نام پژوهشگر: شادمهر میردار
محمد عسلی اکبر حاجی زاده مقدم
پژوهش حاضر اثرات حفاظت قلبی تمرینات ورزشی و کورکومین را بر روی آسیب قلبی القاء شده به وسیله استات سرب در موش های صحرائی بررسی کرد. 54 سر موش صحرائی نر بطور تصادفی به شش گروه پایه، شم(حلال کورکومین)، سرب، تمرین، کورکومین و تمرین+کورکومین دسته بندی شدند. برنامه ی تمرینی برای گروه های تمرین و تمرین+کورکومین شامل دویدن پیشرونده روی نوار گردان بدون شیب به مدت 8 هفته و هر هفته 5 جلسه با سرعت 22-15 متر در دقیقه و مدت 64-25 دقیقه بود. به علاوه، سه روز در هفته و مجموعاً 8 هفته نیز 20 میلی گرم محلول استات سرب به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به صورت درون صفاقی به گروه های سرب، تمرین، کورکومین و تمرین+کورکومین و همچنین 30 میلی گرم حلال کورکومین (اتیل اولئات) و یا محلول کورکومین به ازای هر کیلوگرم وزن بدن نیز به ترتیب به گروه شم و گروه های کورکومین و تمرین+کورکومین تزریق شد. در پایان 8 هفته، پس از جداسازی بافت قلب از ناحیه آئورت و هموژنیزه کردن آن، گلوتاتیون پراکسیداز(gpx)، تروپونینi و پروتئین واکنش دهنده c با حساسیت بالا(hs-crp) بافت قلب به ترتیب با روش توصیف شده توسط کالپانا و همکاران، الایزا و ایمنومتریک اندازه گیری شد. کراتین کیناز –mb (ck-mb) و سرب نیز به ترتیب با روش های الایزا، و اسپکتوفتومتری سنجش شد. تزریق درون صفاقی سرب باعث افزایش معنی دار مقادیر ck-mb و hs-crp و کاهش معنی دار gpx قلبی شد. اجرای تمرین و یا مکمل کورکومین باعث افزایش معنی دار gpx و یا کاهش معنی دار ck-mb شد. به علاوه، مکمل کورکومین باعث کاهش معنی دار مقادیر hs-crp شد. نتایج پژوهش حاضر لزوم پیشنهاد می کند که حفاظتِ قلبی ایجاد شده به وسیله ی تمرین و کورکومین به طور بالقوه سمیت قلبی القاء شده به وسیله ی سرب را از طریق فعالیت آنتی اکسیدانی قوی بهبود می دهد. واژه های کلیدی: حفاظتِ قلبی، تمرینات ورزشی ، کورکومین، استات سرب، گلوتاتیون پراکسیداز(gpx)، کراتین کیناز قلبی(ck-mb) و پروتئین واکنش دهنده c با حساسیت بالا(hs-crp)، تروپنین i.
علی اکبر رمضان نژاد ولوکلایی شادمهر میردار
مقدمه: هدف از تحقیق حاضر تعیین تأثیر تمرین استقامتی و مکمل کورکومین بر سطح سرمی سه ایمنوگلوبولین اصلی iga، igg، igm در موش های در معرض مسمومیت با سرب بود. روش شناسی:54 سر موش های صحرائی نر بطور تصادفی به شش گروه پایه، شم، سرب، تمرین، کورکومین و ترکیبی دسته بندی شدند. برنامه ی تمرینی شامل دویدن پیشروتده روی نوار گردان بدون شیب بود که به مدت 8 هفته و هر هفته 5 جلسه با سرعت بین 22-15 متر در دقیقه در طی مدت64-25 دقیقه اجرا شد. بعلاوه، سه روز در هفته و مجموعاٌ 8 هفته 20 میلی گرم محلول استات سرب به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به صورت زیر صفاقی به گروه های سرب، تمرین، کورکومین و ترکیبی و 30 میلی گرم حلال کورکومین به گروه شم تزریق شد. همچنین، 30 میلی گرم کورکومین به ازای هر کیلوگرم وزن بدن سه روز در هفته و به مدت 8 هفته به گروه های کورکومین و ترکیبی تزریق شد. یافته ها: نتایج نشان داد تزریق درون صفاقی 8 هفته ای استات سرب باعث افزایش معنی دار سطوح سرب خون شد و استفاده ی همزمان از تمرینات استقامتی و کورکومین به مدت 8 هفته باعث افزایش معنی-دار در میزان igaدر مقایسه با گروه سرب شدو همچنین سطوحigmوiggدر گروه تمرین- سرب-کورکومین در مقایسه با گروه سرب معنی دار می باشد(05/0>p). نتیجه گیری: پژوهش حاضر نشان داد که کورکومین و ورزش صدمات ناشی از قرارگیری در معرض سرب را مهار کرده و موجب ارتقاء سطح ایمنی شده است. بنابراین استفاده همزمان از ورزش و کورکومین به علت افزایش فعالیتایمونوگلوبولین های a،g،mاثرات سودمندی در مقابله با مسمومیت ناشی از سرب دارد.
