نام پژوهشگر: نیوشا ودادی مقدم
نیوشا ودادی مقدم مرتضی میرغلامی
یکی از اهداف اصلی طراحی شهری، ارتقای کیفیت فضاست. از آنجا که پدیده کیفیت مقوله ای نسبی و چندوجهی است طبیعتاً ابعاد مرتبط با آن نیزطیف وسیع و گستردهای را از جمله مولفه های انسانی، کالبدی، اجتماعی، اقتصادی و .... را در بر میگیرد لیکن یکی از نشانه های که میزان وجود ومطلوبیت در فضای شهری با آن سنجیده میشود میزان حضور و ماندگاری افراد در فضاست. کیفیتی که از آن با عنوان "سرزندگی" یاد میشود. ازجمله ابزاری که در دهه های اخیر جهت حصول به مضمون سرزندگی در فضاهای شهری بکار گرفته شدهاست، استفاده از "هنر" در فضاست. از آنجا که میل و انگیزه به وجود و ماندگاری، مقوله ای است که منشاء و عامل اصلی خلق هنر از زمان پیدایش انسان تا کنون است، میتوان از آن بعنوان محرکی جهت ح ضور افراد در فضاهای شهری نیز استفاده کرد. گونه ای که در دهه های اخیر با عنوان هنر همگانی ازآن یاد می شود. مقوله "هنرهمگانی" موضوعی است فراتر از حضور صرف هنر در فضای همگانی. در حال حاضر بدلیل تنوع و گستردگی آثار، مصادیق و گونه های هنر همگانی، هنری که بتواند خالق و ضامن این کیفیت مطلوبیت فضایی در محیط های شهری و غیر شهری گردد، غایت تلاش دست اندرکاران امور شهری است. تلاشی چند جانبه و همه شمول که ابعاد وسیعی از اجتماعات و نقطه نظرات مردمی تا هنرمندان، طراحان و مدیریت شهری را در بر میگیرد. نظر به آنکه مستندات نظری ترجمه شده راجع به مقوله هنر همگانی در فضاهای شهری در ایران بسیار اندک می باشد و نیز چارچوبی مفهومی و کاربردی که راهبر چگونگی شناخت، ارزیابی و بکارگیری این رویکرد در خلق و ارتقای سرزندگی فضاهای شهری باشد، وجود ندارد؛ روش شناسی تحقیق حاضر بر اساس دو روش اصلی کتابخانه ای از طریق مراجعه به مراجع و کتب پایه و سایت های معتبر اینترنتی و نیز مشاهده میدانی آثار هنرهمگانی و مصاحبه و در برخی موارد نظرسنجی از توده مردم مشاهده کننده صورت پذیرفته است. در این میان دو نمونه از پیاده راههای فعال شهری (پیاده راه تربیت تبریز و پیاده راه 15 خرداد تهران) بعنوان دو فضای شهری با قابلیت و پتانسیل ارتقای کیفی سرزندگی محیطی توسط هنرهای همگانی مورد شناخت و سنجش قرار گرفتهاند و بر مبنای فرآیند بازشناسی از مدخل هنرهای همگانی، ضوابط و معیارهایی که چگونگی بکارگیری هنرهمگانی مطلوب را در فضاهای شهری یاد شده متضمن است مورد تهیه و تدوین قرار گرفته است. همچنین ترسیمات مصداقی نیز در راستای خلق تصور ذهنی فضایی معطوف به این امر تهیه و ارائه شده است. نتایج حاصل از تحقیق حاضر نشان داد که ظهور هنر در فضاهای همگانی شهری با وجوه و ابعاد مختلفی از قبیل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرمال، زیست محیطی، پایداری و منظر ارتباط می یابد و لذا نمونه هایی از آثار هنرهمگانی موفق محسوب خواهند شد که به کلیه وجوه و ابعاد یاد شده توجه و پاسخ دهندگی داشته باشند. همچنین یافته ی دیگر تحقیق حاضر تاکید بر وجه بسیار پر اهمیت مشارکت در فرآیند خلق آثار هنرهمگانی دارد و امر ارزیابی و سنجش میزان مطلوبیت آثار یاد شده به میزان هم راستا بودن و برآورده کردن مضامین و مفاد این فرآیند مشارکتی شکل گیری است. علاوه بر آن، تحقیق حاضر به ارائه اصول و معیارهای مرتبط با چگونگی خلق آثار هنرهمگانی ضمن توجه و تاکید بر اصول مختلف مرتبط با آن – که برامده ازچارچوب مفهومی تحقیق است- پرداخته است. امید است که مستندات بدست آمده از این تحقیق توانایی طراحان و دست اندرکاران مرتبط با امور فضاهای شهری را در استفاده از رویکردهنر همگانی جهت خلق و ارتقای سرزندگی فضاهای شهری کشورمان را به گونه ای علمی و دقیقتر رهنمون باشد.