نام پژوهشگر: منصور اسلامی
منصور اسلامی رضا خردمند
مطالعات نشان می دهند که حذف بی در روی پلاریزاسیون در معادلات دینامیکی میکرو مشددها باعث بوجود آمدن پدیده های غیرفیزیکی غیرقابل توجیه و ناپایداری سیستم می شود. برای غلبه بر این ناپایداریها وابستگی قطبش به کمیت هایی همچون چگالی حاملین و میدان الکتریکی مورد مطالعه و معادله مربوط به قطبش به معادلات دینامیکی میدان و حاملین اضافه شد. در معادلات مربوطه جهت واقعی تر کردن مدل برازش مرتبه ی دوم منحنی بهره انجام گرفته و ضریب آن وارد محاسبات شده است. در این پروژه ضمن تولید سالیتونهای کاواک در چنین میکروکاواک هایی، روش سوئیچ زنی سالیتونها مورد مطالعه قرار گرفته و این روشها با هم مقایسه می شوند تا بهترین روش جهت روشن و خاموش کردن سالیتونها ارائه گردد. دو روش سوئیچ زنی در این پروژه مطرح شده، همدوس و ناهمدوس، که دینامیک هرکدام جداگانه مورد بررسی قرار گرفته است و شاخه های سالیتونی برای جریانهای تزریق 10 و 30 درصد بالای آستانه شبیه سازی شده است. از آنجائیکه اساس کار گیت های منطقی بر پایه ی سوئیچ زنی استوار است، در این پایان نامه با استفاده از روش سوئیچ زنی همدوس به طراحی و شبیه سازی گیت های تمام نوری and و or بر پایه سالیتونهای کاواک مبادرت شده است. بعلاوه، حرکت سالیتونهای کاواک نیز که می تواند کاربردهای متنوعی داشته باشد بررسی شده است.
عفت حسین زاده منصور اسلامی
مقدمه: سختی مقاومت جسم در مقابل تغییر شکل در زمان اعمال نیرو است. سختی اندام تحتانی عامل مهمی در اجرای مهارت های ورزشی و میزان آسیب پذیری افراد است. بررسی سختی اندام تحتانی در اجرای مهارت های مختلف همواره مورد توجه محققان بوده است. استارت دوی سرعت از مهارت های کلیدی در بسیاری از رشته های دو و میدانی است. زیرا سرعت و شتاب دونده در کل مسیر به سرعت و شتابی بستگی دارد که ورزشکار در مرحله استارت به دست آورده است. تاکنون تحقیقی در زمینه سختی اندام تحتانی و رابطه ی آن با استارت دوی سرعت انجام نشده است. هدف: هدف از این پژوهش بررسی اثر تغییر تکنیک و سرعت استارت دوی 100 متر بر سختی اندام تحتانی است.روش شناسی: برای این منظور 15 مرد دونده ی سرعتی که سابقه ی هیچ آسیبی در اندام تحتانی نداشته و حداقل 3 سال تجربه ی شرکت در مسابقات دوی سرعت را داشتند، انتخاب شده و در دو آزمون اصلی شرکت کردند. در آزمون اول آزمودنی ها سه تکنیک استارت (کوتاه،متوسط و بلند) را با سرعت ثابت( بیشینه )، و در آزمون دوم یک تکنیک (استارت متوسط) را با سه سرعت ??? درصد ، ??-60 درصد و ??-40 درصد بیشینه سرعتشان در لحظه ی جدا شدن از تخته استارت انجام دادند. هر یک از این آزمون ها سه بار تکرار شده که بهترین اجرای آزمودنی هم از نظر تکنیک و هم رکورد برای تجزیه و تحلیل آماری در نظر گرفته شد. روش آماری مورد استفاده در این پژوهش آنالیز واریانس مکرر یک طرفه و آزمون تعقیبی lsd بود. مقدار معنی داری آماری در سطح p?0/05 تعیین شد. یافته ها: نتایج آماری نشان داد که تغییر تکنیک و سرعت استارت بر سختی اندام تحتانی اثر داشت. با افزایش سرعت از کم به بیشینه سختی پا 5/67% و سختی زانو 42% افزایش یافت. با افزایش سرعت از کم به متوسط سختی مچ پا 39% افزایش یافت. ولی از سرعت متوسط به بیشینه تقریبا ثابت ماند. با تغییر تکنیک از استارت کوتاه به بلند سختی پا 48 % و سختی زانو 5/41 % افزایش یافت. با تغییر تکنیک از متوسط به بلند سختی مچ پا 4/27% افزایش یافت. ولی بین استارت کوتاه و متوسط تقریبا ثابت ماند. نتیجه گیری: از این پژوهش این گونه بر می آید که افزایش سه برابری سرعت جدا شدن از تخته باعث افزایش 5/1 برابری سختی پا و زانو می شود. تغییر تکنیک استارت از کوتاه به بلند ممکن است در افزایش سختی زانو و پا موثر باشد.
سهیلا نوروزیان قهفرخی منصور اسلامی
چکیده فرایند شناسایی ورزشکاران مستعد، برای شرکت در برنامه های تمرینی سازمان یافته یکی از مهمترین مسائل در ورزش های معاصر است. موفقیت در اجرای فعالیتهای ورزشی نیازمند شناخت ویژگی های آنتروپومتری، ساختار و تیپ بدنی مناسب با آن رشته ورزشی می باشد. در این بین ارزیابی ویژگیهای آنتروپومتریکی ورزشکاران می تواند به تمایز بین ورزشکاران رشته های مختلف، تعیین پستهای بازی و ایجاد تمایز بین ورزشکاران یک رشته در سطوح مختلف کمک کنند. هدف از این تحقیق، مقایسه ویژگی های آنتروپومتریکی بازیکنان زبده فوتبال زن ایرانی در پست های مختلف است. تعداد 100 بازیکن فوتبال نخبه زن ایرانی ( با میانگین و انحراف استاندارد؛ سن 73/4± 21/18 سال، قد22/4± 44/165متر، وزن46/4± 93/53 کیلوگرم)، در چهار پست دروازبان، دفاع، هافبک و مهاجم به عنوان آزمودنی، در این تحقیق شرکت کردند. بر اساس مدل هندسی هاناوان، با استفاده از متر و کولیس تعداد 23 ویژگی آنتروپومتریکی اندازه گیری شدند، همچنین جرم و مرکز ثقل اندام ها با استفاده از مدل هندسی هاناوان محاسبه شدند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس و آزمون تعقیبی توکی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که از نظر ویژگی های آنتروپومتریکی مورد بررسی، در بین چهار پست، به جزء دروازبانها تفاوت معنا دار مشاهده نشد. تفاوت معنی داری در پارامترهای قد، وزن، فاصله آرنج تا زائده آخرومی، طول ساعد، طول تنه، محیط ساق پا و محیط بازو، جرم ساعد، جرم بازو، جرم ساق و جرم ران، مرکز ثقل ساعد، آرنج تا زائده آخرومی و تنه مشاهده گردید. واضح است که با استفاده از این مدل و با مشخص کردن دقیق وضعیت بدنی بازیکنان، می توان تصمیم مناسب تری را جهت بکارگیری بازیکنان در پست های مختلف اتخاذ نمود. آنچه مسلم است نتایج تحقیقاتی از این دست می تواند مربیان را در کشف استعدادهای بالقوه بازیکنان و طراحی مناسب برنامه های تمرینی برای آن ها کمک نمایند و از طریق مشخص نمودن و بدست آوردن دقیق ویژگی های بدنی بازیکنان، از قبیل ویژگی های آنتروپومتریکی، آنها را به طور مناسب تری در پست های تخصصی خود به کار گماشت.
