایج نشان داد که بین پیشرفت تحصیلی دانش آموزان (یک زبانه و دو زبانه)نیز تفاوت وجود دارد و همبستگی معنی داری بین قدرت خوانایی و پیشرفت تحصیلی 068/0=rxy دانش آموزان (یک زبانه و دو زبانه) وجود دارد. یعنی هرچه قدرت خوانایی بالاتر باشد پیشرفت تحصیلی هم بالاتر خواهد بود و بالعکس. نتیجه گیری: کتاب فارسی پنجم متناسب با سطح توانایی دانش آموزان دو زبانه نمی باشد و متن از نظر سطح خوانایی بالاتر از سطح توانایی دانش آموزان دو زبانه می باشد اما متن کتاب برای دانش آموزان یک زبانه مناسب و در سطح توانایی آنها بود.
آسیه صفری اسکندر فتحی آذر
چکیده: هدف این تحقیق بررسی رابطه سبک های هویت و تعهد هویت با خودکارآمدی و پیشرفت تحصیلی در دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه تبریز می باشد. به همین منظور، نمونه ای متشکل از 400 نفر (با لحاظ نسبت دختران و پسران در گروه-های آموزشی و سال های تحصیلی مختلف) از بین دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه تبریز انتخاب شدند و به پرسشنامه های سبک هویت برزونسکی (isi.g6) و پرسشنامه خودکارآمدی عمومی شرر و همکاران پاسخ دادند. داده های به دست آمده از این پژوهش با استفاده از روش های آماری manova و رگرسیون چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش حاکی از عدم پیش بینی خودکارآمدی از طریق سبک های هویت اطلاعاتی و هنجاری بود اما سبک هویت سردرگم/ اجتنابی (به طور منفی) و تعهد هویت (به طور مثبت) باورهای خودکارآمدی دانشجویان را پیش بینی کردند. همچنین هیچکدام از سبک های هویت و نیز تعهد هویت نتوانستند پیشرفت تحصیلی را پیش بینی کنند. از دیگر یافته های پژوهش، تفاوت دانشجویان دختر و پسر در سبک هویت سردرگم/اجتنابی و سبک هنجاری، تفاوت میانگین سبک -های هنجاری، سردرگم/اجتنابی و تعهد هویت دانشجویان در سال های تحصیلی مختلف بود. اما سبک های هویت و تعهد هویت دانشجویان در گروه های آموزشی مختلف تفاوتی نشان نداد. باورهای خودکارآمدی دانشجویان دختر و پسر در سال های تحصیلی و گروه های آموزشی مختلف تفاوت معناداری نداشت.
جمال رزی اسکندر فتحی آذر
نام: جمال نام خانوادگی: رزی عنوان: تأثیرارزشیابی توصیفی برمیزان پیشرفت تحصیلی و نگرش نسبت به مدرسه در دانش آموزان پایه ی چهارم ابتدایی شهر پیرانشهر در سال تحصیلی89-88. استاد راهنما: دکتر اسکندرفتحی آذر استاد مشاور: دکتر جوادحاتمی مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد رشته:علوم تربیتی گرایش:برنامه ریزی درسی دانشگاه: تبریز دانشکده: علوم تربیتی و روانشناسی تاریخ فارغ التحصیلی:خردادماه 1389 تعدادصفحات:147 واژه های کلیدی: ارزشیابی، ارزشیابی توصیفی، پیشرفت تحصیلی، نگرش نسبت به مدرسه چکیده الگوی ارزشیابی توصیفی با استفاده از ابزارهای متنوعی همچون ارزشیابی تکوینی، آزمون های عملکردی، پوشه ی کار، ثبت مشاهدات، خودارزیابی، همسال سنجی، آزمونهای مداد-کاغذی انجام می گیرد و از سال تحصیلی83-1382به صورت آزمایشی در چندین کلاس شهر پیرانشهراجرا می شود. لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان تأثیر ارزشیابی توصیفی بر پیشرفت تحصیلی ونگرش نسبت به مدرسه در دانش آموزان پایه ی چهارم شهر پیرانشهر صورت پذیرفته است. جامعه ی آماری دراین تحقیق شامل کلیه ی دانش آموزان دختر و پسر پایه ی چهارم شهر پیرانشهر بوده که با روش نمونه گیری چندمرحله ای 132نفرانتخاب گردید. روش تحقیق این پژوهش شبه تجربی بوده که درآن به-صورت تصادفی44 نفرگروه آزمایش و88 نفرگروه کنترل بوده اند. ابزارهای جمع آوری اطلاعات، آزمون محقق ساخته ی پیشرفت تحصیلی که دارای سه خرده مقیاس آزمون ریاضی،علوم و بخوانیم- بنویسیم وهمچنین پرسشنامه ی استانداردکیفیت-زندگی درمدرسه می باشد.برای تجزیه وتحلیل داده ها آزمونهای تحلیل واریانس چندمتغیره(manova)،تحلیل واریانس-یک طرفه(anova) و همبستگی پیرسون به کار برده شده است. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که پیشرفت-تحصیلی دانش آموزان طرح ارزشیابی توصیفی بیشتر ازدانش آموزان مدارسی بوده است که ازروش ارزشیابی-غیرتوصیفی استفاده کرده اند و ضمن آنکه نگرش نسبت به مدرسه در بین دوگروه تفاوت معناداری داشته، دانش آموزان-گروه ارزشیابی توصیفی نگرش مطلوبتری نسبت به مدرسه دارند.همچنین بین پیشرفت تحصیلی و نگرش نسبت به مدرسه-همبستگی مثبت مشاهده شده که ضریب همبستگی351/ بین این دو نشانگرهمبستگی متوسط است. دراین پژوهش ضمن بحث درباره ی یافته ها،پیشنهاد هایی نیز برای پژوهش های بعدی مطرح شده است.
آیت فتحی اسکندر فتحی آذر
هدف این پژوهش تعیین رابطه بین احساس کارامدی معلمان با کیفیت آموزشی معلمان می باشد. از بین جامعه آماری، 60 نفر از دبیران متوسطه شهر تبریز(30 نفر دبیر روانشناسی و 30 نفر دبیر فیزیک) انتخاب شدند. برای ارزیابی کیفیت آموزشی از سیستم تجزیه و تحلیل کلامی فلندرز و برای ارزیابی احساس کارامدی معلمان از مقیاس احساس خودکارامدی معلمان اوهایو استفاده شد. نتایج همبستگی کانونیک نشان داد که تنها یک ریشه از تحلیل معنی دار است و از متغیرهای پیش بین احساس کارامدی دبیران با میزان استفاده از شاخص غیرمستقیم بر مستقیم و میزان تعامل بین معلم و دانش آموز معنی دار است. علاوه بر این رابطه احساس کارامدی دبیران با میزان کنش و واکنش آنها و با میزان واکنش فراگیران آنها غیر معنی دار است. همچنین هیچ کدام از متغیرهای شخصی نتوانستند شاخصهای روش فلندرز را پیش بینی کنند.
عبداله رشیدزاده اسکندر فتحی آذر
هدف این تحقیق بررسی تأثیر آموزش ابراز وجود بر جرأت ورزی و مهارتهای اجتماعی دانش آموزان دختر مقطع پیش دانشگاهی شهرستان ورزقان بود.به عبارتی دسترسی به این مسأله که آیا آموزش ابراز وجود می تواند در بهبود و افزایش جرأت ورزی و مهارتهای اجتماعی دانش آموزان دختر پیش دانشگاهی تأثیر مثبتی داشته باشد یا خیر؟،هدفی بود که پژوهش به قصد دستیابی به آنها انجام پذیرفت. روش این پژوهش از نوع طرح نیمه تجربی (نیمه آزمایشی)بود که در آن نمونه ای شامل 50 نفر از دانش آموزان دختر مقطع پیش دانشگاهی از مدارس شهرستان ورزقان انتخاب وپس از جایگزینی تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل مورد مطالعه قرار گرفتند .در فرایند طرح گروه آزمایش تحت آموزش ابراز وجود قرار گرفت و گروه کنترل هیچ مداخله ی دریافت نکرد. نتایج حاصل از روش تحلیل کوواریانس یک طرفه نشان داد که گروه آزمایشی در پایان نسبت به گروه کنترل از بهبودی و افزایش قابل توجهی در جرأت ورزی و مهارتهای اجتماعی برخوردار است .به عبارت دیگر کاربرد و آموزش ابراز وجود موجب افزایش جرأت ورزی و مهارتهای اجتماعی دانش آموزان شده بود .همچنین نتایج نشان دادکه آموزش ابراز وجود تاثیری معنی دار در جرأت ورزی و مولفه های مهارتهای اجتماعی داشته است.که باعث افزایش مولفه های: مهارت اجتماعی مناسب،رابطه با همسالان، اطمینان به خود و باعث کاهش مولفه های :مهارت اجتماعی نا مناسب و رفتارهای پرخاشگری و تکانشی در دانش آموزان گروه آزمایشی گردید. توضیح اینکه آموزش ابراز وجود،می تواند کمبود مهارتهای اجتماعی و ناتوانی جرأت ورزی دانش آموزانی را که با مشکلات بیشمار در سازش با محیط کلاس درس همراهند،رفع نمایدو در نتیجه سازگاری اجتماعی را افزایش دهد.
ژیلا سرمستی یوسف ادیب
هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر رویکرد یادگیری مشارکتی در مقایسه با روش سنتی در پیشرفت تحصیلی و مهارتهای اجتماعی دانش آموزان دوره ابتدایی می باشد. برای همین منظور چهار کلاس(دو کلاس به عنوان گروه کنترل و دو کلاس به عنوان گروه آزمایش) انتخاب شدند. سپس از هر دو گروه پیش آزمون(آزمون پیشرفت تحصیلی و مقیاس مهارتهای اجتماعی) به عمل آمد و بعد از اجرای روش تدریس مشارکتی برای گروه آزمایش روش تدریس سنتی برای گروه کنترل به مدت شش هفته آموزشی، پس آزمون نیز از هر دو گروه به عمل آمد. داده های جمع آوری شده با نرم افزار spss تحلیل شدند. تحلیل کوواریانس چند متغیری نشان داد که روش تدریس مشارکتی نسبت به روش سنتی هم در پیشرفت تحصیلی و هم در مهارت اجتماعی تاثیری معنی دار دارد. همچنین نتایج آزمون t مستقل نشان داد که بین دو گروه دانش آموزان دختر و پسر در متغیرهای پیشرفت تحصیلی و مهارتهای اجتماعی تفاوت معناداری وجود دارد به طوریکه در پیشرفت تحصیلی به نفع دختران و در مهارتهای اجتماعی به نفع پسران می باشد. همچنین نتایج آزمون t نشان داد که بین بین دو گروه دانش آموزان دختر و پسر به شیوه تدریس سنتی در متغیر پیشرفت تحصیلی تفاوت معناداری وجود ندارد ولی در متغیر مهارتهای اجتماعی تفاوت معناداری به نفع دختران وجود دارد.
مریم شادخوب اسکندر فتحی آذر
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین تفکر انتقادی و سواد اطلاعاتی دانشجویان رشته های فنی مهندسی و علوم انسانی دانشگاه تبریز اجرا شد. نمونه پژوهش شامل 378 نفر از دانشجویان رشته های فنی مهندسی و علوم انسانی دانشگاه تبریز بودند که به وسیله نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند و برای سنجش تفکر انتقادی از آزمون مهارتهای تفکر انتقادی کالیفرنیا فرم (ب) و برای سنجش سواد اطلاعاتی از ترجمه فارسی پرسشنامه ی استاندارد قابلیتهای سواد اطلاعاتی برای آموزش عالی استفاده شد. برای تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و t مستقل استفاده شد. نتایج t مستقل نشان داد که بین سواد اطلاعاتی دانشجویان دختر و پسر و هم چنین بین تفکر انتقادی دانشجویان دختر و پسر تفاوت معناداری وجود ندارد. هم چنین بین سواد اطلاعاتی دانشجویان رشته های فنی مهندسی و علوم انسانی و تفکر انتقادی دانشجویان فنی مهندسی و علوم انسانی تفاوت معناداری وجود ندارد. نتایج تحلیل همبستگی پیرسون رابطه تفکر انتقادی و سواد اطلاعاتی را از نظر آماری غیر معنی دار نشان داد.
فریده قره باغی یامچی یوسف ادیب
این پژوهش به دنبال شناسایی موانع اجرای برنامه درسی فرایند محور علوم از دیدگاه معلمان است.هدف کلی مشخص کردن موانع اجرای برنامه درسی فرآیند – محور علوم تجربی دوره ی راهنمایی از دیدگاه معلمان می باشد. جامعه آماری این پژوهش کلیه معلمان علوم تجربی دوره راهنمایی مدارس دخترانه شهر تبریز که در سال تحصیلی 88-87 مشغول به تدریس هستند و تعداد آنها 213 نفر است . برای تعیین حجم نمونه معلمان از فرمول کوکران استفاده شده که در نهایت حجم نمونه 140 نفر است . به منظور جمع آوری داده های مورد نیاز از پرسشنامه محقق ساخته که براساس طیف لیکرت می باشد، استفاده شده است. برای بررسی نگرش معلمان نیز از پرسشنامه نگرش سنج محقق ساخته استفاده شد . روش تحقیق در این پژوهش به صورت توصیفی پیمایشی است که از روایی و پایایی قابل قبولی برخوردار بود. برای تحلیل داده های مربوط به سوالهای 1 ، 2 ، 3 ، 4 ، 5 ، 6 ، 7 ، 8 از آمار توصیفی (فراوانی ، میانگین ،انحراف معیار و ...) و نیز آزمون t تک متغیره استفاده گردید. برای سوال 9 از ضریب همبستگی پیرسون و برای سوال 11 از مقایسه ی میانگین های بدست آمده استفاده شد. نتایج حاصل شده از بررسی متغیرهای تحقیق: - معلمان به اهداف آموزشی برنامه درسی فرآیند محور،محتوا،شیوه ی سازماندهی محتوا دیدگاه مثبتی داشته و به آن اعتقاد دارند و از دیدگاه معلمان اهداف آموزشی به نحو مطلوب طراحی شدهاند.- دیدگاه معلمان به روش های تدریس و فعالیت های یادگیری در برنامه درسی علوم تجربی،امکانات و منابع یادگیری،ارزشیابی و همخوانی درونی عناصر برنامه ی درسی مطلوب میباشد . - از دیدگاه معلمان زمان اجرای برنامه درسی فرآیند – محور علوم تجربی مطلوب نمیباشد. - بین نگرش معلمان نسبت به برنامه درسی فرآیند – محور علوم تجربی و عدم وجود موانع مذکور رابطه مثبت وجود دارد.- از دیدگاه آزمودنیها موانع مربوط به زمان اجرای برنامه درسی در الویت اول موانع قرار دارد .
