نام پژوهشگر: بهرام آقچه کهریزی

بررسی تطبیقی سنت توبه واعتراف به گناه از دیدگاه اسلام و مسیحیت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اراک - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  بهرام آقچه کهریزی   ابراهیم ابراهیمی

اثبات بی اعتبار بودن توبه و اعتراف به گناه، خود به خود پای ماجرای حضرت آدم (ع) را به میان می کشد. آن چه که خمیر مایه و شالکله ی اصلی بحث توبه را تشکیل می دهد، قضیه ی گناه حضرت آدم (ع) و اخراج وی از بهشت می باشد. مسیحیت که قائل به گناهکار بودن حضرت آدم (ع) می باشد. تایید این مطلب، به معنای تایید نظریه ی گناه نخستین و مورثی بودن آن و در نتیجه سرایت آن به تمام نسل بشریت و گناه کار بودن تمام انسان ها به صورت ناخودآگاه و از پیش تعیین شده است. اما اسلام با توجه به عصمت پیامبران، با رد نظریه ی فوق، عمل حضرت آدم (ع) را حمل بر ترک اولی می کند. در صورت پذیرش گناه بود عمل آدم (ع) هم، با توجه به اینکه مسیحیت برای حضرت مریم (س) قائل به پاکی از گناه اولیه و اثرات آن است، از طریق این نقد درون دینی، به بن بست می رسد و راه گریز از این مشکل ناگریز می گردد. با توجه به اصل سرایت گناه اولیه و گناه کار متولد شدن هر انسانی، مسیحیت دو راه پیشنهاد می کند. یکی تعمید و دیگری توبه. هر مسیحی با انجام مراسم تعمید، از تبعات گناه اولیه پاک شده و زندگانی جدیدی را آغاز می کند. البته وجود عقیده ای به نام فدا، کمی کار را برای مسیحیت سخت می کند. چرا که اگر تعمید پاک کننده ی گناهان است، دیگر چه معنا داشت که عیسی مسیح (ع) خود را در بالای صلیب فدا و کفاره گناهان کند. دوم این که عیسای ناجی، به شهادت اناجیل، چه معنا دارد که توسط یحیی تعمید دهنده، تعمید یابد. مگر نه این است که ناجی باید خود از اثرات گناه اولیه پاک باشد تا بتواند دیگران را پاک کند. دومین پیشنهاد مسیحیت توبه است که می توان آن را به عنوان یک راه فرار برای متخلفان و گناه کاران بعد از انجام تعمید دانست. هر مسیحی بعد از این مراسم اگر مرتکب گناهی شود، می تواند، با انجام این مراسم، خود را رهایی بخشد. اما این مراسم معمایی پر از اما دارد و آن هم اعتراف نزد کشیشی است که در جای خداوند نشسته و حکم بی گناهی صادر می کند.این مشروعیت از ناحیه ی ولایت پاپ به کشیش رسیده است. پاپ هم این مقام را از متن انجیل که کلید ملکوت آسمان ها از ناحیه ی عیسی (ع) به پطرس و از وی به پاپ رسیده است، به دست آورده است. اما با توجه به نظرات مذهب پروتستان که هم پطرس را از نظر مقام با دیگر حواریون برابر دانسته و حتی وی را از سوی پولس توبیخ شده می داند و هم چنین مورد تردید قرار دادن سفر وی به رم و انتقال ولایتش به پاپ، این مسئله دچار تزلزل می شود. دین اسلام هم به عصمتی برای غیر پیامبران و چهارده معصوم، معتقد نبوده و فقیه و مجتهد جامع الشرایط را هم از خطا و اشتباه مبرا نمی داند. فساد مالی و اخلاقی پاپ ها در طول دوران تاریخ کلیسا هم جایی برای پذیرش نظریه ی خطا ناپذیری پاپ باقی نمی گذارد. آیاتی که در قرآن ویژگی های رهبران دینی را مشخص می کند، به هیچ وجه با اعمال بحث برانگیز و غیر انسانی پاپ ها هم خوانی ندارد. آن چه که به آیین تعمید و توبه مشروعیت می دهد، ماجرای به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی (ع) و لطف خداوند به انسان ها است که با انجام این کار قصد بیرون کشیدن بشریت از بن بستی است که آدم (ع) برای انسان ها ایجاد کرده است. اناجیل اربعه، ماجرا را هر چند به صورت های گوناگون، بیان می کنند. اما در میان اناجیل اربعه، اناجیل دیگری چون انجیل برنابا که هر چند از نظرگاه مسیحیت دارای مشروعیت نیست، ماجرا را به گونه ای متفاوت از آن اناجیل متی، لوقا، مرقس و یوحنا روایت می کند و اصلا به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی (ع) را منتفی اعلام می کند؛ همان گونه که قرآن کریم می گوید که این امر بر مسیحیان مشتبه گردید. از دل این اعتقاد، عقیده ی دیگری به نام فیض الهی بیرون می آید که وعده ی رهایی مسیحیان را به صورت رایگان و مجانی و تنها در قبال ایمان به مسیح (ع) به ارمغان می آورد. این ایمان هم در اثر انتخاب خداوند ایجاد می گردد و کاملا گزینشی است و اعمال صالح تاثیری در کسب آن ندارد. البته این نوع از گزینش که مسلوب الاراده بودن انسان را به تصویر می کشد از سوی دانشمندانی چون پلاگیوس به چالش کشیده شده است و اساسا، وی نه گناه موروثی را قبول دارد و نه بی مسئولیتی انسان را و در اثر همین عقیده است که با اعتراضات پیاپی آگوستین، کارش به تکفیر کشیده می شود. اسلام نیز در آیات قرآن، با ایجاد پیوند محکم و ناگسستنی بین ایمان و عمل، راه نجات و آمرزش را در کنار هم بودن این دو نشان می دهد و فرار از خسران را در ایمان بعلاوه ی عمل می داند (عصر: 1ـ 3). روی هم رفته آن چه که از سخنان فوق برون می آید، این است که سر منشا تمام عقاید مسیحیت پیرامون امر توبه، نزدیک شدن آدم (ع) به درخت ممنوعه و خوردن از میوه آن است. مسیحیت با صدور حکم گناه کاری آدم (ع)، راه خویش را از اسلام جدا می کند. البته عامل اصلی چنین تفکری را باید در عقاید پولس جست و جو کرد. وی راهی را که مسیح برای سعادت انسان ترسیم کرده بود، از "اهدنا الصراط المستقیم" به "غیر المغضوب علیهم و لا "الضالین" کشاند. با آمدن پولس بود که عقایدی چون گناه اولیه یا همان گناه نخستین، فدا، تصلیب و کفاره به مسیحیت رخنه کرد. پولس شناسی، خود می تواند به عنوان یک تحقیق لازم، کمک شایانی در کشف عقاید نادرست مسیحیان کند و به سوی جاده ی درستی ها هدایت کند.