نام پژوهشگر: میثم روستایی
میثم روستایی محمد هادی صدرالدینی
ترجمه ماشینی یکی از کاربردی ترین شاخه ها در زمینه پردازش زبان طبیعی است. ترجمه ماشینی فرآیند تجزیه و تحلیل خودکار متن در زبان مبدأ و تولید متن معادل آن در زبان هدف است. یکی از سیستم های ترجمه ماشینی سیستم مبتنی بر مثال است که ویژگی اصلی آن استفاده از پیکره متنی دو زبانه به عنوان پایگاه دانش می باشد تا بجای ترجمه لفظ به لفظ و بعضاً اشتباه و نامتعارف، یک ترجمه مشابه ترجمه انسانی بدست آید. فرآیند تطابق یکی از مهمترین بخش ها در سیستم های ترجمه ماشینی مبتنی بر مثال است. این فرآیند برای یافتن نزدیک ترین جمله موجود در پیکره متنی جهت ترجمه جمله ورودی می باشد. در این پژوهش، رویکرد جدیدی بر مبنای تطابق تقریبی جملات ارائه شده است که از شباهت معنایی برای یافتن نزدیکترین جمله استفاده می کند. مهمترین مزیت این روش قابلیت استخراج جملاتی است که اگرچه از لحاظ لغوی متفاوتند اما معنای بسیار نزدیکی به هم دارند. در این تحقیق ابتدا معیار شباهتی بر مبنای الگوریتم های یادگیری ماشین و تکنیک های پردازش زبان طبیعی برای تعیین شباهت معنایی جملات ارائه شده است. سپس با توجه به کارایی این رویکرد در تعیین شباهت معنایی از آن در تطابق تقریبی استفاده شده است. در راهکار پیشنهادی برای تطابق تقریبی جملات ابتدا با استفاده از رویکرد بازیابی اطلاعات جملات کاندید به عنوان جملات نزدیک به جمله ورودی مشخص شده و سپس با استخراج ویژگی های زبان شناسی، شباهت میان جمله ورودی و جملات کاندید به منظور تعیین نزدیکترین جمله محاسبه می گردد. هم چنین به منظور افزایش دقت محاسبه شباهت و کاهش خطا، وزن بهینه هر یک از ویژگی ها با استفاده از الگوریتم رگرسیون خطی تعیین شده است. نتایج آزمایش نشان می دهد رویکرد پیشنهادی به شکل قابل توجهی عملکرد فرآیند تطابق را بهبود می بخشد.
میثم روستایی تیمور مالمیر
داستان ها وشخصیت ها در کتب تاریخی که در زمان تسلط حکومت اسلامی نوشته شده است در مقایسه با بخش اساطیری شاهنامه، دچار تغییرات و جابه جایی هایی شده است، کتاب های تاریخی نوشته شده به دو زبان فارسی و عربی تا اواخر قرن پنجم مورد بررسی قرار گرفت، این کتاب ها عمده ترین کتب از لحاظ صحت در تاریخ نویسی بودند و از منابع موثق در حوز? تاریخ نویسی هستند. دست آورد این پژوهش نشان می دهد کتب تاریخی عربی نسبت به اساطیر ایرانی به دید? انکار می نگرند، در مقابل به اسطوره های خود به عنوان واقع? تاریخی توجه می کنند. کتب تاریخی فارسی یا کتاب هایی که مولف آن ها ایرانی است بیشتر به اسطوره زدایی روی آورده اند. این کتب در مقایسه با بخش اساطیری شاهنامه به نسبت بیشتر دچار اسطوره زدایی (تاریخی کردن) شده اند. شاهنامه خیلی بیشتر از این کتب رنگ و بوی اسطوره های ایرانی را حفظ کرده است؛ نویسندگان این کتب از آنجایی که خود را مورخ می دانسته اند و خود را ملزم به گفتن حقایق دانسته اند، اسطوره های ایرانی را در کنار اسطوره های سامی آورده اند؛ آوردن اسطوره های ایرانی در کنار اسطوره های سامی در کتاب های آنان به معنای پذیرش