مهسا سادات اسکندر فتحی آذر
جهانی شدن به عنوان یک فرآیند گریز ناپذیر در قرن 21 در ابعاد چهارگانه خود(فنی،اقتصادی،سیاسی وفرهنگی) آموزش وپرورش را دستخوش تغییر و تحول می نماید.در چنین فضایی حتی برنامه درسی گرایش به سمت آماده سازی برای فعالیت وارائه خدمات در سطح جهانی دارد. محتوای کتب درسی یکی از مهم ترین محرک های محیطی است که می تواند در میزان موفقیت و عدم موفقیت باورها،معیارها و ارزش های ذهنی افراد ،موثر باشد.با توجه به این امر این تحقیق به تعیین میزان انعکاس مفاهیم و مولفه های جهانی شدن در کتب تعلیمات اجتماعی دوره راهنمایی از دیدگاه معلمان زن شهر تبریز پرداخته است.روش تحقیق حاضر توصیفی وتحلیل محتوا می باشد.حجم نمونه 113 نفر از معلمان زن که با روش نمونه گیری طبقه ای و3کتب تعلیمات اجتماعی انتخاب شده اند.برای تجزیه وتحلیل داده ها در تحلیل محتوا از جدول ونمودار واز روش های توصیفی (فراوانی،میانگین وزن دهی)استفاده شده است.نتایج نشان میدهد که مولفه های جهانی شدن در کتب تعلیمات اجتمایی دوره ی راهنمایی چه از طریق تحلیل محتوا وچه از دیدگاه معلمان به میزان نسبتاً کم انعکاس یافته است
اکرم بهاری اسکندر فتحی آذر
بدون شک یادگیری از امور اساسی و مهم زندگی انسان می باشد، که کسب این آگاهی ها از طرق مختلف نظیر خانواده، و.... صورت می گیرد. این تخقیق در خصوص بررسی آموزش تغذیه به روش حل مسأله و تأثیر آن بر آگاهی و عملکرد تغذیه ای دانش آموزان دختر پایه ی چهارم ابتدایی شهر تبریز انجام گرفته است. برای این منظور از بین کلیه دانش آموزان دختر شاغل به تحصیل در پایه ی چهارم ابتدایی شهر تبریز تعداد 54 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند.به این ترتیب که از نواحی 5 گانه شهر تبریز 1 ناحیه و از ناحیه انتخاب شده 2 مدرسه و از مدارس انتخاب شده 2 کلاس انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات در این تحقیق 2 پرسشنامه آگاهی و عملکرد بود. با توجه به فرضیه ها و متغیرهای این تحقیق اطلاعات پس از جمع آوری با استفاده از آزمونهای آماری تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و نتایج بدست آمده نشان داد که بین آموزش تغذیه به روش حل مسأله و آگاهی دانش آموزان رابطه ی مثبت و معنی داری وجود دارد و همچنین رابطه ی مثبت و معنی داری بین آموزش تغذیه و عملکرد دانش آموزان وجود دارد.
ژیلا کاردان حلوایی جواد حاتمی
چکیده: این پژوهش با هدف تعیین میزان اثربخشی ارائه نقشه مفهومی، ارائه و ساخت نقشه مفهومی و عدم استفاده از نقشه مفهومی بر پیشرفت تحصیلی فراگیران در درس فیزیک اجرا شد. برای این منظور از طرح شبه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون استفاده گردید. 6 کلاس درسی به روش نمونه گیری هدفمند (2 کلاس ارائه نقشه مفهومی، 2 کلاس ارائه و ساخت نقشه مفهومی و 2 کلاس کنترل) انتخاب شدند. در گروه های کنترل فراگیران به شیوه مرسوم درس های مذکور را یاد گرفتند. در گروه های ارائه و ساخت (ترکیبی) مطالب درسی در قالب نقشه مفهومی به فراگیران ارائه شد همچنین دانش آموزان این کلاس ها خود نقشه های مفهومی مطالب تدریس شده را تهیه کردند. در گروه های آزمایشی ارائه، مطالب درسی فقط در قالب نقشه مفهومی ارائه گردید. تاثیر این کاربندی بر پیشرفت تحصیلی فراگیران از طریق آزمون پیشرفت تحصیلی اندازه گیری شد. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که میانگین نمرات پس آزمون های هر سه گروه نسبت به پیش آزمون ها افزایش یافته است اما بیشترین تاثیر در گروه ارائه و ساخت نقشه مفهومی (ترکیبی) و کمترین آن در گروه کنترل مشاهده گردید. با توجه به اینکه سوالات آزمون براساس سطوح یادگیری شناختی بلوم طراحی شده بود، تجزیه و تحلیل پاسخ های فراگیران نشان دهنده وجود تفاوت معنادار در میزان دستیابی فراگیران به سطوح بالای بلوم (درک به بالاتر) در بین گروه های آزمایش و کنترل می باشد. نتیجه دیگر این پژوهش این است که هیچ کدام از گروه های دختران و پسران برتری مشخصی نسبت به هم نداشتند.
فرحناز قهرمانزاده اسکندر فتحی آذر
یکی از مهمترین عناصر نظام آموزش عالی و دانشگاه ها برنامه های درسی است که نقش تعیین کننده و انکارناپذیری در تحقق اهداف و رسالت های آموزش عالی از نظر کمی و کیفی دارد. هدف اصلی پژوهش حاضر ارزیابی کیفی برنامه درسی رشته تکنولوژی آموزشی است. برای انجام این پژوهش از یکی از روش های تحقیق کیفی تحت عنوان پدیدارشناسی استفاده شده است. نمونه ها از میان اساتید، دانشجویان و فارغ التحصیلان رشته تکنولوژی آموزشی در سه دانشگاه تبریز، اراک و علامه طباطبایی با استفاده از روش نمونه گیری مبتنی بر هدف، انتخاب گردیدند. و روش اصلی جمع آوری داده ها در این پژوهش، مصاحبه نیمه سازمان یافته است و نتایج به دست آمده با استفاده از الگوی ون منن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان می دهد که اهداف و سرفصل های این رشته نیاز به بازنگری کامل دارند و همچنین دانشکده های علوم تربیتی از نظر امکانات و تجهیزات لازم و همچنین نیروی انسانی متخصص برای اجرای اهداف ضعیف می-باشند. و محتوای این رشته از لحاظ منطقی با یکدیگر ارتباط داشته اما از نظر به روز بودن پیشرفت نکرده است و همچنین جامعیت لازم را ندارد. و از لحاظ کاربرد روش های تدریس می توان گفت که اساتید بیشتر از روش سخنرانی استفاده کرده و از روش های فعال تدریس خیلی کم در کلاس استفاده می شود. و در آخر نیز در مورد روش های ارزشیابی باید گفت که اکثر اساتید بیشتر به روش های ایستا تمایل دارند و از روش های پویا در سطح پایین استفاده می شود.
ربابه طاهری قرمزگلی اسکندر فتحی آذر
هدف: این پژوهش به منظور مطالعه ی تجربیات دانشجویان جدیدالورود دانشکده ی علوم تربیتی و روانشناسی در خصوص آشنایی با رشته ی تحصیلی خود در سالتحصیلی 89-90 و ارتباط آن با نگرش آنها، انجام شده است. روش: با توجه به اهداف و ماهیت پژوهش حاضر، از روش تحقیق کیفی و از نوع پدیدار شناختی آن استفاده شده است. اعضای نمونه ی این مطالعه 37 دانشجو از رشته های مختلف بود که به صورت هدفمند انتخاب شده بودند. در این پژوهش محقق با انجام مصاحبه های نیمه ساختار یافته تلاش کرده است تا دیدگاههای افراد مورد مصاحبه را نسبت به موضوع مورد پژوهش تجزیه و تحلیل نماید. در این پژوهش، محقق ضمن انجام مصاحبه، داده-های حاصله را سازماندهی کرده سپس طبقه بندی نموده و در مرحله ی نهایی به نتایج کلی حاصله از آن که ویژگی های انسان شناختی و بومی- فرهنگی را در نظر دارد، دست یافته است. محقق با تحلیل پدیدار شناختی، دیدگاه مصاحبه شوندگان را در ارتباط با رشته ی تحصیلی خود مقوله بندی و استخراج نموده است. یافته ها: این مطالعه نشان داد که بیشتر دانشجویان مورد مطالعه در این پژوهش از رشته ی تحصیلی خود، آشنایی قبلی نداشته اند و یا آگاهی آنها بسیار محدود بوده است. این آشنایی محدود و عدم آشنایی موجب شده است که دانشجویان نگرشی مثبت نسبت به رشته ی خود نداشته باشند. گذشت زمان و عوامل مختلف که مهمترین آنها کسب آگاهی و شناخت نسبت به جنبه های مثبت رشته ی تحصیلی است، موجب تغییر نگرش در آنها شده است. قابل ذکر است که تفاوت هایی نیز در زمینه ی علاقه مندی و ادامه ی تحصیل در رشته های مختلف دیده شد. که رشته ی روانشناسی بالینی و تربیت بدنی رشته ی خود را با علاقه ی قبلی انتخاب کرده بودند. و دیگر اینکه دانشجویان رشته ی کتابداری به ادامه ی تحصیل در این رشته نمی اندیشند. نتیجه گیری: شناخت و آشنایی قبلی نسبت به رشته ها در زمان انتخاب رشته می تواند باعث شود تا فرد با انگیزه ی بیشتر و ترس و نا امیدی کمتری وارد دانشگاه شود.کسب آگاهی و شناخت از اهمّیت بسیار بالایی برخوردار است که تمام جوانب زندگی پس از قبولی در دانشگاه را تحت تأثیر قرار می دهد. داوطلبان مجاز به انتخاب رشته باید از این نیاز مهم آگاهی یابند و همچنین سازمان سنجش و سایر سازمان های مرتبط می بایست زمینه-ی کسب آگاهی گسترده تر را فراهم نمایند.
فاطمه نصیری بیرق رحیم بدری گرگری
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه جهت گیری هدف با خودگارآمدی تحصیلی و سبک های مقابله ای در دانش آموزان داوطلب کنکور انجام شد نمونه پژوهش مورد نظر 217 نفر از دانش آموزان سال جهارم شهر خلخال بودند نتایج پژوهش نشان داد که بین جهت گیری هدف و سبک های مقابله ای و خودکارآمدی تحصیلی رابطه معنادار وجود دارد.
فاطمه پری اسکندر فتحی آذر
چکیده : هدف این پژوهش بررسی نقش خودکارآمدی و تعلق مدرسه ای در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان سال سوم دبیرستان شهر تبریز می باشد . به همین منظور نمونه ای متشکل از 377نفر از بین دانش آموزان دختر و پسر شهر تبریز به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند . جهت جمع آوری داده ها ازپرسش نامه های تعلق مدرسه ای (sbq) و پرسش نامه خودکارآمدی ( gsee) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از روشهای آماری و رگرسیون چندگانه نشان داد که تعلق مدرسه ای و ادراکات خودکارآمدی نقش معنادار در پیش بینی تغییرات پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دارند . از سویی نتایج نشان داد که بین دانش آموزان دختر و پسر از نظر تعلق مدرسه ای و ادراکات خودکارآمدی تفاوت معنی دار وجود ندارد . بنابراین چنین به نظر می رسد مولفه های شناختی در تبیین پیشرفت تحصیلی تاثیرگذار هستند
ناهیده صادقپور یوسف ادیب
: پژوهش حاضر به بررسی رابطه توانایی حل مسئله علمی با مهارت های زندگی(تفکر خلاق، حل مسئله و تصمیم گیری) دانشجویان دانشگاه تبریز پرداخته است. روش تحقیق حاضر روش توصیفی از نوع همبستگی می-باشد. در جمع آوری اطلاعات از ابزار اندازه گیری پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان دختر و پسر در چهار گروه آموزشی عمده، علوم پایه، فنی مهندسی، کشاورزی و علوم انسانی دانشگاه تبریز ورودی های سال 87 و 86 می باشد که تعدادشان 6767 نفر می باشند. جهت تعیین حجم نمونه آماری از جدول کوکران استفاده شده است که این تعداد شامل 381 نفر(213 دختر و 168 پسر) می-باشد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از آمار توصیفی و استنباطی(همبستگی و manova ) استفاده شده است. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل اطلاعات نشان داد که بین توانایی حل مسئله دانشجویان با مهارت حل مسئله زندگی، مهارت زندگی تفکر خلاق و مهارت زندگی تصمیم گیری رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که بین میانگین نمرات دانشجویان در متغیرهای مهارت های زندگی(تفکر خلاق، تصمیم گیری، حل مسئله) و توانایی حل مسئله علمی بر اساس جنسیت تفاوت معناداری وجود ندارد. همچنین بین میانگین نمرات دانشجویان در متغیرهای حل مسئله علمی و تصمیم گیری بر اساس رشته های تحصیلی تفاوت معناداری وجود دارد در حالی که در متغیرهای تفکر خلاق و حل مسئله زندگی تفاوت معنادار دیده نمی شود.
فرزانه حاجی پور شهرام واحدی
هدف پژوهش حاضر بررسی تاُثیر روش آموزش حل مساُله و باز آموزی اسنادی بر کاهش اضطراب ریاضی و عملکرد ریاضی بود. آزمودنی های پژوهش 45 نفر دانش آموز پسر پایه چهارم ابتدایی دارای اضطراب ریاضی بودند و به طور تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل قرار داده شدند. پژوهش حاضر شامل 2 گروه آزمایش و 1 گروه کنترل بود: گروه آزمایش نخست (15 n= ) طی 6 جلسه ی 45 دقیقه ای آموزش های لازم را برای روش حل مسئله و گروه آزمایش دیگر(15 n=) طی 8 جلسه ی 45 دقیقه ای آموزش های لازم را برای باز آموزی اسنادی دریافت کردند. گروه کنترل (15 n=) نیز به برنامه های عادی کلاس خود ادامه داده و برنامه خاصی را دریافت نکردند. در این مطالعه از طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد و به این ترتیب هرسه گروه پیش آزمون اضطراب ریاضی و عملکرد ریاضی را قبل از شروع برنامه های مداخله ای دریافت کردند و پس آزمون عملکرد ریاضی و اضطراب ریاضی نیز برای هر سه گروه پس از اجرای برنامه ها اجرا شد. نتایج به دست آمده با استفاده از آزمون t برای گروه های مستقل، مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند تا تاثیر متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته مشخص شود. یافته ها نشان می دهد که دانش آموزان در گروه های آموزش روش حل مسئله و بازآموزی اسنادی که برنامه های مداخله ای را دریافت کرده بودند، توانستند درمقایسه با گروه کنترل، نمرات پایین تری را در اضطراب ریاضی و نمرات بالاتری را در آزمون عملکرد ریاضی کسب کنند. بنابراین تفاوت بین گروه های آزمایشی و کنترل به لحاظ آماری معنی دار بود (001/0p<). پژوهش حاضر کاربردهایی را برای والدین، معلمان به همراه دارد. آموزش روش حل مسئله و بازآموزی اسنادی می توانند به عنوان راهبردهای موثری جهت ایجاد تغییرات مثبت در نگرش ها، انگیزش و مهارت های فراشناختی دانش آموزان دارای اضطراب ریاضی به کار گرفته شوند.
رسول وطن پرست یوسف ادیب
چکیده سازمان آموزش و پرورش نهادی است که در آن سرمایه های انسانی و دارایی های فکری مورد استفاده قرار می گیرد و اعتقاد براین است که برنامه درسی مهمترین عنصر تشکیل دهنده و به منزله قلب آن می باشد. این تحقیق با هدف میزان آشنایی دبیران مقطع متوسطه شهر مهاباد با دانش برنامه درسی با استفاده از روش تحقیق توصیفی – پیمایشی انجام گرفت. جامعه آماری شامل کلیه کلیه ی دبیران مدارس شهر مهاباد در مقطع متوسطه که تعداد آنان 324 نفر می باشد. که با استفاده از فرمول کوکران 174 نفر محاسبه و با به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از آزمون محقق ساخته استفاده شد و مقدار پایایی محاسبه شده برای آزمون با استفاده از روش دو نیمه کردن 819/0 بدست آمد. داده ها بوسیله نرم افزار spss و با استفاده از شاخصهای آماری، آزمون آانالیز واریانس یکراهه و t مستقل و همبستگی پیرسون تجزیه و تحلیل شدند. در این تحقیق نه سوال تدوین شدند که نتایج این تحقیق نشان داد که: میزان آشنایی دبیران دوره متوسطه از چگونگی و به کارگیری موادآموزشی در برنامه های درسی در حد خوب و کافی است. آشنایی دبیران دوره متوسطه از چگونگی و نحوه انتخاب وبیان اهداف و نحوه ارزشیابی در برنامه درسی در حد متوسطی بوده است. میزان آشنایی دبیران دوره متوسطه با مفهوم برنامه درسی و انواع برنامه درسی؛ محتوا؛ انتخاب روشها و فنون تدریس در برنامه درسی در حد خیلی پایینی بوده و خیلی ضعیف می باشد. میزان شناخت دبیران دوره ی متوسطه از دانش برنامه درسی بر حسب مدرک تحصیلی و جنسیت آنان تفاوت معنی داری وجود ندارد ولی بین میزان شناخت دبیران دوره متوسطه با دانش برنامه درسی و سابقه خدمت آنها رابطه مستقیم و معنی داری وجود دارد.
