نام پژوهشگر: محمد مهدی باباپور
عبدالهادی رضوی رمضان محمدی
نوشته حاضر دارای یک مقدمه و پنج فصل و خاتمه می باشد. در فصل اول طرح تحقیق که مطالبی چون بیان مسأله، هدف، ضرورت و پیشینه تحقیق و سوالات اصلی و فرعی و فرضیه تحقیق بیان گردیده است. و سپس بحث مفاهیم و کلیات مورد توجه واقع شده که ابتدا واژه های مورد نظر و به کار رفته در این تحقیق، معنی و مقصود از آنان بیان شده است. فصل دوم با عنوان گزیده های از زندگی و فضایل حضرت زهرا(س) می باشد که در آن به شرح زندگانی حضرت زهرا علیهاالسلام چون: ولادت، نام ها و القاب و اوان خردسالی و ازدواج حضرت اشاره گردیده و با استناد به منابع حدیثی و روایی معتبر شیعه و اهل سنت از فضایل و عظمت حضرت زهرا چون: عصمت، کرامت، محدّثه بودن حضرت، علم و دانش و عبادت حضرت سخن به میان آمده و در ادامه جایگاه و منزلت حضرت صدیقه فاطمه زهرا علیهاالسلام در پیشگاه رسول خدا صلی الله علیه وآله و امام علی علیه السلام بیان گردیده است. فصل سوم با عنوان: رحلت رسول خدا و اوضاع اجتماعی سیاسی مدینه آغاز و با تشریح و بررسی فضای سیاسی مدینه در هنگام در گذشت رسول خدا صلی الله علیه و آله و جناح ها و گروه های موجود در آن و تلاش های هریک برای دستیابی به خلافت و حکومت ادامه یافته و به تشکیل سقیفه و عدم مشروعیت آن اشاره گردیده و به موضعگیری امام علی علیهالسلام پس از حادثه سقیفه، پرداخته شده است. فصل چهارم که بخش مهم این نوشته است با عنوان: نمونه های از مواضع سیاسی عملی حضرت زهرا علیهاالسلام آغاز گردیده است، در این فصل ابتدا سیاسی بودن برخورد و اعتراضات حضرت زهرا علیهاالسلام مورد بحث و بررسی قرار گرفته و بدین مناسبت بحث فدک مطرح و مورد تحلیل قرار گرفته است. با اثبات اینکه برخورد و اعتراضات حضرت زهرا علیهاالسلام بر علیه خلیفه سیاسی و در دفاع از امامت و ولایت بوده است به نمونه های عینی دفاع آن حضرت از ولایت پرداخته ایم که در این مورد چهار نمونه مهم از موضعگیری آن حضرت را برشمرده ایم که عبارتند از: 1ـ سخنرانی حضرت در برابر خلیفه در جمع مهاجرین و انصار. 2ـ رفتن به خانه های انصار جهت گرفتن بیعت برای امام علیه السلام 3ـ اعتراض حضرت زهرا علیه االسلام بر خلیفه در قالب حزن و اندوه. 4ـ سخنرانی در جمع زنان مدینه. فصل پنجم با عنوان: اصول و مبانی سیاسی مستخرج از سیره سیاسی حضرت زهرا علیهاالسلام آغاز گردیده که پنج اصل مهم: 1ـ رابطه دیانت و سیاست در سیره سیاسی حضرت، 2ـ قاطعیت در مسیر حاکمیت حق ، 3ـ زمانشناسی حضرت زهرا(س)، 4ـ تلاش بر جداناپذیری قرآن و اهلبیت. در زندگی سیاسی آن حضرت، 5 –فرهنگ شهادت طلبی مورد توجه واقع گردیده و به عنوان الگو برداری از سیره سیاسی آن حضرت معرفی شده است. در خاتمه به جمع بندی و نتیجه گیری از مطالب پرداخته شده است و اینکه: حضرت زهرا علیهاالسلام نقش عمده در پاسداری، حفظ و معرفی ولایت و امامت امام علی علیه السلام با استناد به قرآن و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله داشته است
اسرار حسین طاهر محمد مهدی باباپور
