نام پژوهشگر: مونا هنرمند

بررسی عناصر بی جان در نقوش ایرانی اسلامی از آغاز تا دوره سلجوقی- پروژه عملی: «تولد دوباره»
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده هنر و معماری 1390
  مونا هنرمند   محمد کاظم حسنوند

هنر نقاشی ایران طی شش قرن اول هجری آثار به جا مانده گوناگون و فراوانی دارد که پژوهش گران کمتر به آن ها پرداخته اند و آثار نقاشی این دوران را به خوبی یادآور نشده اند، به همین جهت موضوع این پایان نامه در این راستا خواهد بود تا آثار هنری این برهه ی ارزشمند بررسی شود. نقوش بی جان به عنوان بخش مهمی از عناصر به-کار رفته در نقوش این دوران تحلیل می شوند تا اهمیت حضورشان در نقاشی و جایگاه فرهنگی آن ها روشن شود. ویژگی شاخصی که در آثار این دوران دیده می شود این است که گاهی عنصر بی جان موضوع اصلی نقاشی نیز قرار گرفته و نشان دهنده دگرگونی هایی در جهان بینی این دوران است و زمینه دگرگونی های بعدی در فرهنگ و هنر ایران بوده است. از جهتی در آن دوران نوع آثار هنری نشان دهنده رواج هنر غیر درباری در کنار هنر درباری است. نقوش بی جان در آثار دوره امویان که بیش تر از دیوارنگاره کاخ ها به دست آمده نشانگر سبکی التقاطی از ایران و روم است، در دوره عباسی و سامانی شاهد تعداد زیادی نقاشی بر سفال هستیم و تعداد محدودی دیوارنگاره، که سفالینه ها بیش تر بازتابی از هنر غیر درباری و دیوارنگاره ها روایت گر هنر درباری هستند. در این دوره تعداد زیادی نگاره با موضوع عنصر بی جان نقش یافته است. از دوران آل بویه و غزنویان، آثار قابل بررسی مناسب به تعداد کمی یافت شد. در نهایت دوره سلجوقیان که گوناگونی آثار هنری بسیار است وتنوع شیوه ها و بستر های هنری در زمینه نقاشی چشمگیر است. در این پایان نامه سعی بر این است که به وسیله نقاشی های به جامانده از سده های یکم تا هفتم هجری و بررسی نقوش بی جان به عنوان بخش مهمی از عناصر به کار رفته در آن ها، چگونگی دید زیبایی شناسانه هنرمندان و سیر هنر نقاشی در آن دوران مهم را دریافت، زمانی که در بررسی ها عموماٌ مغفول واقع شده. شیوه ی پژوهش در این مقاله توصیفی، تحلیلی می باشد نمونه هایی از آثار به جا مانده، از لحاظ زیبایی-شناختی و محتوایی بررسی می شوند. از مهم ترین نکاتی که در این مقاله به دست آمد؛ عمومیت یافتن هنر و پیشرفت هنر غیر درباری در کنار هنر درباری است و دیگر ارتباط تنگاتنگ هنر و ادبیات است و عناصری که از ادبیات به هنرهای تجسمی راه یافته اند و بسیار تصویر شده اند. حضور و عدم حضور عناصر بی جان نشانگر نوع جهان بینی و دیدگاهی نو از هستی است که در قرن سه و چهار هجری قمری در جامعه عمومیت پیدا می کند عناصر بی جان در دیوارنگاره ها بازتابی از جریان ها و موضوع های مورد توجه در دربار است. در سفالینه ها بازتابی از نمادها، اسطوره ها و اندیشه دوران است و کتاب آرایی ها نشانگر عناصر بی جان روزمره و مورد استفاده در آن دوران و در خدمت روایتگری می باشند.