نام پژوهشگر: مسعود ملکی
راضیه خزایی بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
نیاز به عزت نفس یا احترام به خودیکی از نیازهای اساسی روانشناختی و از مهمترین مولفه های سلامت روانی در انسان می باشد. باشد که در صورت ارضای بهنجار منجر به پیامدهای مثبت و کارامدی همچون احساس ارزشمندی،توانایی و حس شایستگی در زندگی خواهد شد.درغیر این صورت موجب حالاتی از قبیل احساس حقارت،بی ارزشی می شود که خوداین احساسات منجر به ناراحتی های روانی مانند اضطراب و افسردگی خواهد شد .مبنای عزت نفس خود پنداره افراد است. خود پنداره دارای چندین بعد است :1)ابعاد جسمانی 2)اجتماعی 3)شخصی ودر نهایت بعد معنوی واعتقاد به خود. یکی ازعوامل بسیارمهم در شکل گیری خودپنداره مثبت ویژگیهای جسمانی افرادمی باشد. خیلی ازبیماران پوستی دارای مسائل روانشناختی ناشی ازضایعات پوستی هستند. به ویژه درافرادباعزت نفس پائین ناراحتی های پوستی منجربه اختلال درشکل گیری خودپنداره فرد می شود از آن جا که معنایی که فردبرای رخدادهاقرارمی دهد تجربه اوازواقعیات راشکل می دهد. لذاباتغییرمعنای این تجربه رنج آورمی توان آن رابه گونه ی دیگری تجربه کرد .به شکلی که فرد حتی ازاین رنجی که می برد لذت ببرد.یکی ازرویکردهایی که مبتنی برمعنای زندگی ومعنای رنج می باشد معنادرمانی است . از سوی دیگر افرادی که دارای خودپنداره ضعیف هستند به ویژه افراد دارای ضایعات پوستی در مورد شرایط کنونی خود ،شکل ظاهری،میزان تاثیر بدشکلی ظاهری آنها روی ارزیابی و قضاوت دیگران و سطح توانمندی های خود دارای خطاهای شناختی بسیاری می باشند.بنابراین این فرض وجود دارد که ممکن است با استفاده ازگروه درمانی شناختی افراد علاوه بر بهره مندی از مزایای گروه در بازسازی شناختهای خود نیز موفق باشند.بنابراین در پژوهش حاضر از دو شیوه معنادرمانی و شناخت درمانی گروهی استفاده شد.وبه منظور افزایش دقت نتایج گروه کنترل نیز مورد استفاده قرار گرفت. جامعه آماری این پژوهش زنان بیماردارای ضایعه پوستی سطح شهر مشهد درنظر گرفته شدند.. ونمونه گیری به صورت دردسترس و از میان بیماران زن که به کلینیک بیمارستان قائم و بخش پوست بیمارستان امام رضا(ع) و بخش لیزر و نوردرمانی بیمارستان امام رضا(ع) مراجعه کردند انجام شد. تعداد اعضا در گروه شناخت درمانی10نفر، معنا درمانی12نفر و کنترل10نفر در نظر گرفته شد.درجلسه اول از افراد خواسته شد پرسشنامه عزت نفس کوپراسمیت راتکمیل کنند و سپس جلسات به صورت هفته ای دوبار اجرا شد.در جلسه پایانی نیز از افراد خواسته شدمجدد پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت را تکمیل کنند.پس گذشت یک ماه به منظور بررسی پایداری اثر جلسات شرکت کنندگان تحت آزمون پیگیری قرار گرفتند..در این مطالعه شیوه معنادرمانی گروهی و شناخت درمانی گروهی روی بیماران پوستی اجرا شد.در شیوه معنادرمانی سعی محقق براین بود که افراد در کنار اینکه درمورد رنجها و دشواری های بیماری خود بحث می کنند معانی تازه ای در زندگی خود بیابند.از سوی دیگر در شیوه شناخت درمانی سعی بر این بود که الگوهای غلط شناختی و طرحواره های مخربی که در ذهن افراد شکل گرفته بود با استفاده از الگوهای صحیح شناختی جایگزین شوند.درنهایت نتایج آزمونها نشان داد که شناخت درمانی و معنادرمانی گروهی باعث افزایش معنادار عزت نفس زنان دارای ضایعات پوستی می شود.اما در این پژوهش بین نتایج دو گروه معنادرمانی و شناخت درمانی تفاوت معناداری مشاهده نشد.
