نام پژوهشگر: منصور فتحی
منصور فتحی حسین فکرآزاد
در این پژوهش، عوامل زمینه ساز و تسهیل کننده (فردی، خانوادگی و اجتماعی) بی وفایی زناشویی شناسایی و مورد تحلیل قرار گرفته است. از روش گراندد تئوری یا نظریه مبنایی که یک شیوه پژوهش کیفی است، بهره گرفته شده است. بر اساس روش نمونه گیری در دسترس و نیز معیار اشباع نظری، 40 نفر از مردان و 36 نفر از زنان بی وفا در روابط زناشویی در این مطالعه شرکت نمودند. جهت گرد آوری اطلاعات از تکنیک مصاحبه عمیق استفاده شد. بعد از استخراج مفاهیم از مصاحبه های انجام گرفته، 12 مقوله عمده به عنوان عوامل زمینه ساز و تسهیل کننده بی وفایی زناشویی زنان به دست آمد. این مقولات در سه حوزه فردی، روابط زناشویی- خانوادگی و اجتماعی قرار دارند که شامل؛ ضعف اعتقادات و باورهای مذهبی، تنوع طلبی و هیجان خواهی، پایین بودن اعتماد به نفس، تجارب رابطه با جنس مخالف در قبل از ازدواج، نارضایتی جنسی و مشکلات عاطفی و رفتاری در روابط زناشویی، داشتن محیط متشنج در دوران کودکی و خانواده خاستگاه، مشکلات ازدواج، دشواری طلاق و پیامدهای آن، تاثیر دوستان و شبکه های اجتماعی، ماهواره و فیلم های مستهجن و نقش تسهیل گری تلفن همراه (در ایجاد تعامل با جنس مخالف) است. همچنین 15 مقوله عمده نیز به عنوان عوامل زمینه ساز و تسهیل کننده بی وفایی مردان به دست آمد که شامل ضعف اعتقادات، تحریف و سوء استفاده از مذهب، تنوع طلبی و هیجان خواهی، نگرش مثبت به روابط خارج از ازدواج، تجارب رابطه با جنس مخالف در قبل از ازدواج، پایین بودن اعتماد به نفس، نوع شغل، نارضایتی جنسی و مشکلات عاطفی و رفتاری در روابط زناشویی، مشکلات ازدواج، سوء استفاده از امکان تعدد زوجات و ازدواج موقت برای مردان، نگرش های سهل گیرانه و مجاز جامعه نسبت به بی وفایی مردان، دشواری طلاق، تاثیر دوستان و اعضای خانواده درگیر در روابط خارج از ازدواج، ماهواره و فیلم های مستهجن و نقش تسهیل گری تلفن همراه است. ارتباط مقولات با یکدیگر در مدل پارادیمی نشان داده شده است. کلید واژه ها: بی وفایی، بی وفایی زناشویی، روابط خارج از ازدواج، روش کیفی، گراندد تئوری
کیوان اعظمی رمضانعلی قادری ثانوی
مقدمه: بزهکاری امروزه یکی از مهمترین مسائل اجتماعی ایران است زیرا می تواند مشکلات عدیده ای از قبیل قتل، خشونت، پرخاشگری، تجاوز و دیگر جرایم دوره ی بزرگسالی... را سبب شود. سبکهای فرزندپروری والدین و همنشینی با همسالان بزهکار نیز از مهمترین علل شناخته شده بزهکاری است و در این مطالعه می خواهیم ببینیم آیا بزهکاری نوجوانان تحت تأثیر سبکهای فرزندپروری والدین و همنشینی با همسالان قرار دارد یا نه؟ روش: این پژوهش، توصیفی - تحلیلی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پسر 18 – 14 سال شهر تهران است که با نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، 384 نفر از آنها برای تحقیق انتخاب شده اند. یافته ها: ابتدا پایایی و روایی ابزارهای پژوهش با استفاده از آزمون آلفای کرنباخ و تحلیل عامل اکتشافی مورد سنجش قرار گرفت و نتایج یافته ها حاکی از آن است که سه سبک فرزندپروری سهل گیرانه و مقتدرانه و مستبدانه 38/2 درصد از تغییرات گرایش به سمت مصرف مواد و الکل و 33/6 درصد از گرایش به سمت درگیری و نزاع و دو متغیر مصرف مواد و الکل و نزاع و درگیری، 48/3 درصد از تغییرات متغیر تخریبگری و 70/8 درصد از تغییرات متغیر خشونت و درگیری را تبیین نمودند. نتیجه گیری: سبک فرزندپروری مستبدانه ارتباطی با همنشینی با همسالان بزهکار و پدیده بزهکاری نداشت و سبک فرزندپروری سهل گیرانه موجب گرایش نوجوانان به همسالان بزهکار و مصرف مواد و الکل و نزاع و درگیری و نهایتا خشونت و تخریبگری می شود و سبک فرزندپروری مقتدرانه مانع از گرایش نوجوان به همسالان بزهکار و بروز پدیده بزهکاری می شود. پایگاه اقتصادی – اجتماعی والدین هیچ تاثیری بر گرایش نوجوانان به همسالان بزهکار و بروز پدیده بزهکاری نداشت. نوجوانانی که در خانه های سازمانی زندگی می کنند به مراتب تخریبگری و خشونتشان نسبت به سایر نوجوانان در خانه های شخصی و استیجاری بیشتر است.
