نام پژوهشگر: احسان آقابابایی
احسان آقابابایی مهدی ادیبی
سوژه های انسانی، فانتزی هایی را برای خود می سازند تا موقعیت خیالین خود را در ساختار اجتماعی توضیح دهند. این فانتزی ها در روایت فیلم های سینمایی بازآفرینی می شوند. علاوه بر این آپاراتوس سینما از طریق ایدئولوژی، مخاطب را به روایت فیلم میدوزد. هدف رسالهی حاضر آن است که به لحاظ تجربی فانتزی و ایدئولوژی موجود در روایت پنج فیلم سینمای ایران در دهههای چهل و پنجاه را تفسیر کند و به لحاظ نظری مفهومی از سوژه بودگی را در مطالعات جامعه شناختی معرفی کند که از طریق آن بتوان امرخیالی و یکی از مظاهر آن یعنی فانتزی را در کنشگری سوژههای جامعه شناختی دخیل کرد. بدین منظور چارچوب مفهومی ای ملهم از نظریه های «ژاک لکان» دربارهی فانتزی و «ارنست لاکلائو» دربارهی ایدئولوژی و چارچوب روشی متأثر از نظریهی تحلیل روایی «دیوید بوردول»، تحلیل روایی ایدئولوژی «مایک کورمک» و مفهوم نگاه خیره از «اسلاوی ژیژک» منظومه ی نظری و روشی این رساله را تشکیل میدهند و پنج فیلم گنج قارون، آقای هالو، آدمک ، صبح روزچهارم و چلچراغ به شیوهی نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و مورد تحلیل قرار گرفتهاند. در بخش نظری نتایج نشان میدهند که سوژههای انسانی به طور ناخودآگاه فانتزیهایی را در مقابل دیگری بزرگ، یعنی شبکهی بینالاذهانی مناسبات نمادین، برای خود برمیسازند. این فانتزیها همانند قابی عمل میکنند که از طریق آنها، سوژهها، جهان اجتماع را برای خود واجد معنا کرده و ضمن پوشش شکافهای موجود در دیگری بزرگ، واقعیت نمادیناش را حمایت میکنند. در بخش تجربی تحلیلها نشان می دهد که فیلمهای حجم نمونه در مقابل ایدئولوژیهای طبقاتی، شهرنشینی، نظم و ناسیونالیستیِ موجود در جامعه ی ایران در دهههای چهل و پنجاه جهت گیری دارند. فانتزیهای فیلمها که ناشی از ارتباط سوژه یا شخصیت اول فیلم با دیگری بزرگ روستا، دیگری بزرگ طبقاتی، دیگری بزرگ خویشاوندی، دیگری بزرگ قانون و دیگری بزرگ تقدیر/مادر صورتبندی شدهاند، «همنوا» یا «نا همنوا» با ایدئولوژیِ فیلم برساخته شدهاند. نتیجه گیری کلی این رساله آن است که در هر جامعهای ایدئولوژیها خود را بر فانتزی سوژههای انسانی تحمیل میکنند. این مهم از طریق جانشین شدن دال مرکزی ایدئولوژی به جای دیگری بزرگِ فانتزی سوژهها صورت میگیرد و بدین سان فانتزی سوژهها ایدئولوژیک میشود از این طریق ایدئولوژیها، سوژهها را به طور ناخودآگاه مطابق کاربست خود کنترل میکنند.
مهشید مخملی اصغر جوانی
رضا عبّاسی از بنیانگذاران مکتب نقّاشی اصفهان در عصر صفویّه ت1572 م/ 980 ق - ف 1634 م/ 1044 ق، و گوستاو کوربه نقّاش فرانسوی عصر ناپلئون سوم1877م/1294ه ـ ق- 1819 م/ 1235 هـ ق، به جهت حمایت از جامعه (صوفیان، کارگران و روستائیان) نقّاشی هایی از خود به جا گذارده اند و به دنبال دادخواهی برای طبقات ضعیف جامعه ی خود بوده اند. با در نظر گرفتن عنوان پژوهش حاضر و مفهوم واقع گرایی، سوالاتی همچون چگونگی بیان واقعیّت جامعه در آثار رضا عبّاسی و گوستاو کوربه با توجه به شرایط اجتماعی شان و این که واقع گرایی در آثار هر دو هنرمند به یک گونه بوده است یا خیر؟ مطرح می شود. از رویکرد جامعه شناسی هنر با چارچوب مفهومی که ترکیبی از اندیشه های کارل مارکس، ماکس وبر، جورج زیمل، تئودور آدورنو و لوسین گلدمن است؛ مفاهیمی چون: قدرت سیاسی، طبقه ی اجتماعی، پایگاه اجتماعی، گروه اجتماعی و جهان بینی به عنوان محورهای بررسی پژوهش در نظر گرفته شده است. در پژوهش حاضر، روش تحقیق از نظر هدف توسعه ای و کاربردی است. از نظر روش، تاریخی و توصیفی و به روش تحلیل تفسیری ( هرمنوتیک) تجزیه و تحلیل شده است؛ همچنین روش گردآوری داده ها، متن خوانی، مصاحبه و مشاهده (تصویری) است که با توجه به فرض های ایجاد شده، در نهایت با بررسی و تفسیر آثار رضا عبّاسی و گوستاو کوربه به نتایّجی از این قبیل دست یافتیم. با توجّه به نظریه ی ساخت گرایی لوسین گلدمن، رضا عبّاسی با خلق آثاری از شیوخ و دراویش ، تعلّق خود به گروه اجتماعی اش (تصوّف) را نشان داده و طی آن به دنبال بیان جایگاه و خواسته های این گروه اجتماعی بوده است؛ همچنین افرادی چون کشاورزان، چوپانان و کشتی گیران را به دلیل تضییع حقوق شان مطرح نموده است. به عبارتی می توان گفت؛ رضا عبّاسی هر آنچه را که در محیط اطراف خویش مشاهده می کرده، ثبت و ضبط نموده است. گوستاو کوربه نیز برای احقاق حقوق کارگران و بیان خواسته های گروه هایی چون جمهوری خواه، دموکرات و جامعه گرا، در آثار خود مضامینی از کارگران و زحمت کشان جامعه به کار برده است و نیز تصاویری از روحانیان، بوهمیان و ناهنجاری های مربوط به آنان به جا گذاشته است. هر دوی این هنرمندان در بیان دغدغه های فکری و جامعه ی پیرامون خود به یک گونه عمل کرده اند؛ بدین معنا که هر دو از هنر عامیانه و عناصر مادّی و زمینی بهره جسته و مشکلات خویش را بدون هیچ گونه غلو و دخل و تصرّفی همانگونه که بوده است و البته به شیوه ی شخصی خود بیان نموده اند.