سیده مهسا خاتمی صابر زهری
در این پژوهش سلول های بنیادی ژله ی وارتون بند ناف انسان با روش کشت قطعه بافت جداسازی گردید. با نشان دادن وجود دو نشانگر cd44 و cd105 و عدم وجود نشانگر cd34 که نشان دهنده سلول های بنیادی خونی است ، بنیادی بودن این سلول ها اثبات گردید. همچنین میزان زنده ماندن و زمان دو برابر شدن سلول ها محاسبه گردید. نتایج نشان-دهنده افزایش میزان سلول های زنده در پاساژهای بالاتر می باشد ، همچنین زمان دو برابر شدن این سلول ها از 5/1±89 در پاساژ p0 به 2/1±23 در پاساژ p6کاهش یافت. جهت بررسی توان تمایزی این سلول ها به سلول های فیبری عدسی چشم از زجاجیه چشم گاو که دارای فاکتورهای القاکننده مسیرتمایزی سلول های فیبری است ، استفاده گردید. سلول های بنیادی ژله ی وارتون با دو نسبت 1:1 و 1:3 به مدت 10 روز با زجاجیه القا گردید. در بررسی مورفولوژیکی سلول های القا شده بعد از 10 روز کشیده تر شده و به موازات یکدیگر قرار گرفتند. جهت بررسی مولکولی فرآیند تمایز از چهار ژن ?a ، ?b ، ?b1 و ?b3 کریستالین استفاده گردید. در این بررسی ژن ?a-کریستالین در غلظت های 1:1 و 1:3 و ژن ?b1 در غلظت 1:3 بیان نشان ندادند ، در صورتی که ژن ?b و -?b3 کریستالین در هر دو غلظت و ?b1-کریستالین در غلظت 1:1 بیان گردیدند.
نسرین فاروقی کریم الله قاسمی گرمی
در این تحقیق اثراتسمیت و تراتوژنیک عصاره گیاه nerium oleanderبر روی جنین جوجه بعنوان جانور مدل مورد بررسی قرار گرفت، تخم مرغ های نطفه دار توسط عصاره های ان-هگزان,دی کلرو متان و متانول بدست آمده در روز سوم گرماگذاری با روش تزریق داخل کیسه هوا تیمار گردیدند. و در روز نوزدهم گرماگذاری از پوسته خارج و وزن شدند، برای بررسی اثرات تراتوژنیک و سمیت عصاره دی کلرومتان در غلظت های 5,10,20,40,60و80 میکروگرم/تخم مرغتزریق شد. نتایج نشان داد که مرگ و میر جنین ها در مقایسه با گروه شاهد افزایش یافته است. بررسی اسکلتی با استفاده از روش رنگ آمیزی الایزرین در روز نوزدهم گرماگذاری انجام گرفت و حذف و تاخیر در کلسیفه شدن مهره های دمی مشاهده گردید، و ناهنجاری ظاهری شامل تاخیر در رشد ، باز ماندن حفره شکمی ، ناهنجاری در منقار و حالت پاچنگکی بود. عصاره متانولی در غلظت های 5/7,15,30,60,80و100 میکروگرم/تخم مرغتزریق شد. نتایج نشان داد که مرگ و میر جنین ها در مقایسه با گروه شاهد افزایش یافته است. بررسی اسکلتی با روش رنگ آمیزی الایزرین در روز نوزدهم گرماگذاری انجام گرفت و حذف و تاخیر در کلسیفه شدن مهره های دمی مشاهده گردید، و ناهنجاری ظاهری شامل تاخیر در رشد ، ناهنجاری در منقار و حالت پاچنگکی بود. عصاره ان-هگزانی در غلظت های 5/7، 20، 40، 80، 110 و 140 میکروگرم/تخم مرغ درون کیسه هوا تزریق شد. نتایج نشان داد که مرگ و میر جنین ها در مقایسه با گروه شاهد افزایش یافته است. بررسی اسکلتی با روش رنگ آمیزی الایزرین در روز نوزدهم گرماگذاری انجام گرفت و حذف و تاخیر در کلسیفه شدن مهره های دمی مشاهده گردید، و ناهنجاری ظاهری شامل تاخیر در رشد بود.