ابوالقاسم گرجی مهلبانی شادمهر میردار
فاکتور القایی ناشی از هیپوکسی (hif-1?) به عنوان یک تنظیم کننده ی کلیدی پاسخ های مولکولی به هیپوکسی، میانجی دامنه ی وسیعی از مکانیسم های سلولی و فیزیولوژیکی لازم برای سازگاری با کاهش اکسیژن محسوب می شود. پژوهش حاضر قصد داشت با توجه به اثرات متقابل متغیر محیطی آلاینده ای چون سرب و برخورداری از نقش آنتی اکسیدانی کورکومین، از سوی دیگر در کنار تمرینات منظم ورزشی استقامتی، تغییرات مذکور را به صورت تعاملی بر میزان تغییرات شاخصی چون hif-1? ریه و کبد مورد مطالعه قرار دهد. برای این منظور60 سر موش صحرائی ویستار نر 50 روزه از مرکز انستیتو پاستور آمل تهیه شدند که به طور تصادفی در گروه های کنترل (پایه و شم)، گروه های تمرینی(تمرین+ سرب و تمرین+ مکمل+سرب) و گروه های بدون تمرین(کورکومین+ سرب و گروه سرب) تقسیم شدند. برنامه ی تمرینی برای گروه های تمرینی دویدن روی نوار گردان بدون شیب به صورت پیشرونده بین 64-25 دقیقه و با سرعت بین 22-15 متر در دقیقه به مدت 8 هفته اجرا شد. پس از 8 هفته تمرین، و 72 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین موش ها کشته شدند و بافت های مورد نظر جمع آوری شدند. اندازه گیری hif-1? با استفاده از کیت و به روش elisa استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل یافته های پژوهش از آزمون کالموگراف اسمیرنف ، آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون lsd و t مستقل در سطح p< 0/05 استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد تزریق درون صفاقی سرب باعث افزایش مقادیر سرب در گروه سرب شد. بین سطوح hif-1? ریه گروه پایه در مقایسه با گروه های سرب و تمرین،مکمل،سرب و گروه شم در مقایسه با گروه تمرین،مکمل،سرب و گروه مکمل و سرب در مقایسه با گروه تمرین،مکمل،سرب افزایش معنی دار و بین گروه های سرب در مقایسه با تمرین و سرب و گروه تمرین،مکمل،سرب در مقایسه با تمرین و سرب کاهش معنی داری مشاهده شد. همچنین بین سطوح hif-1? کبد گروه های مختلف، فقط بین سطوح hif-1?گروه سرب در مقایسه با گروه های مکمل، سرب و تمرین و سرب کاهش معنی داری مشاهده شد. نتایج حاصل از پژوهش نشان دادند که استفاده از تمرینات منظم استقامتی، می تواند اثرات ناشی از استات سرب را مهار کند و تمرین منظم ورزشی استقامتی به عنوان یک راهکار مفید و موثر در برابر اثرات و آلودگی ناشی از سرب می تواند مورد توجه قرار گیرد.
رحمن سیدعزیزی شادمهر میردار
فاکتور رشد اندوتلیال عروقی ( vegf )یک میتوژن بالقوه برای رگهای ریز و درشت عروقی است که از سرخرگها، سیاهرگها و لنف مشتق میشود و نقش مهمی را در آنژیوژنز به عهده دارد . پژوهش حاضر قصد داشت با توجه به اثرات متقابل متغیر محیطی آلاینده هایی چون سرب و برخورداری از نقش آنتی اکسیدانی کورکومین، از سوی دیگر در کنار تمریناتت استقامتی، تغیییرات مذکور را به صورت تعاملی بر میزان تغییرات شاخصی چون vegf ریه و کبد مورد مطالعه قرار دهد.این پژوهش از پژوهش های تجربی بود که برای این منظور 60 سر موش صحرائی ویستار نر 50 روزه از مرکز انستیتو پاستور آمل تهیه شدند که به طور تصادفی در گروه های پایه و کنترل گروه های تمرینی (تمرین+ سرب و تمرین + مکمل- سرب) و گروه های بدون تمرین(کورکومین + سرب وگروه سرب) تقسیم شدند. برنامه ی تمرینی برای گروه های تمرین شامل دویدن روی نوار گردان بدون شیب به صورت پیشرونده به مدت 64-25 دقیقه و با سرعت بین 22-15 متر در دقیقه به مدت 8 هفته اجرا شد.پس از 8 هفته، و 72 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین موش ها کشته شدند و بافت های مورد نظر جمع آوری شدند. اندازه گیری vegf با استفاده از کیت و به روش elisa انجام شد.به منظور تجزیه و تحلیل یافته های پژوهش از آزمون کالموگراف اسمیرنف، آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون lsd وt مستقل در سطح p?0/05 استفاده شد.نتایج بدست آمده نشان داد تزریق درون صفاقی سرب باعث افزایش مقادیر سرب در گروه سرب شد. بین سطوح vegf همه گروه ها در مقایسه با گروه پایه افزایشی معنی داری به میزان به ترتیب در گروه های کنترل، سرب، تمرین-سرب، کورکومین-سرب و تمرین-کورکومین-سرب دیده شد(000/0، 000/0، 016/0 ،000/0، 000/0 )p?، اما در بافت کبد، نتایج نشان داد که، فقط بین سطوح vegf گروه کورکومین-سرب در مقایسه با گروه های پایه، کنترل، سرب، تمرین-سرب و مکمل- سرب - تمرین کاهش معنی داری (000/0، 001/0، 000/0، 000/0، 000/0) p?وجود دارد ولی در دیگر گروه ها تغییر معنی داری مشاهده نشد. نتایج حاصل ازاین پژوهش نشان داد که استفاده ازکورکومین و تمرینات منظم استقامتی، می تواند اثرات ناشی از استات سرب را مهار کند و کورکومین و تمرین منظم ورزشی استقامتی به عنوان یک راه کار مفید و موثر در برابر اثرات آلودگی ناشی از سرب می تواند مورد توجه قرار گیرد. واژه های کلیدی: vegf ، سرب ، کورکومین، تمرین استقامتی
فرهنگ شادنیا شادمهر میردار
حوزه ایمونولوژی و ورزش در چند سال اخیر محققین رشته های علوم ورزشی را به خود جلب نموده است . اهمیت سلامت ورزشکار در تمرینات و مسابقات پرفشار کنونی از اهمیت زیادی برخوردار است . برخی معتقدند تمرین یا رقابتهای مداوم ممکن است برای سلامتی ورزشکاران مضر باشد. به همین دلیل ایمن شناسی ورزشی به عنوان شاخه ای از ایمن شناسی ، پیشرفت سریعی در بیست سال گذشته داشته است . اگر تمرین و فعالیت را به عنوان محرکی بدانیم که سیستم ایمنی را تحت تاثیر قرارمی دهد ، لازم است مشخص شود که کدامیک از تمرینات و با چه شدت و مدتی این سیستم را متاثر می سازد. در این پژوهش نیز تلاش شده است یکی از فاکتورهای تمرین یعنی زمان بازیافت های متناوب بین دو جلسه تمرین پرفشار استقامتی شنا بر ایمونوگلوبین a ( نشانگر عملکر.....