فرهاد عبدالهی اسکندر فتحی آذر
چکیده: هدف این پژوهش ارزیابی درونی گروه آموزشی ریاضی دانشگاه تربیت معلم آذربایجان می باشد. سوالات پژوهش با در نظر گرفتن مولفه های ارزیابی درونی گروه ریاضی مطرح و مورد بررسی قرار گرفت. روش پژوهش توصیفی از نوع ارزشیابی می باشد و جامعه مورد مطالعه شامل دانشجویان (کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری) به تعداد (364 نفر) واعضای هیات علمی گروه به تعداد(17عضو) است که جهت بررسی از روش نمونه گیری به صورت سرشماری کامل از کل جامعه آماری استفاده شد. ابزارهای اندازه گیری پژوهش شامل پرسشنامه دانشجویان کارشناسی، دانشجویات تحصیلات تکمیلی، اعضای هیات علمی وفرم مصاحبه با مدیران گروه دو دوره(قبلی و فعلی)، در پنج حیطه مدیریت و سازماندهی وظایف، فرآیند یاددهی-یادگیری، امکانات و تجهیزات آموزشی و پژوهشی، تعامل دانشجویان،اساتید و مدیریت گروه، تجهیزات و تسهیلات فیزیکی گروه طراحی شد که برای این پرسشنامه ها رتبه بندی بر اساس مقیاس لیکرت صورت گرفت. ضریب پایایی بااستفاده از روش آلفای کرونباخ برای پرسشنامه دانشجویان 95/0 و اعضای هیات علمی 89/0 بدست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها واطلاعات از روش های آماری توصیفی نظیر فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار)، استفاده شد و کلیه عملیات آماری تحت نرم افزاز spss انجام پذیرفت. نتایج ارزیابی درونی در حوزه مدیریت و سازماندهی وظایف ، حوزه فرایند یاددهی- یادگیری، حوزه امکانات ، تجهیزات آموزشی و پژوهشی، حوزه تعامل دانشجویان ، اساتید و مدیریت گروه وهمچنین حوزه تجهیزات و تسهیلات فیزیکی امتیاز نسبتاً مطلوب را کسب کرد. میانگین کل نتایج ارزیابی درونی گروه آموزشی ریاضی در کل پنج حوزه نسبتاً مطلوب ارزیابی شد.
فرهاد حیدرزاده خلیل سلطان القرایی
نظام نسبتاً متمرکز آموزش و پرورش کشور ما در سال های گذشته وصول به اهداف حقیقی تعلیم و تربیت را به آسانی ممکن نمی ساخت، محصول تعلیم و تربیت کشور نتوانسته بود رضایت خاطر بسیاری از ناظران تربیتی را جلب کند. فضای مدارس ایران به دور از جوشش حقیقی علمی و تحقیقی و شادابی های انسانی و روابط دوستانه و صمیمانه ی بین شاگرد و معلم بود. اما در سال های اخیر با ابتکار صاحب نظران آموزش و پرورش اجرای فعالیت های فوق برنامه و مکمل برای جبران کاستی های موجود در تعلیم و تربیت رسمی کشور موثر واقع شده است. در پژوهش حاضر که از نوع مطالعه ی موردی می باشد؛ با استفاده از تحلیل کیفی تلاش شده است تا به تعیین چگونگی برگزاری فعالیت های فوق برنامه در مدارس شبانه روزی پرداخته شود این پژوهش برای دو گروه معلمان و دانش آموزان انجام گرفت و سه سئوال پژوهشی: 1) معلمان و دانش آموزان درک خود از مفهوم فعالیت های فوق برنامه را چگونه توصیف می کنند؟ 2) معلمان و دانش آموزان درک خود از اهداف برگزاری کلاس های فوق برنامه را چگونه توصیف می کنند؟ 3) آیا برگزاری کلاس های فوق برنامه در مدارس شبانه روزی با نیازها و علایق دانش آموزان این مدارس تطابق لازم را دارد؟ برای هر دو گروه در قالب مضمون مطرح و نظرات مصاحبه شوندگان در قالب درون مایه های مربوط به هر مضمون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که، اکثریت معلمان شناخت و آشنایی لازم با مفهوم و اهداف فعالیت های فوق برنامه را داشتند و این امر بیشتر متأثر از رشته تحصیلی و رشته تدریس آنها بود، اما آشنایی دانش آموزان از موضوع و اهداف فوق برنامه ساده و محدود به کلاس های فوق برنامه ای بود که در آنها حضور مستمر داشتند. در خصوص سئوال پژوهشی «3» اکثر معلمان به حساسیت شرایط سنی و محیطی دانش آموزان مدارس شبانه روزی اذعان و با رعایت اصل تنوع در فعالیت ها سعی در ارضاء استعدادها و نیازهای دانش آموزان داشتند و دانش آموزان نیز در مصاحبه های خود از نحوه ی برگزاری کلاس های فوق برنامه اظهار رضایت داشتند.
حسن غریبی اسکندر فتحی آذر
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش راهبردی تفکر بر تفکر انتقادی، تحول اخلاقی و پرسشگری دانش آموزان پایه پنجم دبستان بود. پژوهش حاضر به صورت آزمایشی و با طرح پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل صورت گرفت. بدین منظور از بین دانش آموزان پنجم دبستان شهر سنندج 80 نفر(40 دختر و 40 پسر) به عنوان نمونه آماری به صورت چند مرحله ای (خوشه ای + تصادفی) انتخاب شدند و پسران و دختران هر کدام به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت 15 جلسه و هر جلسه یک ساعت آموزش تفکر دریافت نمودند. تفکر انتقادی، تحول اخلاقی و پرسشگری دانش آموزان هر دو گروه(آزمایش و کنترل) در دو مرحله پیش و پس از آموزش با ابزارهای: آزمون سطح x کرنل، ابزار تحول اخلاقی "ما" و پرسشنامه چند بعدی mqos مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفت. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس، همبستگی پیرسون و manova تجزیه و تحلیل شد. نتایج بیانگر این بود که آموزش تفکر تأثیر معنی داری بر افزایش تفکر انتقادی، تحول اخلاقی و پرسشگری دارد. علاوه بر این یافته نشان داد تفاوت بین دختران و پسران فقط در پرسشگری معنادار بود، بین تفکر انتقادی، تحول اخلاقی و پرسشگری رابطه معنادار مشاهده نشد. تفکر انتقادی، تحول اخلاقی و پرسشگری می تواند از طریق آموزش مستقیم تفکر در کلاس و مشارکت آزمودنیها در بحث ها و فعالیت های کلاسی و نیز درگیر نمودن آنها در فرایند تفکر، افزایش یابد.
وحیده جمیری جواد حاتمی
پژوهش حاضر با هدف کلی بازنگری در برنامه ی درسی رشته ی مهندسی معماری برای انطباق بیشتر با نیازهای بازار کار و نیاز توسعه ی علمی این رشته صورت گرفته است. در این پژوهش از روش کیفی استفاده شده است و برای جمع آوری اطلاعات از مصاحبه ی نیمه ساختاریافته و عمیق با فارغ التحصیلان این رشته استفاده شده است و با تحلیل پدیدارشناختی نتایج پژوهش استخراج شده است. جامعه ی آماری این پژوهش، فارغ التحصیلان رشته ی مهندسی معماری دانشگاه هنر اسلامی تبریز بوده است. روش نمونه گیری این پژوهش از نوع اشباع شده بوده است و در هر مرحله ای که محقق به غنای داده ها دست یافته، کار نمونه گیری متوقف شده است. سئوال اول پژوهشی، به میزان اثربخشی برنامه ی درسی رشته ی مهندسی معماری در سه حیطه ی دانش، مهارت و نگرش با توجه به نیاز بازار پرداخته است، سئوال دوم پژوهشی، وضعیت برنامه ی درسی این رشته را از نظر توسعه ی علمی مورد بررسی قرار داده است و در سئوال پژوهشی سوم به بررسی پیشنهادات و نظرات مصاحبه شوندگان در راستای اعمال تغییرات احتمالی لازم برای اصلاح و بهبود برنامه ی درسی،پرداخته شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که: 1- وضعیت فارغ التحصیلان رشته ی مهندسی معماری با توجه به نیازهای بازار کار، در حیطه ی دانشی مطلوب، در حیطه ی مهارتی در حد نامطلوب و در حیطه ی نگرشی نسبتاً مطلوب ارزیابی می شود. 2- رشته ی مهندسی معماری از پتانسیل های کافی برای رشد و توسعه ی علمی رشته برخوردار است و با فراهم نمودن شرایط مناسب و عدم تخطّی مدرسین از سرفصل های تنظیم شده، می شود شاهد رشد علمی این رشته بود. 3- مهمترین نتایج به دست آمده و پیشنهادات مطرح شده در پاسخ سئوال سوم به این شرح است: 1) 10 عنوان واحد درسی جدید از سوی فارغ التحصیلان پیشنهاد شده است. 2) مصاحبه شوندگان اعمال تغییرات در سرفصل برخی دروس را پیشنهاد کرده اند. 3) مصاحبه شوندگان خواستار حذف یکی از دروس روستا 1 و روستا 2 می باشند و کاهش تعداد واحد درسی را در 12 درس برنامه ی درسی پیشنهادکرده اند. 4) مصاحبه شوندگان افزایش تعداد واحد را در 18 درس پیشنهاد کرده اند. 5) انتقال 9 درس از دروس اختیاری به مجموعه ی دروس اصلی پیشنهاد دیگری است که فارغ التحصیلان این رشته داشته اند. 6) مصاحبه شوندگان افزودن واحد عملی به 7 درس را توصیه کرده اند. 7) طرح های معماری باید نمود عملی دروس نظری باشند و به صورت هدفمند و برنامه ریزی شده آنچه را که دانشجویان در سایر دروس آموخته اند پوشش دهند. 8) مصاحبه شوندگان پیشنهاد کرده اند تعداد ترم ها به 10 تا 12 ترم افزایش یابد، یا رشته ی معماری گرایش بندی شود. 9) اصلاح و بازنگری مستمر در برنامه ی درسی این رشته صورت گیرد.10) به پذیرش دانشجویان رشته ی مهندسی معماری، چه از نظر کمیت و چه از نظر نحوه ی گزینش، توجه ویژه ای از سوی مسئولین صورت گیرد.
مریم حسینی اصل اسکندر فتحی آذر
تفکر خلاق و انتقادی به طور سنتی به عنوان مهارت ها و گرایش های مستقل از هم بررسی شده اند. مطالعات تجربی به ندرت بر روابط بین تفکر خلاق و انتقادی متمرکز شده اند. این مطالعه مربوط به توانایی تشخیص غیر منطقی است، توانایی که منتقدانه ارزیابی می کند که آیا اطلاعات ویژه ادعاهای متفاوت را حمایت می کند. این توانایی مربوط به تفکر انتقادی است. فرض شده که توانایی تشخیص غیر منطقی رابط بین تفکر انتقادی و تفکر خلاق است. به همین خاطر هدف این پژوهش بررسی رشد تفکر انتقادی، تفکر خلاق و توانایی تشخیص غیر منطقی و همچنین همبستگی آنها در نوجوانان دختر پایه ی تحصیلی دوم راهنمایی، اول دبیرستان و سوم دبیرستان شهر تبریز می باشد. تعداد 300 نفر از دانش آموزان دختر از مقاطع تحصیلی راهنمایی و دبیرستان به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. ابزارهای به کار رفته در این پژوهش پرسش نامه ی گرایش تفکر انتقادی کالیفرنیا، پرسشنامه تفکر تورنس و پرسش نامه ی تشخیص غیر منطقی بود. داده ها با استفاده از آزمون های آماری manova، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون همگام تجزیه و تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد که توانایی تشخیص غیر منطقی با افزایش سن رشد نمی یابد، همچنین بین تفکر خلاق و توانایی تشخیص غیر منطقی رابطه ی مثبت و معناداری وجود دارد.
فاطمه شرقی اسکندر فتحی آذر
فرایند آموزش عالی در هر جامعه از اهمیت زیادی برخوردار است. با افزایش نیاز جامعه به افراد تحصیل کرده، شیوه های سنتی آموزش در بسیاری از جوامع، پاسخگو نیستند. یکی از شیوه های جدیدی که امروزه برای آموزش، مورد استفاده قرار می گیرد یادگیری الکترونیکی است. آموزش الکترونیکی در واقع زیر مجموعه ای از آموزش از راه دور است که در آن برای انتقال محتوای دروس و ارتباط میان استاد و دانشجو، از اینترنت و ابزارهای الکترونیکی استفاده می شود. با وجود سرمایه گذاری های وسیعی که در توسعه سیستم های یادگیری الکترونیکی انجام شده است اگر کاربران از آن استفاده نکنند سرمایه گذاری به هدر رفته و بی فایده خواهد بود بنابراین شناخت عوامل موثر در رضایتمندی دانشجویان از این سیستم ها از اهمیت زیادی برخودار است هدف این تحقیق بررسی میزان رضایتمندی دانشجویان دانشگاه سهند از برنامه ریزی آموزش مجازی است. پس از مطالعه ادبیات موضوع و پیشینه تحقیقات انجام شده در تحقیقات قبلی، برای جمع آوری اطلاعات عوامل مهم تر استخراج شده و از آنها پرسشنامه محقق ساخته طرح شد. جامعه آماری پژوهش حاضر در برگیرنده 282 نفر از دانشجویان دوره های مجازی دانشگاه سهند تبریز پذیرفته شده سال تحصیلی 88-78 می باشد. با توجه به اینکه قسمت اعظم فرایند آموزش و یادگیری در دوره های مجازی به صورت آنلاین است و دسترسی به دانشجویان مشکل است، پرسشنامه از طریق سامانه lms برای کلیه دانشجویان جامعه آماری ارسال شد. که از این تعداد 78 پرسشنامه پاسخ داده شده بدست آمد. برای تجزیه و تحلیل دادهها و استنتاج از آنها، از شاخصهای آمار توصیفی(فراوانی و درصد پاسخها به هر گزینه)، آمار استنباطی(آزمون tتک نمونهای) و روش تحلیل محتوی استفاده شده است. نتایج حاصل از این اطلاعات نشان می دهد که ارتباط بسیار زیادی بین رضایت و تهیه و تولید محتوای الکترونیکی وجود دارد. تعامل با استاد، بحث و مشارکت کلاسی و برگزاری دوره های آموزش الکترونیکی از جمله عناصرمورد تاکید دانشجویان می باشند، که در بهبود برنامه درسی نقش تعیین کننده دارند.
