نام پژوهشگر: عباس کشاورزی

بررسی مبانی فلسفی حسن و قبح اخلاقی از دیدگاه غزالی و فیض کاشانی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده الهیات 1390
  عباس کشاورزی   مهدی زمانی

یکی از مباحث علم اخلاق که ارتباط مستقیم با مباحث فلسفه اخلاق دارد وباید گفت که جایگاه بحث آن در فلسفه اخلاق هست مباحث مربوط به حسن و قبح می باشد که کهن ترین بحث کلامی نیز می باشد در این پژوهش تلاش شده است تابه بررسی افکار و اندیشه های دو تن از فحول اندیشه اسلامی نسبت به مبانی فلسفی حسن و قبح به طور خصوص پرداخته است? امام محمد غزالی متکلم، نقاد فلسفه و مسلط بر معارف اسلامی به معنای وسیع کلمه و دیگری ملا محسن فیض کاشانی فیلسوف و فقیه و محدث و مفسر نامدار شیعی است که در برابر غزالی چهره نامدار اهل سنت قرار می گیرد برای نیل به اهداف تحقیق از روش کتابخانه به شیوه توصیفی استفاده گردیده و با مراجعه به متن کتب این دو دانشمندتلاش شده تا دیدگاه هریک در خصوص مسایل فلسفی حسن و قبح با توجه به مبانی اصلی ارایه گردد. در یک اظهار نظر کلی و عمومی میتوان گفت که درایمان راسخ ودلبستگی آنها به مبانی عقیدتی اسلامی تردیدی نیست ولی در موضع گیری و اظهار نظر در مسائل گوناگون از جمله مبانی هستی شناسی ،جایگاه علم خداو انسان، بحث اراده خدا و انسان واختیار و....که به وجود آورنده دیدگاه هردودر خصوص مبنای فلسفی حسن و قبح ودیگر مباحث فلسفی می باشداختلاف اساسی دارند چراکه غزالی تحت تاثیر عقاید اهل سنت و جماعت و در مسائل کلامی مذهب اشعری دارد. و فیض کاشانی شیعی معتقد به معارف اهل بیت(ع)، اخباری گری معتدل وتحت تاثیرافکار ومعارف آنهاست غزالی معتقد است اراده همان اراده خداست و انسان در انجام افعال، اراده ایی از خود ندارد و اذعان میکند که افعال نه حسن اند نه قبح ،واین شرع است که حکم به حسن و قبح افعال دارد در حالی که فیض اعتقاد به اختیاری بودن افعال انسان دارد و معتقد به امر بین امرین میباشد بدین صورت که این اختیاری بودن اختیار محض نیست یعنی میتوان افعال انسان را هم به خدا و هم به انسان ربط داد بنابراین نه چون غزالی انسان را مجبور ونه دارای اختیار تام می داند . هر چند غزالی نیز سعی در ارتباط افعال با مسئولیت انسان بر می آید ولی موفق به اظهار کامل آن نمی باشد .نهایتا غزالی با مخالفت خویش با مبانی فلسفی وعقلی محور داوری را به شرع داده که آن نیز متاثر از مکتب اشعری است و عقل را از پرداختن به آن جایز نمیداندوملاک داوری را شرع می داند . اما فیض عقل را موهبت الهی ووسیله ایی برای رسیدن به هدف اصلی خلقت دانسته و جایگاه خاصی بر انسان وعقل، این موهبت خاص الهی دارد