نام پژوهشگر: میلاد درویش قانع
میلاد درویش قانع مهرداد پاکباز
در دوران و فرهنگ های مختلف، موسیقیدان ها وظایف مختلفی بر عهده داشته اند. گاه یک موسیقی دان بر حسب توانایی ها و سبک موسیقی اش به طور هم زمان به نوازندگی، آهنگسازی و رهبری می پردازد و گاه یکی از این وظایف را بر عهده می گیرد. در دنیای امروز و به خصوص در حیطه ی موسیقی کلاسیک، به عنوانی سبکی بسیار پیچیده که از پشتوانه های فرهنگی، تاریخی و فلسفی ژرفی برخوردار است، این وظایف بیش از پیش از یکدیگر تفکیک شده اند. البته هستند همچنان موسیقی دان های بزرگی که در هر سه حیطه به کمال رسیده اند. اما از آن جایی که در همه ی هنرها و علوم، مباحث هر روز پیچیده تر و تخصصی تر می شوند، امروزه احتیاج به متخصصین در هر زیرمجموعه ای از زمینه های بزرگ هنری و علمی هر روز بیش از پیش می شود. هر چه بیشتر در گذشته پیش رویم این سه حیطه ی عالم موسیقی بیشتر به طور هم زمان در وجود یک نفر متجلی می شوند. ابرموسیقی دان هایی مانند باخ، بتهوفن و موتزارت از نمونه های بارز کمال در هر سه زمینه هستند. با گذشت زمان، پیچیده تر شدن موسیقی و بیشتر شدن جعمیت و به تبع آن بیشتر شدن شنوندگان موسیقی، بیش از پیش این وظایف تخصصی تر شدند. این تفکیک لاجرم دوری نوازنده و آهنگساز از یکدیگر و در نتیجه در برخی اوقات عدم شناخت کافی آن ها از یکدیگر را در پی داشت. همچنین حتی موسیقی دان هایی مانند باخ نیز همواره آثار خود را اجرا نمی کردند و بسیاری از آثار آن ها نیز هم نوازی بوده است. حال نوازنده ای را در قرن 21 میلادی در نظر بگیرید که اولاً به علت تخصصی شدن حیطه های مختلف موسیقی از عالم آهنگسازی به دور است و ثانیاً فاصله ی زمانی زیادی با قرن 17 و 18 میلادی دارد و با این وجود قصد اجرای قطعه و یا مجموعه ای را از این دوران دارد. وی برای اجرایی که منطبق با واقعیت های تاریخی باشد با مشکلات عدیده ای روبه رو است. حتی اگر وی قصد این را داشته باشد که تفسیری مطابق با واقعیت های قرن 21 را از ااثر مورد نظر ارائه دهد، باز هم در وهله ی اول احتیاج به درک ایده ی اولیه ی این اثر دارد و در نتیجه با همان مشکلات روبه رو خواهد بود. اولین مشکل آن است که وی به عنوان یک نوازنده و نه یک آهنگساز به اثر نگاه می کند. در نتیجه شاید حساسیت های نگارنده ی اثر را نادیده بگیرد. دوم آن که به علت فاصله ی زمانی زیاد بسیاری از رویه ها و اصول اجرایی، که در زمان نگارش اثر وجود داشته و شاید سینه به سینه و یا به طور حضوری از آهنگساز به نوازنده منتقل می شده ، از بین رفته اند. لازم به ذکر است که نمادگذاری موسیقی همواره با نقص همراه بوده است و هر چه بیشتر در تاریخ پیش رویم، این نقص نیز بیشتر می شود. همچنین هر اثر هنری، با توجه به دوره ای که در آن خلق شده، ویژگی های متفاوتی دارد. هر یک از این ویژگی ها چنین ژرف و عمیق هستند که یک محقق برای کند و کاو در در این مباحث احتیاج به بخش بندی آن ها دارد. یکی از این مباحث بسیار بحث برانگیز، مبحث تزیینات در دوران مختلف است. این مفهوم در مقایسه با ساختار اصلی یک اثر هنری مطرح می شود. به علت بزرگی بحث، این زیر مجموعه از این بررسی سیر تاریخی موسیقی نیز خود باید به چندین بخش تقسیم گردد. زیرا در هر دوره ی هنری ساختار و تزیینات تعاریف