ثریا شمسی محمد اسکندر فتحی آذر
نام خانوادگی: شمسی محمد نام: ثریا استاد راهنما: دکتر اسکندر فتحی آذر استاد مشاور: دکتر رحیم بدری مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد رشته: علوم تربیتی گرایش: روان شناسی تربیتی دانشگاه: تبریز دانشکده: علوم تربیتی و روان شناسی تاریخ فارغ التحصیلی: 19/11/1390 صفحه:166 عنوان: بررسی رابطه مولفه های جهت گیری هدف با عملکرد های آموزشی و خودکارآمدی تدریس دبیران شهرستان میاندوآب واژه های کلیدی: جهت گیری اهداف، عملکرد های آموزشی تسلطی، شیوه های عملکردی، خودکارآمدی تدریس معلمان چکیده: هدف از پژوهش حاضر، تعیین رابطه میان مولفه های جهت گیری هدف با عملکردهای آموزشی و خودکارآمدی تدریس دبیران شهرستان میاندوآب می باشد. بدین منظور، بوسیله نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از بین 466 نفر از دبیران دوره متوسطه (109 نفر مرد و 102 نفر زن) به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شد. ابزارهای اندازه گیری شامل سه مقیاس می باشد که عبارتند از: الف) مقیاس جهت گیری هدف نیچ و همکاران (2011) که مولفه های آن شامل ( تسلط گرایی، عملکرد گرایی، عملکرد گریزی و اجتناب از کار ). ب) مقیاس عملکردهای آموزشی، شامل دو مولفه شیوه های تسلط گرایانه و شیوه های عملکردی. ج) مقیاس خودکارآمدی تدریس معلمان اوهایو (otses) که توسط تاشانن – موران و هوی (2001) ساخته شده است. برای تعیین پایایی مقیاس ها از روش آلفای کرونباخ استفاده شد. پس از جمع آوری اطلاعات، داده ها با روش های آمار توصیفی و استنباطی ( ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون گام به گام، manova و آزمون t مستقل ) تحلیل شد. نتایج بیانگر این است که جهت گیری هدف تسلطی و عملکرد گرایی با عملکردهای آموزشی تسلطی و خودکارآمدی تدریس معلمان رابطه مثبت و معنی دار دارند. همچنین، جهت گیری هدف عملکرد گریزی و اجتناب از کار با شیوه های عملکردی دارای رابطه مثبت و معنی دار هستند (p? 0/01). یافته های دیگر این پژوهش نشان داد جهت گیری هدف تسلطی و عملکرد گرایی پیش بینی کننده های مهم عملکردهای آموزشی تسلطی و خودکارآمدی تدریس معلمان هستند و نیز، جهت گیری هدف عملکرد گریزی و اجتناب از کار پیش بینی کننده های مهم مولفه شیوه های عملکردی از مقیاس عملکردهای آموزشی می باشند (p? 0/01). در پایان، نتایج نشان داد بین دبیران زن و مرد از لحاظ خودکارآمدی تدریس تفاوت معنی داری وجود ندارد (p? 0/05). در ضمن در بین دبیران زن و مرد از لحاظ مولفه های جهت گیری هدف و استفاده از عملکرد های آموزشی (شیوه های تسلطی و عملکردی) تفاوت معنی داری وجود دارد (p? 0/01).
نادر محمدی رحیم بدری
چکیده: این پژوهش با هدف تعیین رابطه خود بخششی و عواطف مثبت و منفی با تعلل ورزی تحصیلی انجام شد. برای این منظور 354 دانش آموز به شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از میان کلیه دانش آموزان سال سوم متوسطه شهر اردبیل (4029 نفر)، انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه های مقیاس ارزیابی تعلل ورزی تحصیلی (tps)، مقیاس ارزیابی عاطفه مثبت و منفی (panas) و مقیاس ارزیابی گرایش به بخشش (hfs) استفاده شد. داده های بدست آمده با استفاده از روش همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون همزمان در نرم افزار spss و تحلیل مسیر با استفاده از نرم افزار amos مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج بدست آمده نشان داد که متغیرهای پیش بین خود بخششی و عواطف مثبت و منفی قادرند تغییرات تعلل ورزی را پیش بینی کنند. علاوه بر این نتایج حاکی از آن بود که بین خود بخششی و عواطف مثبت و منفی با تعلل ورزی تحصیلی رابطه معنادار وجود دارد. تحلیل با نرم افزار amos نشان داد که عاطفه منفی به عنوان متغیر میانجی رابطه میان خود بخششی و تعلل ورزی تحصیلی را تعدیل می کند.
قاسم زیلابی خلیل سلطان القرایی
: از دیدگاه اساتید، در مولفه طراحی و تدوین درس معیار آگاهی از الگوهای تدریس و یادگیری مهمترین و میزان استفاده از تکنولوژی آموزشی کمترین اهمیت را داراست. در مولفه اجرا و ارائه درس معیار میزان تسلط استاد بر موضوع درسی دارای بیشترین اهمیت و معیار ارائه مطالب علمی جدید و به روز دارای کمترین اهمیت است. در مولفه روابط انسانی و ویژگی های فردی معیار داشتن حس مسولیت مهمترین و انتقادپذیر بودن کم ترین اهمیت را دارد. در مولفه ارزشیابی برگزاری امتحان جامع و دقیق مهم ترین و ارزشیابی دانشجو قبل، حین و بعد از تدریس کم اهمیت ترین معیار شناخته شد. از دیدگاه دانشجویان در مولفه طراحی و تدوین درس معیار آگاهی از الگوهای تدریس و یادگیری مهم ترین و معیار اشاره به مواردی از درس که برای آینده دانشجو ضروری است کمترین اهمیت را داراست. در مولفه اجرا و ارائه درس قاطعیت استاد بیشترین نمره و استفاده از شیوه های متنوع در تدریس کمترین نمره را داراست. در معیار روابط انسانی، آراستگی ظاهری استاد مهم ترین معیار و انتقادپذیر بودن کم اهمیت ترین معیار از دیدگاه دانشجویان است. در آخرین مولفه برگزاری امتحان جامع و دقیق در پایان ترم مهم ترین و بهره گیری از ارزشیابی مستمر کم اهمیت ترین معیار از دیدگاه دانشجویان شناخته شد.
سهیلا نامور وانسفلی اسکندر فتحی آذر
سواد علمی یکی از اهداف مهم آموزش علوم شناخته شده است. موضوعی که برای پیشرفت و رشد علمی هر جامعه ای از ضرورت ها محسوب می شود. راهبردهای فراشناختی نیز ابزار قدرتمندی در افزایش مهارت های خود آموزی و تسهیل توانایی های یادگیری می باشند. بنابراین هدف این تحقیق عبارت از تعیین تاثیر آموزش راهبردهای فراشناختی برسواد علمی و همچنین بر هریک از زیر مجموعه های سواد علمی دانش آموزان دختر در درس علوم می باشد. روش تحقیق از نوع شبه تجربی می باشد. دو گروه از دانش آموزان کلاس سوم راهنمایی به صورت تصادفی خوشه ای انتخاب شده اند، یکی از گروه ها به عنوان گروه آزمایش (n=31) و گروه دوم به عنوان گروه کنترل (n=30) انتخاب گردیدو برای تحلیل نتایج پژوهش از تحلیل کو واریانس یک راهه استفاده گردیده است. با توجه به اهداف تحقیق حاضر دو فرضیه ارائه گردید که عبارتند از :-1آموزش راهبردهای فراشناختی بر سواد علمی دانش آموزان دختردر یادگیری درس علوم تاثیر مثبت دارد. 2 -آموزش راهبردهای فراشناختی بر هریک از زیر مجموعه های سواد علمی دانش آموزان دختر در درس علوم تاثیر مثبت دارد. نتایج حاصل نشان می دهد که آموزش راهبردهای فراشناختی بر سواد علمی در سطح01/0p? تاثیر مثبت و معنی داری دارد همچنین یافته ها حاکی ازرابطه مثبت و معنی دار بین آموزش راهبردهای فراشناختی بر زیر مجموعه های سواد علمی چون درک مفاهیم کلیدی، درک ماهیت علم، درک روش علمی و درک نگرش علمی دارد.
سمیه مولا قلقاچی اسکندر فتحی آذر
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی تجربه دبیران علوم دوره دبیرستان از ماهیت علم و چگونگی انعکاس آن در کتاب های درسی است. این تحقیق از نوع کیفی و پدیدارشناسی است. جامعه آماری شامل کلیه دبیران علوم( فیزیک، شیمی، زیست شناسی و زمین شناسی) دوره متوسطه شهر تبریز می باشد. بنابراین براساس روش نمونه گیری هدفمند، مصاحبه های نیمه سازمان یافته با 30 دبیر علوم در شهر تبریز در خصوص ماهیت علم و چگونگی انعکاس آن در کتاب های درسی صورت گرفت. جهت دستیابی به روایی سوالات مصاحبه از نظرات اساتید صاحب نظر استفاده شد و برای حصول اطمینان از پایایی داده های پژوهش از روش مطالعه ی مکرر، مقایسه مستمر داده ها، خلاصه سازی و دسته بندی اطلاعات بدون اینکه داده ها آسیبی ببینند استفاده شد. داده های به دست آمده از این مصاحبه ها با استفاده از روش پیشنهادی اسمیت (1995) مورد تحلیل قرار گرفت. ده مضمون اصلی از یافته ها استخراج شد که می توانند تجربه دبیران علوم از ماهیت علم را به تصویر بکشند. یافته ها نشان داد که اگرچه دبیران علوم به پنج مورد از جنبه های ماهیت علم از قبیل (الف) تجربی بودن دانش علمی؛ (ب) موقتی بودن دانش علمی؛ (ج) فرق بین مشاهده و استنتاج در علم؛ (د) ماهیت خلاقانه دانش علمی؛ و (و) تأثیر فرهنگ و اجتماع بر چگونگی انجام کار علمی اشاره کردند اما با این حال اکثر دبیران در خصوص برخی از موضوعات ازقبیل (الف) تعریف علم؛ (ب) روش علمی؛ (ج) ذهنیت و نظریه بار بودن مشاهدات؛ و(د) فرق و عملکرد بین نظریه ها و قوانین تجارب خوبی نداشتند. در خصوص انعکاس ماهیت علم در کتاب های درسی از نظر دبیران ملاحظه گردید که برخی از جنبه های ماهیت علم از قبیل تجربی و موقتی بودن و نقش مشاهده و استنتاج در کتاب های درسی خوب انعکاس یافته است اما به ماهیت ذهنی ، تخیلی و خلاقانه دانش علمی و ویژگی دانشمندان به صورت خیلی جزئی اشاره شده است و در مورد تأثیر مسائل فرهنگی و اجتماعی بر چگونگی انجام کار علمی، اکثر دبیران بیان کردند که به این مولفه در کتاب های درسی هیچ اشاره ای نشده است.
منیژه خانی اسکندر فتحی آذر
این پژوهش با هدف تعیین رابطه باورهای ضمنی هوش و جهت گیری اهداف پیشرفت با تعلل ورزی تحصیلی انجام شد. برای این منظور 384 دانشجو به شیوه نمونه گیری طبقه ای نسبتی از میان کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه تبریز (11200 نفر)، انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه های مقیاس ارزیابی تعلل ورزی تحصیلی (tps)، باورهای ضمنی هوش و مقیاس جهت گیری اهداف پیشرفت استفاده شد. داده های بدست آمده با استفاده از روش همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون گام به گام و آزمون t برای گروه های مستقل در نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج بدست آمده نشان داد که متغیرهای پیش بین باورهای ضمنی هوش (ذاتی و افزایشی) و جهت گیری هدف پیشرفت (تبحرگرایی، عملکرد گرایی، عملکرد گریزی و تبحر گریزی) قادرند تغییرات تعلل ورزی را پیش بینی کنند. علاوه بر این نتایج حاکی از آن بود که بین باورهای ضمنی هوش (ذاتی و افزایشی) و جهت گیری های هدف (تبحرگرایی، عملکرد گریزی و تبحر گریزی) بجز عملکرد گرایی با تعلل ورزی تحصیلی رابطه معنادار وجود دارد. در نهایت، نتایج نشان داد که بین دانشجویان دختر و پسر از نظر تعلل ورزی تحصیلی تفاوت معناداری وجود ندارد.
فخریه صدقه محمود میرنسب
یکی از مهمترین دل مشغولی های برنامه ریزان درسی این است که چه چیزی باید آموخته شود؟ کدام موضوع یا محتوا ارزشمند است؟ چه ملاک هایی باید برای گزینش موضوعات جهت گنجاندن در برنامه های درسی مورد استفاده قرار گیرد و چه کسانی در این فرایند مشارکت داشته باشند؟ تمام سوالات فوق حول یک محور اساسی دور می زند و آن عبارت از سنجش نیازها و استفاده از آن در برنامه درسی است. برنامه درسی نیز فرایندی است که توسط معلمان به اجرا در می آید و اگر معلمان به روش های آموزشی تسلط نداشته باشند ماهیت برنامه ریزی درسی زیر سوال خواهد رفت. این مقوله در مورد کودکان با شرایط خاص، مانند کودکان عقب مانده ذهنی و درخودمانده اهمیتی دو چندان دارد.بنابراین، بررسی نیازهای آموزشی کودکان عقب مانده ذهنی و درخود مانده امری ضروری و اساسی است. در این تحقیق طبق تکنیک رویداد مهم از طریق اجرای مصاحبه جهت شناسایی نیازهای آموزشی، از 20 معلم در مدرسه پویش( درخودمانده) و 20 معلم در مدرسه گلستان ( عقب مانده ذهنی ) استفاده می شود. سپس برای اجرای پرسشنامه بسته پاسخ جهت اولویت بندی نیازهای آموزشی از دید معلمان استفاده شد. بر اساس سوالات تحقیق و بررسی های انجام شده نتایج ذیل حاصل شد. نیازهای آموزشی کودکان عقب مانده ذهنی بر اساس اولویت بندی به قرار ذیل است: توجه به مشکلات یادگیری،توجه به پایین بودن حافظه،توجه به مشکلات ادراکی،مشکلات پردازش شناختی،مشکلات تکلمی،مهارتهای فردی و اجتماعی،عدم ابتکار و خلاقیت،توجه به احساسات درونی،مشکلات حسی- حرکتی،مهارتهای خودیاری،مشکلات جسمانی،مشکلات ارتباطی نیازهای آموزشی کودکان درخودمانده بر اساس اولویت به قرار ذیل است: مهارتهای خودیاری،مشکل تشخیص مفاهیم،مهارتهای فردی و اجتماعی،مشکلات برقراری روابط اجتماعی،مهارتهای رفتاری کلامی و غیرکلامی،نقص در مهارتهای ادراکی،حسی و زبانی،عدم توجه به ارتباط کلامی و غیر کلامی،آموزش سلامت جسمانی،تقویت حرکات مختلف،توجه به احساسات درونی،بهداشت فردی و اجتماعی،نگهداری و درمان.
سهیلا ناموروانسفلی اسکندر فتحی آذر
چکیده سواد علمی یکی از اهداف مهم آموزش علوم شناخته شده است. موضوعی که برای پیشرفت و رشد علمی هر جامعه ای از ضرورت ها محسوب می شود. راهبردهای فراشناختی نیز ابزار قدرتمندی در افزایش مهارت های خود آموزی و تسهیل توانایی های یادگیری می باشند. بنابراین هدف این تحقیق عبارت از تعیین تاثیر آموزش راهبردهای فراشناختی برسواد علمی و همچنین بر هریک از زیر مجموعه های سواد علمی دانش آموزان دختر در درس علوم می باشد. روش تحقیق از نوع شبه تجربی می باشد. دو گروه از دانش آموزان کلاس سوم راهنمایی به صورت تصادفی خوشه ای انتخاب شده اند، یکی از گروه ها به عنوان گروه آزمایش (n=31) و گروه دوم به عنوان گروه کنترل (n=30) انتخاب گردید. ابزاری که در این پژوهش مورد استفاده قرار گرفت آزمون سواد علمی بود که دارای چهار مولفه می باشندکه عبارتنداز: درک مفاهیم کلیدی علم،درک ماهیت علم،درک نگرش علمی،درک روش علمی بود و برای تحلیل نتایج پژوهش از تحلیل کو واریانس یک راهه استفاده گردیده است. با توجه به اهداف تحقیق حاضر دو فرضیه ارائه گردید که عبارتند از :-1آموزش راهبردهای فراشناختی بر سواد علمی دانش آموزان دختردر یادگیری درس علوم تاثیر مثبت دارد. 2 -آموزش راهبردهای فراشناختی بر هریک از زیر مجموعه های سواد علمی دانش آموزان دختر در درس علوم تاثیر مثبت دارد. نتایج حاصل نشان می دهد که آموزش راهبردهای فراشناختی بر سواد علمی در سطح01/0p? تاثیر مثبت و معنی داری دارد همچنین یافته ها حاکی ازرابطه مثبت و معنی دار بین آموزش راهبردهای فراشناختی بر زیر مجموعه های سواد علمی چون درک مفاهیم کلیدی، درک ماهیت علم، درک روش علمی و درک نگرش علمی دارد.