فرنوش سرایی محسن سقا
زمینه و هدف اسید رتینوئیک در بسیاری از فرایندهای بیولوژیکی مانند تکثیر، تمایز و مرگ سلولی نقش دارد. هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیرات آپوپتوتیک اسید رتینوئیک بر سلول های بنیادی مزانشیمی ژله وارتون بند ناف انسانی، مطالعه مسیر فعال سازی کسپازها و گیرنده های درگیر در مسیر پیام رسانی اسید رتینوئیک بود. روش ها پس از جدا سازی سلول های بنیادی از ناحیه ژله وارتون بند ناف انسانی به روش کشت قطعه ای و ارزیابی نشانگرهای سطحی آنها با تکنیک های فلوسایتومتری و rt-pcr، منحنی رشد این سلول ها در پاساژهای اول تا پنجم تعیین و مدت زمان دو برابر شدن جمعیت آنها محاسبه شد. جهت بررسی اثرات آپوپتوتیک اسید رتینوئیک، سلول های پاساژ دوم به دو گروه با کشت اولیه 24 و 72 ساعت تقسیم شدند و هر کدام از این گروه ها چهار و شش روز تحت تاثیر غلظت های مختلف این ماده قرار گرفتند. همچنین تاثیر اسید رتینوئیک در پاساژهای مختلف و با تعداد متفاوتی از سلولهای بنیادی بررسی شد و در نهایت، میزان حیات سلول های بنیادی تیمار شده با اسید رتینوئیک به روش mttارزیابی گردید. سپس ویژگی های مورفولوژیکی سلول های آپوپتوتیک با رنگ آمیزی eb/ao و dapi و بیان ژن های دخیل در اپوپتوز و گیرنده های اسید رتینوئیک به روش rt-pcr مورد بررسی قرار گرفت. نتایج سلول های بنیادی ژله وارتون در پاساژهای اول و دوم نسبت به پاساژهای سوم تا پنجم فاز سازش کوتاهتر و pdt کمتری داشتند. در سلولهای گروه کشت 24 ساعت، میانگین درصد حیات سلول هایی که تحت تیمار با اسید رتینوئیک قرار گرفته اند به صورت وابسته به غلظت کاهش یافت؛ اما مهار 50 درصدی حاصل نشد. در همین گروه با افزایش مدت زمان تیمار از چهار روز به شش روز نیز نتایج مشابهی حاصل شد. در گروه 72 ساعت کشت، اسید رتینوئیک تاثیر بیشتری نشان داد و در غلظت 7-10 مولار میانگین درصد حیات سلولها به 44% تقلیل یافت. افزایش تعداد زمان تیمار این سلول ها از چهار روز به شش روز نشان داد که این سلول ها نسبت به محدوده غلظت های فیزیولوژیکی اسید رتینوئیک (8-10- 10-10مولار) حساسیت بیشتری دارند و بیشترین حساسیت در سلول های پاساژ دوم با تعداد 1000 سلول در هر چاهک مشاهده شد. رنگ آمیزی های eb/ao و dapi سیتوپلاسم حباب دار و هسته های آپوپتوتیک را در سلولهای تیمار شده با اسید رتینوئیک را نشان داد. آنالیز rt-pcr افزایش بیان ژن های گیرنده اسید رتینوئیک (rar? و rar?) و نیز ژن های دخیل در آپوپتوز (caspase3،caspase8 ، caspase9 و bax) و کاهش بیان ژن ضد آپوپتوزی (bcl-2) را در سلول های تیمار شده با غلظت 7-10مولار اسید رتینوئیک به اثبات رساند. نتیجه گیری سلول های بنیادی مزانشیمی ژله وارتون پاساژ دوم در فاز تکثیری رشد خود تحت تاثیر غلظت های 7-10 تا 5-10 مولار اسید رتینوئیک دچار آپوپتوز شدید شده و ژن های دخیل در آپوپتوز در آنها بیان می شوند. این اثر آپوپتوتیک اسید رتینوئیک توأم با افزایش سطح بیان گیرنده های آن در سلول های بنیادی ژله وارتون می باشد.