مریم جراحی اکبر حاجی زاده مقدم
چکیده: زمینه و هدف: فاکتور رشد اندوتلیال عروقی(vegf) نقش مهمی در توسعه عروقی جهت رشد و تمایز اندامها در دوره جنینی و دوران رشد پس از تولد به عهده دارد.ورزش در دوران حاملگی از طریق تاثیر بر vegfمی تواند بر رشد جنین موثر باشد. لذا در این پژوهش، ما اثر مکمل سیلیمارین و تمرین استقامتی شنا در موشهای باردار را در برابر اثرات کادمیوم برسطوح vegf و ساختار هیستومتریک بافت کلیه نوزادان آنها مورد مطالعه قرار دادیم. روش شناسی: 72 سر موش صحرائی ویستار باردار به طور تصادفی به گروه های پایه ، کنترل ، کادمیوم، سیلیمارین، تمرین، سیلیمارین+کادمیوم، تمرین+کادمیوم، تمرین+سیلیمارین و تمرین+سیلیمارین+کادمیوم تقسیم شدند. برنامه ی تمرینی شامل 3 جلسه در هفته ( 3 هفته در طول بارداری) و شنا با زمان 30 دقیقه در جلسه اول شروع شد و با افزایش 5 دقیقه در هر جلسه، به60 دقیقه در جلسه افزایش پیدا کرد. تزریق سیلیمارین بعد از هر جلسه تمرین و بصورت زیر پوستی انجام شد. موشها ppm 400 کادمیوم را بصورت کلرید کادمیوم محلول درآب آشامیدنی دریافت کردند. نمونه گیری از بافت کلیه، نوزادان موش ها دو روز پس از تولد انجام شد. اندازه گیری سطوح vegf و بررسی تغییرات ویژگی های هیستومتریک بافت کلیه، به ترتیب با استفاده از کیت و به روش elisa و با استفاده از عدسی چشمی انجام گردید. برای تجزیه و تحلیل آماری یافته های پژوهش از آزمون کالموگراف اسمیرنف، آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون tukey در سطح معنی داری p<0/05 استفاده شد. نتایج: نتایج ، کاهش معنی دار سطوح vegf در گروه کادمیوم و افزایش معنی دار آن در سایر گروه ها نسبت به گروه پایه را نشان داد. همچنین بررسی های بافت شناسی، کاهش معنی دار قطر لوله پروکسیمال بافت کلیه نوزادان در گروه کادمیوم نسبت به گروه پایه را نشان داد. یافته های پژوهش نشان داد که استفاده از مکمل سیلیمارین و تمرینات منظم استقامتی شنا، می تواند اثرات ناشی از کلرید کادمیوم را مهار کند و به عنوان یک راه کار حمایتی در برابر اثرات تخریبی کادمیوم در جنین، مورد توجه قرار گیرد.
حسین میرزایی شادمهر میردار
هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر دزهای مختلف کافئین و یک جلسه فعالیت ورزشی فزاینده، براسترس اکسایشی (mda به عنوان مبیّن پراکسیداسیون لیپیدی) و آنتی اکسیدان های آنزیمی: کاتالاز، گلوتاتیون پراکسیداز، لاکتات دی هیدروژناز و سوپر اکسید دیسموتاز، در سرم خون مردان فعال بود. 10 داوطلب از میان دانشجویان پسر رشته تربیت بدنی انتخاب شدند و در یک آزمون دو سوکور با مصرف دزهای mg/kg 5 و mg/kg 9 کافئین (گروه های تجربی) یا دارو نما بر روی نوارگردان تا رسیدن به واماندگی شرکت کردند. هر آزمودنی در سه روز مجزا، هر جلسه تحت یکی از شرایط دزهای کافئین یا دارونما قرار گرفت. نمونه های خونی پیش آزمون و پس آزمون جمع آوری شد. نتایج تحقیق در گروه های تجربی کاهش معنی داری را برای mda آشکار ساخت (05/0 > p). از سوی دیگر، دز mg/kg 5 کافئین باعث کاهش معنی دار کاتالاز و افزایش معنی دار gpx ,ldh و غیر معنی دار sod شد. همچنین، مصرف دز mg/kg 9 کافئین به صورت معنی داری gpx, ldh, cat را افزایش و sod را کاهش داد (05/0 > p). همچنین در میان گروه های تجربی برای متغیر mda تفاوت معنی داری ملاحظه نشد (05/0 < p)، اما این اختلاف برای gpx، ldh , , cat sod به سطح معنی داری رسید (05/0 > p). برای متغیرهای mda، sod,cat ,gpx ,ldh میان گروه های تجربی با دارونما تفاوت معنی داری به دست آمد (05/0 > p). هر چند این اختلاف میان دز mg/kg 5 کافئین و دارونما در متغیرهای sod و ldh و cat معنی دار نبود (05/0 < p). درنتیجه دزهای mg/kg 5 و mg/kg 9 کافئین، استرس اکسایشی ناشی از فعالیت وامانده ساز را کاهش داد و سیستم آنتی اکسیدانی آنزیمی را به طور موثری بهبود بخشید. به نظر می رسد دز 9 درمقایسه با دز mg/kg 5 کافئین در تقویت سیستم آنتی اکسیدانی آنزیمی بدن پس از فعالیت ورزشی وامانده ساز به طور موثرتری عمل می کند.