الهام گندمکار منصور اسلامی
میزان شیوع کف پای صاف به خصوص در زنان فشار و نیروهای وارد بر پا تاثیر کفش بر فشار پا
منصور اسلامی مجتبی رجب بیگی
چکیده در مبحث ارتباط بین سازمان و مشتریان، اعتماد سازمانی موضوع بسیار پیچیده ای است که از مجموعه سیاستها، رفتارها و استراتژی های سازمان متأثر است. اعتماد، کلید اصلی برای توسعه روابط بین فردی به شمار می رود و سطوح بالاتر اعتماد، منجر به تعهد بیشتر مشتریان خواهد شد، همانطور که عدم وجود اعتماد سازمانی از دیدگاه مشتریان، سوء ظن و بدگمانی را نسبت به سازمان ایجاد می کند. از آنجایی که اعتماد سازمانی مشتریان ، یکی از عوامل وابسته به اخلاق حرفه ای کارکنان است، بررسی ارتباط بین این دو عامل ارزشمند می گردد؛ زیرا ضعف در سیستم اخلاقیات منجر به کاهش ارتباطات و افزایش خسارات سازمانی میگردد. در این پژوهش ارتباط میان اخلاق حرفه ای و اعتماد سازمانی را در بین ممیزان مالیاتی اداره کل امور مالیاتی جنوب استان تهران و مودیان مالیاتی این حوزه بررسی می کنیم. این پژوهش از نوع توصیفی و غیر آزمایشی می باشد که به شیوه پیمایشی انجام شده است. بر اساس رابطه نمونه گیری کوکران تعداد 152 نفر از ممیزان مالیاتی و 385 نفر از مودیان مالیاتی به عنوان اعضای نمونه و به روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شدند. گردآوری اطلاعات در این پژوهش بر اساس دو پرسشنامه اخلاق حرفه ای و اعتماد سازمانی صورت گرفت که در بین ممیزان و مودیان مالیاتی توزیع شده بود. به منظور تحلیل یافته های پرسشنامه و انجام آزمون فرضیات پژوهش از آزمون آماری تی-استودنت تک نمونه ای و برازش مدل های رگرسیونی گام به گام استفاده شد. این پژوهش بر پایه 10 فرضیه شکل گرفته است که تمامی این فرضیه ها، ارتباط مولفه های اخلاق حرفه ای ممیزان مالیاتی را با اعتماد سازمانی مودیان مالیاتی ارزیابی می کنند. انجام این آزمون ها نشان داد که از میان 10 مولفه اخلاق حرفه ای، رابطه معنی داری بین انضباط کاری ممیزان با اعتماد سازمانی مودیان تأئید نشد. میزان ارتباط این دو عامل در مقایسه با ارتباط سایر مولفه های اخلاق حرفه ای با اعتماد سازمانی قابل اغماض است. از دیدگاه مودیان، صداقت و امانتداری ممیزان مالیاتی در مرتبه اول اثرگذاری بر روی اعتماد سازمانی قرار داشت، در حالی که در منشور اخلاقی ممیزان مالیاتی، مسئولیت پذیری مهمترین مولفه اخلاق حرفه ای تعیین شد. در نتیجه ی این پژوهش، به طور کلی ارتباط معناداری بین اخلاق حرفه ای ممیزان مالیاتی و اعتماد سازمانی مودیان مالیاتی بدست آمد و بر اساس مثبت بودن ضرایب رگرسیونی، رضایت بخشی هرچه بیشتر از اخلاق حرفه ای ممیزان، موجب اعتماد سازمانی بالاتری در مودیان می شود. واژگان کلیدی: اخلاق حرفه ای، منشور اخلاقی، اعتماد سازمانی، ممیزان و مودیان مالیاتی، اداره کل امور مالیاتی جنوب استان تهران.
غفور هاشم وند شکراب رضا خردمند
میکروکاواک های نیمرسانا می توانند بستر مناسبی را برای ایجاد و مشاهده ی پدیده های غیرخطی اپتیکی نظیر تشکیل طرح های نوری و سالیتون های کاواک فراهم کنند که اهمیت مطالعه ی دینامیک معادلات ماکسول-بلاخ را در رژیم غیرخطی دوچندان می کند. بررسی دینامیک غیرخطی معادلات ماکسول- بلاخ برای توصیف لیزرزایی درکاواک های نیمرسانا بسیار حائز اهمیت می باشد چرا که در این سیستم معادلات، مقیاس های زمانی فمتوثانیه توجیه پذیرند. با این حال به هنگام پیاده نمودن معادلات ماکسول-بلاخ تعمیم یافته در رژیمی که قابلیت به نمایش گذاشتن دوپایایی را داشته باشد، مثلا با تغییر نامیزانی کاواک، متحمل ناپایداری هایی خواهد شد که در مطالعه ساختارهای جایگزیده تعیین کننده است. از دید دینامیک غیرخطی نیز مطالعه ی دوشاخگی سیستم که در روند تولید سالیتون های کاواک تاثیرگذار است، بسیار ضروری می نماید. با توجه به این مطالب بررسی و شناسایی خواص اپتیکی دینامیکی غیرخطی سیستم میکرومشدد نیمرسانا ضرورت پیدا می کند. در این پایان نامه پس از انجام محاسبات تئوری، معادلات تغییریافته ماکسول-بلاخ بدون حذف بی دررو قطبش حاکم بر سیستم، به روش فرمول بندی ماتریس چگالی بدست می آیند. سپس تغییرات زمانی و فضایی متغیرهای اصلی سیستم، توسط سه معادله دیفرانسیل جفت شده بیان می شود، که این متغیرهای اساسی، میدان الکتریکی، قطبش و جمعیت حاملین در محیط هستند. در ابتدا دینامیک کلی سیستم در نواحی پایدار و ناپایدار و رفتار سیستم در محدوده ناپایداری تورینگ (turing) بررسی می گردد. آنچه که کار انجام شده در این تحقیق را بارز می کند، مطالعه و بررسی قفل شدگی تزریقی و دوشاخگی هوپف است همچنین در این پروژه اثر برازش مرتبه دوم بهره روی نوسانات واهلشی و اثرات ? (نامیزانی کاواک) و ? (فاکتور پهنای خط بهبود یافته) روی دینامیک سیستم به منظور یافتن موثرترین پارامتر روی دوشاخگی هوپف (hopf) مورد بررسی قرار می گیرد و در نهایت همپوشانی ناپایداریهای هوپف و تورینگ مورد مطالعه و بررسی قرار می گیرد
پریسا دوستدارکجابادی جعفر کیقبادی
دینامیک غیرخطی سیستم تعیین سمت- تراز متأثر از عوامل عدم قطعیت مانند نویز، بایاس، اغتشاش و پارامترهای مدل نشده است. از این رو محاسبه دقیق زوایای سمت- تراز که توصیف عملی از رفتار سیستم غیرخطی هستند، مشکل بوده و نتایج سیستم تعیین سمت- تراز در مقایسه با سیستم های دقیق، به علت خطاهای وضعیت بزرگ در مدت زمان کوتاه، غیرقابل اعتماد می شود. در نتیجه پیشنهاد می شود از روش های تخمین مقاوم برای تعیین زوایای سمت و تراز استفاده گردد. روش های مورد استفاده در این پروژه برای محاسبه زوایای سمت- تراز، فیلتر کالمن تعمیم یافته، رویتگر مود لغزشی و رویتگر عصبی با استفاده از چند روش شبکه های عصبی مصنوعی مانند شبکه ی عصبی پرسپترون سه لایه، شبکه عصبی ویولت و شبکه عصبی ویولت فازی بازگشتی است. الگوریتم های یادگیری این شبکه های عصبی نیز ارائه شده و پایداری آن ها اثبات گردیده است. در ادامه عملکرد رویتگرهای طراحی شده و توانایی آن ها در محاسبه و به روزرسانی متغیرها و پارامترهای سیستم با داده های شبیه سازی و انجام تست بر روی خودرو ارزیابی می گردد. نتایج نشان می دهد که در مقایسه با فیلتر کالمن، رویتگر مود لغزشی و شبکه های عصبی توانایی بیشتری در تخمین دقیق زوایای سمت و تراز دارند.
