نام پژوهشگر: اسماعیل ملک زاده بیرمی
اسماعیل ملک زاده بیرمی سید علی قاسم زاده
شاهنامه در جهان بینی فکری ایرانی، جایگاهی رفیع و انکارناشدنی دارد؛اثریکه تاثیر آن نه تنها در آثار حماسی کاملاً مشهود و آشکار است، بلکه تاثیری شگرف و انکارناپذیر در متون غیرحماسی، بالاخص آثار عرفانی، دارد و از این روست که عدّه ای، شاهنامه را آبشخور عرفان نیز دانسته اند. لذا الهام بخشی شاهنامه در تداعی معانی عرفانی و رمزی، غالب عرفای ایرانی را بر آن داشتهتا در موقعیت های خاص از اشعار فردوسی و اندیشه های او در پردازش مطالب خود استفاده کنند، یکی از تفاوت های آثار عرفانی فارسی با آثار عرفانی غیرایرانی ، حضور مداوم روح حماسی و ملّی در آناست که در لایه های ناخودآگاه شاعران و نویسندگان عارف ایرانی وجود دارد.این عرفا، در آثار منظوم خود به شاهنامه و سراینده ی آن، پهلوانان، شخصیّت ها و نمادهای آن توجه داشته و این رویکرد آنها،گاه با نگاهی مثبت و همراه با دیده ی احترام بوده است و گاه نیز، رویکردی سلبی و با دیده ی حقارت. در این پژوهش به شیوه ای توصیفی- تحلیلی مبتنی بر منطق بینامتنی، سعی شده است میزان تأثیرپذیری عرفای برجسته ی قرون ششم و هفتم از شاهنامه بررسی و واکاوی شود. بنا بر نتایج این پژوهش شاهنامه با وجود دو نوع گرایش ایجابی و سلبی بیشترین پردازش رمزی مفاهیم عرفانی و صوفیانه در اشعار شاعران عارف یا صوفی داشته است؛ زیرا ماهیّت تقابلی و دوبعدی خیر و شر در شاهنامه، بهترین بستر برای طرح تقابلی انسان و نفس و یا انسان و اهریمن است. واژگان کلیدی:بینامتنیت، حماسه ی عرفانی، شاهنامه ی فردوسی، عرفان وتصوّف.