اکرم ارزانی غلامرضا حمیدیان
زمینه و هدف: آکواپورین5 (aqp5) پروتئین غشایی و انتگرالی است که نقش مهمی در حفظ هموستاز آب ریه در دوران بالیدگی ایفا می کند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر یک دوره کاهش بار تمرینی با مکمل سیاهدانه بر سطوح aqp5 بافت ریه موش های در حال بالیدگی بود. روش شناسی: 95 سر موش صحرائی ویستار نر نوزاد سه هفته ای با میانگین وزن 9±68 گرم به طور تصادفی به سه گروه پایه، کنترل و تمرین تقسیم شدند. پس از پایان دوره 6 هفته ای تمرین، گروه کنترل به 2 گروه با و بدون سیاهدانه و گروه تمرین به 6 گروه تیپر تکرار، تواتر و شدت با سیاهدانه و بی-سیاهدانه، تقسیم شدند. مکمل سیاهدانه پس از هفته 6، روزانه به مقدار mg/kg500 وزن بدن به صورت گاواژ به گروه های سیاهدانه خورانده شد. تمرین اینتروال فزاینده به مدت 6 جلسه در هفته، هر جلسه 30 دقیقه با سرعت 15 تا 70 متر بر دقیقه و سپس مرحله تیپر به مدت سه هفته در سه الگوی کاهش تکرار، تواتر و شدت انجام شد. اندازه گیری سطوح aqp5 با استفاده از کیت و به روشelisa انجام شد. تجزیه و تحلیل با استفاده از آنالیز واریانس دوطرفه و آزمون lsd در سطح 05/0? pانجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد در حالی که مصرف سیاهدانه میانگین سطوح aqp5 گروه های تیپر تکرار، تواتر و شدت را افزایش داد، اما تفاوت معنی داری(45/0p?) بین سطوح aqp5 گروه های با و بدون مکمل سیاهدانه وجود نداشت. همچنین تیپر سه هفته ای در مقایسه با تیپر دو هفته ای موجب افزایش سطوح aqp5 و کاهش میانگین زمان خستگی گروه های سیاهدانه و بی سیاهدانه شد. نتیجه گیری:پیشنهاد می شود یک دوره کاهش با افزایش سطوحaqp5 موجب بهبود شاخص های فیزیولوژیکی و عملکردی ریه در طی دوران بالیدگی شود.
مینا باغبانی جاوید غلامرضا حمیدیان
زمینه و هدف: آپوپتوز فرایند مرگ فیزیولوژیک سلول ها می باشد و کاسپاز-3 نقش مهمی در مرحله آخر آپوپتوز دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر یک دوره کاهش بار تمرینی با مکمل سیاهدانه بر آپوپتوز نموسیت ها و بیان کاسپاز-3 بافت ریه موش های در حال بالیدگی بود. روش شناسی: 90 سر موش صحرائی ویستار نر دو تا سه هفته ای با میانگین وزن 5±8/51 گرم به طور تصادفی به دو گروه کنترل و تمرین تقسیم شدند. پس از شش هفته تمرین اینتروال، گروه تمرین به 6 گروه تیپر تکرار، تواتر و شدت با سیاهدانه و بی سیاهدانه و گروه کنترل به 2 گروه با و بدون سیاهدانه تقسیم شدند. مکمل سیاهدانه روزانه به مقدار mg/kg500 وزن بدن به صورت گاواژ به گروه های سیاهدانه خورانده شد. تمرین اینتروال فزاینده به مدت 6 جلسه در هفته، هر جلسه 30 دقیقه با سرعت 15 تا 70 متر بر دقیقه و سپس مرحله تیپر به مدت سه هفته در سه الگوی کاهش تکرار، تواتر و شدت انجام شد. اندازه گیری آپوپتوز نموسیت ها و بیان کاسپاز-3 با استفاده از کیت و به روش ایمونوهیستوشیمی انجام شد. تجزیه و تحلیل با استفاده از آنالیز واریانس دوطرفه و آزمون lsd در سطح 05/0?? انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مصرف سیاهدانه میانگین آپوپتوز نموسیت ها و بیان کاسپاز-3 را در گروه های تیپر تکرار، تواتر و شدت کاهش داد، و به جز آپوپتوز نموسیت نوع i (04/0p?) تفاوت معنی داری بین گروه های با و بدون مکمل سیاهدانه وجود نداشت. همچنین تیپر سه هفته ای در مقایسه با تیپر دو هفته ای موجب کاهش آپوپتوز نموسیت ها و کاسپاز-3 و همچنین کاهش میانگین زمان خستگی گروه های سیاهدانه و بی سیاهدانه شد. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش بیان گر آن است که یک دوره کاهش بار تمرینی می تواند با کاهش آپوپتوز نموسیت ها و بیان کاسپاز-3 موجب بهبود شاخص های فیزیولوژیک و عملکردی ریه در طی دوران بالیدگی شود.