تکذبان فضل الله زاده حاجی یوسف رضاپور
چکیده: در تحقیق حاضر پس از مقدمه ای درباره هوش و معنویت یکی از جدیدترین مفاهیم مطرح شده در روان شناسی یعنی هوش معنوی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در سال های اخیر مفهوم هوش تنها به عنوان یک توانایی شناختی در نظر گرفته نمی شود بلکه به حوزه های دیگری مانند هوش هیجانی، هوش طبیعی، هوش وجودی و هوش معنوی گسترش یافته است. چارچوب نظری هوش معنوی و مولفه های آن مطرح می شوند و محتوای کتب دین و زندگی دوره متوسطه به عنوان یکی از راههای تقویت این نوع هوش با مولفه های هوش معنوی تطبیق داده شده است. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی تطبیقی مولفه های هوش معنوی در کتاب های درسی دین و زندگی دوره متوسطه می باشد. این پژوهش از نظر هدف از نوع تحقیقات کاربردی است، برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی فراوانی و درصد فراوانی استفاده شده است، جامعه آماری این پژوهش تمام کتاب های درسی دین و زندگی دوره متوسطه در سال تحصیلی 88-1387می باشد. واحد نمونه برداری و تحلیل در مرحله تحلیل محتوا، مضمون بوده است. یافته ها: یافته های بدست آمده از این تحلیل نشان داد که در متن کتاب سال اول متوسطه به مولفه توسعه سطوح هوشیاری، در متن کتاب سال دوم متوسطه مولفه تفکر انتقادی وجودی و در متن کتاب سال سوم متوسطه مولفه آگاهی متعالی بیشتر از مولفه های دیگر پرداخته شده است. نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان داد که در مجموع سه کتاب مولفه تفکر انتقادی وجودی بیشتر از مولفه های دیگر و مولفه تولید معنی شخصی کمتر از مولفه های دیگر مورد توجه قرار گرفته اند. همچنین از مقایسه بین کتاب ها مشخص شد که کتاب دین و زندگی سال اول متوسطه از لحاظ دارا بودن مولفه های هوش معنوی بر کتاب دو سال دیگر برتری داشته است.و در کل سطح مولفه های هوش معنوی در این کتاب ها پایینتر از متوسط بوده است.
غفور احراری اسکندر فتحی آذر
تفکر انتقادی، گرایش آن و تفکرخلاق، مهارت هایی هستند که همواره مد نظر عالمان تعلیم و تربیت بوده است. امروزه به دلیل تغییرات و تحولات سریع در تمام عرصه ها، انفجار اطلاعات و کمبود و عدم آموزش مهارتهای استفاده و انطباق با آنها، لزوم فراگیری این مهارت ها به عنوان خروجی آموزش و پرورش و به ویژه آموزش عالی، بیشتر احساس می شود. این مطالعه درپی آن است تا با کمک تکنیک شش کلاه تفکر دو بونو، مهارت های تفکرانتقادی و خلاق را در دانش آموزان پرورش دهد. در این تکنیک افراد با تصور پوشیدن کلاه هایی به رنگ های مختلف (شش رنگ) مسئله و موضوع مورد بحث را از شش جنبه ی مثبت، منفی، عاطفی، خلاقانه، بی طرفانه و کنترلی در نظر می گیرند. برای بررسی نتیجه این امر از طرح آزمایشی پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و ابزارهای پرسشنامه گرایش به تفکر انتقادی کالفرنیا و پرسشنامه خلاقیت عابدی استفاده شد. به دلیل انتخاب طبیعی گروهها ( کلاس درس)، پس از مداخله، نتایج آزمون های اصلی و زیر مقیاس های آنها با تحلیل کوواریانس مورد بررسی قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که تفاوت بین گرایش به تفکر انتقادی در گروه آزمایش و گواه معنی دار بوده اما اختلاف معنی داری در خلاقیت دو گروه مشاهده نگردید.
رقیه ملک زاده شهرام واحدی
یکی از راهبردهای یاددهی- یادگیری که بر جنبه های شناختی و غیرشناختی فراگیران تاثیر مثبت دارد و یادگیری معنی دار را تسهیل می کند، نقشه مفهومی است. این پژوهش به منظور تعیین تاثیر آموزش ریاضی به روش نقشه مفهومی بر عملکرد حل مسئله و خودپنداره ریاضی دانش آموزان کلاس پنجم در مقطع ابتدایی انجام گرفت. برایارزیابی اثربخشی این راهبرد? از طرح نیمه آزمایشی پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. 2 کلاس با نمونه ای به حجم 15 نفراز دو مدرسه ابتدایی شهرستان بستان آباد در استان آذربایجان شرقی? برای گروه آزمایش و کنترل به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب گردید. در گروه آزمایش دانش آموزان مطالب آموزشی را به نقشه مفهومی دریافت کردند و دانش آموزان گروه کنترل نیز مطالب و موضوعات درسی را به روش سخنرانی دریافت کردند. آزمون حل مسئله ریاضی و پرسشنامه خودپنداره ریاضی در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون اجرا گردید. داده ها به کمک تحلیل کوواریانس و آزمون t مورد بررسی قرار گرفتند. یافته های پژوهش نشان داد که گروه آزمایش در حل مسئله ریاضی نسبت به گروه کنترل عملکرد بهتری داشتند. هم چنین یافته ها آشکار کرد که نقشه مفهومی خودپنداره ریاضی دانش آموزان گروه آزمایش را ارتقا بخشیده است.
صبا فتحی دهخوارقانی یوسف ادیب
یکی از رویکردها و روش های نسبتاً جدیدی که تا حدودی از نقایص نظام های آموزشی سنتی کاسته، «رویکرد آموزش پودمانی» است. رویکرد آموزش بر اساس نظام پودمانی علاوه بر اینکه عنصر اصلی و محوری «فرد» و یادگیرنده است، سبب افزایش و بهبود مهارت، دانش و توانایی کارکنان متناسب با شغل آنان می شود و جهت دهنده تمام فعالیت های مربوط به تهیه و تدوین پودمان های آموزشی است . نظام آموزش پودمانی از جمله رویکردهای پیشنهادی جهت بهبود برنامه های درسی به ویژه در نظام علمی- کاربردی می باشد. آنچه که امروز بیشتر مشهود است این است که علی رغم سرمایه گذاری زیاد در مقــــــوله آموزش های پودمانی، اشتیاق زیاد جوانان و شاغلین و دستگاه های اجرایی به این نوع آموزش ها، در مورد چگـــــونگی اجرای برنامه های درسی پودمانی و میزان انطباق آن با اصول برنامه ریزی درسی پودمانی اطلاعات چندانی در دسترس نمی باشد. لذا این پژوهش در جهت تعیین میزان انطباق برنامه درسی پودمانی اجرا شده نظام آمـــــوزش عالی علمی-کاربردی با اصول برنامه ریزی درسی پودمانی می باشد. برای اجرای این پژوهش از روش توصیفی- پیمایشی استفاده شده است. در این پژوهش برای گردآوری داده ها از ابزار پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. پایایی سوالات پرسشنامه براساس آزمون آلفای کرونباخ 9/0تعیین شد. روایی سوالات نیز توسط اساتید و متخصصان رشته برنامه ریزی درسی مورد تأیید قرار گرفت. در پرسشنامه طراحی شده، از طیف 5 درجه ای لیکرت برای سنجش سوالات استفاده شد سپس پرسشنامه های طراحی شده در نمونه آماری توزیع شد که شامل دانشجویان و اساتید 2 ترم آخر رشته های فنی و علوم انسانی در دوره های پودمانی دانشگاه های علمی-کاربردی واحد استان آذربایجان شرقی بود و سپس تحلیل آماری بر روی داده های جمع آوری شده صورت گرفت که نتایج به دست آمده به این صورت است: بین دیدگاه مدرسان و دانشجویان در خصوص میزان انطباق برنامه های درسی دوره های پودمانی دانشگاه علمی-کابردی با اصول برنامه ریزی درسی پودمانی در نمره مولفه های فعالیت های یادگیری و یاددهی، منابع و امکانات یادگیری و ارزشیابی تفاوت وجود دارد و در مولفه های اهداف و محتوا و سازماندهی آن تفاوت وجود ندارد. و همچنین بین دیدگاه دانشجویان رشته های علوم انسانی و فنی در خصوص میزان انطباق برنامه های درسی دوره های پودمانی دانشگاه علمی-کابردی با اصول برنامه ریزی درسی پودمانی در مولفه اهداف تفاوت وجود دارد و در سایر مولفه ها تفاوت وجود ندارد.
ماهرخ ساسانی جیرانبلاغی حسین زارع
چکیده از آنجائیکه کاربردفنآوری های نوین در امر آموزش رایج شده است،ضرورت دارد در الگوی یادگیری آن نیزمتناسب با فنآوریهای نوین, تغییراتی ایجادشده وطراحی مناسب به عمل آید. پژوهش حاضرباهدف طراحی محیط آموزشی چند رسانه ای برمبنای الگوی سازنده گرایی برای آموزش مداوم تخصصی اساتید دانشگاه پیام نور به اجرادرآمده است.اهداف پژوهش ازبعد مدلسازی آموزشی,استنتاجی بوده وازبعدبررسی نظریات شرکت کنندگان دردوره ,توصیفی می باشد.اجرای پژوهش حاضردرسه مرحله انجام یافته است:طراحی مدل دوره-اجرای دوره-ارزیابی نظرات اساتید شرکت کننده در دوره.در مرحله اول بعداز شناسائی عناصر اصلی محیط های موقعیت محوردر راستای طراحی آموزشی دوره,مدل سازنده گرایی موقعیت محور ازسه بعد کاربر-محتوا-تکنولوژی چندرسانه ای مدلسازی شد.در مرحله دوم,دوره طراحی شده ازطریق سیستم مدیریت یادگیری(lms) توسط اساتید پیام نور اجراشد.باتوجه به اینکه طراحی برای تمام دروس مقدورنبود لذا فرآیند طراحی برای دروس منطق وآمار به روش نقشه مفهومی به اجرا گذاشته شد. یافته ها نشان داد که: اساتید شرکت کننده از برگزاری دوره ها رضایت نسبی دارند و مدل سازنده گرایی موقعیت محور را برای محیط تعاملی آموزش مداوم تخصصی مناسب می دانند. طراحی محتوای آموزشی و نیزطراحی تکنولوژی چندرسانه ای وطراحی فعالیت های کاربران درفضای چندرسانه ای ازمنظرشرکت کنندگان مناسب تشخیص داده شد. اما میزان استفاده اساتیدازتسهیلات تکنولوژی, ازقبیل تالار های گفتگو باوجود ارزیابی خوب آنها از این نوع تسهیلات،کم بوده است. هرچند میزان مهارت اساتید در برقراری ارتباط مجازی نسبتاً قابل قبول بوده است.درراستای یافته های پژوهش پیشنهاداتی برای آموزش مداوم ارائه شد.
محسن تقی زاده حمدالله حبیبی
با توجه با آن چه در این پژوهش مطرح شد مشکلاتی در برقرای ارتباط و استفاده از فناوری در مدارس وجود دارد و همچنین معلمان و دانش آموزان در این دو حیطه دارای مشکلاتی هستند و با توجه به اینکه این دو حیطه با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رابطه تنگاتنگی دارد باید مسئولین سازمان آموزش و پرورش و معلمان به استفاده از این دو مقوله توجه بیشتری داشته باشد تا بتوانند محیط یادگیری غنی را برای دانش آموزان فراهم کنند ودانش آموزان بتوانند با استفاده از این دو مولفه در جامعه امروزی که دارای پیچیدگی های زیادی است کارآیی مطلوبی داشته باشند. و در رابطه با مهارت های ارتباطی، شخصیت دانش آموزان، شناسایی دانش آموزان کم رو، پیشرفت تحصیلی، الگوپذیری،همکاری ومشارکت وعزت نفس، و در رابطه با استفاده از فن آوری در مقوله های نوآوری، علاقه دانش آموزان به درس، قابلیت استفاده در بیرون از مدارس، استفاده از رسانه های مختلف برای انتقال مطالب، بازخورد دادن، کمبود امکانات، مقاومت در برابرنوآوری، عدم توانایی معلمان در استفاده از فن آوری، نهادینه نشدن فرهنگ استفاده از فن آوری و زمان محدود کلاس ها با پیشینه ی مطرح شده همخوانی دارد، ولی در مقوله های حجم کلاس، جوکلاس، مشکل ابزارهای ارزشیابی،عدم تجانس آموزش های مدرسه و خانواده، سن دانش آموزان، کمبود زمان، حجم زیاد کتاب های درسی، ضعف درسی دانش آموزان، ضعف دبیر، رفتارمعلمان و رفتار دانش آموزان در رابطه با مهارت های ارتباطی، و در مقوله های جدی نگرفتن کتاب آموزش کامپیوتر، قبول شدن در آزمون سراسری(کنکور)، علاقه معلمان و نوع درس در رابطه با استفاده از فن آوری مختص این پژوهش می باشد .
مسلم آذربخش یوسف رضا پور
: این پژوهش با هدف تعیین تاثیر شیوه ی آموزش نقشه ی مفهومی بر میزان پیشرفت تحصیلی و خودتنظیمی درس زمین شناسی و به ویژه در راستای یادگیری معنی دار اجرا شد. روش: در این تحقیق روش نمونه گیری به صورت خوشه ای تصادفی می باشد، به این صورت که دو دبیرستان(یکی دخترانه و یکی پسرانه) انتخاب و از هر دبیرستان یک کلاس 30 نفری انتخاب شدند کلاس های مزبور را به دو گروه کنترل و آزمایش تقسیم کردیم(هر گروه 15 نفر). در گروه کنترل فراگیران به شیوه مرسوم درس زمین شناسی را یاد گرفتند و در گروه آزمایش همان مطالب درسی در قالب نقشه مفهومی به دانش آموزان ارائه شد. تاثیر این کاربندی بر پیشرفت تحصیلی فراگیران در این درس از طریق آزمون های پیشرفت تحصیلی با شاخص های مقبول روایی و پایایی اندازه گیری شد. وقبل و بعد از مداخله، خودتنظیمی دانش آموزان با استفاده از پرسشنامه راهبردهای انگیزشی یادگیری بررسی شد. نتایج: یافته ها نشان داد که رابطه معناداری بین نقشه مفهومی و پیشرفت تحصیلی و خودتنظیمی وجود داشت،ولی بین نقشه مفهومی و یادگیری سطوح بالا این معناداری یافت نشد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که نقشه مفهومی هر چند در یادگیری سطوح بالای یادگیری تاثیر نداشت ولی هم بر پیشرفت تحصیلی هم بر خودتنظیمی تاثیر مثبت داشت.
آیلین چهاردولی اسکندر فتحی آذر
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی درک دبیران از نقش نظام آموزشی در رشد اجتماعی و هویت دانش آموزان در مقطع متوسطه است . این تحقیق از نوع کیفی و پدیدارشناسی است . جامعه آماری شامل کلیه دبیران دوره متوسطه شهرستان شاهین دژ می باشد . بنابراین بر اساس روش نمونه گیری هدفمند ، مصاحبه های نیمه سازمان یافته با 16دبیردر شهرستان شاهین دژ در خصوص نقش نظام آموزشی در رشد اجتماعی و هویت دانش آموزان صورت گرفت . جهت دستیابی به روایی سوالات مصاحبه از نظرات اساتید صاحب نظر استفاده شد و برای حصول اطمینان از پایایی داده های پژوهش از روش مطالعه ی مکرر ، مقایسه مستمر داده ها ، خلاصه سازی و دسته بندی اطلاعات بدون اینکه داده ها آسیبی ببینند استفاده گردید . داده های بدست آمده از این مصاحبه با استفاده از روش پیشنهادی اسمیت (1995) مورد تحلیل قرار گرفت . 7 مضمون اصلی از یافته ها استخراج شد که می توانند درک دبیران را از نقش نظام آموزشی و مفهوم هویت و رشد اجتماعی را به تصویر بکشند . یافته ها نشان داد که دبیران مفهوم هویت و رشد اجتماعی وهمچنین عوامل موثر هویتی را در ابعاد مختلف تجربه نموده اند . به طوریکه درک آنها در زمینه مفهوم هویت کاملا با نظرات کلیدی اریکسون مبتنی بر تعهد و بحران هم سو می باشد . همچنین آنها به خوبی توانستند که به ابعاد هویت اشاره کرده و فرق آنها را بازگو کنند . نظرات آنها از عوامل موثر بر هویت مثل گروه دوستان ، رسانه، خانواده ، سن و مقطع تحصیلی ، عدم شناخت درست و اصولی فرهنگ و تضاد و عدم توانایی انتخاب و جهانی شدن و همچنین اقدامات نظام آموزشی جهت رشد اجتماعی و هویت دانش آموزان با نظریات رایج هم سو می باشد .
