نام پژوهشگر: منصوره مرادی رستگار
منصوره مرادی رستگار حمیدرضا افشار
چکیده: به منظور بررسی قابلیت خوانش تراژدی های شاهنامه برای اجرای صحنه ای لازم بود که ابتدا قابلیت نمایشی این تراژدیها مورد بررسی قرار گیرد و از آنجا که این پژوهش با تکیه بر مقوله فرزند کشی می باشد، فرزندکشی در شاهنامه نیز مورد کنکاش قرار گرفته است. حاصل مطالعاتی که در شاهنامه به جهت یافتن داستانهایی با مضمون فرزند کشی انجام شد چهار تراژدی می باشد که سه تای آنها مربوط به دوره پهلوانی و دیگری مربوط به دوره تاریخی شاهنامه می باشد. این چهار تراژدی، تراژدی های رستم و سهراب، سیاوش و کیکاووس، اسفندیار و گشتاسپ و نوشزاد و کسری (انوشیروان) می باشند. پس از بررسی قابلیتهای نمایشی شاهنامه به بررسی این چهار تراژدی پرداخته شده و پس از بررسی و کنکاش درباره فرزندکشی این مقوله با رویکردهای روانشناسانه و جامعه شناسانه بررسی شده و در آخر به مقوله دراماتورژی و بهره بردن از آن برای خوانش تراژدی های شاهنامه برای اجرای صحنه ای پرداخته شده است. همچنین علل وقوع فاجعه در تراژدیهای بررسی شده است. بعضی از دیدگاهها و آموزه های موجود در شاهنامه بستر شکل گیری روند داستانهای آن می باشد و در نتیجه تراژدیها را دامن می زند. از جمله این آموزه ها اندیشه زروان و تفکر زرتشتی می باشد زروان زاینده دو فرزند توأمان، اهورمزدا و اهریمن، خدای زمان بیکران، بی آغاز و بی انجام است. در شاهنامه با زمانی خود کام روبروییم که روند گردنده او خود سرنوشت ما و جهان است. از دیگر علل حادث شدن برخی از تراژدی ها اعتقاد به هم راستا بودن حکم شاه و خداست که بسیار درخور توجه می باشد. همچنین فردوسی اعتقاد به بی اعتباری جهان دارد و بهره بردن از خوشی های دنیا به جهت غلبه بر این اندوه را چاره گر می داند و از این حیث تفکری خیامی دارد. در بحث اجرایی تراژدی های شاهنامه به دراماتورژی متون کلاسیک و همچنین اقتباس در این متون برای یافتن جوهره آن متون جهت تولید معاصر در جهتی که دغدغه های امروز جامعه را بازتاب دهد و مطابق با ضرورتهای امروز جامعه شود، پرداخته شده است.