مطهره حسینی نژاد موسی قایمی
هدف: کفش ورزشی بعنوان اولین ناحیه ای که در حین دویدن با زمین برخورد می کند، اهمیت ویژه ای بر بهبود اجرا و میزان آسیب دارد. استفاده از مواد جدید فناوری نانو در زیره کفش که بتواند بر حرکت زاویه ای پا و نیروهای عکس العمل زمین در فاز اتکا دویدن تاثیر بگذارد، هنوز گزارش نشده است. هدف پژوهش حاضر تاثیر کفش ورزشی با زیره کامپوزیت نانو سیلیکا و ترموپلاستیک الاستومر بر پایه استایرن بوتادین (tpen) بر حرکت زاویه ای و نیروهای وارده بر پا در فاز اتکا دویدن بود. روش ها: 15 آزمودنی مرد دانشجوی تربیت بدنی در این پژوهش شرکت کردند. آزمودنی ها پس از پوشیدن دو نوع کفش با زیره های tpenو پی وی سی (pvc) با سرعت 2/0 ? 5/3 متر بر ثانیه بر روی صفحه نیروسنج دویدند. برای هر آزمودنی 3 تلاش موفق ثبت شد. شرایط تلاش موفق اجرای الگوی پنجه-پاشنه و رعایت سرعت بود که با مشاهده نمودار نیروی عکس العمل زمین تایید شد. سینماتیک بخش عقبی پا و سینیتیک حرکت با استفاده از 6 دوربین ویدیو و یک صفحه نیروسنج اندازه گیری و محاسبه شدند. از نرم افزار متلب و 20spss برای رسم نمودار و تحلیل داده ها و از آزمون تی همبسته برای مقایسه متغیرها در یک گروه آزمودنی در شرایط دویدن با 2 کفش استفاده شد(05/0p<). یافته ها: در میان متغیرهای وابسته مورد مطالعه در این پژوهش فقط در میانگین نیروی پیشروندگی در دویدن با کفش tpen در مقایسه با کفش pvc اختلاف معناداری (001/0p<) مشاهده شد. نتایج بیانگر این است که میانگین نیروی پیشروندگی هنگام استفاده از کفش tpen در مقایسه با کفش pvc 16/4 درصد افزایش پیدا کرد اما در سایر متغیرهای مورد مطالعه تغییر معناداری مشاهده نشد (05/0p<). نتیجه گیری: استفاده از نانو ذرات سیلیکا با ایجاد سختی a70 در زیره کفش نسبت به کفش pvc با سختی a 65، باعث افزایش میانگین نیروی پیشروندگی شد. افزایش در میانگین نیروی پیشروندگی ممکن است به دلیل استحکام کششی ایجاد شده توسط نانوذرات سیلیکا در کفش tpen باشد اما کفش tpen تاثیری بر سایر متغیرهای مورد مطالعه در این پژوهش نداشت.
امین گندمکار منصور اسلامی
امروزه کفش های ناپایدار در میان جامعه به منظور استفاده در فعالیت های حرکتی به ویژه دویدن رایج شده است. علی رغم مزیت های عنوان شده برای دویدن، این فعالیت با آسیب های همراه شده است.آسیب های مفصلی نیمی از آسیب های دویدن را به خود اختصاص داده است. هدف از مطالعه حاضر تأثیر کفش ناپایدار بر نیروهای فشاری و برشی مفاصل زانو و مچ پا هنگام مرحله اتکای دویدن بود. 30 آزمودنی از دانشجویان مرد فعال با جرم 84/8±30/72 کیلوگرم، قد 39/5 ±93/176 سانتی متر، سن 27/2±21 سال و شماره پای 05/1± 38/43 (eu) بدون هیچگونه ناهنجاری عضلانی- اسکلتی، در شرایط پای برهنه، کفش کنترل و کفش ناپایدار دویدند. متغیرهای سینماتیکی و سینتیکی با استفاده از همزمانسازی دوربین ویدئویی و صفحه نیروسنج ثبت شدند. نیروهای فشاری و برشی با استفاده از معادلات دینامیک معکوس در نرم افزار matlab محاسبه گردیدند. آزمون فرضیات با استفاده از آزمون تحلیل واریانس 2 عاملی (پوشش پا3 × مفصل2) انجام شد (p<0.05). استفاده از کفش ناپایدار در مقایسه با کفش کنترل 283% و در مقایسه با شرایط پای برهنه 204% اوج نیروی برشی مچ پا را افزایش معنادار داد (05/0p=<). با وجود این، کفش کنترل در مقایسه با پای برهنه اوج نیروی برشی مچ پا را 26% به طور معناداری کاهش داد (02/0p=). استفاده از کفش ناپایدار در مقایسه با کفش کنترل 10% (05/0p=?) و در مقایسه با پای برهنه 15% منجر به افزایش معنادار در اوج نیروی برشی زانو شد (04/0p=). اوج نیروی برشی در کفش ناپایدار در مقایسه با کفش کنترل 19% (05/0?=p) و در مقایسه با شرایط پای برهنه 9% افزایش معنادار یافت (03/0=p). با این وجود استفاده از کفش کنترل در مقایسه با پای برهنه منجر به کاهش معنادار 9% در اوج نیروی برشی شد (04/0=p). اوج نیروی برشی مفصل زانو 74% در مقایسه با مفصل مچ پا افزایش معنادار نشان داد (05/0?p=). نیروی برشی در کفش ناپایدار در مقایسه با کفش کنترل افزایش معنادار یافت که نشان می دهد این کفش ظرفیت بالاتری در ایجاد آسیب مفصلی مرتبط با نیرهای اعمال شده به مفصل هنگام ضربات تکراری در دویدن دارد. علاوه بر این مفصل زانو نیز ظرفیت بالایی را در ایجاد آسیب های مفصلی نشان داد. بنابراین استفاده از کفش ناپایدار در مقایسه با کفش کنترل می تواند منجر به آسیب های مفصلی مربوط به نیروی برشی افزایش یافته از قبیل اسپرین مزمن مچ پا هنگام دویدن شود. بدین جهت نمی توان آن را به عنوان ابزاری ایمن در پیشگیری از آسیب های مفصلی ناشی از نیروهای فشاری و برشی در دویدن پیشنهاد داد.
مهدی بقاییان منصور اسلامی
هدف این مطالعه، تعیین تأثیر افزایش وزن کفش ورزشی، به میزان 50 و 100 گرم،بر اقتصاد دویدن و خستگی عضلاتاندام تحتانی بود.بدین منظور، 15 مرد فعال (سن: 06/2±60/24 سال، وزن: 67/9±30/73 کیلوگرم و قد: 83/5±178سانتی متر) انتخاب شدند. پس ازآشنایی آزمودنی ها با نحوه ی اجرای آزمون و دویدن بر روی نوارگردان، یک پروتکل زیر بیشینه به منظور اندازه گیری اکسیژن مصرفی و خستگی عضلانی انجام شد. پروتکل آزمون از سه مرحله با سرعت های 4، 6 و 8 کیلومتر بر ساعت تشکیل شده بود که زمان هر مرحله 5 دقیقه بود، شیب نوارگردان نیز در تمام مراحل آزمون 5% بود. داده های اکسیژن مصرفی بوسیله دستگاه گاز آنالایزر متامکس و داده های فعالیت عضلانی بوسیله دستگاه الکترومایوگرافی biovision، جمع آوری شد. داده های emg پس از فیلتر شدن، یکسوسازی شده و برای هر دقیقه میانگین داده های یکسوسازی شده بدست آمد و سپس با رسم خط رگرسیون تغییرات arv، به بررسی تغیرات شیب این خط پرداخته شد. روش آماری تحلیل واریانس یک عاملی با اندازه گیری مکرر برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که اکسیژن مصرفی ناشی از تغییرات وزن کفش در کل زمان اجرای آزمون به صورت معنا داری افزایش یافته است (05/0>p)، با این وجود، بررسی شیب تغییرات اکسیژن مصرفی نشان داد که این تغییر وزن اثر معنی داری بر اقتصاد دویدن نگذاشته است (05/0>p). از سوی دیگر فعالیت عضلات ساقی قدامی و نیم وتری، با افزایش وزن کفش، به شکل معنا داری افزایش یافته است (05/0>p). از این پژوهش می توان نتیجه گرفت که افزایش 50 و یا 100 گرم اضافه بار به کفش ورزشی می تواند مصرف اکسیژن را به صورت معنی داری افزایش دهد در حالی که اثر معنا داری بر اقتصاد دویدن نخواهد گذاشت. از سوی دیگر افزایش 50 گرم اضافه بار می تواند فعالیت عضله ساقی قدامی و نیم وتری را به صورت معنی داری افزایش دهد. احتمال می رود افزایش اضافه بار به کفش های سنگین تر دامنه این تغییرات را افزایش دهد، از اینرو استفاده از کفش های سبک تر، برای دویدن های طولانی مدت، پیشنهاد می شود.