وحیده عبداللهی عدلی انصار اسکندر فتحی آذر
علوم یکی از درس هایی است که دانش آموزان در یادگیری آن با برخی مشکلات مواجه می شوند. به دلیل ماهیت انتزاعی مفاهیم علمی، دانش آموزان نیاز دارند تصورات ذهنی از چیزهایی که نمی بینند ایجاد کنند. متخصصان آموزش علوم برخی الگوها و راهبردهای آموزشی مناسب ارائه نموده اند که درک مفاهیم انتزاعی را تسهیل می کنند. تدریس با قیاس گری یکی از این الگوهاست. تحقیقات زیادی درباره ی تأثیر قیاس گری ها ی آموزشی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان بدون توجه به تفاوت های فردی آنها نظیر، سطح رشد شناختی و سبک های یادگیری ترجیحی انجام گرفته است. بنابراین، در این تحقیق تأثیر قیاس گری ها ی آموزشی در تعامل با توانایی تفکر منطقی و سبک یادگیری ترجیحی بر بازده های یادگیری دانش آموزان مورد بررسی قرار گرفت. آزمودنی ها، 183 دانش آموز دختر 6 کلاس سوم در مقطع راهنمایی شهر تبریز بودند. کلاس ها به طور تصادفی به دو گروه آزمایشی e1) و e2) و گروه کنترل (c) - هر کدام شامل دو کلاس - منتسب گردیدند. داده ها با استفاده از آزمون پیشرفت تحصیلی علوم، آزمون نگرش نسبت به علوم، آزمون توانایی تفکر منطقی و پرسشنامه ی سبک یادگیری ترجیحی گردآوری شدند. در این تحقیق از طرح نیمه آزمایشی پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل استفاده شدکه متشکل از یک متغیر مستقلِ شیوه های تدریس، دو متغیر تعدیل گرِ توانایی تفکر منطقی و سبک یادگیری ترجیحی و متغیرهای وابسته ی پیشرفت تحصیلی علوم و نگرش نسبت به علوم بود. در یکی از مدارس راهنمایی سه کلاس سوم به طور تصادفی به عنوان گروه های آزمایشی و کنترل تعیین شدند و یک معلم با سه شیوه متفاوت شامل: الگوی تدریس با قیاس گری (e1, n=30)، ارائه قیاس گری توضیحی متنی به عنوان فعالیت تکمیلی،(e2, n=31) و آموزش سنتی (c1, n=32) مفاهیم هدف را برای آنها تدریس کرد. در دو مدرسه دیگر سه معلم همان مفاهیم هدف را به سه کلاس متفاوت با روش الگوی تدریس با قیاس گری(e1, n=29) ، ارائه ی قیاس گری توضیحی متنی به عنوان فعالیت تکمیلی،(e2, n=33) و روش سنتی (c1, n=28) آموزش دادند. به منظور افزایش اعتبار درونی تحقیق و کنترل اثر انتشار کاربندی آزمایشی و معلم، گروه های آزمایشی و کنترل به صورت e1 (e1+e3)، e2 (e2+e4) و c (c1+c2)تلفیق گردیدند. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس و کوواریانس چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که: 1) تفاوت معنی داری در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان با سطوح متفاوت تفکر وجود ندارد، 2) سبک یادگیری دانش آموزان تأثیر معنی داری بر پیشرفت تحصیلی آنها دارد و دانش آموزان با سبک یادگیری دیداری در مقایسه با دانش آموزان دارای سبک یادگیری شنیداری و لامسه ای نمرات بالایی در آزمون پیشرفت تحصیلی علوم کسب کردند، 3) الگوی تدریس با قیاس گری بر بازده های یادگیری شناختی دانش آموزان تأثیر مثبتی داشت ولی تأثیرآن بر نگرش نسبت به علوم معنی دار نبود، 4) دانش آموزان دارای تفکر عینی و انتقالی که مفاهیم هدف را با روش الگوی تدریس با قیاس گری آموخته بودند عملکرد بهتری در آزمون پیشرفت تحصیلی علوم داشتند و 5) در گروه آزمایشی تدریس با قیاس گری، دانش آموزان دارای سبک یادگیری دیداری در مقایسه با گروه های ارائه قیاس گری توضیحی متنی و کنترل به طور معنی داری نمرات بالایی در آزمون پیشرفت تحصیلی علوم کسب کردند.
آسیه یگان زاده یوسف ادیب
این پژوهش با هدف بررسی تاثیر استفاده از نقشه مفهومی در تعامل با سطح فراشناخت دانش آموزان در یادگیری اهداف شناختی و عاطفی درس کار و فناوری اجرا شد که از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش تحقیق، نیمه تجربی با استفاده از طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل می باشد. در این تحقیق، کلیه دانش آموزان دختر سال هفتم متوسطه اول به تعداد 950 نفر در سالتحصیلی 92-93 از مدارس دولتی شهرستان پارس آباد شرکت داشتند که در تحقیق به طور نمونه گیری تصادفی خوشه ای در دو کلاس، یک گروه آزمایش به تعداد 27 نفر(تدریس با روش نقشه مفهومی به صورت ارائه) و یک گروه کنترل به تعداد 27 نفر (تدریس سنتی) جایگزین شده-اند. در گروه کنترل، دانش آموزان به شیوه مرسوم درس مذکور را یاد گرفتند و در گروه آزمایشی به مدت 8 جلسه کاربندی مطالب درسی در قالب نقشه های مفهومی به دانش آموزان ارائه شد. در این تحقیق از سه ابزار پرسشنامه فراشناخت mslq، پرسشنامه اهداف عاطفی و آزمون پیشرفت تحصیلی با روایی و پایایی مقبول استفاده شده است. قبل از شروع تحقیق پرسشنامه فراشناخت، پرسشنامه رفتارهای ورودی عاطفی و شناختی ارائه گردید و پس از اتمام جلسات کاربندی، تاثیر آن از طریق پرسشنامه اهداف عاطفی و آزمون اهداف شناختی (آزمون پیشرفت تحصیلی) اندازه-گیری شد. نتایج یافته ها نشان داد که نقشه های مفهومی به تنهایی و در تعامل با فراشناخت، رابطه معناداری با یادگیری اهداف شناختی سطح بالا (یادگیری معنادار) و اهداف عاطفی دارد و با اهداف شناختی سطح پایین (دانش) رابطه معناداری یافت نشد. نتیجه گیری: نتایج یافته ها نشان می دهد که هر چند نقشه مفهومی در یادگیری اهداف شناختی سطح پایین (دانش) تاثیر نداشت، نقشه های مفهومی می توانند به عنوان یک ابزار شناختی و فراشناختی، در یادگیری اهداف شناختی سطح بالا (یادگیری معنادار) و اهداف عاطفی تاثیر مثبت داشته باشند.
شیدا کریمی میرمحمود میرنسب
کلید واژه: راهبرد خودپرسشگری، درک مطلب، مشکلات یادگیری چکیده: هدف از این پژوهش، تعیین تأثیر راهبرد خودپرسشگری بر بهبود درک مطلب متون تفسیری و روایی در دانش آموزان با مشکلات یادگیری بود. این پژوهش به شیوه ی طرح تک آزمودنی (نوع ملاکی ) انجام شد. بدین منظور 6 دانش آموز(2 دختر و 4 پسر) پس از اجرای آزمون هوشی ریون، آزمون های درک مطلب، چک لیست اختلال خواندن و فرم تاریخچه ی دوره ی کودکی، به صورت تصادفی از بین 4 مدرسه ی عادی شهر روانسر انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه متون تفسیری و روایی جایگزین گردیدند. این دو گروه در 11 جلسه 60 دقیقه ای به مدت یک ماه ونیم تحت آموزش بسته ی محقق ساخته ی راهبرد خودپرسشگری قرار گرفتند. نتایج حاصل از تحلیل نقاط داده ها نشان داد که راهبرد خودپرسشگری موجب بهبود درک مطلب متون تفسیری و روایی در دانش آموزان با مشکلات یادگیری می شود. یافته های این پژوهش می تواند به عنوان پیشنهادهای کاربردی و توصیه هایی برای روانشناسان، مشاوران و معلمان مدرسه باشد تا راهبرد خودپرسشگری را مورد استفاده قرار دهند.
یدالله ولی نژاد قناتی اسکندر فتحی آذر
هدف این مطالعه بررسی اثر بخشی راهبرد آموزی مبتنی بر الگوی ویت بر بهبود عملکرد حافظه¬ی فعال و عملکرد ریاضی و کاهش مشکلات عاطفی- رفتاری دانش¬آموزان پایه¬ی سوم دبستان بود که حافظه¬ی فعال ضعیف، عملکرد تحصیلی ریاضی پایین و مشکلات عاطفی- رفتاری داشتند. روش: روش پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش¬آزمون- پس¬آزمون با سه گروه (گروه آزمایش، گروه پلاسیبو و گروه کنترل) بود. متغیر مستقل، راهبردآموزی با 5 سطح(شامل راهبردهای تصویر¬سازی ذهنی، مرور ذهنی، کنترل بازداری، روزآمد کردن و تمرین یادآوری شمارش)، و متغیرهای وابسته عملکرد مولفه¬های حافظه¬ی فعال، عملکرد ریاضی دانش¬آموزان و مشکلات عاطفی- رفتاری دانش¬آموزان بود. سن و جنس، به¬عنوان متغیر کنترل انتخاب شدند. تمام دانش¬آموزان در پایه¬ی سوّم و از نظر سنی تقریباً یکسان بودند، و برای کنترل جنسیت فقط از دانش¬آموزان پسر استفاده شد. جامعه¬ی آماری این پژوهش دانش¬آموزان پسر پایه¬ی سوم دبستان(سال تحصیلی 93-92) شهر قره¬ضیاءالدین و نمونه شامل 36 نفر از دانش¬آموزان دارای حافظه¬ی فعال ضعیف، مشکلات ریاضی و مشکلات عاطفی- رفتاری بود که با روش نمونه¬گیری هدفمند پس از غربال¬گری از 4 مدرسه با استفاده از آزمون¬های حافظه¬ی فعال وکسلر (wisc-iv)، آزمون محقق¬ساخته ریاضی، و آزمون توانایی¬ها و مشکلات انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه 12 نفری جایگزین گردیدند. دانش¬آموزان گروه آزمایش طی 6 هفته تحت آموزش راهبردی قرار گرفتند. به گروه پلاسیبو در همین مدت درس علوم با روش آموزش دوجانبه تدریس شد و گروه کنترل واقعی هیچ نوع مداخله¬ای را دریافت نکرد. برای تجزیه و تحلیل داده¬ها از روش آمار توصیفی، تحلیل واریانس چند متغیره، تحلیل کواریانس یک طرفه، تحلیل کواریانس چند¬متغیره و آزمون بن¬فرونی و نرم افزار spss-20 استفاده شد. یافته¬ها: نتایج پژوهش نشان داد که مداخله سبب بهبود عملکرد دانش¬آموزان در آزمون¬های یادآوری وارونه ویادآوری شمارش که مولفه¬ی اجراکننده¬ی¬مرکزی را اندازه می¬گیرند و یادآوری مکعب که مولفه¬ی لوح دیداری- فضایی را می¬سنجد، شده است، ولی افزایش در آزمون یادآوری مستقیم که عملکرد مولفه¬ی حلقه¬ی آوایی را می¬سنجد معنی¬دار نبود. همچنین نتایج نشان داد که عملکرد ریاضی دانش آموزان گروه آزمایش نسبت به دو گروه دیگر افزایش یافته است. در حیطه¬ی مشکلات عاطفی- رفتاری، راهبردآموزی سبب کاهش مشکلات عاطفی و اختلال سلوک شده است، لکن مشکلات بیش¬فعالی و مشکل با همسالان کاهش نیافته است. نتیجه¬گیری: مداخله¬های مناسب در حافظه¬فعال می¬توانند روشی موثر برای بهبود عملکرد حافظه¬ی فعال و عملکرد ریاضی دانش آموزان باشند. همچنین مداخلات راهبردی مناسب در حافظه¬ی فعال قادر است برخی از جنبه¬های مشکلات عاطفی- رفتاری دانش¬آموزان را کاهش دهد.
فاطمه مشفق یوسف رضاپور
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی تأثیر استفاده از آزمایشگاه علوم بر خلاقیت و پیشرفت تحصیلی دانش-آموزان شهر تبریز است.جامعه آماری تحقیق نیز شامل کلیه دانش آموزان پایه چهارم ابتدایی ناحیه 4 شهر تبریز در سال تحصیلی 92-93 می باشد. جهت تعیین نمونه آماری به روش تصادفی خوشه ای از بین مدارس مورد نظر دو مدرسه انتخاب و از هر مدرسه بصورت تصادفی دو کلاس انتخاب شد. تحقیق حاضر از نظر کنترل شرایط تحقیق یک بررسی نیمه تجربی و از نظر دامنه یک مطالعه خرد و از نظر زمانی یک بررسی مقطعی بوده است. در این تحقیق برای سنجش میزان خلاقیت از آزمون خلاقیت تورنس و برای سنجش پیشرفت تحصیلی ازآزمون پیشرفت تحصیلی محقق ساخته استفاده شده است. همچنین جهت تعیین اعتبار پرسشنامه پیشرفت تحصیلی از اعتبار محتوایی و جهت تعیین پایایی ازآزمون کودرریچاردسون استفاده شده است. قابل ذکر است که تدریس درس علوم برای هر دو گروه در ده جلسه بصورت نظری (گروه کنترل) و عملی (گروه آزمایش) انجام گرفت که نتایج حاصل از آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که تدریس درس علوم با استفاده از آزمایشگاه در افزایش خلاقیت دانش آموزان گروه آزمایش تأثیر نداشته ولی درافزایش پیشرفت تحصیلی موثر بوده است.
میکاییل امیری جومیلو رحیم بدری گرگری
این پژوهش با هدف تعیین رابطه جو روانی-اجتماعی کلاس، مدیریت کلاس و حمایت عاطفی معلم با هیجان های تحصیلی(مثبت و منفی) انجام شد. برای این منظور 312 دانش آموز به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای از میان کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه شهرستان پارس آباد مغان انتخاب شدند. برای گرد آوری اطلاعات از پرسشنامه های هیجان های پیشرفت تحصیلی، جو روانی-اجتماعی کلاس، مدیریت کلاس و مقیاس حمایت عاطفی معلم استفاده گردید. داده های به دست آمده با استفاده از روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام در نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاکی از آن بود که بین مولفه های جو روانی-اجتماعی کلاس، مولفه های مدیریت کلاس و نیز متغیر حمایت عاطفی معلم با هیجان های مثبت و منفی تحصیلی رابطه معناداری وجود دارد. نتایج دیگر نشان داد که مولفه هایی همچون رضایت، ارزشیابی، آموزش و حمایت عاطفی معلم از متغیرهای پیش بین قادرند تغییرات هیجان های مثبت و مولفه هایی همچون رضایت، اشتیاق، جهت گیری تکلیف، آموزش، انسجام و ارتباط بین دانش آموزان، حمایت عاطفی معلم، و همدلی قادرند تغییرات هیجان های منفی تحصیلی را پیش بینی کنند.