احسان عرب زاده غلامرضا حمیدیان
زمینه و هدف: پروتئین hif-1? در شرایط هایپوکسی بیان شده و زمینه ساز بسیاری از سازگاری های فیزیولوژیک و پاسخ های پاتوفیزیولوژیک است. شرایط مختلف از جمله تمرینات ورزشی شدید و طولانی مدت می توانند سبب هایپوکسی و ایجاد پاسخ پاتوفیزیولوژیک این پروتئین در بافت ریه شوند. از طرفی فواید درمانی بی شمار سیاهدانه بر سیستم تنفسی نیز مشخص شده است. لذا در پژوهش حاضر به بررسی اثر مکمل سیاهدانه و کاهش بار تمرینی در مقابل عوارض ناشی از تمرینات ورزشی اینتروال فزاینده و شدید بر سطوح hif-1? و ساختار بافتی ریه رت های در حال بالیدگی پرداخته شد. مواد و روش ها: 95 سر موش صحرائی ویستار نر نوزاد سه هفته ای با میانگین وزن 9±68 گرم به طور تصادفی به سه گروه پایه، کنترل و تمرین تقسیم شدند. پس از پایان دوره 6 هفته ای تمرین اینتروال فزاینده، گروه کنترل به 2 گروه با و بدون سیاهدانه و گروه تمرین به 6 گروه تیپر تکرار، تواتر و شدت با سیاهدانه و بی سیاهدانه، تقسیم شدند. مکمل سیاهدانه پس از هفته 6، روزانه به مقدار mg/kg500 وزن بدن به صورت گاواژ به گروه های سیاهدانه خورانده شد. تمرین اینتروال فزاینده به مدت 6 جلسه در هفته، هر جلسه 30 دقیقه با سرعت 15 تا 70 متر بر دقیقه و سپس مرحله تیپر به مدت سه هفته در سه الگوی کاهش تکرار، تواتر و شدت انجام شد. اندازه گیری سطوح hif-1? با استفاده از کیت به روش الایزا و اندازه گیری های هیستومتریک هم با روش معمول تهیه مقاطع بافتی انجام شد. تجزیه و تحلیل با استفاده از آنالیز واریانس دوطرفه و آزمون lsd در سطح p?0/05 انجام شد. یافته ها: یافته ها نشان دادند که سطوح پروتئین hif-1? ریه در گروه های مختلف تیپر تفاوت معنی داری (p?0.05) نسبت به تمرین اینتروال فزاینده داشت که گروه های تیپر با سیاهدانه به ویژه هفته های سوم، کاهش بیشتر در سطوح این پروتئین را نشان دادند. یافته های هیستومتریک هم حاکی از آسیب پارانشیم ریه در دوران تمرین اینتروال فزاینده بود که کاهش بار تمرینی در هفته های سوم به ویژه گروه های باسیاهدانه، به طور معنی داری ارتفاع بافت پوششی برونش و برونشیول، ضخامت طبقه عضلانی برونش، ضخامت طبقه ادوانتیس برونش و برونشیول و تعداد سلول های جامی شکل برونش را کاهش داد. نتیجه گیری: نتایج حاکی از آن است که هرچند تیپرهای هفته دوم می تواند بر روی عملکرد موثر باشد ولی آسیب های هیستومتریکی ریه به دنبال تمرینات شدید گذشته، با سه هفته تیپر به طور موثرتری مورد ترمیم قرار می گیرد. همچنین سه هفته تیپر با مکمل سیاهدانه پاسخ های سازگاری مناسب تری بر روی پروتئین القایی هایپوکسی ایجاد می کند، بنابراین به نظر می رسد کنترل دوز سیاهدانه می تواند بر روی عملکرد موثر باشد و از سوی دیگر پاسخ های تیپر بر روی ساختارهای ریوی نیازمند مطالعات بیشتری است.
