نام پژوهشگر: غلامرضا دل افکار
غلامرضا دل افکار مسعود اوحدی کبیر مقصود لو
چکیده در بدو تولد سینما دو گرایش در سینما پیدا شد ، گرایش مستند با کارهای برادران لومیر و داستانی با آثار ژرژ ملیس. سینمای داستان گو به سمت تئاتر کشیده شد.اما در مدت کوتاهی سعی کرد که زبان ویژه خود را پیدا کند و از زیر سایه تئاتر در آید و هنری مستقل را بنا نهد . تلویزیون که دو نوع ساختار دارد ، تعامل دیگری با تئاتر داشت . تلویزیون ساختار بیرونی، یعنی قالب ، نوع و زمان پخش برنامه ها را از رادیو آورد و ساختار درونی خود را یعنی هر برنامه از چه اجزایی استفاده کند و اجزا مذکورچه روابطی با هم داشته باشند از سینما گرفت .بدین لحاظ تعامل تلویزیون با تئاتر متفاوت از تئاتر و سینما بود ، تلویزیون بیشتر رسانه پخش بود و تئاتر را به عنوان یک کلیت برای پخش می خواست، مانند سایر نمایش و رویدادها. نمی خواست با استفاده ازتئاتر ساختار مستقلی برای خود پیدا کند ، اما اقتضائات خود را هم داشت که نمی توانست ناظر وسط سالن تئاتر باشد. نوع نمایش تئاتر صحنه در تلویزیون و نیروهای در گیر در آن سبب اختلافی شد که مناقشه ای را بین اهالی تئاتر وتلویزیون بر سر ساختار و مالکیت آن بوجود آورد. لذا تلویزیون تفاوت وتشابه و خواستی از تئاتر دارد ، که این خواست از طریق شناخت تفاوت ها و تشابه های تئاتر صحنه و تلویزیون بدست می آید، و به شگل گیری ساختار تئاتر تلویزیونی می انجامد. پس با استفاده از اصل تعامل سینما و تئاتر و خواست زیبایی شناختی تلویزیون از آن به بررسی کتابخانه ای و اسنادی پرداخته ایم ، تا ساختار تئاتر تلویزیونی که یک ساختار پیوندی بر آمده از سینما و تئاتر است را برای تلویزیون بیان کنیم ، در این مورد اطلاعات مکتوب نظریات سینماگران در عصر سینما تئاتر، و کتاب های موجود تئاتر و سینما به ما کمک کرد. بر گزیدن فیلم سینمایی داگویل که در طیف بین آن دو رهیافت قرار دارد، یک نمونه موردی خوب برای رسیدن به ساختار پیوندی تئاتر تلویزیون است تا شاید فتح البابی باشد برای خاتمه دادن به مشاجره اهالی تئاتر و تلویزیون .