متفاوتی دارند. شاید در هیچ دوره ای مانند دوره ی باروک تزیینات از جایگا هی چنان ویژه برخوردار نباشند. این اهمیت در تمامی انواع هنری دوره ی باروک دیده می شود. طراحی های پرتجمل در معماری و نقاشی های پرزرق وبرق از نمونه های بارز آن هستند. در موسیقی نیز استفاده از تزیینات در اجراها بسیار رایج بوده است. این تزیینات گاه به صورت بداهه توسط خود اجراکننده اعمال می شدند و گاه به اطناب و یا توسط نمادهایی توسط نگارنده ی اثر در متن اثر نوشته می شدند. رویه های اعمال این تزیینات نزد آهنگسازان و اجراکنندگان مختلف در برهه های مختلف دوره ی باروک متفاوت بوده است. گاه نیز یک موسیقی دان رویه های مختلفی را در طول عمر خود و یا در آثار متفاوت خود به کار می گرفته است. یوهان سباستیان باخ، بی شک یکی از بزرگ ترین آهنگسازان دوره ی باروک و تاریخ موسیقی، مجموعه ی بسیار وسیعی شامل بیش از 1100 اثر موسیقی، که گاه هر کدام خود مجموعه ای چند قسمتی هستند، از خود بر جای گذاشته است. بدیهی است که این آثار در یک شب نگاشته نشده اند و حاصل فعالیت موسیقایی تمام عمر او هستند. پس همان گونه که شخصیت و افکار باخ در طول عمر وی تغییر کرده، افکار و ایده ای موسیقی او نیز دچار تغییرات و تحولات زیادی شده است. وی در طول عمر خود از آثار بسیاری از آهنگسازان دیگر الهام گرفت. نتیجه ی این تأثیرات سعی او در نگارش آثاری به پیروی از سبک آهنگسازان فرانسوی و ایتالیایی بود. تأثیراتی که وی از سبک ایتالیایی گرفت به نگارش یک کنسرتو توسط وی به نام «کنسرتوی ایتالیایی» انجامید. یکی از آهنگسازان ایتالیایی که تأثیری فراوان بر وی گذاشت، آنتونیو ویوالدی بود. این تأثیر چنان عمیق بود که باخ چندی از کنسرتوهای ایتالیایی ویوالدی و دیگر آهنگسازا ایتالیایی را برای هارپسیکورد تنظیم کرد (bwv 972-987). مجموعه ی آثار باخ سرشار از آثاری به سبک ایتالیایی است که باخ خود شخصاً به ذکر سبک آن آثار نپرداخته است. نمونه هایی از چنین آثاری در مجموعه ی آثار باخ، سونات در سل مینور (bwv 1001) و سونات در لا مینور (bwv 1003) برای ویولون است. هر سبکی مشخصه هایی دارد که با توسل به آن ها می توان سبک یک اثر را تشخیص داد. تشخیص سبک این آثار نیز با توجه به مشخصه های سبک ایتالیایی انجام پذیرفته است. یکی از این مشخصه ها رویه های ایتالیایی در اعمال تزیین هاست. تغییر و تحول تاریخی این تزیین ها برای درک نحوه ی اجرای آن ها ضروری است. نگارنده ی این پایان نامه در نظر دارد به بررسی پشتوانه های تاریخی تزیین های ایتالیایی بپردازد. برای این کار ابتدا باید مفهوم تزیین و ساختار اصلی را در هنر باروک تعریف کرد. سپس به تحول تاریخی تزیین ها در ایتالیا به اطناب و در فرانسه و آلمان به ایجاز پرداخته خواهد شد. با گذر از این سیر تاریخی، به توضیح انواع مختلف تزیین هایی ایتالیایی خواهم پرداخت. در آخر با توجه به این سیر تاریخی اثری از میان آثار باخ برگزیده می شود که مشخصه هایی دال بر سبک ایتالیایی دارد و در آن به بررسی ساختار و تزیین های اثر پرداخته خواهد شد. تشخیص تزیین ها و ساختار از یکدیگر برای نایل شدن به اجرایی که بر واقعیت های تاریخی منطبق باشد ضروری است زیرا نت های ساختاری و نت های تزیینی همواره باید به نحوی متفاوت از یکدیگر اجرا شوند.