آنا عرب اکبر حاجی زاده مقدم
زمینه و هدف: ازآنجا که رشد در یک محیط هایپوکسیک اتفاق می افتد، تعجب آور نیست که فاکتورهای القائی هایپوکسی (hifs) می توانند از اجزای مهم پیدایش جنین باشند لذا فعالیت ورزشی در دوران بارداری می تواند با تاثیر برسطوح فاکتور القائی هایپوکسی متعاقبا بر رشد جنین تاثیر بگذارد. بدین منظور ما در این پژوهش به بررسی اثر مکمل سیلیمارین و یک دوره تمرین ورزشی شنا در دوران بارداری در مقابل عوارض ناشی از مسمومیت کادمیوم در سطوح hif-1? و ساختار بافتی ریه نوزادان موش های صحرایی پرداختیم. روش شناسی: مطالعه حاضر از نوع تجربی بوده و آزمودنی ها تعداد 72 سر موش صحرایی باردار نژاد ویستار را تشکیل می دادند که به 9 گروه: پایه، کنترل، کادمیوم، سیلیمارین، تمرین، کادمیوم-سیلیمارین، کادمیوم-تمرین، سیلیمارین-تمرین و کادمیوم-تمرین-سیلیمارین تقسیم شدند. برنامه ی تمرینی شامل 60 دقیقه شنا (1 ساعت در روز، 5 روز در هفته در استخری به ابعاد 100×50×50 سانتی متر) در طول دوران بارداری بود که تا زمان زایمان ادامه داشت. کادمیوم نیز به میزان 400 میلی گرم بر لیتر و به شکل محلول در آب آشامیدنی به طور آزاد در اختیار موش ها قرار می گرفت. به علاوه، میزان 100 میلی گرم بر کیلوگرم سیلیمارین، 3 بار در هفته به صورت زیر پوستی به آزمودنی ها تزریق می شد. سطوح پروتئین hif-1? به روش الایزا و برای اندازه گیری های هیستومتریک از روش معمول تهیه مقاطع بافتی استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل یافته های این پژوهش از آزمون های شاپیرو ویلک، آنالیز واریانس یک طرفه و هالم- سیداک برای مقایسه بین گروه های مختلف در سطح p?0.05 استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان دادند که سطح پروتئین hif-1? ریه در گروه های مختلف تفاوت معنی داری (p?0.05) داشت و میزان آن در گروه های تمرین و سیلیمارین افزایش معنی دار و در گروه کادمیوم کاهش معناداری نسبت به گروه های پایه و کنترل نشان داد. همچنین بررسی های هیستومتریک نشان دهنده ی افزایش معنی دار در ضخامت بافت پوششی برونش و برونشیول، ضخامت طبقه ی عضلانی برونش و برونشیول، تعداد سلولهای جامی شکل، ضخامت دیواره بین آلوئولی و جمعیت نموسیت تیپ ii در دیواره آلوئول و کاهش معنی دار جمعیت نموسیت تیپ i در دیواره آلوئول ریه ی نوزادان گروه کادمیوم در مقایسه با گروه های کنترل بود. بحث و نتیجه گیری: نتایج حاکی از این است که ورزش منظم و مکمل گیری سیلیمارین با جبران کاهش ناشی از کادمیوم سطوح hif-1? ریه ی نوزادان و مقابله با تغییرات بافتی ناشی از این آلاینده قادر به مهار اثرات سمیت تنفسی کادمیوم شدند و این نتیجه می تواند به عنوان راهکاری مناسب در پیشگیری و درمان بیماری های تخریبی بافت ریه و همچنین جلوگیری از تاثیرات مخرب کادمیوم بر جنین در نظر گرفته شود.
فهیمه حسین زاده شادمهر میردار
کادمیوم یک فلز سمی سنگین است. این فلز منجر به آسیب حاد سلولی وبافتی می شود. ارگان مورد هدف آن ریه کلیه کبد و مغز است. کادمیوم می تواند موجب تومور در ریه، پروستات و بیضه ها شود. افزایش جذب اکسیژن در اثر تماس با کادمیوم در بافت های موش دلالت بر این دارد که رادیکال های اکسیژنی مضر در مسمومیت زایی کادمیوم نقش مهمی ایفا می کنند. القایmt در بدن موجود زنده بوسیله انواع استرس های فیزیکی و شیمیایی مرتبط با آسیب اکسایشی، سازگار با عملکرد mt به عنوان یک آنتی اکسیدان می باشد. اثرات ورزش بر روی تولید آنتی اکسیدانها به نوع برنامه تمرینی و شدت و مدت آنها بستگی دارد. درطی تغییرات متابولیکی دوران بارداری، تماس مادر با فلزات سنگین برای عملکرد جفت و سلامت جنین بسیار مهم است. عصاره گیاه سیلیبوم ماریانوم قرنها است که برای درمان اختلالات مربوط به کبد، طحال، ریه و مثانه بکار می رود. عصاره سیلیمارین دارای خواص ضد سرطانی، ضد التهابی و آنتی اکسیدانی است. با توجه به نقش القایی متالوتیونین در سلولهای بدن در واکنش به استرس های فیزیو لوزیک ار جمله بارداری و نیز وجود آلاینده های محیطی مانند کادمیوم در کنار نقش سازنده برخی عوامل انتی اکسیدانی مانند سیلیمارین و اهمیت تمرینات ورزشی متعادل و زیر بیشینه و کم خطر مانند شنا،محقق در صدد است به این پرسش پاسخ دهد که یک دوره تمرین ورزشی شنای استقامتی زیر بیشینه و استفاده از مکمل سیلیمارین،چه تاثیری بر میزان فعالیت متالوتیونین ریه نوزادان مو ش های باردار در طی دوران بارداری و شیر دهی در معرض مسمومیت کادمیوم دارد؟
رضا بذار هتکه لوئی شادمهر میردار
زمینه و هدف: آپوپتوز فرآیند مرگ فیزیولوژیک سلول ها می باشد ورزش, مکمل گیاهی پر سیاوشان و هایپوکسی بر آپوپتوز تاثیر گذارهستند هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر یک دوره کاهش بار تمرینی با مکمل گیاهی پر سیاوشان بر آپوپتوز بافت پوششی راههای هوایی (نایژه و نایژک) در پی یک دوره تمرین اینتروال و هایپوباریک هایپوکسی بود.
ام البنین فلاحتی شادمهر میردار
چکیده ندارد.
مایده سادات رییسی شادمهر میردار
چکیده ندارد.
روزبه عرب پور شادمهر میردار
چکیده ندارد.
