نام پژوهشگر: راضیه دوروشی

بررسی نحوه ی برگردان صور خیال در ترجمه های ادبی نمونه ی موردی: ترجمه های فارسی غزلیات شکسپیر
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  راضیه دوروشی   حسن امامی

در ترجمه های ادبی، یکی از بدیهی ترین ملزومات مترجمان جهت ارائه یک ترجمه ی روان و قابل قبول، فراگیری اصول و راهکارهای صحیح برگردان صور خیال و دیگر عناصر ادبی است. پژوهش حاضر می تواند مترجمان را در آشنایی با چنین راهکارهایی، بویژه راهکارهای پیشنهادی پیتر نیومارک (1988) برای برگردان عبارات و ایماژهای مجازی یاری رساند. در این پژوهش، کتاب غزلیات شکسپیر و دو ترجمه ی فارسی آن (به قلم تقی تفضلی و بهنام مقدم) تحت عنوان مطالعه ی موردی بررسی گردیده اند تا مشخص شود هر یک از مترجمان برای برگردان صور خیال موجود در غزلیات، از کدام راهکار بیشتر بهره گرفته، کدام راهکار موفقیت آمیز تر بوده، و فراوانی سایر راهکارها به چه میزان بوده است. همان گونه که ذکر گردید، مبنای نظری این پژوهش، نظریه ی نیومارک برای ترجمه ی استعارات بوده است. نیومارک در واقع هفت راهکار در این زمینه ارائه می کند، که عبارتند از: 1. انتقال مستقیم همان ایماژ به زبان مقصد 2. جایگزینی ایماژ زبان مبدا با یک ایماژ استاندارد معادل در زبان مقصد 3. برگردانی استعارات با استفاده از تشبیه 4. برگردانی استعارات با اسفاده از تشبیه بعلاوه ی معنا 5. تبدیل استعاره به معنا 6. حذف 7. بازسازی همان ایماژ بعلاوه ی معنا در فصل چهارم این تحقیق (تحلیل داده ها)، هر یک از چهار نوع بارز صورخیال (استعاره، مجاز، تشبیه و کنایه)، در یک بخش جداگانه مورد بررسی قرار گرفته اند. در هر بخش، قسمتی از غزلیات شکسپیر که حاوی صور خیال است، به همراه دو ترجمه ی فارسی آن ذکر گردیده است که در آن، صور خیال به شکل پررنگ تایپ شده است. سپس توضیح آن ایماژ، برگردانی آن توسط هر یک از مترجمان، و راهکار مورد استفاده ی هر مترجم مورد ارزیابی قرار گرفته است. در پایان هر قسمت نیز یک نمودار و جدول مختص آن بخش، نشان داده شده است. نتایج نهایی این تحقیق و واکاوی 106 مورد صور خیال حاکی از آنست که از میان هفت راهکار پیشنهادی نیومارک، راهکار نخستین (بازسازی همان ایماژ) دارای بیشترین درصد فراوانی بوده است (51%). مزیت بکارگیری این راهکار آنست که به مترجمان اجازه می دهد تا ارزش های زیبایی شناختی متن زبان مبدا، و همچنین سلیقه ی شخصی نویسنده ی اصلی در بکارگیری ایماژها را حفظ نمایند. بعلاوه، استفاده از این راهکار می تواند منجر به غنی سازی هرچه بیشتر زبان مقصد، با استفاده از معرفی ایماژهای جدید گردد. از دیگر یافته های این تحقیق آنست که آقای تفضلی گرایش بیشتری به استفاده از نخستین راهکار نیومارک داشته، که منجر به ترجمه ی تحت اللفظی ایماژها به دست وی گردیده است. حال آن که آقای مقدم علاوه بر راهکار نخست، از دیگر راهکارها نیز بخوبی بهره گرفته است (بجز راهکار چهارم)، که این امر منجر به واضح سازی، ساده سازی و تولید یک ترجمه ی خواننده-محور از سوی وی گردیده است. در نهایت می توان گفت، در ترجمه ی متون ادبی، مدل پیشنهادی نیومارک می تواند برای مترجمان، چارچوبی ارزشمند برای برگردانی عبارات استعاری باشد. در حقیقت مترجمان باید پس از بررسی بافت فرهنگی-اجتماعی متن زبان مبدا و منابع ادبی موجود در زبان مقصد، در زمینه ی انتخاب راهکار درست تصمیم گیری نمایند تا ترجمه ای روان، صحیح و قابل قبول از سوی آنها ارائه گردد.