سعید زین العابدینی شهیر یوسف رضاپور
هدف پژوهش حاضر ارزیابی درونی گروه آموزشی برق- قدرت دانشکده برق و کامپیوتر دانشگاه تبریز در سال تحصیلی 93-92 می باشد. در این پژوهش سعی بر این شده تا وضعیت کیفیت عوامل اصلی گروه مشخص و نقاط ضعف و قوت عمده گروه شناسایی گردند. پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی از نوع پیمایشی بوده و از نظر دسته-بندی تحقیقات بر حسب هدف نیز یک تحقیق کاربردی می باشد که در آن از روش های کمی و نیز کیفی استفاده شده است. برای جمع آوری داده های مورد نیاز از پرسشنامه های محقق ساخته و مصاحبه سازمان یافته استفاده شد و تلاش شد تا کیفیت6 عامل ساختار سازمانی، تشکیلات و مدیریت، هیئت علمی، دانشجویان، دوره های آموزشی مورد اجرا، فرایند یاددهی- یادگیری و نیز امکانات و تجهیزات گروه در قالب 28 ملاک و 114 نشانگر مورد بررسی قرار گیرد و برای انجام این امر 9 سوال پژوهشی مطرح شد و به وسیله 9 پرسشنامه اطلاعات لازم جمع آوری گردید. جامعه آماری این پژوهش متشکل از اعضای هیئت علمی گروه (14 نفر)، دانشجویان کارشناسی ورودی 89 (40 نفر)، دانشجویان کارشناسی ارشد (48 نفر)، دانشجویان دکترا (34 نفر) و مسئولین کارگاه ها، آزمایشگاه ها، مرکز رایانه و کتابخانه (6 نفر) بودند که برای انتخاب اعضای نمونه از روش تمام شماری استفاده گردید. ضریب پایایی با استفاده از روش آلفای کرونباخ برای پرسشنامه اعضای هیئت علمی0.95، پرسشنامه دانشجویان کارشناسی0.95، دانشجویان کارشناسی ارشد 0.96، دانشجویان دکترا 0.97 و پرسشنامه مسئولین کارگاه ها و آزمایشگاه ها 0.90 محاسبه شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری توصیفی نظیر (میانگین، فراوانی، درصد و انحراف معیار) و آمار استنباطی (آزمون t نمونه های جفت شده) و محاسبه فراوانی پاسخ ها برای سازماندهی داده های کیفی پژوهش استفاده شد و کلیه عملیات آماری به وسیله نرم افزار spss نسخه 19 انجام پذیرفت. در پایان کیفیت هر یک از عوامل مورد ارزیابی در گروه برق- قدرت در سه سطح مطلوب، نسبتاً مطلوب و نامطلوب طبقه بندی گردید. یافته های این ارزیابی به ما نشان داد که کیفیت هر 6 عامل مورد ارزیابی در سطح نسبتاً مطلوب قرار دارد و بین وضع کیفی موجود و مطلوب گروه برق – قدرت از نظر اعضای هیئت علمی تفاوت معنادار وجود دارد. هم چنین در پایان ضمن بررسی اهداف جمع آوری شده و نتایج ارزیابی کیفیت عوامل مختلف و نظرات اعضای هیئت علمی و دانشجویان، پیشنهادهایی نیز برای بهبود کیفیت گروه ارایه گردید. آموزش عالی با پیشینه ای به قدمت بیش از 8 سده و به عنوان بالاترین سطح آموزشی جامعه همواره مورد توجه خاص ملت ها و دولت ها بوده است، زیرا این نهاد مهم، نقش اساسی را در رشد و توسعه جامعه در ابعاد مختلف فناوری، علمی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی داراست و به عنوان منشاء تغییرات و هدایت آن ها در جهت تعالی جامعه شناخته می شود که باید در راستای کامل ماموریت، اهداف و وظایف محوله از کارایی و اثر بخشی لازم برخوردار باشد و حفظ، بهبود و ارتقای کیفیت این نظام باید در اولویت اقدام ها و برنامه های جامعه قرار بگیرد (بازرگان، کشاورز، اسحاقی و محمدی، 1388الف). آموزش عالی در طول سه دهه گذشته با چالش ها و مسایل عدیده ای مواجه بوده است. رشد فزاینده دانشجویان و متقاضیان ورود به دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی، گسترش کمی نظام آموزش عالی بدون توجه به ظرفیت های موجود و توان بافت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه جهت پذیرش خیل عظیم فارغ التحصیلان دانشگاهی، کاهش منابع مالی و فشار از سوی جامعه جهت مسئولیت پذیری و پاسخ گویی بیشتر، از جمله این چالش ها محسوب می شوند. آموزش عالی بایستی ضمن توجه به این چالش ها، به حفظ، بهبود و ارتقای کیفیت با اتکای بر مدیریت و رهبری کارآمد در شرایط تغییر سریع، بی ثباتی و دگرگونی در محیط آموزش عالی بپردازد (رمزدن، 1997؛ ترجمه نوه ابراهیم، 1380). تمام این مسائل ایجاب می کند که آموزش و نظام دانشگاهی از یک نظام برنامه ریزی، توسعه، ارزشیابی و اعتباربخشی برخوردار باشد تا به کمک آن بتواند به ارتقای مستمر کیفیت پرداخته و خود نظارتی و خود ارزشیابی را جزیی از فرایند روزمره خود نماید و بتواند ضمن بهبود و ارتقای کیفیت آموزشی و پژوهشی، بهبودی کل نظام دانشگاهی را مد نظر قرار دهد (قورچیان، 1382؛ بازرگان، 1374). ارزشیابی سازوکاری را به دست می دهد که به وسیله آن می توان به کژی ها، کاستی ها و نواقص نظام پی برد. جهت سنجش این امر که وضعیت کارکردی یک نظام آموزشی چگونه است و چه نقاط قوت و ضعفی دارد، تنها به وسیله یک رهیافت مناسب ارزشیابی می توان وضعیت عوامل تشکیل دهنده نظام و عملکرد آن را مورد قضاوت قرار داد (رونتری ، 1997). یکی از الگوهای ارزشیابی که در بهبود کیفیت آموزش عالی سابقه ای طولانی دارد، الگوی اعتبار سنجی است. اعتبار سنجی فرایندی است که طی آن نظام آموزش عالی ابتدا از طریق ارزشیابی درونی درباره وضعیت موجود خود در مقایسه با اهداف بیان شده قضاوت می کند و سپس گروه همگنان بر اساس گزارش ارزشیابی درونی نظام آموزش عالی، ارزشیابی بیرونی و سرانجام اعتبار -سنجی را انجام می دهند. بنابراین ارزشیابی درونی بعنوان گام اول الگوی اعتبارسنجی به مثابه خود در آیینه دیدن است تا نقاط قوت و ضعف نظام دانشگاهی معلوم گردد. در این مرحله نظام دانشگاهی (گروه آموزشی/ دانشکده/ دانشگاه) و خود اعضاء، سوالات ارزشیابی را صورت بندی و روش های گردآوری داده ها را تعیین و آن ها را تحلیل می کنند و پیشنهادات لازم را جهت بهبود کیفیت ارائه می دهند (بهرامی و همکاران، 1386؛ کیذوری و همکاران، 1387). ارزیابی درونی به-عنوان مرحله اول الگوی اعتبارسنجی بهبود مستمر کیفیت را دنبال می کند، در حالی که ارزیابی بیرونی به عنوان مرحله دوم این الگو بر رعایت استانداردها تاکید دارد (پورجم و همکاران، 1385). کیفیت آموزشی و پژوهشی از جمله دغدغه های اصلی نظام های آموزش عالی در اغلب کشورهای جهان است که همواره نظام های دانشگاهی برای دستیابی به آن تلاش می کنند (کیذوری و همکاران، 1387؛ بازرگان و همکاران، 1380). کیفیت در آموزش عالی امری پویا و دارای ابعاد متعدد است که دائما تغییر می کند. از این رو کیفیت علمی و ارتقا و تضمین آن بایستی دغدغه اصلی هر نظام دانشگاهی پویا، فعال و تاثیرگذار بر توسعه کشور و تحقق سیاست های مربوط به آن باشد (محمدی و اسلامزاده، 1381). با توجه به تغییرات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ناشی از جهانی شدن، فناوری اطلاعات و اقتصاد دانش محور از یک سو و چالش ها و مشکلات موسسات آموزش عالی از جمله مشتریان ناراضی، کارکنان کم روحیه، بروندادهای نامناسب، فرایندهای کاری ناهمگن، هزینه های زیاد، اثربخشی کم و بوروکراسی ناکارآمد و متورم از سویی دیگر، حفظ کیفیت بالا و رعایت استاندارها برای موسسات آموزش عالی یک ضرورت مهم به شمار می رود (مطهری نژاد و همکاران، 1391). کیفیت، هزینه و بهره وری همواره به عنوان سه عامل اساسی مورد توجه خاص مدیریت دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی هستند؛ اما کیفیت به دلیل این که به نوعی هم هزینه و هم بهره-وری تحت تاثیر آن قرار دارند و اگر کیفیت بهبود یابد هزینه کاهش یافته و بهره وری افزایش می-یابد بیشتر مورد توجه است. امروزه مدیریت آموزش عالی با دو چالش عمده روبرو است. چالش اول از سوی جامعه و دولت است که خواهان پاسخ گویی، شفافیت امور و مسئولیت پذیری در قبال منابع، بودجه و سرمایه گذاری صورت گرفته در آموزش عالی هستند و چالش دوم نظام دانشگاهی، پاسخ گویی این نظام در خصوص مسئولیت پذیرفته شده است. لذا می توان الزامات اخلاقی، حرفه-ای، رقابتی و مسئولیت پذیری و پاسخ گویی را به عنوان چهار الزام توجه به کیفیت بیان کرد. بنابراین کیفیت باید دارای اولویت اول در نظام آموزش عالی باشد و در جهت بهبود و ارتقای آن تلاش کرد و این امر میسر نخواهد بود مگر این که یک نظام کارآمد ارزیابی در جهت حصول به تضمین کیفیت ایجاد و استقرار یابد (محمدی، 1387). اهمیت و ضرورت انجام ارزیابی در این است که ارزشیابی به صورت های مختلف از منافع دانشجویان، والدین، موسسات آموزشی و کارفرمایان حمایت می کند. با در نظر گرفتن ارزشیابی، متقاضیان تحصیل و والدین آنها مطمئن می شوند که وقت و هزینه زیاد تحصیلات دانشگاهی را به-جای صحیحی مصرف می کنند. کارفرمایان نیز می توانند از این امر مطمئن باشند که افرادی که استخدام می کنند به مهندسانی حرفه ای تبدیل خواهند شد. حتی جامعه نیز به خدمات ارائه شده از سوی این مهندسان اطمینان بیشتری خواهد داشت (بازرگان،1391ب). -1) اهداف پژوهش 1-3-1) هدف کلی ارزیابی درونی گروه برق- قدرت دانشکده برق و کامپیوتر دانشگاه تبریز در سال تحصیلی 93-92. 2-3-1) اهداف جزیی 1. تعیین و تصریح اهداف آموزشی، پژوهشی، عرضه خدمات تخصصی وضعیت مطلوب گروه آموزشی برق- قدرت دانشگاه تبریز؛ 2. مشخص کردن سطح کیفی عامل "ساختار سازمانی، تشکیلات و مدیریت" گروه برق- قدرت؛ 3. مشخص کردن سطح کیفی عامل "هیئت علمی" گروه برق- قدرت؛ 4. مشخص کردن سطح کیفی عامل "دانشجویان" گروه برق- قدرت؛ 5. مشخص کردن سطح کیفی عامل "دوره های آموزشی مورد اجرا" در گروه برق- قدرت؛ 6. مشخص کردن سطح کیفی عامل "فرایند یاددهی- یادگیری" گروه برق- قدرت؛ 7. مشخص کردن سطح کیفی عامل "امکانات و تجهیزات" گروه برق- قدرت؛ 8. تعیین تفاوت کیفیت وضعیت موجود گروه برق- قدرت دانشگاه تبریز با وضعیت مطلوب آن؛ 9. ارائه پیشنهادهای لازم جهت بهبود کیفیت موجود گروه برق- قدرت دانشگاه تبریز و رسیدن به وضعیت مطلوب. 4-1) سوالات پژوهش 1. اهداف آموزشی، پژوهشی، عرضه خدمات تخصصی وضعیت مطلوب گروه آموزشی برق- قدرت دانشگاه تبریز چیست؟ 2. "ساختار سازمانی، تشکیلات و مدیریت" گروه برق- قدرت از نظر کیفی در چه سطحی قرار دارد؟ 3. "هیئت علمی" گروه برق- قدرت از نظر کیفی در چه سطحی قرار دارد؟ 4. "دانشجویان" گروه برق- قدرت از نظر کیفی در چه سطحی قرار دارد؟ 5. " دوره های آموزشی مورد اجرا " گروه برق- قدرت از نظر کیفی در چه سطحی قرار دارد؟ 6. "فرایند یاددهی- یادگیری" گروه برق- قدرت از نظر کیفی در چه سطحی قرار دارد؟ 7. "امکانات و تجهیزات" گروه برق- قدرت از نظر کیفی در چه سطحی قرار دارد؟ 8. تفاوت کیفیت وضعیت موجود گروه آموزشی برق- قدرت دانشگاه تبریز با کیفیت وضعیت مطلوب چقدر است؟ 9. چه پیشنهادهایی را جهت بهبود کیفیت موجود گروه برق- قدرت دانشگاه تبریز و رسیدن به وضعیت مطلوب می توان ارائه داد؟
رئوف احمدیان اسکندر فتحی آذر
هدف از پژوهش حاضر تعیین تاثیر آموزش راهبردهای خودتنظیمی بر بهبود عملکرد در درس ریاضی در دانش آموزان واجد اختلال ریاضی ناحیه3، شهر تبریز، در سالتحصیلی 94-93 بود. روش انجام پژوهش از نوع شبه آزمایشی است. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پایه های اول تا ششم ابتدایی ناحیه3 شهر تبریز بود که به عنوان واجدین اختلال ریاضی به مرکز اختلالات یادگیری این ناحیه معرفی شدند. پس از غربالگری و جداسازی، 40 نفر از دانش آموزان به طور تصادفی انتخاب و در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند و گروه آزمایش به مدت 10 جلسه، تحت آموزش راهبردهای خودتنظیمی قرار گرفتند
سولماز علیاری اسکندر فتحی آذر
چکیده ندارد.
معصومه علی یاری اصغر نقدی
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه فعالیت دانشجویان در آزمایشگاه های زیست شناسی و شیمی با گرایش به تفکر انتقادی آنها می باشد. نمونه پژوهش 270 نفر از دانشجویان رشته های زیست شناسی و شیمی دانشگاه تبریز بودند که به وسیله نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند و برای سنجش گرایش به تفکر انتقادی آنها از پرسشنامه گرایش به تفکر انتقادی کالیفرنیا و برای سنجش فعالیت آزمایشگاهی از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. برای تحلیل داده ها از ضریب هبستگی پیرسون، t مستقل و رگرسیون چند متغییره گام به گام استفاده شد. نتایج نشان داد: 1- بین فعالیت آزمایشگاهی و گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان رابطه معناداری وجود دارد. 2- بین گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان پسر و دختر تفاوت معناداری وجود دارد، دانشجویان دختر گرایش بیشتری به تفکر انتقادی دارند. 3- بین گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان زیست شناسی و شیمی تفاوت معناداری وجود ندارد. 4- بین گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد تفاوت معناداری وجود دارد، دانشجویان کارشناسی ارشد گرایش بیشتری به تفکر انتقادی دارند. 5- فعالیت آزمایشگاهی ( حل مساله و کاوشگری)، گرایش به تفکر انتقادی را پیش بینی می کند.