مریم صفی خانی کریم الله قاسمی گرمی
در این تحقیق اثراتسمیت و تراتوژنیک عصاره یcrambe orientalisروی جنین جوجه به عنوان جانور مدل مورد بررسی قرار گرفت، تخم مرغ های نطفه دار توسط عصاره های ان-هگزان,دی کلرو متان و متانول بدست آمده در روز سوم گرماگذاری با روش تزریق داخل کیسه هوا تیمار گردیدند. و در روز نوزدهم گرماگذاری از پوسته خارج و وزن شدند، برای بررسی اثرات تراتوژنیک و سمیت عصاره دی کلرومتان در غلظت های 15، 50، 70،90،110 میلی گرم /تخم مرغتزریق شد. نتایج نشان داد که مرگ و میر جنین ها در مقایسه با گروه شاهد افزایش یافته است. بررسی اسکلتی با استفاده از روش رنگ آمیزی الایزرین در روز نوزدهم گرماگذاریانجام گرفت و حذف و تاخیر در کلسیفه شدن مهره های دمی مشاهده گردید، و ناهنجاری ظاهری شامل تاخیر در رشد ، باز ماندن حفره شکمی ، ناهنجاری در منقار و حالت پاچنگکی بود. عصاره متانولی در غلظت های 20، 40، 60، 80، 100میلی گرم/تخم مرغتزریق شد. نتایج نشان داد که مرگ و میر جنین ها در مقایسه با گروه شاهد افزایش یافته است. بررسی اسکلتی با روش رنگ آمیزی الایزرین در روز نوزدهم گرماگذاری انجام گرفت و حذف و تاخیر در کلسیفه شدن مهره های دمی مشاهده گردید، و ناهنجاری ظاهری شامل تاخیر در رشد ، باز ماندن حفره شکمی ، ناهنجاری در منقار و حالت پاچنگکی بود. عصاره ی ان-هگزانی در غلظت های 25، 55، 75، 95، 120 میلی گرم/تخم مرغ درون کیسه هوا تزریق شد. نتایج نشان داد که مرگ و میر جنین ها در مقایسه با گروه شاهد افزایش یافته است. بررسی اسکلتی با روش رنگ آمیزی الایزرین در روز نوزدهم گرماگذاریانجام گرفت و حذف مهره های دمی مشاهده گردید، و ناهنجاری ظاهری شامل تاخیر در رشد بود.
احد مرادی محمد نبیونی
سلول های بنیادی ، سلول های تمایز نیافته با قدرت تکثیر و خودنوزایی بالا هستند که توانایی ایجاد انواع سلول های تمایز یافته تحت تاثیر سیگنال های بیولوژیکی را دارا هستند و که در اکثر موجودات پرسلولی وجود دارند. سلول های بنیادی مزانشیمی به عنوان سلول های چند توانی در نظر گرفته می شوند که توانایی تمایز به سلول های بالغ بسیاری از بافت های بدن را دارند. بند ناف انسانی بافتی است که در سال های اخیر مورد توجه قرار گرفته است. سلول های بنیادی مزانشیمی از قسمت های مختلف بند ناف قابل جداسازی می باشد. این قسمت ها شامل خون بند ناف ، ساب اندوتلیوم ورید نافی و ژله وارتون می باشد. در قسمت ژله وارتون ، سلول های بنیادی مزانشیمی از سه بخش نسبتا مجزا جداسازی می شود: منطقه پری واسکولار، منطقه اینتر واسکولار و ساب آمنیون. در این مطالعه جداسازی سلول های پری واسکولار ژله وارتون به روش کشت قطعه ی بافتی و با کشت ژله وارتون شریان بندناف انجام شد. سلول ها پس از گذشت یک هفته الی 10 روز از بافت جدا شدند و شروع به تکثیر کردند و بررسی بنیادینگی آن در پاساژ سوم و با نشانگرهای cd105+ , cd90+ و cd45- و به روش فلوسایتومتری انجام شد. در این مطالعه برای بررسی تمایز این سلول ها به سمت سلول های زایای جنسی از محیط شرطی سلول های بیضه نابالغ رت