علیرضا یوسفی شادمهر میردار
چکیده ندارد.
فائزه خسروی ولی الله دبیدی روشن
هدف این پژوهش مطالعه تاثیر 4 هفته بی تمرینی و تمرین مجدد به دنبال 8 هفته تمربن تداومی بر برخی شاخص های هموستازی در موش های صحرایی بوده است. به همین منظور 56 سر موش صحرایی با شرایط وزنی و سنی مشابه (وزن 5±296 گرم و سن 3 ماه) انتخاب و به طور تصادفی به گروه های تمرینی وکنترل (زیر گروه های مربوطه شامل سطوح پایه، مرحله بی تمرینی، مرحله تمرین مجدد) و همچنین گروه تمرینی جدید تقسیم شدند. پروتکل تمرینی ابتدا به مدت 8 هفته و هفته ای 5 جلسه و هر جلسه با سرعت و مدت تعیین شده اجرا شد. سپس پروتکل بی تمرینی برای مدت 4 هفته و پس از آن پروتکل 4 هفته ای تمرین مجدد اجرا شد.آنگاه خون گیری پروتکل های بی تمرینی و تمرین مجدد در سطوح پایه به دنبال 12 تا 24 ساعت ناشتایی در 3 مرحله با شرایط مشابه انجام گرفت. فیبرینوژن و aptt به ترتیب به روش های clauss و زمان لخته شدن پلاسما بر حسب ثانیه و pai-1 و t-pa نیز به روش elisa اندازه گیری شدند.داده ها با استفاده از آزمون اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی lsd و t مستقل و برای بررسی تغییرات شاخص های هموستازی بین سه گروه در مرحله تمرین مجدد نیز از آنالیز واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح p≤0/05 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد بی تمرینی باعث افزایش قابل توجه مقادیر فیبرینوژن و کاهش غیر معنی دار درaptt شد که این تغییرات در گروه کنترل مشهودتر بوده است. تمرین مجدد 4 هفته ای نیز باعث کاهش قابل توجه فیبرینوژن شد، در حالی که تغییر قابل توجهی در مقادیر aptt ایجاد نکرد. از سوی دیگر 4 هفته بی تمرینی باعث افزایش pai-1 و کاهش t-pa شد اما تمرین مجدد باعث مهار این افزایش شده است. با توجه به ابن نتایج می توان گفت بی تمرینی می تواند بر اثرات مطلوب ناشی از تمرین بر دستگاه انعقادی تاثیر بگذارد، به علاوه تمرین مجدد تاثیر اندکی به ویژه در دستگاه انعقادی می گذارد.
فاطمه صغری ملکی ولی الله دبیدی روشن
هدف این پژوهش بررسی اثرات حاد و مزمن یک دوره تمرین استقامتی فزاینده بر برخی شاخص های دستگاه هموستازی موش های صحرایی نرجوان نژاد ویستار بود. به همین منظور، 48 سر موش صحرایی انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تمرینی و کنترل و زیر گروه های مربوطه تقسیم شدند. گروه تمرینی به مدت 8 هفته (هفته ای 5 جلسه و هر جلسه با سرعت و مدت پیشرونده) تمرین دویدن روی نوارگردان را اجرا کردند. گروه تمرین وامانده ساز نیز دویدن روی نوار گردان بدون شیب را به صورت 5 دقیقه دویدن با سرعت 20 متر در دقیقه، 10 دقیقه دویدن با سرعت 25 متر بر دقیقه و سپس با سرعت 30 متر بر دقیقه تا رسیدن به واماندگی در قبل و پس از 8 هفته تمرین اجرا کردند. خون گیری به دنبال 12 ساعت ناشتایی شبانه، در چهار مرحله پایه، وامانده ساز اولیه ، بعد از 8 هفته تمرین و وامانده ساز ثانویه انجام شد. برای آنالیز آزمایشگاهی مقادیر فیبرینوژن و aptt از روش انعقادی و برای t-pa، pai-1 از روش الایزا استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون t مستقل و آنالیز واریانس دو طرفه در اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبیlsd در سطح 0/05 ≥p تحلیل شد. نتایج نشان داد که آزمون های وامانده ساز باعث کاهش مقادیر فیبرینوژن و t-pa و aptt و افزایش مقادیر pai-1 شده است. از سوی دیگر، 8 هفته تمرین استقامتی نیز باعث کاهش پاسخ مقادیر فیبرینوژن و aptt گروه تمرینی به دنبال یک پروتکل وامانده ساز در گروه تمرینی شده است. به علاوه، تغییرات ناشی از آزمون وامانده ساز مقادیر فیبرینوژن و aptt در گروه تمرینی در مقایسه با گروه کنترل نیز معنادار بوده است. همچنین 8 هفته تمرین استقامتی تغییر معناداری در مقادیر استراحتی aptt و t-paو غیر معناداری در فیبرینوژن و pai-1 در گروه تمرینی در مقایسه با گروه کنترل ایجاد کرده است. بر اساس این یافته ها می توان گفت یک جلسه تمرین وامانده ساز باعث تحریک فرایند انعقاد می شود و انجام تمرین استقامتی با شدت متوسط می تواند تاثیر مطلوبی بر خرابی ناشی از تمرینات حاد روی دستگاه هموستازی بگذارد و از بروز حوادث ترومبوزی پیشگیری نماید.