هما منصوری منصور اسلامی
شکستگی استرسی درشت نی یکی از شایع ترین آسیب ها در دوندگان است. هدف این پژوهش بررسی اثر کفش ناپایدار بر متغیرهای سینتیک مرتبط با شکستگی استرسی درشت نی طی مرحله ی اتکای دویدن در زنان فعال بود. 17 آزمودنی سالم از دانشجویان دختر رشته ی تربیت بدنی انتخاب شدند. داده های سه بعدی نیروهای عکس العمل زمین (grf) طی مرحله ی اتکای دویدن با یک کفش معمولی با کفی صاف (knup) به عنوان کفش کنترل و یک کفش با کفی گهواره ای شکل (perfect steps) به عنوان کفش ناپایدار توسط یک تخته ی نیروسنج (1000 هرتز) جمع آوری شدند. متغیرهای وابسته، اوج نیروی برخورد عمودی و نیروی عمودی فعال، اوج نیروی ترمزی و پیشراننده، اوج نیروی داخلی و خارجی، و سرعت های بارگیری عمودی لحظه ای و متوسط بودند. برای مقایسه ی متغیرها در دو شرایط کفش ناپایدار و کفش کنترل از آزمون t زوجی استفاده شد (05/0p?). نتایج پژوهش کاهش معنی داری را برای اوج برخورد عمودی طی مرحله ی اتکا ی دویدن با کفش ناپایدار در مقایسه با کفش کنترل نشان داد (05/0p?). با وجود این، مقدار اوج نیروی خارجی grf و سرعت های بارگیری لحظه ای و متوسط grf در شرایط کفش ناپایدار نسبت به شرایط کفش کنترل افزایش معنی داری یافتند (05/0p?). برای متغیرهای اوج نیروی عمودی، اوج نیروی ترمزی، اوج نیروی پیشراننده و اوج نیروی داخلی بین دو گروه تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0p>). نتایج پژوهش نشان داد که کفش ناپایدار می تواند اوج نیروی برخورد عمودی را کاهش و سرعت های بارگیری نیروی عمودی را افزایش دهد. بنابراین، دویدن با کفش ناپایدار به دلیل ایجاد شوک بیشتر که مرتبط با آسیب شکستگی استرسی است، مزیتی برای دوندگان در پیشگیری یا درمان این آسیب به همراه ندارد.
صدیقه واقفی نژاد منصور اسلامی
مقدمه:حمل نامتقارن اجسام به عنوان مهمترین فاکتور بیومکانیکی درافزایش شیوع کمردرد درمحیطهای کاری در نظرگرفته می شود. از حمایت کننده های کمری به طور رایجی جهت پیشگیری از کمردرد و آسیب ستون فقرات استفاده می شود، علی رغم انجام مطالعات متعدد هنوز شواهد کافی و توافق قطعی در مورد اثرات این حمایت کننده ها وجود ندارد. هدف :هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر حمایت کننده های کمری بر سطح فعالیت الکتریکی عضلات تنه در حمل نامتقارن اجسام می باشد. روش : برای اجرای این پژوهش تعداد 15 نفر مرد سالم بدون سابقه کمردرد از دانشکده تربیت بدنی دانشگاه مازندران به صورت تصادفی انتخاب شدند. میزان فعالیت عضلات شکمی (راست شکمی و مایل خارجی راست و چپ) و عضلات اکستنسور تنه (راست کننده ستون فقرات راست و چپ) در دو فاز بالا بردن و پایین گذاشتن بار به صورت نامتقارن، توسط دستگاه emgثبت شد. این آزمون یکبار با پوشیدن حمایت کننده کمری و یکبار بدون آن انجام شد. از نرم افزار spss برای رسم نمودار و تحلیل داده ها و از آزمون t همبسته برای مقایسه متغیرها در یک گروه آزمودنی استفاده شد. یافته ها : نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بستن حمایت کننده کمری هنگام حمل نامتقارن اجسام در فعالیت هیچ یک از عضلات مورد بررسی در دو مرحله گذاشتن و برداشتن بار، ، تغییر معنی داری ایجاد نمی کند، به جز عضله مورب خارجی چپ که در مرحله گذاشتن بار از فعالیت این عضله با پوشیدن حمایت کننده کم می شود. (02/0p=). نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان می دهد با بستن حمایت کننده کمری فعالیت عضله مایل خارجی چپ در مرحله گذاشتن بار 4/20% کاهش یافته است.
عباس فرساد اصل منصور اسلامی
زمینه و هدف: نیروهای برشی و فشاری طی دویدن در مفاصل اندام تحتانی خصوصاً مفصل زانو افزایش می یابند. این نیروها به عنوان عوامل شروع و پیشرفت آرتروز زانو شناخته می شوند. به منظور کاهش این نیروها، از اورتزهای مختلفی از جمله زانوبند ها استفاده می شود. با وجود این، شواهد علمی معتبر در زمینه ی اثر بخشی زانوبند ها بر کاهش نیروهای برشی و فشاری وارد بر مفصل زانو اندک است. به این منظور پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر سه نوع زانوبند مرسوم، بر نیروهای برشی و فشاری وارد بر مفصل زانو حین مرحله ی اتکاء دویدن به مرحله ی اجرا درآمد. مواد و روش ها: تعداد 16 نفر آزمودنی از دانشجویان مرد تربیت بدنی دانشگاه مازندران با میانگین سنی 3±24، قد 5.47±177 سانتی متر و وزن 8.4±72.6 کیلوگرم که از لحاظ جسمانی سالم و فاقد هر گونه آسیب یا ناهنجاری خاصی در اندام تحتانی بودند به شیوه ی در دسترس انتخاب شدند. در این پژوهش آزمودنی ها به صورت تصادفی در چهار شرایط مختلف (دویدن بدون زانوبند، دویدن با زانوبند نئوپرن ساده، دویدن با زانوبند نئوپرن تثبیت کننده کشکک (دو فنره) و دویدن با زانوبند نئوپرن تثبیت کننده مفصل دار) باند 15 متری آزمایشگاه را با سرعت تفریحی دویدند. به منظور اندازه گیری داده های سینتیکی و سینماتیکی به ترتیب از صفحه ی نیروسنج و 5 دوربین ویدئویی استفاده شد. نیروهای برشی و فشاری با استفاده از معادلات دینامیک معکوس در محیط نرم افزار matlab محاسبه شدند. آزمون فرضیات با استفاده از روش آماری آنالیز واریانس یک طرفه با داده های تکراری انجام شد (??=0.05). یافته ها: نتایج این پژوهش نشان دادند که هر سه نوع زانوبند استفاده شده در این تحقیق موجب کاهش معنادار میانگین نیروهای برشی و فشاری وارد بر مفصل زانو، در مقایسه با شرایط بدون زانوبند می شوند (p?0/01). همچنین در مقایسه سه نوع زانوبند با یکدیگر، زانوبندهای نئوپرن تثبیت کننده مفصل دار، نئوپرن تثبیت کننده کشکک و نئوپرن ساده به ترتیب بیشترین اثر را بر کاهش نیروهای برشی و فشاری وارد بر مفصل زانو داشتند (p?0/01). نتیجه گیری: کاهش معنادار نیروهای برشی و فشاری هنگام استفاده از این زانوبندها طی دویدن نشان می دهد که زانوبند می تواند به عنوان عاملی در کاهش بروز آسیب های مرتبط با دویدن به ویژه آرتروز زانو، مد نظر قرار گیرد. با وجود تفاوت های ساختاری سه نوع زانوبند مورد استفاده، پیشنهاد استفاده از هر یک از این زانوبندها باید با توجه به شرایط تکلیف حرکتی و نیاز ورزشکار مد نظر قرار گیرد. واژگان کلیدی: زانوبند، نیروی برشی، نیروی فشاری، دویدن
پروین بهاری رضا خردمند
لیزر گسیلنده از سطح نیمرسانا با جاذب اشباع پذیر، به عنوان محیطی مناسب برای لیزر سالیتون کاواک به شمار می رود. چنین ابزارهای لیزری به علت پاسخ دهی سریع ماده نیمرسانا و قابلیت یکپارچه شدن در مدارات اپتوالکترونیکی، ابزاری کارا و قدرتمند محسوب می شوند. در این سیستم، با حذف پرتو نگه دارنده ظرفیت لیزرهای سالیتون کاواک از دیدگاه کاربردی بسیار بهبود یافته است. حذف پرتو نگه دارنده باعث انعطاف پذیری بیشتر سیستم می شود و کاواک را از یک مدوله کننده ی نور به یک منبع مستقل لیزری تبدیل می سازد. در این پایان نامه با توجه به ساختار این مدل که از یک ماده ی جاذب و یک ماده ی تقویت کننده بهره گرفته است، به صورت تئوری با جاروب متغیرهای کنترلی و مطالعه ی رفتار سیستم در قبال تغییر آنها، ناپایداری لازم برای تشکیل ساختارهای جایگزیده با وابستگی به پارامترهای و (نسبت طول عمر فوتون به طول عمر حاملین به ترتیب در ماده جاذب و تقویت کننده) به دست آمده است. این دو پارامتر از آنجاییکه دو مقیاس زمانی متفاوت به سیستم اعمال می کنند، حائز اهمیت هستند و باعث تغییر رفتار سیستم به ازای مقادیر مختلف می شود. این مسأله با استفاده از روش تحلیل پایداری خطی مورد بررسی قرار گرفته است و سپس نقش پارامترها در ایجاد سالیتونهای خودبه خود حرکت کننده، مورد بررسی قرار گرفته است. در بخش های تکمیلی پایان نامه با انتگرال گیری عددی از معادلات دیفرانسیل توصیف کننده ی سیستم، با استفاده از روش موسوم به گام مجزا که از تبدیل فوریه ی سریع استفاده می نماید، سیستم شبیه سازی می شود. در نهایت، بررسی برهم کنش بین جفت سالیتون درهم تنیده و یک پالس با دامنه ی تزریقی بالا و زمان تزریق کم در فواصل مختلف، بررسی شده است.
