نام پژوهشگر: صدیقه جوادی آذر
صدیقه جوادی آذر سید رضا موسوی
چکیده خیّام نیشابوری و ایلیا ابوماضی هر دو شاعری اندیشمند هستند که با وجود این که در دو عصر کاملاً متمایز از هم زندگی کرده اند، اما شرایط عصرهایی که در آن زندگی کرده اند خیلی به هم شبیه بوده؛ جنگ هایی که در عصرهای دو شاعر روی داده، هرج و مرج های اجتماعی، سیاسی و سفرهایی که دو شاعر داشته اند در شکل گیری اندیشه هر دو شاعر نقشی بسزا داشته است. از آنجا که هر دو شاعر بعد از درنگ و تأمل زیاد در مقابل اسرار وجود و مفهوم زندگی ره به جـایی نمی برند. دیـدگاه های آنان در مورد زندگی از عدم درک معمای وجود، نشأت می گیرند، دیدگاه-های این دو شاعر، در زندگی در زمینه هایی هم چون بدبینی نسبت به جامعه، ریا و تزویر، بدبینی به خاطر ناتوانی از درک مرگ، غنیمت شمردن دم، زن، طبیعت، ایمان به خدا، معاد، سرشت گل انسانی، غرور و تناقض گویی، به هم نزدیک است اما دیدگاه آنها در مورد تناسخ، متفاوت است و در این زمینه از یکدیگر فاصله می گیرند؛ چرا که از سروده های ابوماضی مشخص است که وی به تناسخ اعتقاد دارد و اما خیام اعتقادی به تناسخ ندارد در این نوشتار آرا و اندیشه های هر دو شاعر بر پایه ادبیات تطبیقی بررسی می شود که معلوم شود تا میزان اشتراکات هر دو شاعر در حوزه های فکری تا چه اندازه است.