نام پژوهشگر: نرجس سلحشور
نرجس سلحشور گل بابا سعیدی
این پایان نامه در نظر دارد از منظر انسانشناسی نهج البلاغه نقبی به تعلیم و تربیت نهج البلاغه بزند به این معنا که تعلیم تربیت مبتنی بر دو بحث مهم انسانشناسی است: وضع موجود انسان وضع مطلوب است. تعلیم و تربیت موفق تعلیم و تربیتی است که تصویر مطابق با واقع ای از وضع موجود انسان و همچنین تصور روشنی از وضع مطلوب انسان داشته باشد. حال نقش تعلیم و تربیت چیست؟ به نظر برخی از فلاسفه، تعلیم و تربیت ابزار و وسیله ای است که انسان را از وضع موجود به وضع مطلوب می رساند. با توجه به این مبانی نظری ای که اتخاذ کردیم وضع موجود انسان از منظر نهج البلاغه دارای سه مولفه ی اساسی است: الف) انسان طوری ساخته شده است که بالطبع تمایل به بدی دارد و با کراهت خوبی را انجام می دهد. ب) انسان موجودی تنهاست، و تنهایی یک ویژگی اجتناب ناپذیر انسان است و تنهایی به این معنا که آثار و نتایج افعال آدمی فقط بر دوش خود اوست نه بر دوش دیگری ج) نیت آدمی است که خوبی و بدی افعال آدمی را تعیین می کند. یعنی همان نظریه ی فضیلت گرایی در فلسفه ی اخلاق. وضع مطلوب انسان از منظر نهج البلاغه در یک مولفه ی بسیار مهم خلاصه می شود: عبودیت خدا، این عبودیت خدا اگر به درستی صورت بگیرد، با خود سه مطلوب مهم دیگر به همراه می آورد: الف) مطلوب های روانشناختی : یعنی عبودیت خدا با خود شادی، آرامش، امید به همراه می آورد.ب) مطلوب های اخلاقی: یعنی عبودیت خدا ضامن اخلاقی زیستن ماست، بدون خدا همه چیز مجاز می شود. خداست که تضمینی است برای اخلاقی زیستن ما. ج) مطلوب ارزشمندی زندگی: خدا و بندگی او به زندگی انسان معنا می بخشد، یعنی به زندگی انسان هدف و ارزش می بخشد. حال تعلیم و تربیت از منظر نهج البلاغه باید انسان را از این وضع موجود به وضع مطلوب برساند. و اینکه این تعلیم و تربیت چگونه باید باشد خود پایان نامه ی دیگری را می طلبد.