پایان نامه حاضر مشتمل بر فهرست مطالب در ابتدا و منابع در پایان و مقدمه و چهار فصل می باشد. هدف در این پایان نامه بیان دیدگاه دو فرقه ی بزرگ اسلام درباره امامت و خلافت می باشد. چکیده بحث این است که اختلاف بین دو اندیشه بسیار اساسی و جدی است. هر چند در برخی از موارد اشتراک هم وجود دارد در عین حال اختلافات تا جایی که شیعه امامیه امامت را هم سنگ و هم طراز نبوت دانسته و جزء اصول معتقدات خود می داند در حالی که اهل تسنن نسبت به خلافت قائل به ارزش چندانی نشده و آن را یک فرع فقهی بیش نمی دانند. شیعه امامیه برای مقام امامت سه معنی قائل است. شان اول زعامت و ریاست عامه سیاسی و انتظامی جامعه ی اسلامی می باشد. شیعه حکومت و رهبری جامعه اسلامی را یکی از شاخه های امامت می داند. امام وظائفی را به عهده دارد که یک شعبه ی آن حکومت است. مقام دوم امامت توضیح و تبیین مسائل و معارف الهی است پس امامت طبق این اندیشه همان استمرار و امتداد نبوت است. مقام سوم امامت مقام ولایت در زمین خدااست. ولی اهل سنن امامت را یک مقام اجتماعی سیاسی دانسته وامام را فقط برای امور اجتماعی و حکومت لازم می دانند نه برای بین و تفسیر احکام شریعت و نه برای چیز دیگری پس مقام امامت را در حد یک حکم اسلامی می دانند. همچنین شیعه امامیه عقیده دارد که امام با انتصاب از طرف خداوند متعال تعیین می شود و معرفی آن به عهده ی پیامبر گرامی اسلام است و هیچ راهی دیگر در بین نیست . اما اهل تسنن از جائی که منبع مشروعیت خلافت را انتخاب مردم دانسته اند لذا چندین راه را برای انتخاب امام ارائه کرده اند. با بررسی راه های اهل تسنن برای مشروعیت خلافت معلوم شده است که اجماع امت استخلاف و شوری که عمده راههای ارائه شده از طرف اهل تسنن بودند مشروع نیستند. و طبیعی است که به خاطر همین از طرف شریعت مقدس معرفی نشده بلکه از نظر عقل و نقل باطل اند. و راه صواب و حق همین راه نص از جانب خداوند است و بدیهی است که در این صورت شرائط و ویژگیهای شخصیتی امام نیز از سوی خداوند متعال تعبین خواهد شد و طبق هر دو دیدگاه متفاوت بوده است.
حسین حسینی محمدرضا جباری
عدل و عدالت گمشده ی انسان خاکی،از بدو زندگی بر روی زمین بوده است و به عبارت دیگر از دیرباز همه ی انسان ها در آرزوی عدالت عمومی و آسایش و رفاه فراگیر و سعادت و خوشبختی بوده اند و آن را آرزو می کرده اند. در این میان انسان های پاک و وارسته ای که خود مظهر عدالت و درستی بودند،از سوی خداوند عالم به پیامبری برگزیده شدند و به میان مردم آمدند تا به این آرزوی دیرینه ی بشریت که برپایی عدل و عدالت اجتماعی در جامعه است جامه ی عمل ببخشند و آن را برپا کنند. متاسفانه به سبب نخواستن مردم و گریختن آنها از حقیقت و یاری نرساندن آنها به پیامبران الهی این امر تحقق نیافت؛ولی در مقابل، همه ی پیامیران و ادیان آسمانی به پیروان خود عصر درخشان و سعادت عمومی و آینده ای پرنور و "صلح" جهانی را مژده دادند و از "ظهور" شخصی بزرگ و مردی الهی سخن گفتند که با قیامش جهان را از ظلم و ستم خالی می کند و عدل و