نام پژوهشگر: عظیمه پورافغان
عظیمه پورافغان علیرضا کهنسال
در دین مبین اسلام، اعتقاد به وحدانیت خدای متعال سرسلسله همه عقاید می باشد. از سویی ولایت به عنوان رکن تشیع به شمار می رود. چنانچه در کتب روایی ایشان، ولایت به عنوان شرط دخول در قلعه محکم توحید معرفی شده است. بنابراین ارتباط و تلازم تنگاتنگی را بین توحید و ولایت می توان مشاهده کرد. پژوهشی که پیش رو دارید، در مقام بررسی تلازم مذکور می باشد. دراین راستا ابتدا در فصل نخست معنای توحید و مراتب آن بیان می شود و در ادامه مطرح می شود که با توجه به مراتب توحید،آنچه مورد نظر تحقیق حاضر است توحید ذاتی است که مورد قبول فریقین می باشد. در فصل دوم در ابتدا معنای ولایت و اقسام آن توضیح داده می شود و در ادامه آیات و روایات دال بر اثبات ولایت حضرت علی(ع) آورده شده است که دیدگاه هرکدام از شیعه و اهل سنت در مورد آن ها در حد لزوم بیان شده است. در فصل سوم به اثبات ولایت ائمه دوازده گانه(ع) از طریق روایات مورد قبول اهل سنت پرداخته شده است. در فصل چهارم ابتدا به طرح این مسأله که امامت از اصول دین است یا اصول مذهب پرداخته شده است. علماءمتقدم امامت را جزء اصل دین می دانندکه پیامد چنین نظریه ای، اعتقاد به کفر منکران ولایت است. در ادامه با توجه به نظر علماء متاخر، به نقد و بررسی دلایل ایشان در این زمینه و بیان این که امامت جزء اصول مذهب می باشد، پرداخته شده است. بنابراین منکر آن اسلام ظاهری را داراست اگرچه موحد واقعی نیست و به سعادت اخروی نمی رسد. در نهایت با توجه به اطلاعات ذکر شده در فصول پیشین تلازم ولایت با اصول عقاید به ویژه توحید از دو طریق نقلی و عقلی نشان داده شده است. در طریق نقلی روایات مذکور در فصل دوم به چهار دسته تقسیم شده است که در هر کدام به اثبات تلازم مذکور پرداخته شده است. در تحلیل عقلانی به این نکته اشاره می شود که با عنایت و تأمل بر جمیع مطالب پیشین، مشاهده می شود که در فصل اول بیان شد روایات مورد قبول فریقین، پذیرش اصل توحید را به تنهایی موجب سعادت انسان دانسته اند. در حالی که با تدبر و تعمق در روایات فصل دوم، منکر ولایت موحد واقعی نیست، زیرا چنین شخصی منکر نصّ صریح پیغمبر(ص) است و از دایره حق بیرون است، همچنین به سعادت اخروی نمی رسد. ظاهرا در این مرحله، در برخورد با این دو نوع روایات با یک نوع تعارض رو به رو می شویم و مسلم است که چنین امری در مورد شارع محال است. در بیان حل این تعارض می توان گفت توحید نزد شارع دارای مراتبی است.مرحله ابتدایی و ساده همان است که در فصل اول بیان شد که قبول چنین توحیدی شرط دخول در اسلام بیان شده است. در حالی که در مراتب بالاتر توحید معنای وسیع تری پیدا می کند به گونه ای که توحید واقعی جدای از ولایت معنا ندارد.چنانچه امامت نیز معنایی فراتر از معنای ابتدایی که همان وصایت وخلافت پیغمبر(ص) می باشد. سپس از طریق معارف فلسفی همچون باب دلالت، حمل شایع، ظهور و بطون، علت غایی به اثبات تلازم توحید و ولایت پرداخته شده است.