محسن نظری منصور اسلامی
مقدمه: دویدن یکی از فعالیت های تفریحی فراگیر در سطح جهان است. ورزشکاران فراغتی اغلب مقدار و شدت تمرین را برای بهتر شدن سطح آمادگی جسمانی خود افزایش می دهند. بدن به این افزایش تمرین واکنش های متفاوتی را نشان می دهد. این افزایش تمرین علاوه بر بهبود سطح آمادگی جسمانی افراد می تواند با آسیب های ناشی از افزایش شدت تمرین همراه باشد. فعالیت عضلانی، الگوی دویدن و خستگی از عواملی است که می تواند تحت تاثیر افزایش شدت تمرین قرار گیرد. تغییرات کار و توان عضلانی در اثر خستگی عمومی تاکنون بررسی نشده است. هدف از پژوهش حاضر بررسی خستگی یک جلسه تمرین وامانده ساز بر اوج توان و کار عضلات حرکت دهنده زانو طی مرحله اتکای دویدن می باشد. مواد و روش ها : 16 دانشجوی مرد دانشگاه مازندران که از لحاظ جسمی سالم و فاقد هرگونه آسیب یا ناهنجاری خاصی در اندام تحتانی بودند، بصورت داوطلبی با میانگین سن3± 24(سال)، قد 5/47±177 سانتی متر، جرم 8/4±72/6 کیلوگرم در این پژوهش شرکت کردند. داده های سینماتیکی و سینتیکی با استفاده از همزمانسازی دوربین ویدئویی و صفحه نیروسنج ثبت شدند. توان و کار منفی و مثبت عضلات عمل کننده بر زانو با استفاده از معادلات دینامیک معکوس در نرم افزار matlab محاسبه گردیدند. آزمون فرضیات با استفاده از آزمون t زوجی (تی همبسته) انجام شد (p<=0/05). یافته ها : نتایج این پژوهش نشان داد، اوج توان منفی و کار منفی پس از خستگی بطور معناداری به ترتیب 33/78% و 28/6% کاهش یافته است. همچنین با وجود اینکه اوج توان مثبت بطور معناداری کاهش یافت (p=0/039)، اما کار مثبت تغییر معناداری نداشت (p=0/644). نتیجه گیری : نتایج این پژوهش نشان داد، پس از خستگی عمومی، عملکرد جذب ضربه و شوک برخوردی هنگام برخورد پا با زمین کاهش می یابد. با این وجود، در بخش مثبت اتکا (تولید نیروی پیشران)، کار مثبت کاهش پیدا نکرده که ممکن است بدلیل نقش جبرانی عضلات در تولید و حفظ گشتاور طی دویدن در شرایط خستگی باشد.
وحید جاهدی منصور اسلامی
روش رایج برای ارزیابی کارآیی استفاده از هزینه متابولیک و محاسبه تغییرات انرژی مکانیکی با توجه به مدلهای ریاضیاتی می¬باشد. این روش معمولا محدود به فعالیت های هوازی و زمانبر بوده، و برای آزمودنی محدودیت حرکتی ایجاد می¬کند. هدف از انجام این پژوهش ارائه و اعتبار سنجی روش جدیدی برای محاسبه کارآیی مکانیکی با رویکرد برآیند انجام کار می¬باشد. این روش قادر خواهد بود تا با استفاده از متغیرهای ¬مکانیکی، محدودیتهای موجود را رفع کند. 16 ورزشکار مرد سالم فعال، به صورت در دسترس انتخاب شد. متغیرهای مربوط به سینماتیک و سینتیک دویدن، و همچنین هزینه متابولیک آنها حین فعالیت ، به ترتیب با استفاده از؛ دوربین، صفحه نیروسنج و دستگاه k4b2، ثبت شد. محاسبه کارآیی مکانیکی با رویکرد جدید عبارت بود از: کار انجام شده روی com بخش بر انرژی مکانیکی کل. کار انجام شده روی com با توجه به رویکرد جرم-نقطه، و انرژی مکانیکی کل با استفاده از تئوری دینامیک معکوس محاسبه شد. به منظور بررسی آماری فرضیه تحقیق از آزمون همبستگی پیرسون در سطح معنا¬داری p?0.05 استفاده شد. بر اساس نتایج بدست آمده، همبستگی معنا¬داری بین کارآیی مکانیکی به روش هزینه متابولیک، و کارآیی مکانیکی به روش برآیند انجام کار مشاهده نشد( 0.31 = r ، 0.26 = p) . نتایج نشان داد که رویکرد برآیند انجام کار نمی تواند جایگزین مناسبی برای روش رایج در ارزیابی کارایی مکانیکی باشد.
زینب تازیکه لمسکی منصور اسلامی
سختی اندام تحتانی مقاومتی است که یک جسم در زمان اعمال نیرو در مقابل تغییر شکل از خود نشان می¬دهد. مطالعات قبلی نشان دادند که سختی علاوه بر اینکه عامل مهمی در میزان آسیب پذیری افراد است، می¬تواند باعث بهبود اجرای مهارت¬های مختلف از جمله دویدن شود. عوامل مختلفی از جمله سرعت دویدن و کفی می¬توانند موجب تغییر سختی اندام تحتانی و متغییرهای مرتبط با آن شوند، بنابراین بررسی اثر این عوامل بر سختی اندام تحتانی حین دویدن همواره مورد توجه محققان بوده است. با این وجود اثرات آنها بر سختی ا¬ندام تحتانی هنوز مبهم است. هدف این مطالعه بررسی اثر کفی و سرعت بر سختی اندام تحتانی طی فاز اتکای دویدن مردان فعال بود. روش شناسی: برای این منظور 15 نفر از دانشجویان مرد تربیت بدنی دانشگاه مازندران با میانگین سن (3±24) سال و قد(47/5±177) سانتیمتر و وزن (4 /8±6/72) کیلوگرم که سابقه¬ی هیچ آسیبی در اندام تحتانی نداشته، شرکت داده شدند. از هر فرد خواسته شد با 2 سرعت کنترل شده در شرایط کنترل (فقط کفش) و 2 شرایط کفی به علاوه کفش (کفی نرم و نیمه سخت) بر روی صفحه¬ی نیروسنج بدوند. سینماتیک و سینتیک حرکت با استفاده از6 دوربین ویدیو و یک صفحه¬ی نیروسنج اندازه¬گیری و محاسبه شد. روش آماری مورد استفاده در این پژوهش تحلیل واریانس دو عامله با اندازه¬گیری مکرر بود. نتایج: یافته¬ها نشان داد که اختلاف معنی¬داری در میزان سختی پا بین دوسرعت (008/0p= ) و همچنین اختلاف معنی داری بین کفی های مختلف در میزان سختی پا و سختی مفصل مچ پا وجود داشت (001/0p<). در واقع با افزایش سرعت دویدن مقدارسختی پا افزایش یافت (008/0p=)، در حالی¬که سختی مفصل به طور معنی¬داری تغییر نکرد(147/0p=). از طرف دیگرکفی نیمه سخت سختی پا و مفصل مچ پا را به¬طور معنی¬داری افزایش داد(001/0p<). نتیجه¬گیری: با افزایش سرعت از پایین تا متوسط سختی پا افزایش یافت. همچنین با افزایش سختی کفی سختی پا و مفصل افزایش یافت. افزایش سختی در حد نرمال موجب به کارگیری بهتر از انرژی ذخیره شده حاصل از چرخه¬ی کشش- انقباض خواهد بود که نتیجه¬ی آن بهبود عملکرد می¬باشد. بنابراین افزایش این شاخص در مهارت دویدن در سرعت های پایین تا متوسط عامل محدود کننده¬ای برای افزایش سرعت محسوب نمی¬شود¬. از طرف دیگر وقتی پا سخت تر شود جابه جایی عمودی بدن، نیروهای عضلانی و گشتاوری مفاصل مورد نیاز برای غلبه بر نیروی عکس العمل زمین کاهش می¬یابد که این خود موجب کاهش خستگی عضلانی، افزایش اقتصاد دویدن و در نتیجه افزایش استقامت در دویدن می¬گردد¬.