استفاده شد. محیط شرطی، محیطی است بر گرفته از سلول های کشت شده در یک دوره ی زمانی معین؛ به این صورت که سلول ها در محیطی کشت می شوند و این سلول ها متقابلا موادی به این محیط ترشح می کنند. این مواد می تواند سیتوکین ها، فاکتور های رشد، مواد شیمیایی و دیگر مواد ترشحی باشد. طبق گزارشات بیضه در این مرحله منبع غنی از فاکتور های رشد متعدد مانند gdf9,scf,lif,fgf?,bmp4 و بسیاری دیگر مواد را تولید می کند که برای تمایز سلول های زایا ضروری هستند. برای تهیه محیط شرطی در این مطالعه، سلول های بیضه ی رت نابالغ یک هفته ای کشت داده شد و محیط آن پس از یک هفته هر دو روز یک بار جمع آوری شد. برای القای تمایز به سلول های زایا، سلول های بنیادی در پاساژ سوم و هر دو روز یکبار با 50% محیط شرطی سلول های بیضه ی نابالغ رت و غلظت 2 میکرومولار آل-ترانس رتینوئیک اسید تیمار شدند و تغییرات مورفولوژیکی سلول ها در روز های 7 و 14 بررسی شد. برای بررسی اثر محیط تمایزی روی بقای سلولی از سنجش mtt در روزهای 1، 7، 14 استفاده شد.
مسعود ملکی عبدالعلی شجاعیان
ملون (.cucumis melo l) یکی از مهم ترین محصولات سبزی ایران با 4/1 میلیون تن تولید در سال است. این محصول به دلیل سابقه کشت طولانی و تغییرات اقلیمی دارای تنوع بالایی است و با وجود ذخایر ژنتیک بسیار عظیم خربزه- طالبی در ایران و وجود بیش از 700 جمعیت خربزه-طالبی در بانک ژن تاکنون تحقیقات اندکی در این زمینه صورت گرفته که این امر باعث عدم آگاهی از میزان تنوع موجود در کشور و در معرض تهدید قرار گرفتن ذخایر ژنتیک آن شده است. این مطالعه با هدف شناسایی، جمع¬آوری و بررسی تنوع ژنتیک برخی از توده های بومی خربزه- طالبی کشور به وسیله نشانگرهای مورفولوژیک و مولکولی انجام شد. تجزیه خوشه ای بر اساس صفات کمی به خوبی نتوانست تفکیک مناسبی از گروه¬های باغبانی خربزه-طالبی داشته باشد. جهت بررسی مولکولی از آغازگرهای issr استفاده شد. محتوای اطلاعات چند شکل و شاخص نشانگر برای ارزیابی قدرت تفکیک نشانگرها محاسبه شد. تجزیه خوشه¬ای داده¬ها با استفاده از نرم افزار ntsys و الگوریتم upgma انجام گرفت که بر این اساس تفکیک گروه¬های باغبانی inodorus، cantalupensis، reticulates و dudaim به خوبی صورت گرفت. جهت ارزیابی ساختار ژنتیکی جمعیت از نرم افراز genalex استفاده شد. به منظور ارزیابی درصد سهم تنوع ژنتیک درون و بین جمعیتی در سطح مولکولی، تجزیه واریانس مولکولی انجام گرفت.تنوع بین جمعیت کمتر از تنوع درون جمعیت ها بود. علت این تنوع کم در بین جمعیت ها را می توان ناشی از هتروزیگوت بودن این گیاه دانست زیرا با تلاقی بین این توده ها میزان تفاوت ژنوم آن ها در طی زمان کم خواهد شد ولی با این حال تنوع درون توده به علت افتراق افراد درون جمعیت بالا است. در کل استفاده از نشانگر issr در بررسی تنوع ژنتیک توده¬های بومی خربزه- طالبی موجود در این پژوهش را می توان خوب توصیف کرد با این حال استفاده همزمان از نشانگرهای مورفولوژیک و مولکولی اختصاصی تر می تواند در تفکیک توده های بسیار نزدیک مفیدتر باشد.