پروانه خفتان میلحه عرشی
بیماری ام .اس(مولتیپل اسکلروزیس) یکی از شایع ترین و ناتوان کننده ترین بیماریهای مغز و اعصاب محسوب می گردد. میانگین سن شروع حدود 30 سال است. شیوع آن در زنان دوتا سه برابر مردان است. شروع بیماری ام اس اغلب سبب کاهش اولیه یا همه جانبه کارکردهای جسمانی، اجتماعی و شناختی فرد می شود و بر کیفیت زندگی بیمار، خانواده و افراد نزدیک او اثر مخربی می گذارد. هدف مطالعه پیش رو تبیین مشکلات زنان مبتلا به ام .اس در حیطه های فردی، خانوادگی، درمان و جامعه بود. در مطالعه حاضر از روش تحلیل محتوا که یک شیوه پژوهش کیفی است، بهره گرفته شده است. براساس روش نمونه گیری هدفمند و نیز معیار اشباع نظری،23 نفر اززنان مبتلا به ام اس مراجعه کننده به انجمن حمایت از بیماران ام .اس تهران در سال 93 در این مطالعه شرکت نمودند. تکنیک گرد آوری اطلاعات روش مصاحبه نیمه ساختارمندعمیق بود. داده ها با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی مورد تحلیل و بررسی قرارگرفت. قابلیت اعتماد و باور پذیری داده ها از طریق بررسی به وسیله اعضاء و متخصصین و گزارش گیری از همگنان در روش جمع آوری داده ها، به دست آمده است. از مجموع مصاحبه ها 1100 کد استخراج شد که در چندین مرحله تحلیل و ادغام کدهای مشابه چهار طبقه اصلی شامل "مسایل فردی"،" مشکلات در تعامل با خانواده"،" مشکلات در تعامل با جامعه"و "مشکلات درمانی" و 26زیر طبقه و160کد بدست آمد. زنان مبتلا به ام .اس با مشکلات بسیاری در ارتباط با بیماری خود روبرو هستند. که با حمایت اجتماعی و خانوادگی می توان سهمی موثری در کاهش آلام و رنج های آنان داشت.
فائزه سیدی منصور فتحی
هدف: هدف از انجام این پژوهش بررسی تاثیر مداخلات مددکاری اجتماعی گروهی با رویکرد شناختی _ رفتاری را بر کفایت اجتماعی معلولین جسمی _ حرکتی است. روش بررسی: پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی بوده که با استفاده از طرح پیش آزمون _ پس آزمون با گروه کنترل در سال تحصیلی 93-92 انجام گرفته است. جامعه پژوهش 30 نفر از معلولین جسمی _ حرکتی 13 تا 18ساله ی مجتمع آموزشی _ نیکوکاری رعد شهر سنندج بودند که به صورت سر شماری انتخاب و به دنبال همتاسازی در دو گروه 15 نفره مداخله و کنترل قرار گرفتند. گروه مداخله در 8 جلسه مداخلات مددکاری با رویکرد شناختی _ رفتاری شامل بازسازی شناختی، آموزش مهارت جرات مندی، خوداثربخشی و تکنیک ایمن سازی در مقابل استرس و خود آرام سازی، شرکت کردند و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. پس از انجام پس آزمون داده¬ها از طریق پرسشنامۀ کفایت اجتماعی فلنر جمع آوری شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آماری t برای گروه های مستقل و آنالیز کوواریانس (ancova) استفاده گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که مداخلات مددکاری اجتماعی گروهی با رویکرد شناختی _ رفتاری، تأثیر معناداری بر افزایش سطح کل کفایت اجتماعی معلولین جسمی_ حرکتی داشته است و هم چنین بین میانگین نمرات گروه مداخله و کنترل، در متغیر های مورد بررسی شامل: مهارت های شناختی، رفتاری، هیجانی و انگیزشی، تفاوت معنی دار وجود دارد. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان گر آن است که مداخلات مددکاری اجتماعی گروهی با رویکرد شناختی _ رفتاری، روشی مؤثر جهت ارتقای سطح کفایت اجتماعی معلولین جسمی _ حرکتی است. این رویکرد توانسته است میزان مهارت های چهار گانه ذکر شده را در توانیابان به نحو موثری افزایش دهد. همچنین می توان به منظور دست یابی به این هدف پروتکل طراحی و اجرا گردد.
طیبه جعفریان منصور فتحی
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین تعارض نقش جنسیتی و هوش هیجانی مردان با خشونت علیه زنان است که از سه پرسشنامه برای این منظور استفاده شده است و جامعه هدف آن زوجین متاهل می باشند در نهایت نتایج نشان داد که بین هوش هیجانی و تعارض نقش جنسیتی مردان با خشونت علیه زنان رابطه معناداری وجود دارد.