فرشته حبیبی تیرتاشی منصور اسلامی
مقدمه: کفی های پا به طور گسترده برای جلوگیری از صدمات مرتبط با دویدن و افزایش درک راحتی توصیه می-شوند. با این وجود، اثرات آن ها بر تواتر نیروی عکس العمل زمین و درک راحتی هنوز مبهم است. هدف این مطالعه بررسی اثر کفی های مختلف بر تواتر نیروی عکس العمل زمین و ارزیابی ارتباط بین تغییرات تواتر و درک راحتی در فاز اتکاء دویدن بود. روش شناسی: برای این منظور 15 نفر از دانشجویان دختر تربیت بدنی دانشگاه مازندران با میانگین سن 85/1±22 سال، قد 71/4±162 سانتی متر و وزن 59/5±56 کیلوگرم شرکت داده شدند. از هر فرد خواسته شد تحت سرعت کنترل شده توسط مترونوم در شرایط کنترل (فقط کفش) و 4 شرایط کفی (معمولی، نرم، نیمه سخت، سخت) به علاوه کفش بر روی صفحه ی نیروسنج با سرعت نمونه برداری hz1000 به صورت پاشنه - پنجه بدوند و بعد از آن جهت ارزیابی میزان درک راحتی هر 4 نوع کفی پرسشنامه ای را تکمیل کنند. مولفه های عمودی و قدامی - خلفی نیروی عکس العمل زمین در تابع تواتر با استفاده از تبدیل فوریر محاسبه شد. روش آماری تحلیل واریانس تک عامله با اندازه گیری مکرر برای آزمون اثر 4 نوع کفی با سختی متفاوت بر تواتر با توان 99.5% سیگنال، میانه تواتر و باند تواتر نیروی عکس العمل زمین در دو جهت عمودی و قدامی - خلفی و ضریب همبستگی پیرسون نیز برای آزمون ارتباط بین تغییرات تواتر و درک راحتی استفاده شد (0.05 ? p). نتایج: یافته ها نشان داد که اختلاف معنی داری بین کفی های مختلف در میزان تواتر با توان 99.5% grf عمودی (0.001p=) و grf قدامی - خلفی (0.049p=) و میزان میانه تواتر grf قدامی - خلفی (0.021p=) وجود داشت. در واقع کفی سخت میزان تواتر با توان 99.5% grf در 2 جهت عمودی و قدامی - خلفی (به ترتیب 0.001p= و 0.024p=) و میانه تواتر grf قدامی - خلفی را به طور معنی دار کاهش داد (0.045p=). از طرفی ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که رابطه منفی و معنی دار بین درک راحتی و تواتر با توان 99.5% grf در 2 جهت عمودی و قدامی- خلفی (به ترتیب 0.278r= - و 0.239r= - ) و میانه تواتر grf قدامی - خلفی وجود داشت (0.229r= - ). نتیجه گیری: افزایش سختی کفی ها، میزان تواتر با توان 99.5% grf عمودی و قدامی - خلفی و میانه تواتر grf قدامی - خلفی را کاهش داد. به علاوه تقریبا با 6% هم پوشانی، درک راحتی ممکن است از طریق تواتر با توان 99.5% grf عمودی و قدامی - خلفی و میانه تواتر grf قدامی - خلفی تفسیر شود. به طورکلی تواتر با توان 99.5% grf عمودی و قدامی - خلفی و میانه تواتر grf قدامی- خلفی می توانند نشان دهنده اثرات کفی های کفش بر پا در طی دویدن باشند و تا حدی درک راحتی را توصیف کنند.
زهرا حاتمی جوشقان منصور اسلامی
درک بهتر از نقش خستگی عضلانی در سفتی پایین تنه در طول اجرا، یک مفهوم قوی برای بهبود توسعه¬ی برنامه¬های تمرینی فراهم می¬کند. هدف: هدف از مطالعه¬ی حاضر 1) بررسی اثر خستگی روی تغییرات سفتی پا و مفاصل مچ و زانو در طول یک آزمون 30 ثانیه¬ای پرش عمودی متوالی و 2) ارتباط بین تغییرات سفتی پایین تنه با تغییرات ارتفاع پرش عمودی بود. روش شناسی: 15 والیبالیست زن که سابقه هیچ گونه آسیبی در اندام تحتانی نداشتند، برای این تحقیق انتخاب شدند. آن¬ها آزمون 30 ثانیه¬ای پرش عمودی را اجرا کردند و داده¬های سینماتیکی و سینتیکی توسط یک تخته¬ی نیروسنج و دو دوربین اندازه¬گیری شد. سفتی پایین تنه، قبل و بعد از خستگی (10 درصد اول پرش،10 درصد آخر پرش) با استفاده از آزمون t-test زوجی آنالیز شد. همچنین رابطه¬ی بین ارتفاع پرش با سفتی پا و سفتی مفاصل مچ پا و زانو به وسیله¬ی آزمون پیرسون مورد بررسی قرار گرفت (05/0p<). یافته¬ها: نتایج کاهش معناداری در سفتی پا( 01/0p=) و سفتی مفاصل مچ و زانو نشان داد( 004/ 0 p=.و 00/0p=). همچنین یک ارتباط معناداری بین تغییرات سفتی پا و مفصل زانو با تغییرات ارتفاع پرش وجود دارد(69/0 r=، 004/0pknee= و62/0r=، 01/0pleg=). درحالی که ارتباط معناداری بین تغیییرات سفتی مفصل مچ پا با ارتفاع پرش وجود نداشت(29/0-r=، 29/0p=). نتیجه گیری: خستگی سفتی پا و سفتی مفاصل مچ و زانو را کاهش می دهد. کاهش سفتی منجر به کاهش عملکرد (ارتفاع پرش) ورزشکاران می¬شود. از آنجا که ارتفاع پرش یکی از عوامل مهم در رشته¬هایی همچون والیبال می¬باشد، مربیان باید به تغییرات سفتی توجه نموده و شیوه¬های تمرینی خود را بهبود ببخشند.