عبدالله جولانی اوجاق شهرام واحدی
این تحقیق به منظور تعیین میزان پیش بینی پذیری میزان اهمالکاری تحصیل توسط باورهای فراشناختی و راهبردهای خودتنظیمی در بین دانشجویان دانشگاه های شهر اردبیل انجام خواهد شد. همچنین اثر جنس، مقطع تحصیلی و رشته تحصیلی نیز بررسی خواهد شد. به این منظور 556 نفر از دانشجویان دانشگاه های شهر اردبیل به صورت تصادفی طبقه ای انتخاب و اطلاعات لازم گردآوری خواهد شد. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه تجربه های فراشناخت (mcq-30) پرسشنامه راهبردهای انگیزشی برای یادگیری (mslq) و پرسشنامه اهمالکاری تحصیلی سولومون و راث بلوم می باشد. پس از گردآوری اطلاعات، داده ها به کمک نرم افزار spss و با آزمون های همبستگی، t مستقل، تحلیل واریانس دوطرفه، رگرسیون چند متغییره و تجزیه و تحلیل خواهند شد.
شمس علی قاسمی میرمحمود میر نسب
یکی از اختلالات فراگیر رشد، اختلال اتیسم است ،واجدین این طیف دارای اختلال در مهارتهای تعامل اجتماعی متقابل،مهارتهای ارتباطی،وجود رفتار،علائق وفعالیتهای کلیشه ای بوده و برای اینکه بتوانند حداقل این مهارتها را یاد بگیرند نیازمند حمایتهای اموزشی و تربیتی هستند.پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربه معلمان از روشهای آموزشی و مدیریت بر رفتار این طیف صورت گرفت. شرکت کنندگان در این تحقیق از مدارس اتیسم سه شهر تبریز ،تهران وکرج انتخاب شدند. داده های این تحقیق از 11 نفر از معلمان ویژه با روش مصاحبه نیمه سازمان یافته وعمیق جمع اوری شد وداده های مربوط به روش اسمیت تحلیل شدند . در نهایت 2 مضمون اصلی و 9 مضمون فرعی به دست آمد. مضمون اول شامل:روش تحلیل کاربردی رفتار - استفاده از موسیقی و کامپیوتر - استفاده از تقویت کننده های مثبت ومنفی - همکاری بین والدین و معلمان - ایجاد ارتباط اجتماعی وطرح دوستی - محیط پیرامون. ومضمون اصلی شامل روش پرسش و پاسخ - روش آزمایشگاهی ، عینی و نمایشی -روش ارتباط بر مبنای مبادله تصویر( pecs ) و روش تمرین و تکرار می باشد
مژگان زینال پور اصغر نقدی
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه میزان تحصیلات معلمان ابتدایی شهر تبریز با پیشرفت شغلی و شیوه تدریس آنها می باشد. پیشرفت شغلی معلمان با ابعاد رضایت شغلی، بهبود خدمت، استقلال کاری، تعیین هویت، صلاحیت مدیریتی، احساس امنیت و خلاقیت معلمان مورد سنجش قرار گرفت. شیوه تدریس معلمان نیز در دو بعد سنتی و نوین ارزیابی شد. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه گردآوری اطلاعات توصیفی از نوع پیمایشی می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل : معلمان ابتدائی شهر تبریز می باشد که تعداد آنها 1111 نفر می باشد. برای تعیین حجم نمونه از جدول مورگان استفاده گردید که بر اساس آن تعداد223 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند و از نمونه گیری به روش طبقه ای تصادفی متناسب با حجم طبقه برای نمونه گیری استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار spss و آزمون تحلیل واریانس(anova) استفاده گردید. نتایج پژوهش نشان داد که تفاوت معنی داری بین انواع میزان تحصیلات و شیوه های تدریس در ارتباط با پیشرفت شغلی و ابعاد آن وجود دارد.
نسرین لطفی پور بناب اسکندر فتحی آذر
چکیده ندارد.
میکاییل حسین زاده محمد حریری اکبری
چکیده ندارد.
اکبر ولی زاده اسکندر فتحی آذر
چکیده ندارد.
صغری مردافکن یوسف ادیب
چکیده ندارد.
حسین بهروش اسکندر فتحی آذر
چکیده ندارد.
صدیقه سلمان پور یوسف ادیب
چکیده ندارد.
کامران خلیلی قمی یوسف ادیب
چکیده ندارد.
عباس مرادی تاج اسکندر فتحی آذر
چکیده ندارد.
ملیحه جعفری یوسف ادیب
چکیده ندارد.
نوریه انصارین حسین گدازگر
چکیده ندارد.
وحیده سعیدنیا یوسف ادیب
چکیده ندارد.
فریبا حسینی اصل اسکندر فتحی آذر
چکیده ندارد.
جواد عبدلی سلطان احمدی اسکندر فتحی آذر
چکیده ندارد.
میکاییل حسین زاده تورج هاشمی
چکیده ندارد.
مریم نصیری گنجینه کتاب یوسف ادیب
چکیده ندارد.
احمد امیرهوشنگی جواد حاتمی
چکیده ندارد.
فرهاد خوشنوا جواد حاتمی
چکیده ندارد.
بهاء الدین حیدری میرمحمود میرنسب
چکیده ندارد.
زهرا باقری اسکندر فتحی آذر
چکیده : پژوهش حاضر به بررسی رابطه درک ماهیت علم با رتبه کنکور و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پیش دانشگاهی تبریز در سال 86-1385 پرداخته است. این تحقیق از نوع توصیفی است روشهای آماری همبستگی پیرسون اسپیرمن، آزمون t مستقل و آزمون کراسکال والیس برای تجزیه و تحلیل داده ها بکار برده شد است محاسبات آماری توسط نرم افزار spss انجام شده است. حجم نمونه مورد مطالعه 424 نفر بوده است روش نمونه گیری، تصادفی خوشه ای است. جمع آوری اطلاعات بوسیله پرسشنامه درک ماهیت روانی علمی 48 سوالی و اطلاعات فردی انجام شده است. این تحقیق 7 فرضیه داشت که بعد از تحلیل داده ها 3 تا از فرضیه ها تائید و چهار تا تائید نگردید فرضیه اول : بین رتبه کنکور سراسری و معدل پیش دانشگاهی رابطه معکوس وجود دارد. این فرضیه مورد.....
زهرا سلمانی مقدم اسکندر فتحی آذر
نتایج حاصل نشان می دهد که : 1 - بین وضعیت خوددرگیر و پیشرفت تحصیلی رابطه مثبت وجود دارد. 2 - بین وضعیت کاردرگیر و پیشرفت تحصیلی رابطه معنی دار وجود ندارد. 3 - بین وضعیت خوددرگیر و کار درگیر در دانش آموزان دختر و پسر تفاوت معنی دار وجود ندارد. 4 - بین انگیزه پیشرفت و پیشرفت تحصیلی رابطه معنی دار مثبت وجود دارد. 5 - بین انگیزه پیشرفت در دانش آموزان دختر و پسر تفاوت معنی دار وجود ندارد. 6 - پیشرفت تحصیلی دختران بیشتر از پسران است . 7 - بین وضعیت خوددرگیر و انگیزه پیشرفت رابطه معنی دار وجود ندارد. 8 - بین وضعیت کاردرگیر و انگیزه پیشرفت رابطه معنی دار وجود ندارد.
حیدر علی زارعی اسکندر فتحی آذر
هدف کلی پژوهش حاضر تعیین ارتباط منبع کنترل درونی با استرس شغلی ورضایت شغلی در معلمان می باشد . تا از این طریق بتوان همسو با تحقیقات و مطالعات دیگر، دانش موجود در این زمینه را گسترش داده و در مورد ارتباط این مفاهیم با یکدیگر به یافته های جدید و دقیقی دست یافت و در ضمن دسترسی به این هدف کلی اهداف فرعی دیگری به شرح زیر در پی دارد: 1 - تعیین رابطه منبع کنترل درونی با استرس شغلی با توجه به مقطع و جنس معلمان . 2 - تعیین میزان استرس شغلی معلمان مقاطع مختلف تحصیلی ابتدایی و دبیرستان و مقایسه آنها. 3- مقایسه میزان استرس شغلی در دبیران زن و مرد . 4 - تعیین عوامل موثر بر رضایت شغلی معلمان. 5 - مقایسه میزان رضایت شغلی دبیران زن و مرد در مقاطع مختلف تحصیلی ابتدایی و دبیرستان. 6 - ارائه راهکارهایی برای کاهش استرس شغلی و افزایش رضایت شغلی در معلمان.
حبیبه مرتضی نژاد داوود حسینی نسب
تحقیق حاضر به منظور بررسی و مقایسه پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر ابتدایی یک زبانه ، دو زبانه ، سه زبانه در شهرستان ارومیه صورت گرفته است ، تا بر مبنای آن بتوان برنامه ریزی دقیقتر و مناسبتری برای مناطق دو زبانه انجام داد.
پریسا مساواتی آذر داوود حسینی نسب
پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه سبک های شناختی (همگرایی ، واگرایی ، جذب کننده و انطباق یابنده ) با منبع کنترل ( رونی - بیرونی ) دانشجویان دانشگاه تبریز اجرا شده است .
معصومه حاتمی داود حسینی نسب
نتایج پایان نامه به قرار زیر است : 1 - بین میزان آشنایی از نظریه های یادگیری و سن معلمان تفاوت معنی دار آماری وجود ندارد.2 - بین میزان آشنایی از نظریه های یادگیری و جنس معلمان تفاوت معنی داری وجود ندارد . 3 - بین میزان آشنایی از نظریه های یادگیری و سابقه تدریس معلمان تفاوت وجود دارد . 4 - بین میزان آشنایی معلمان از نظریه های یادگیری و درصد قبولی دانش آموزان آنها تفاوت وجود دارد . 5 - بین میزان آشنایی از نظریه های یادگیری و مدرک تحصیلی تفاوت وجود دارد. 6 - بین میزان آشنایی از نظریه های یادگیری در مناطق مختلف تفاوت وجود دارد. 7 - میزان آشنایی معلمان از انواع نظریه ها با هم متفاوت است و بیشترین میزان آشنایی با نظریه رفتار گرایی و کمترین میزان آشنایی با نظریه اجتماعی . 8 - میزان کاربرد و استفاده معلمان از انواع نظریه ها با هم متفاوت است و بیشترین میزان کاربرد و استفاده از نظریه رفتار گرایی و کمترین میزان کاربرد و استفاده از نظریه اجتماعی .
حبیبه وثاقی اسکندر فتحی آذر
پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه یادگیری خود راهبری با پیشرفت تحصیلی دانشجویان مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد اجرا شده است .
محمد محمودی اصل اسکندر فتحی آذر
نتایج تحلیل داده نشان داد: 1 - آزمودنیهای این پژوهش دارای پنج باور معرفت شناختی ، روش یادگیری آموختنی نیست ، یادگیری سریع است ، دانش قطعی است ، توانایی یادگیری ذاتی است و اتکا به مراجع هستند. 2 - بین باور های معرفت شناختی ، روش یادگیری آموختنی نیست ، دانش قطعی است و توانایی یادگیری ذاتی است و پیشرفت تحصیلی رابطه منفی و معنادار وجود دارد. 3 - بین باورهای معرفت شناختی دانش آموزان دارای پیشرفت بالا و پایین تفاوت معنادار وجود دارد. 4 - بین باورهای معرفت شناختی دختران و پسران تفاوت معنادار وجود دارد. 5 - بین باورهای معرفت شناختی دانش آموزان رشته های تحصیلی مختلف تفاوت معنادار وجود دارد.
محمد مالمیر اسکندر فتحی آذر
پژوهش حاضر به منظور بررسی میزان اثربخشی راهنما معلمان روستایی مدارس ابتدایی استان همدان راههای افزایش اثربخشی آنها در فرآیند یاددهی - یادگیری اجرا گردیده است.
منیره مرادی اسکندر فتحی آذر
به منظور بررسی وضعیت کیفی سوالات کتاب درسی علوم دوره ابتدایی ، سوالات پنج کتاب مقطع ابتدایی ، از دو جنبه یعنی روشهای تحلیل سوالات بلوم ، لوری و لئونارد و دیدگاه معلمان مورد مطالعه قرار گرفتند.در تحلیل سوالات ، کلیه کتب علوم ابتدایی انتخاب شدند.
امیرعلی وطن پرست داوود حسینی نسب
پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه بین سه متغیر گر ایش دینی، عزت نفس و خودکارآمدی در بین دانش آموزان سال دوم دبیرستان شهر تبریز انجام گرفته است. نتایج نشان داد که بین گرایش دینی و عزت نفس رابطه مثبت معنادار وجود دارد . به این معنا که هر قدر گرایش دینی در دانش آموزان بالا باشد، عزت نفس نیز بالا خواهد بود. رابطه بین گرایش دینی و خودکارآمدی نیز مثبت و معنادار بوده است.بدین معنا که هر قدر گرایش دینی دانش آموزان در سطح بالاتری باشد، میزان خودکارآمدی آنان نیز بالاتر خواهد بود.
افشین قویدل اسکندر فتحی آذر
واقعیت مهم آن است که همه پیشرفت های شگفت انگیز انسان در دنیای امروز، زائیده یادگیری است و انسان بیشتر شایستگی های خود را از طریق یادگیری به دست می آورد. از طریق یادگیری ، رشد فکری پیدا می کند و توانائی های ذهنی او فعلیت می یابند. بنابراین چنین می توان نتیجه گرفت که همه پیشرفت های بشر در نتیجه یادگیری به دست می آید. یکی از عوامل موثر در یادگیری میان دانشجویان و دانش آموزان ، رویکردهای یادگیری آنان است و افراد به تناسب تفاوتهای فردی خود، از رویکردهای متفاوتی استفاده می کنند.در این پژوهش ، رویکردهای مختلف یادگیری در بین دانشجویان کارشناسی روزانه دانشگاه تبریز و رابطه آنها با مولفه های پیشرفت تحصیلی وادراک از محیط آموزشی مورد مطالعه قرار گرفته است.
حسینعلی میرزایی حسین گدازگر
فرهنگ پدیده ای فراگیر ، گسترده و زیربنای توسعه هر جامعه ای است. بررسیهای فرهنگی از جمله مطالعاتی است که بدلیل گستردگی موضوع بایستی همیشه تحدید گردد، چرا که پرداختن به تمام عناصر فرهنگی کارگسترده و زمان براست. با توجه به تعاریفی که (بیش از 400 تعریف )تاکنون از فرهنگ شده ، در می یابیم یکی از عناصر مهم و شاید مهمترین آن دین و باورهای دینی است. به نحوی که بسیاری فرهنگ و دین را مانند صورت و محتوا می دانند که براساس ، صورت دین، فرهنگ و محتوای فرهنگ ، دین است . ضرورت شناخت باورها و جهت گیری این افراد تا به آنجاست که به گفته ماکس وبر نشناختن پدیده مذهب محکوم کردن خود به نفهمیدن مقوله فرهنگ است. بدین خاطر در این پژوهش نیز به این مهم از فرهنگ و نگرش فرهنگی پرداخته شد و اهدافی که در آن تعقیب می شود عبارتند از: 1-سنجش میزان دینداری. 2-تعیین جهت گیری دینی. 3-شناخت برخی عوامل مرتبط بر میزان دینداری و جهت گیری دینی دانشجویان است.
حسین ناصری داوود حسینی نسب
مفهوم خود اثربخشی که به باور افراد در باره تواناییهایشان برای انجام وظایف گفته می شود، اولین بار توسط بندورا و در چارچوب نظریه شناختی اجتماعی مطرح شده است. باورهای خودکارآمدی بر الگوهای فکری، هیجانی، انگیزشی و رفتاری افراد اثر می گذارد. این مفهوم در زمینه های گوناگون از قبیل پیشرفت تحصیلی ، اختلالات عاطفی، سلامت جسمانی و روانی، انتخاب شغل و تغییرات سیاسی-اجتماعی استفاده شده و پژوهش های فراوانی را در این زمینه ها برانگیخته است. علاوه بر ارزیابی وضعیت خودکارآمدی و سلامت روانی دانش آموزان، ارتباط متغیرهای خودکارآمدی و سلامت روانی در دانش آموزان موفق و ناموفق مدارس متوسط شبانه روزی نیز بررسی شده است.
رزاق کرمی اسکندر فتحی آذر
این پژوهش به منظور بررسی رابطه سبکهای شناختی با شیوه های مطالعه و یادگیری دانش آموزان ، انجام گرفته است.