نام پژوهشگر: معصومه قدیمی
معصومه قدیمی زهره توازیانی
چکیده معجزه به عنوان یک رویداد خارق العاده از مهمترین مسائل وحیانی ادیان است، که منشأ الهی داشته، به اراده خداوند بدست پیامبران صورت می گیرد، و هدف از انجام آن تأکید بر ادعای نبوت از جانب آورنده آن است. برخی از متفکران مسلمان مانند غزالی در مورد این مسأله رویکردی مثبت داشته اند. او موافق امکان و اثبات پذیری وقوع معجزات است و آنرا امری ممکن دانسته است که در قلمرو قدرت خداوند واقع می شود. از نظر غزالی میان پذیرش رابطه ضروری علیّت و پذیرش معجزات ناسازگاری وجود دارد، لذا او در جهت حمایت از امکان معجزات، رابطه ضروری علیّت را انکار کرده است و قانون طبیعت را در محدوده عادت و سنت الهی پذیرفته است. بنابراین معجزه را رویدادی دانسته که خارق این عادت و سنت است که با اراده خداوند صورت می گیرد و با استناد به این مسأله که معجزه خارق عادت و سنت پیشین است، به تبیین امکان آن پرداخته است. در نقطه مقابل این دیدگاه، نظر دیوید هیوم، فیلسوف تجربه گرا قرار دارد که مانند غزالی به انکار رابطه ضروری علیّت روی آورده ، اما با وجود این بر خلاف غزالی نسبت به اثبات پذیری معجزات رویکردی منفی داشته است، هیوم معجزات را اثبات ناپذیر و نامحتمل می داند، و بر آن دلیل اقامه نموده است و مشخصأ آنرا نقض قانون طبیعت دانسته است. با عنایت به مطالب پیشتر ذکر شده، نگارنده در پی آن است تا با مقایسه دیدگاه این دو متفکر نشان دهد که چگونه با وجود اینکه آنان مبنای مشترک در زمینه نفی رابطه ضروری علیّت داشته ا ند؛ به دو رأی متفاوت در رابطه با موضوع معجزه رسیده اند.