زینب حسینی منصور اسلامی
مقدمه: کفش¬های پنج انگشتی به عنوان کفش¬های که می¬توانند بازخورد مشابه پابرهنه ایجاد کنند در نظر گرفته شده¬اند. این کفش¬ها دارای خواص بالشتکی کم، زیره¬ی ناز¬ک و وزن کمتر نسبت به سایر کفش¬ها می¬باشند که اجازه می¬دهد پا تماس با زمین را بیشتر حس کند درحالی¬که به طور همزمان از پا در برابر خطرات و شرایط زمین حمایت می¬کند. هدف این پژوهش، اثر کفش پنج انگشتی بر دینامیک اندام تحتانی و درک راحتی در مرحله اتکا دویدن بود. روش شناسی: 15نفر از دانشجویان مرد تربیت بدنی دانشگاه مازندران با میانگین سن 2±5 /24 سال، وزن 64/6±6/172 کیلوگرم، قد 61/4± 8/75 سانتی¬متر، بدون هیچ¬گونه ناهنجاری عضلانی - اسکلتی در این تحقیق شرکت داده شدند. از هر فرد خواسته شد تحت سه شرایط پابرهنه، کفش پنج انگشتی وکنترل کفش، بر روی صفحه¬ی نیروسنج با الگوی انتخابی بدوند. بعد ازآن جهت ارزیابی میزان درک راحتی دو حالت کفش پرسشنامه¬ای را تکمیل کنند. متغیرهای سینماتیکی و سنتیکی با استفاده از هم زمان سازی 6 دوربین ویدئویی و صفحه¬ی نیروسنج ثبت شد. از آزمون آنالیز واریانس با اندازه¬گیری مکرر برای آزمون حالت¬های دویدن و تست t زوجی برای آزمون تغییرات درک راحتی استفاده شد (05/0>p). نتایج: یافته¬ها نشان داد که کفش کنترل 5/16 درصد حداکثر چرخش داخلی درشت نی در مقایسه با پابرهنه به طور معنی¬داری افزایش داد (047/0p=). همچنین2/40 درصد حداکثر دامنه¬ی اورژن در مقایسه با پابرهنه به طور معنی¬داری افزایش داد (049 /0p=.). در میزان سرعت بارگذاری بین سه شرایط دویدن تفاوت معنی¬داری وجود ندارد (1 /0 p=). همچنین بین نیروی خلفی در سه حالت دویدن تفاوت معنی¬داری وجود ندارد)391/0(p=. درحالی که 19 درصد ، دویدن پابرهنه نیروی قدامی را در مقایسه با کفش کنترل به طور معنی¬داری افزایش داد (019 /0p=.). همچنین 92/10 درصد کفش کنترل راحتی را در مقایسه با پابرهنه به طور معنی¬داری افزایش داد (001/0= p). نتیجه¬گیری: کفش مینمال در متغیرهای بررسی شده مشابه به حالت پابرهنه بود. اما، ممکن است راحتی کمتر کفش پنج انگشتی دوندگان را در معرض خطرات آسیب¬های مرتبط با دویدن قرار دهد.
مرتضی یاسری فر منصور اسلامی
زمینه و هدف : تاثیر برنامه های متفاوت کاهش وزن بر خستگی عضلانی کشتی گیران آزاد کار بررسی نشده است. هدف از این پژوهش بررسی اثر دو سطح متفاوت کاهش وزن بر تغییرات شیب میانه فرکانسی عضلات منتخب اندام تحتانی حین اجرای پروتکل خستگی وینگیت در کشتی گیران آزاد کار بود. مواد و روش ها : تعداد 27 نفر از کشتی گیران آزادکار (میانگین قد 43/6±55/170 سانتی متر، جرم 70/7±91/69کیلو گرم،سن09/2±55/20سال)جهت شرکت در پژوهش انتخاب شدند و در سه گروه، به ترتیب، گروه کنترل، گروه تجربی5/2(به میزان 3-2 درصداز وزنبدن) وگروه تجربی5/3(به میزان 4-3 درصد از وزنبدن)تقسیم شدند. فعالیت الکتریکی سطحی عضلات اندام تحتانی (عضلات پهن داخلی و خارجی، دو سررانی، سر داخلی دوقلو، نعلی و ساقی قدامی) حین اجرای پروتکل خستگی 30 ثانیه ای وینگیت پایی، قبل و بعد از کاهش وزن ثبتشد. شیب میانه فرکانس عضلات منتخب از فرکانس سیگنال ها به عنوان شاخص خستگی عضلانی محاسبه شد. فرضیاتبا استفاده از روش آماری کروسکال والیسو آزمون من ویتنی بررسی شدند(05/0 =?). یافته ها : نتایج کاهش معناداری در شیب میانه فرکانس عضله پهن داخلی (002/0=p ) و پهنخارجی (002/0p<) بین گروه کنترل و گروه تجربی5/2نشان داد، همچنینکاهش معناداری در شیب میانه فرکانس عضله پهن داخلی (008/0=p ) و پهن خارجی (006/0p = ) بین گروه کنترل با گروه تجربی5/3نشان داد. همچنین کاهش معناداری در شیب میانه فرکانس عضله پهن داخلی (040/0=p ) بین گروه های تجربی مشاهده شد. شیب میانه فرکانس برای عضله دوقلو بین گروه های تجربی نیز کاهش معناداری را نشان داد (014/0p =). نتیجه گیری : براساس نتایج به دست آمده، کاهش وزن به مقدار 4-2 درصد از وزن بدن می تواند سبب خستگی در عضلات پهن داخلی، پهن خارجی و دوقلو شود. بنابراین، پیشنهاد می شود که کشتی گیران و مربیان در طول فصل تمرینات توجه بیشتری به تقویت این گروه از عضلات داشته باشند.
داود خضری قارنجه منصور اسلامی
مفاصل و اندام تحتانی بمنظور جذب شوک و کاهش ریسک فاکتورهای مربوط به آسیب های دویدن الگوهای هماهنگ دارند. کفی با درجات سختی متفاوت برای بهینه سازی مکانیک حرکت دویدن به طور گسترده تولید می شود. هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر درجات متفاوت سختی(سخت، نیمه سخت و نرم) کفی بر الگوهای هماهنگی مفاصل اندام تحتانی و تغییرپذیری آنها در فاز اتکای دویدن بود. پانزده مرد فعال سالم (میانگین جرم 93/7 ± 13/75 کیلوگرم، قد 39/6 ± 36/174 سانتی متر، سن 10/5 ± 5/24 سال) داوطلب شدند. از آزمودنی ها خواسته شد که با کفی های متفاوت از نظر درجات سختی، قرار داده شده در صندل، در الگو و سرعت کنترل شده بدوند. الگوهای هماهنگی و تغییرپذیری آن در مفاصل اندام تحتانی با استفاده از روش فاز نسبی پیوسته(crp) از داده های خام سینماتیک و سینتیک محاسبه شد. آزمون آنالیز واریانس با داده های تکراری جهت آزمون آماری فرضیات اجرا شد .(p<0.05) نتایج نشان داد که crp در مفاصل مچ و تارسومتاتارسال در 25% اول فاز اتکا در شرایط کفی سخت 95%، نرم 179% و نیمه سخت 220% نسبت به شرایط بدون کفی افزایش یافت.(p<0.001) بعلاوه تغییرپذیری crp در مفاصل مچ و تارسومتاتارسال در شرایط کفی سخت و نیمه سخت نسبت به شرایط کفی نرم در خلال 25% دوم فاز اتکا کاهش یافت (p=0.03). بطور کلی نتایج نشان داد که سختی کفی کفش بر الگوی هماهنگی مفاصل اندام تحتانی اثرگذار است. کفی سخت تغییرپذیری حرکت مفاصل پا را در دویدن با کفش کاهش می دهد و باعث پایداری بیشتر آنها در هنگام دویدن می شود. اگرچه مشخص نیست که آیا این تغییرات می توانند که آسیب های مربوط به دویدن را کاهش دهند یا خیر.
