نام پژوهشگر: سید علی بنی فاطمی

مکانیسم های دفاع روانی در داستان های مثنوی
پایان نامه دانشگاه تربیت معلم - تهران - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  سید علی بنی فاطمی   منظر سلطانی

در این پژوهش،کوشیده شده تا مشترکات ذهنی اندیشمندان روان شناسی قرن اخیر و برخی اندیشه های مولانا جلال الدین محمد بلخی، عارف و شاعر سده قرن هفتم هجری مورد بررسی قرار گیرد تا نسبت های گوناگون هنر شعر و اندیشه وی با روانکاوی به گونه ای آشکارتر تبیین گردد. پژوهنده، در نظر دارد با معرفی مکانیزم های دفاع روانی و تاریخچه آن ها، ابتدا منشأ، هدف و ساختارشان را مشخص نماید و سپس با تطبیق داستان های مثنوی با آن ها، فن قصه گویی شگرف ناخودآگاه مولانا را در پرداخت شخصیت های حکایاتش ارزیابی کند. در حقیقت فرایندهای روانی را بیشتر متوجه اشخاص قصه های او می نماید و کمتر به روانکاوی خود مولوی می پردازد. نسبت روانکاوی و قصه نیز از موضوعات مطرح شده دراین نوشتار است که در واقع درآمدی بر متن اصلی تلقی می شود و چون زبان قصه زبان مردم عادی است؛ بهترین وسیله برای انتقال تجربیات روانی شعرا و نویسندگان به مخاطبانشان تلقی می گردد. عمده این انتقال تجربه بر پایه مکانیزم های دفاعی رخ می دهد. بنابر این دراین مجموعه کوشش شده تا با ارائه « عین های داستانی » از مثنوی و عرضه مثال های روشن از سازوکارهای مختلف روانی، گستره شفاف، دقیق و موثق تری از رابطه ادبیات و فرایندهای روانکاوی تبیین گردد. به عبارتی واضح تر ابتدا بیست و هشت مکانیزم مشهور که مورد بحث روانکاوان است؛ در بخش های مجزا معرفی شده و پایان هر بخش، شواهد داستانی مثنوی مربوط به آن سازوکار، فهرست وار بیان گردیده و سپس در فصل بعد بیست قصه گزینش شده از نظر مکانیزم های به کار رفته در آن مشروحاً گزارش می شود. از آن جا که مکانیزم های دفاع روانی، واکنش های ناخودآگاه آدمی اند، همه به یک نسبت در رفتار شخصیت های داستانی قصه ها، ظهور و بروزی یکسان ندارند. بنابر این، در مجموعه حاضرضمن تحلیل قصه های مثنوی با استفاده از نظریات روانکاوی سعی شده به این پرسش پاسخ داده شود که تاکید زیاد بریک نوع مکانیزم ویژه آیا می تواند معنای خاصی داشته باشد یا نه؟ علاوه بر این پراکندگی یا دامنه استفاده از ابزارهای روانی در سرتاسر مثنوی به لحاظ مدت زمان طولانی سرایش آن آیا می توانسته با خیز و فرودهای زندگی شخصی مولانا تلائم داشته باشد؟ پژوهشگر در عین حال، تلاش دارد برخی مکانیسم های نوین همچون « سخت رویی » را که در آثار روان پژوهان، کمتر مد نظر بوده،کانون توجه قرارداده و از این رهگذر اهمیت چنین فرایندی را در حوزه نقد و ادب برجسته تر سازد.