نام پژوهشگر: محب علی آبسالان
اباذر دهقان علی رضا طاهری
نوشتهی حاضر مطالعه و پژوهشی پیرامون نمادهای بکار رفته در معماری تخت جمشید و ارتباط آن ها با اعتقادات مذهبی هخامنشیان می باشد. در این پایان نامه نگاهی اجمالی به نمادها و نشانه های موجود در معماری و تزیینات وابسته به معماری تخت جمشید و همچنین باورهای زرتشتی و مهری هخامنشیان شده است. پس ازآن این نمادها و نشانه ها و ارتباط آنها با دین های مزدیسنا و میتراییسم به تفضیل مورد مطالعه قرار گرفته است. برای این منظور نمادهای بهکار رفته در معماری تخت جشید در سه گروه شامل نمادهای جانوری: شیر، گاو، شاهین (عقاب) و سگ، نمادهای گیاهی: سرو، نخل و لوتوس و نمادهای ترکیبی- تزیینی : فروهر، کنگره و چلیپا تقسیم شده است و معانی، مفاهیم و جایگاه هر کدام از این نمادها در باورهای مزدیسنا و میتراییسم مورد مطالعه و پژوهش قرار گرفته است و در نهایت با اعتقادات مذهبی هخامنشیان تطبیق داده شده است. تحقیقات و مطالعات صورت گرفته بر روی نمادهای مورد نظر در این تحقیق که به روش توصیفی - تحلیلی انجام گرفته است، نشان می دهد که در شکل گیری معماری و تزئینات وابسته به معماری تخت جمشید، علاوه بر حضور و تاثیر هنر سایر ملل و تمدن های قبل در سرزمین ایران می توان شکلگیری آن را با توجه به نمادهای موجود در آن، مرهون اعتقاد پادشاهان هخامنشی به مذهب دانست. همچنین نمادهای بهکار رفته در معماری تخت جمشید نشان می دهد، باورها واعتقادات پیروان ادیان مزدیسنا و میتراییسم بر معماری و تزیینات وابسته به معماری تخت جمشید تاثیر گذار بوده است. کلمات کلیدی: هخامنشیان، تخت جمشید، نماد، مزدیسنا، میتراییسم
حلیمه ایرانپور محب علی آبسالان
تناسخ انتقال روح از بدنی به بدن دیگر است .بعضی ریشه این اعتقاد را به هفت قرن قبل از میلاد مسیح برمی گردانند. عقیده نسبتاً صریح درباره تناسخ از اوپانیشاد ها آغاز شد،محققان آن را عمده ترین ویژگی مذهب هندوان می دانند.با توجه به این که فیلسوفان دنبال حقیقت اند و شرع که حقیقت را بیان می کند ؛این سوال مطرح می شود آیا فیلسوفان اسلامی تناسخ را می پذیرند و آیات و روایات تناسخ را عقیده حق می دانند و آن را تأیید می کنند؟ فیلسوفان اسلامی بر اساس مکتب و نظام فکری خود راجع به اعتقاد تناسخ نظرات گونا گونی داده اند.که آنهارا به دو گروه متفاوت تقسیم می کند: گروهی از فیلسوفان اسلامی تناسخ را پذیرفته اند، و معتقد اند نفوس نیاکان پس از مرگ به عالم ارواح و علوی می پیوندد اما نفوس اشقیاء متناسب با عالم ارواح و علوی نمی باشند این نفوس به بازگشت به اجساد و ابدان مادّی خود تمایل دارند تا از لذّت های مادّی برخوردار شوند،ارواح به ابدان مادّی می روند تا درد و رنج ناشی از جهان مادّی را تحمّل کنند، هر گاه به واسطه این رنج و عذاب پاکیزه شوند به عالم ارواح پاک و علوی صعود می کنند، فیلسوفان در تأیید دیدگاه خود به آیات قرآن تمسّک می جویند. گروه دوم، تناسخ را متناسب با نظام فکری خود محال و باطل می دانند و مطابق با آیات و روایات معتقد اند که عالم دیگری برای ثواب و عقاب و پاک شدن نفوس اشقیاء وجود دارد. چون عالم دیگر لطیف تر از عالم مادّی است. لکن عذاب اشقیاء و درد و رنج در عالم دیگر آن گونه که شایسته است، برقرار می شود این گروه، از فیلسوفان، در ابطال تناسخ معتقد اند اجتماع دو نفس در بدن واحد محال است. با توجه به نظریات گروه دوم و طرح مسئله رجعت و عالم ذر، به نتایجی دست یافته ایم که بر طبق آیات و روایات در این پایان نامه آنها را مورد تحلیل و بررسی قرار خواهیم داد .
عبدل احد رئیسی مهدی بیات مختاری
چکیده: ذکری، فرقه ای مذهبی است که اهل این مذهب در بلوچستان ایران و بیشتر در بلوچستان پاکستان زندگی می کنند. این فرقه بر پایه آمیزش عقاید باطنی ، تاویل قرآن ، ظهور مهدی موعود(ع) ، آداب و سنن محلی بالخصوص عقاید صوفیانه رایج در منطقه، پدید آمده و اماکن مقدس این فرقه در کوه مراد که در نزدیکی کیچ (تربت فعلی) قرار دارد ، واقع هستند. ذکریها به جای نماز به ذکر روی می آورند. سعی ما در این نوشته معرفی فرقه ذکری ، علت نامگذاری این فرقه به ذکری ، مروری تاریخی برچگونگی ظهور و شکل گیری و نگاهی به آموزه های نظری و عملی فرقه ذکری و نقد و بررسی اعمال و مناسک دینی و مذهبی آنان از منظر قرآن و روایات می باشد. پژوهش حاضر با روش توصیفی - تحلیلی و با استفاده از منابع تاریخی ، قرآنی و روایی نشان می دهد که فرقه ذکری در قرن ده هجری قمری از بطن تصوف رایج در بلوچستان که ریشه در نظام صوفیانه هند دارد، پدید آمده و به تحریف بسیاری از مناسک و عبادات مذهبی پرداخته و به بدعتهایی روی آورده اند. و آموزه های نظری و عملی آنان با هیچ یکی از فرق پنجگانه اسلامی موافق نبوده و با مبانی قرآن - روایی فاصله زیادی دارد. همچنین درمی یابیم که فرقه ذکری در نیم قرن اخیر به علل پاره ای از مسائل فرهنگی، سیاسی و نفوذ فرقه مهدوی هندوستان در میان آنان، به دو گروه بنیادگرا و تجددگرا تبدیل شده است.