نام پژوهشگر: زهرا عبدلی شربیانی
زهرا عبدلی شربیانی نظام دین رحیمیان
در تحقیق حاضر با استفاده از مدل ضریب ارزش افزوده سرمایه فکری (vaic) اقدام به اندازه گیری سرمایه فکری در سه طبقه سرمایه انسانی، سرمایه ارتباطی و سرمایه ساختاری کرده ایم. چالش دیگر مرتبط به سرمایه فکری سنجش تاثیر این منبع بسیار مهم شرکت در عملکرد می باشد که در این پژوهش با معرفی نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری و نسبت q-توبین به عنوان معیارهای عملکرد، تاثیر سرمایه فکری را بر این معیار ها مورد ارزیابی قرار داده ایم. . که نتایج حاصل از واکاوی داده ها برای فرضیه اول نشان داد کهنتایج آزمون همبستگی نشان از وجود ارتباط همبستگی بین نسبت q-توبین و سرمایه ارتباطی می باشد این نسبت برابر با 29.7 درصد می باشد و با توجه به اینکه p-value نیز کمتر از 5 درصد می باشد این قضیه به اثبات می رسد. اما نسبت بین نسبت q-توبین و سرمایه ساختاری و سرمایه انسانی ارتباطی وجود ندارد یا در واقع ضریب همبستگی بین آنها کمتر از 10 درصد است که ناچیز فرض می شود. ضریب همبستگی سرمایه انسانی 6.5 درصد و ضریب همبستگی سرمایه ساختاری 4.8 درصد می باشد. نتایج آزمون رگرسیون حاکی از تصویب فرضیه اول می باشد و ضریب تعیین آن برابر با 11 درصد می باشد به این معنی که 11 درصد از تغییرات نسبت q-توبین ناشی از تغییرات سرمایه انسانی، ساختاری و سرمایه ارتباطی می باشد. نتایج فوق نشان می دهد که اولا مهارت ها ،تخصص ،توانایی حل مساله و سبک های رهبری به عنوان سرمایه انسانی ثانیا فـن آوری، فرایندها و روشهای کاری و نیز دارایی فکری، مثل دانش فنی، مارکهای تجاری و حق ثبت محصولات به عنوان سرمایه ساختاری باعث افزایش نسبت q-توبین می گردد ولی تاثیر توانایی و اطلاعات بازار برای استفاده در جذب و حفظ مشتریان به عنوان سرمایه ارتباطی بر نسبت q-توبین بیشتر از دو جزء دیگر سرمایه فکری است. لذا این مسئله ارزش سرمایه ارتباطی را در سازمان افزایش داده و این مسئله را برای مدیران تداعی می کند که بایستی توانایی ارتباطی کارکنان و بدنبال آن سرمایه ارتباطی آنان را افزایش دهند.. در فرضیه دوم نتایج آزمون همبستگی نشان از وجود ارتباط همبستگی بین نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری و سرمایه ارتباطی می باشد این نسبت برابر با 39.7 درصد می باشد و با توجه به اینکه p-value نیز کمتر از 5 درصد می باشد این قضیه به اثبات می رسد. اما نسبت بین نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری و سرمایه ساختاری و سرمایه انسانی ارتباطی وجود ندارد یا در واقع ضریب همبستگی بین آنها کمتر از 10 درصد است که ناچیز فرض می شود. ضریب همبستگی سرمایه انسانی 1.7- درصد و ضریب همبستگی سرمایه ساختاری 4.5 درصد می باشد. نتایج آزمون رگرسیون حاکی از تصویب فرضیه اول می باشد و ضریب تعیین آن برابر با 17 درصد می باشد به این معنی که 17 درصد از تغییرات نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری ناشی از تغییرات سرمایه انسانی، ساختاری و سرمایه ارتباطی می باشد. نتایج فوق نشان می دهد که اولا مهارت ها ،تخصص ،توانایی حل مساله و سبک های رهبری به عنوان سرمایه انسانی ثانیا فـن آوری، فرایندها و روشهای کاری و نیز دارایی فکری، مثل دانش فنی، مارکهای تجاری و حق ثبت محصولات به عنوان سرمایه ساختاری باعث افزایش نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری می گردد ولی تاثیر توانایی و اطلاعات بازار برای استفاده در جذب و حفظ مشتریان به عنوان سرمایه ارتباطی بر نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری بیشتر از دو جزء دیگر سرمایه فکری است. لذا این مسئله ارزش سرمایه ارتباطی را در سازمان افزایش داده و این مسئله را برای مدیران تداعی می کند که بایستی توانایی ارتباطی کارکنان و بدنبال آن سرمایه ارتباطی آنان را افزایش دهند.