نام پژوهشگر: ابوافضل حسینی

ویی سیاست خارجی انگلستان (دولت بلر) با دولت بوش در جنگ های 2001 افغانستان و 2003 عراق
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده علوم سیاسی 1390
  ابوافضل حسینی   حمید پیشگاه هادیان

روابط ویژه انگلستان با ایالات متحده یکی از موضوعات مطرح در روابط بین الملل می باشد و در چگونگی پیدایش و زمینه های حفظ و تداوم این روابط شاخص هایی بیان گردیده است.پس از جنگ جهانی دوم و شروع جنگ سرد انگلستان با ابتکار چرچیل خطر کمونیسم را خطری جدی بیان می کند و خواستار همکاری ایالات متحده امریکا در مقابله با کمونیسم می گردد.از این موقعیت به بعد روابط ویژه سنتی بین این دو کشور بطور جدی برقرارمی گردد و دو کشور از این نوع ارتباط بهره برداری لازم را می کنند. انگلستان به عنوان پل ارتباطی اروپا و امریکا عمل می کند و انگلستان سعی دارد با تکیه بر موقعیت برتر امریکا سیطره تحلیل رفته خود را بر اروپا و سایر کشورها ادامه دهد. با وقوع حوادث یازده سپتامبر این روابط وارد فاز جدیدی می شود و انگلستان در جنگ افغانستان در سال 2001 و عراق 2003 همراه و متحد ایالات متحده امریکا می گردد. از این منظر باردیگر نوع روابط ویژه انگلستان و ایالات متحده بعنوان بحثی قابل تامل مطرح می گردد و تحلیل های زیادی را به دنبال دارد. از دلایل حضور انگلستان در این دو جنگ از بحث روابط ویژه که بگذریم به نوعی انطباق و همگونی در استراتژیهای امنیتی و سرفصل های سیاست خارجی این دو کشور برمی خوریم که توسط تونی بلر نخست وزیر انگلیس و بوش رئیس جمهور امریکا ارائه می شوند و فصل جدیدی از روابط دو کشور و تعریف جدید از جایگاه خود در مسائل بین الملل را ارائه می نمایند. تونی بلر نخست وزیر انگلستان با ارائه تز جامعه جهانی و به زعم خود تاکید بر حفظ ارزش های جهانی با دخالت در امور سایر کشورها و تغییر ساختار حکومت ها و ایالات متحده امریکا با استراتژی یکجانبه گرایی و تهاجمی، بر عدم انزوا در مسائل بین المللی تاکید می کنند و خواهان تاثیرگذاری مستقیم بر رژیم کشورهای هدف هستند. لذا ضمن وجود روابط ویژه سنتی بین دو کشور سیاست خارجی و امنیتی جدید همکاری دو کشور را در جامعه بین المللی مضاعف می نماید.در ابتدای قرن 21 منطقه خاورمیانه با توجه اهمیت ژئوپلتیک و ذخایر عظیم انرژی آن هدف تغییرات مهمی قرار می گیرد. وقوع حوادث 11سپتامبر زمینه مناسب برای اقدام نظامی برای مبارزه با تروریسم جهانی که به نوعی در استراتژی های این کشورها از آن سخن به میان آمده را فراهم نموده وظاهرا راه برای نفوذ به خاورمیانه هموار میگردد. در جنگ افغانستان این دو کشور با توجه به فضای ایجاد شده پس از 11 سپتامبر با نظر موافق شورای امنیت با استناد به حق دفاع مشروع به افغانستان حمله می کنند و برای درگیر کردن سایر کشورها اقدام به تشکیل نیروی ائتلاف بین المللی (ایساف) می نمایند و از ظرفیت های ناتو در این میان استفاده می کنند.اما در مسئله عراق موضوع متفاوت جلوه می کند و کشورهای عضو شورای امنیت مخالف اقدام یکجانبه و نظامی امریکا و متحدین علیه عراق می گردند. انگلستان تلاش زیادی در کسب اجماع نظر شورای امنیت و کشورهای اروپایی می نماید و اقدام به بزرگنمایی خطر سلاح های کشتار جمعی و تهدید آن برای سایر کشورها می نماید. حمله به عراق بدون مجوز شورای امنیت انجام می پذیرد، و سلاح های کشتار جمعی در عراق یافت نمی شود و موضوع به یک بحران برای انگلیس تبدیل می شود و انتقادات داخلی و خارجی زیادی را به دنبال دارد و تا جایی ادامه می یابد که منجر به کاهش محبوبیت حزب کارگر و استعفای تونی بلر می گردد. از این منظر در این تحقیق با بررسی و تحلیل اقدامات و واکنش های این دو کشور در برخورد با مسائل مرتبط با حوادث پس از 11 سپتامبر تلاش گردیده تا دلایل همسویی سیاست خارجی آنها، عمق روابط و پیامدهای آن تبیین گردند. نتیجه اینکه حضور انگلستان در دو جنگ عراق و افغانستان بعنوان متحد سنتی و استراتژیک ایالات متحده امریکا و شناخت عمق روابط این دو کشور و مبنای این روابط می تواند در شناخت صحیح از تعاملات بین المللی موثر باشد.این دو کشور به عنوان دو کشور تاثیر گذار در مناسبات بین المللی دارای منافع مشابهی می باشند که شناسایی این منافع در تصمیم گیری ها قابل اهمیت می باشد که در همین راستا رفتار این دو کشور در جریان جنگهای افغانستان و عراق در این تحقیق مورد توجه قرار گرفته است. از طرفی ورود این دو کشور به منطقه خاورمیانه و سعی در ایجاد رژیم هایی طرفدار غرب می تواند تاثیر مهمی بر امنیت ملی کشورمان داشته باشد و این وضعیت باعث خواهد شد تا سیاست های منطقه ای شامل اقتصادی ،انرژی ،امنیت و جایگاه جمهوری اسلامی ایران تحت تاثیر قرار گیرد. در این راستا تحقیق و مطالعه حوادث و تحولات و دلایل ورود کشورها به منطقه خاورمیانه و شناسایی پیامدهای حضور آنها نقش بسزایی می تواند در جهت گیری سیاست خارجی ما داشته باشد و به نوعی زمینه اتخاذ سیاست های با ثبات را فراهم آورد.