آریا فتحی نیازی منصور اسلامی
هدف: ضربه ی پنالتی اهمیت بسیار زیادی در مسابقات فوتبال دارد. بهبود اجرای این مهارت در بازیکنان یکی از اهداف برنامه های تمرینی مربیان است. مربیان می توانند با تمرینات عملی و ذهنی مناسب باعث بهبود اجرای این مهارت شوند. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر تمرین ذهنی در مقایسه با تمرین عملی بر پارامترهای بیومکانیکی ضربه ی پنالتی با روی پا در فوتبال بود. روش ها: 33 نفر از دانشجویان دانشگاه مازندران به عنوان آزمودنی انتخاب و بطور تصادفی در سه گروه تمرین ذهنی، تمرین عملی و گروه کنترل (هر گروه شامل 11 نفر) قرار گرفتند. تمام آزمودنی ها راست پا و از نظر سطح مهارت در دسته ی بازیکنان نیمه ماهر بودند. پس از انجام پیش آزمون، گروه های تمرین ذهنی و عملی به مدت 10 جلسه به ترتیب به تمرین ذهنی و عملی ضربه ی پنالتی فوتبال پرداختند و سپس پس آزمون اجرا شد. امتیاز هر ضربه به عنوان مقیاسی برای سنجش دقت ضربه توسط آزمون گر ثبت شد. همچنین اجرای بازیکنان بویسله ی دوربین فیلمبرداری با سرعت فیلمبرداری hz200 ضبط شد. پس از فیلتر کردن داده های خام، دامنه ی حرکتی مفاصل لگن، زانو و مچ پا و همچنین نسبت سرعت توپ به پا بوسیله ی نرم افزار matlab محاسبه شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری anova و آزمون تعقیبی توکی و برای بررسی ارتباط بین متغیرها از روش همبستگی پیرسون، بوسیله ی نرم افزار spss انجام شد(05/0>p). یافته ها: نتایج نشان داد که در پیش آزمون و پس آزمون، دامنه ی حرکتی مفاصل لگن و مچ پا و نسبت سرعت توپ به پا بین دو گروه تمرینی با گروه کنترل بطور معناداری افزایش داشت (001/0>p) اما میان دو گروه تمرینی نسبت به هم اختلاف معناداری مشاهده نشد. همچنین میان دامنه ی حرکتی مفاصل لگن و مچ پا با دقت رابطه ی مثبت و معناداری وجود دارد (به ترتیب 415/0 r =و 562/0r =) اما میان دامنه ی حرکتی مفصل زانو با دقت رابطه ی معناداری وجود ندارد. نتیجه گیری: با توجه به این که بهبود پارامترهای بیومکانیکی در هر دو نوع روش تمرینی اختلاف معناداری نداشت می توان به مربیان پیشنهاد کرد که با توجه به شرایط و امکانات خود به هر یک از این روش های تمرینی به یک اندازه اعتماد کنند. همچنین می توان گفت عدم وجود ارتباط قوی میان دامنه ی حرکتی مفاصل اندام تحتانی با دقت، به دلیل یکدست نبودن اجراها توسط بازیکنان نیمه ماهر بود.
مرتضی امانی منصور اسلامی
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی تاثیر دو نوع کفش ساق کوتاه و ساق بلند بر نیروهای فشاری و برشی مفصل مچ پا بود. در این تحقیق از 20 نفر مرد والیبالیست حرفه ای و نیمه حرفه ای استفاده شد. آزمودنی ها سه نوع فرود ( با کفش های ساق کوتاه ، کفش های ساق بلند و شرایط پابرهنه ) از پرش اسپک والیبال را انجام دادند. داده های نیرو و کینماتیک به ترتیب با استفاده از صفحه نیرو و دوربین ویدئوی اندازه گیری شدند. متغیرهای نیروی فشاری و برشی با استفاده از روش دینامیک معکوس محاسبه شدند. برای مقایسه نیروها در سه شرایط از آنالیز واریانس یک طرفه با داده های تکراری استفاده شد. تمامی محاسبات با نرم افزار spss نسخه 20 و در سطح معنی داری ( 05/0 p ?) انجام شد. تفاوت معناداری در حداکثر نیروی فشاری (824/0p=) و برشی (789/0p=) در مفصل مچ پا بین فرود با کفش های ساق بلند و کفش های ساق کوتاه مشاهده نشد. با وجود این، افزایش معناداری در حداکثر نیروی فشاری در مفصل مچ پا بین فرود با شرایط برهنه با کفش های ساق بلند (008/0p= ) و کفش های ساق کوتاه (036/0 p=) مشاهده شد. بطور کلی یافته ها ی این تحقیق نشان می دهد که تغییرات در نیرو های برشی و فشاری هنگام فرود یک والیبالیست به ارتفاع ساق کفش ورزشی وابسته نیست. با وجود این، کفش ورزشی در مقایسه با حالت پای برهنه می تواند نیروی فشاری وارد بر مفصل مچ پا هنگام فرود ورزشکاران مرد والیبالیست کاهش دهد.
زهرا بصیری موسی قائمی
چکیده هدف: نانو ذرات کلی دارای مشخصاتی است که ممکن است سبب بهبود فاکتورهای بیومکانیکی مرتبط با کفش شود. استفاده از نانو ذرات کلی در زیره کفش ورزشی می تواند افزایش استحکام کششی، انعطاف پذیری و کاهش وزن زیره کفش ورزشی را در پی داشته باشد. بااین حال، میزان مطلوب استفاده از نانو ذرات کلی برای بهبود پارامترهای بیومکانیکی حین دویدن نامشخص است. هدف این پژوهش بررسی تأثیر استفاده از درصدهای متفاوت نانو ذرات کلی در زیره کفش ورزشی بر جریان توان مفاصل اندام تحتانی در فاز اتکا دویدن است. روش شناسی: 20 دانشجوی مرد تربیت بدنی با میانگین سنی 78/2±2/25، وزن 83/6±26/72 و قد 09/5±5/176 با سه نوع کفش با زبره های pu (پلی اورتان)، npu1 (کامپوزیت پلی اورتان- نانو کلی 1 درصد)، npu2 (کامپوزیت پلی اورتان- نانو کلی 2 درصد) و پای برهنه سه بار با سرعت 2/0 ? 5/3 متر بر ثانیه دویدند. داده های سینماتیک و سینتیکی توسط پنج دوربین و یک صفحه نیروسنج جمع آوری شد. جریان توان مفاصل اندامتحتانی با استفاده از روش دینامیک معکوس در سه بعد محاسبه گردید. آزمون anova با اندازه های مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی برای آزمون فرضیه های پژوهش استفاده شد (05/0p<). یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد که در صفحه حرکتی ساجیتال، کفش npu2 اوج مثبت جریان توان مچ پا را به طور معناداری نسبت به کفش pu (02/0=p) و کفش npu1 (02/0=p) افزایش داد؛ اما تفاوت معناداری میان کفشهای pu و npu1 در اوج مثبت جریان توان مچ پا مشاهده نشد. همچنین افزایش معناداری در اوج منفی جریان توان زانو در دویدن با کفش npu2 در مقایسه با پای برهنه (01/0=p) و با کفش pu (001/0=p) مشاهده گردید. اوج مثبت جریان توان زانو به طور معناداری در دویدن پابرهنه در مقایسه دویدن با کفش های pu (01/0=p)، npu1 (02/0=p) و npu2 (007/0=p) کاهش یافت. هرچند تفاوت های میان دویدن با سه کفش پژوهش معنادار نبود. همچنین نتایج اوج منفی توان مچ پا و اوج مثبت جریان توان زانو میان هیچ یک از شرایط پوشش پا در این صفحه حرکتی معنادار نبود. در صفحه حرکتی فرونتال، npu2 سبب افزایش اوج مثبت جریان توان مچ پا نسبت به پای برهنه (002/0=p)، کفش pu (003/0=p) و npu1 (02/0=p) گردید. نتایج اوج منفی جریان توان مچ پا و اوج مثبت و منفی جریان توان زانو در دویدن با چهار پوشش مختلف پا تفاوت معناداری را نشان نداد. در صفحه حرکتی هوریزنتال نیز تفاوت معناداری میان اوج های مثبت و منفی جریان توان در هر دو مفصل مچ پا و زانو در دویدن با کفش های pu، npu1، npu2 و پای برهنه مشاهده نگردید. نتیجه گیری: استفاده از کفش npu2 باعث افزایش بازه زمانی ذخیره توان توسط عضلات پلانتارفلکسور مچ پا در صفحه حرکتی ساجیتال شد که در انتقال کل پا به فاز نوسان عملکرد بهتری را از خود نشان داد می دهد. بعلاوه، npu2 با افزایش بازه زمانی عدم انتقال توان زانو در فاز ابتدایی اتکا و انتقال برونگرا در ابتدای فاز میانی اتکا سبب کاهش بار وارده بر زانو در اثر جذب شوک بیشتر و فراهم سازی ثبات بیشتر برای تنه می گردد. از سوی دیگر کفش npu2 باعث افزایش اوج مثبت توان مچ پا در صفحه حرکتی فرونتال می شود که افزایش این متغیر با افزایش ریسک آسیب همراه خواهد بود. تفاوت های ایجادشده توسط کفش npu2 در مقایسه با pu و npu1 ممکن است به دلیل استفاده 2 درصدی نانو ذرات کلی و افزایش سختی کفش، افزایش استحکام کششی همراه با کرنش بزرگ تر بوده باشد. از سوی دیگر عدم معناداری در سایر مفاصل و صفحات حرکتی ممکن است به دلیل خصوصیات وابسته به آزمودنی، تعداد آزمودنی ها یا دامنه حرکتی محدود در این صفحات باشد.