نام پژوهشگر: محمد میرزادباغ
محمد میرزادباغ نادر موسوی فاطمی
کشف قوانین طبیعت از ابتدای خلقت همواره از آرزوهای انسان بوده و هست. بررسی قوای حاکم بر طبیعت و روابط پیچیده بر این نیروها، از هنگامی که انسان اندیشمند شروع به تفکر در مورد پدیده های طبیعی کرد، منجر به تولید علم و هنر گردید. تعاریف متفاوت از این دو مقوله و نگرش های گوناگون دانشمندان و هنرمندان هر دام به صورت جداگانه به این دو مقوله، تا مدت ها سرمنشأ منازعات بسیار بر سر جایگاه علم و هنر و حوزه فعالیت آنها گردیده است، تا بدانجا که تا مدت ها تاریخ علم و تاریخ هنر با وجود ارتباط تنگاتنگی که با یکدیگر داشتند، در دو مسیر کاملا مجزا از یکدیگر حرکت می کردند. پس از رنسانس تغییر در تفکرات علمی، فلسفی و هنری غرب و سپس انقلاب صنعتی که باعث تغییرات اساسی در سیستم های اقتصادی، سیاسی و حکومتی گردید، تعاریف کلاسیک و مرزهای تابو را از هم گسیخت، مدرسه باهوس تولید صنعتی و تولید یک اثر هنری را در هم آمیخت. هندسه اقلیدسی جای خود را با ریاضیات جدید ریمان و لوباچفسکی عورض کردد و فیزیک نیوتونی با فیزیک نسبیت و کوانتومی جایگزین شدند. قوانین کلاسیک زیبایی شناسی مورد ترید قرار گرفت و مجددا توسط سبک ها و نگرش های جدید هنری چون امپرسیونیسم، اکسپرسیونیسم و کوبیسم مورد بازنگری های اساسی قرار گرفتند. هندسه اقلیدسی که براساس تعاریف اولیه نقطه، خط، سطح و حجم و روابط قراردادی میان این تعاریف بود، دیگر جوابگوی بسیاری از سوالات پیچیده و پدیده های طبیعی که انسان در اطراف خود مشاهده می کرد، نبود. دیگر تعریف خط، کوتاه ترین فاصله میان دو نقطه نبود. سوال اساسی این بود که چگونه است که در تمام طبیعت حتی یک خط راست و یا یک دایره کامل و یا یک مربع نمی بینیم. آنچه در طبیعت دیده می شود همه دارای اشکال ارگانیک و به ظاهر بی نظم می باشند. پس از مطالعات دانشمندان در شاخه های مختلف علوم، مانند ریاضیات و فیزیک، در سال 1979 دانشمندی به نام بنوا مندل برو، تئوری برخال ها را که از سال های پیش توسط لایبنیتز و کارل وایراشترس و ژولیا مطرح شده بود، تکمیل تدوین و ارائه کرد. در این تئوری مطالعات بسیار بر روی رفتارهای به ظاهر بی نظم طبیعت انجام گرفته بود و کشفیات فوق العاده ای در این زمینه بدست آمد. امروزه با استفاده از دستاوردهای این علم در تولید تصاویر ارگانیک دیجیتالی، از امکاناتی برخورداریم، که بدون هندسه ی فرکتالی، تصور آن هم غیر ممکن می نمود. در این تحقیق با بررسی تاریخچه ی این علم و نگاهی به نرم افزارهای تولید فرکتال، سعی در آشنایی مختصری با این مقوله داریم. با توجه به منابع بسیار محدود به زبان فارسی در این مقوله، با استفاده از منابع اینترنتی سعی شده است تا حد ممکن ردپای این مبحث را در زمینه یافتن راه حل های نوین نظام بندی بصری، در حیطه های مختلف هنر چون موسیقی، سینما، نقاشی، مجسمه سازی و باقی هنرهای تجسمی بیابیم. به همین ترتیب در بخش علمی نیز تلاش شده است تا با استفاده از این یافته ها و نرم افزارهای تولید فرکتال، ارتباطی بین دنیای موسیقی و تصویر برقرار کنیم. نتیجه، گرافیک متحرکی است که پل رابط میان این دو دنیاست.