دادگری را جایگزین آن می نماید. به این ترتیب بود که اعتقاد به ظهور منجی جهانی، فراگیر شده و به صورت اعتقاد عمومی ومشترک بین انسان ها درآمد؛آن چنان که دیگر اختصاصی به یک قوم و ملّت و دین خاصی نداشت. و اکنون "ادیان" و مذاهب گوناگون و حتی ملل مختلف،عموما در انتظار آن منجی اند؛اگرچه هرکدام از او با نام و عنوانی یاد می کنند که با زبان و فرهنگ آنها سازگاری دارد و به نظر مختلف می آید و اینها همه حاکی از ن است که اعتقاد به ظهور منجی جهانی و مصلح کلّ آخرالزمان یک اصل پذیرفته شده ومورد اشتراک همه ی ملل و خصوصا ادیان آسمانی است. در این میان دین اسلام که همواره کامل ترین برنامه را برای زندگی انسان داشته است،بسیار زیبا و روشن در این موضوع ارایه مطلب نموده است و از آن منجی و مشخصات او و ویژگی های شخصی او،چگونگی قیام او و آثار قیام او و...سخن گفته و چنان زیبا و شفاف به تثبیت این اعتقاد پرداخته و چنان قاطع و مصمم از آن دفاع کرده که هیچ یک از ادیان و مکاتب چنین نکرده است. اسلام،آن منجی را "مهدی موعود" می نامد و از ویژگی های او سخن می گوید ومردم را به ظهورش وعده می دهد و به پیروی از او و یاری اش ترغیب می کند؛اما متاسفانه در هر دوره و زمانی تعدادی افراد سودجو و فرصت طلب بوده و هستند که از این اعتقاد ناب سوء استفاده کرده و برای رسیدن به مقاصد مطلوب خود به جعل و تحریف این باور دینی مردم اقدام نموده اند و از این نیاز شدید و اشتیاق درونی مردم به سود خود بهره برده،خود را "مهدی موعود" نامیده اند و یا این که انسان های وارسته ای را که دارای جایگاه خاصی بودند،به این نام می نامیدند و بدین ترتیب تعداد بسیار زیادی از مردم را به دنبال خود کشانده و باعث گمراهی انان می شدند،به گونه ای که حتی گاه اثرات سوء آنها در طول تاریخ به جای مانده است. سعی و تلاش ما در این رساله تاریخی بررسی دعاوی نادرست "مهدویت در پنج قرن اول اسلام" می باشد و منظور ما از دعاوی مهدویت همه ی کسانی اند که به طور نا به جا مهدی موعود معرفی شدند چه آنهایی که دیگران آنها را مهدی موعود خواندند و چه کسانی که خود ادعای مهدویت نمودند و خویشتن را به مردم "مهدی آخرالزمان" معرفی کردند. این رساله دارای تقدیم،سپاس گذاری،چکیده،فهرست اجمالی و تفصیلی و همچنین مقدمه ( طرح تحقیق ) و پنج فصل است که در فصل اول جایگاه مهدویت در اسلام و عوامل و زمینه های بروز انحراف در عقیده مهدویت ذکر شده است و لذا در این فصل ابتدا آیات قرآنی که دلالت بر حکومت مهدی (عج ) دارند؛و سپس روایات به صورت آماری؛بعد از آن عوامل و زمینه های بروز انحراف در عقیده مهدویت آورده شده اند.اما در فصل دوم 19 نفر از مهدی خواندگان تا ولادت حضرت مهدی ( عج ) و در فصل سوم نیز 3 نفر از مهدی خواندگان پس از ولادت حضرت ولیعصر ( عج ) تا قرن پنجم هجری و در فصل چهارم 9 نفر مدعیان دروغین مهدویت تا قرن پنجم هجری ذکر شده اند؛ولی در فصل پنجم نقد دعاوی باطل مهدویت و نیز نتیجه مطالب و در آخر فهرست منابع و مآخذ آورده شده است.
محمد مهدی باباپور داود فیرحی
چکیده ندارد.