آن ها نیست به همین منظور تا جایی که امکان داشته آن ها را با اسطوره های سامی انطباق داده اند. آن ها اسطوره های سامی را به عنوان تاریخ قبول داشته ولی نسبت به اسطوره های ایرانی با دیدی انتقادی نگریسته اند. این مورخان تا جایی اسطوره-های سامی را پذیرفته اند که حتی اسطوره های ایرانی را برای واقعی جلوه دادن منطبق با اسطوره های سامی آورده اند، کتب تاریخی به چند روش سعی بر واقعی جلوه دادن اسطوره-های ایرانیداشته اند: 1- ساختن نسب 2- بنیان نهادن شهرها و رودها، رسوم و سنت ها 3- اعمالی که به زمان پادشاهاننسبت داده اند 4- همزمانی و تطابق با پیامبران و بزرگان دینی 5- مشخص کردن مدت عمر و پادشاهی، نحو? مرگ. با بررسی کتب تاریخی مشاهده کردیم که این کتب با بهره بردن از این روش ها سعی بر واقعی جلوه دادن اسطوره ها و اسطوره زدایی داشته اند، این در حالی است که اسطوره را با تمام ویژگی های آن همانند: ویژگی های منحصر به فرد همانند: عمر طولانی داشتن، کارهای خارق العاده، دور کردن مرگ و بیماری، جنگ با دیوان و ... را که در اسطوره های سامی آمده را قبول دارند. در واقع پذیرش اسلام همراه با پذیرش بدون قید و شرط اسطوره های سامی بوده است. در شاهنامه بر خلاف کتب تاریخی از این نوع توجیه ها و علت آوری ها برای بیان اسطوره های ایرانی خبری نیست. روایات اسطوره ای در شاهنامه تا جایی که امکان داشته اصالت خود را حفظ کرده و از تطبیق و هماهنگی با اسطوره های سامی پرهیز شده است. فردوسی حتی زمانی که بنا به رسالت خود مجبور به گفتن داستان هایی همانند اکوان دیو می شود سعی بر آن دارد تا آن را توجیه کند، تا مورد انکار کینه جویان قرار نگیرد. فردوسی بر خلاف بسیاری از تاریخ نگاران این دوره به اسطوره های ایرانی با دید انتقادی نمی گریسته است، بلکه به آن ها اعتقاد کامل داشته است. در کتب تاریخی معمولاً با یک یا چند روایت از یک داستان روبه رو هستیم اما در شاهنامه تنها یک روایت انتخاب شده است و هیچکدام از تواریخی که در این دوره نوشته شده است آن اقبالی را که شاهنامه با آن همه مخالفت داشته است را نداشته اند. فردوسی در واقع شاهنامه را تاریخ واقعی این مرز وبوم می-پنداشته و نسبت به آن چیزی که می نوشته است ایمان داشته به همین دلیل تا جایی که امکان داشته روایت اصلی را که در منابع او بوده را تحریف نکرده است. اما با هم? این ها اسطوره را باید در فرهنگ و تمدنی که شکل گرفته است بررسی کرد، نگاه تاریخی به اسطوره خالی از اشکال نیست، باید اسطوره که پدیده ای فرا زمانی و فرا مکانی است را در بستر خود اسطوره در نظر گرفت و برداشت تاریخیو برتری نهادن یکی بر دیگریبرخلاف اصل اسطوره است؛ چون هم? اساطیر دارای بن مایه و کهن الگویی هستند که بسیار به هم شبیه می باشند. شاهنامه دو بخش است، بخش اسطوره ای و بخش تاریخی با یک دور? میانی. این تقسیم بندی ما را در درک بهتر شخصیت ها و داستان های شاهنامه کمک می کند. تقسیم بندی شاهنامه، به سه بخش اسطوره ای حماسی و تاریخی و قائل به یک دور? جداگانه برای حماسه ای که خود نوعی روایت برای بخش اسطوره ای است چندان موجه نمی نماید.