مجید نجابت شادمهر میردار
هدف این پژوهش بررسی اثر یک جلسه فعالیت استقامتی وامانده ساز بر برخی از شاخص های انعقادی موش های نر قبل و بعد از بلوغ بود. آزمودنی های این پژوهش شامل 63 سر موش نابالغ (5 هفته)، بالغ (14 هفته) و موش هایی بود که دوران بلوغ (9 هفته) خود را می گذراندند. برنامه تمرینی استقامتی وامانده ساز شامل 5 دقیقه دویدن با سرعت 20 متر در دقیقه بر روی نوارگردان بدون شیب و سپس 10 دقیقه با سرعت 25 متر در دقیقه و در نهایت 30 متر در دقیقه تا واماندگی کامل بود. بعد از بی هوشی، خونگیری مستقیم از قلب انجام گرفت و مقادیر فیبرینوژن، aptt، pt و شمارش پلاکتی آنان قبل، بلافاصله و 24 ساعت پس از فعالیت مورد نظر با شیوه های استاندارد ارزیابی شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون آنالیز و واریانس یک طرفه و توکی در سطح معناداری 05/0p< انجام شد. یافته های پژوهش نشان داد در حالیکه یک جلسه فعالیت استقامتی وامانده ساز در موش های بالغ و نابالغ منجر به کاهش معنادار فیبرینوژن بلافاصله بعد از فعالیت می گردد، بطور معکوسی این مقادیر در موش های دوران بلوغ افزایش می یابد. همچنین مقادیر aptt و pt تنها در گروه موش هایی که دوران بلوغ خود را می گذراندند کاهش معنادار داشته است. مقادیر شمارش پلاکتی نیز تنها در گروه موش های دوران بلوغ و در 24 ساعت پس از آزمون کاهش معنادار داشته است. بطور خلاصه با توجه به رابطه ای که بین aptt کوتاه زمان و سطوح افزایش یافته فیبرینوژن پلاسما با خطرات ترومبوامبولیسم و احتمال شیوع بیماری های قلبی و عروقی وجود دارد، به نظر می رسد انجام فعالیت استقامتی وامانده ساز در افراد غیر فعال به ویژه در گروه سنی دوران بلوغ باید با ملاحظات ویژه همراه باشد.
یونس کلابی شادمهر میردار
هدف این پژوهش بررسی رابطه برخی شاخص های فیزیولوژیکی و آنتروپومتریکی با کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی افراد میانسال سالم بود. بدین منظور 146 داوطلب (سن، 10/1±48 سال؛ قد، 3/7±174/4 سانتی متر؛ وزن، 4/3±79/6 کیلوگرم؛ vo2max، 8/1±27/4 میلی لیتر در کیلوگرم در دقیقه) از بین دبیران مرد آموزش و پرورش شهرستان بجنورد که از لحاظ جسمی و روحی در سلامت کامل بودند، در این مطالعه شرکت کردند. کیفیت زندگی آزمودنی ها با استفاده از پرسش نامه استاندارد کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی (36-sf) اندازه گیری شد. اکسیژن مصرفی بیشینه (vo2max)، شاخص توده بدن (bmi)، نسبت محیط کمر به لگن(whr) و غلظت چربی های خون (ldl،hdl، تری گلیسیرید و کلسترول) آزمودنی ها نیز اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیری در سطح (0/05≥pمورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته های پژوهش نشان داد که کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی در هر دو بعد جسمانی و روانی با متغیر vo2max ارتباط مثبت و معنی دار (0/05≥p) و با دیگر متغیرها ارتباط منفی و معنی داری دارد (0/05≥p). با این حال، در مدل تحلیل رگرسیون، فقط متغیرهای vo2max، whr و hdl توانستند در حدود 54 درصد از تغییرات بعد جسمانی را تبیین کنند و در بعد روانی نیز فقط متغیرهای vo2max و whr توانستند در حدود 54 درصد از تغییرات را پیش بینی نمایند (0/05≥p). به طور کلی بر اساس یافته های این پژوهش به نظر می رسد مقادیر دو متغیر vo2max و whr به عنوان دو شاخص غیر تهاجمی می توانند نشانه های موثر و قابل قبولی از کاهش سلامتی جسمانی و روانی فرد و کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی باشند.
طلا جولازاده ولی الله دبیدی روشن
استرس اکسایشی ناشی از ورزش می تواند باعث تحریک آسیب سلولی در اندام های فعال شود. مطالعات قبلی نشان دادند متالوتیونئین(mt) یک اثر حفاظتی را در سلول هایی از قبیل کلیه،کبد و عضله اسکلتی در برابر استرس اکسایشی و آپوپتوزیس اعمال می کند، اما اثر آن بر قلب کاملا مشخص نیست. برای مطالعه اثر 8 هفته تمرین استقامتی و فعالیت های وامانده ساز در قبل و پس از آن، 48 سر موش صحرایی به صورت تصادفی به 6 گروه (هر گروه شامل 8 سر موش) تقسیم شدند. موش ها برنامه تمرینی پیش رونده را با سرعت 15 تا 22 متر در دقیقه و مدت 25 تا 64 دقیقه برای مدت 8 هفته و 5 جلسه در هفته و یا فعالیت های وامانده ساز را با سرعت فزاینده 20 تا 30 متر در دقیقه اجرا کردند. پس از سنجش mt2 و پراکسیداسیون لیپیدی به ترتیب با استفاده از روش های رادیوایمنواسی و tbars در بافت هموژنیزه شده قلب مشخص شد اجرای فعالیت های وامانده ساز باعث افزایش معنی دار مقادیر mt2 و mda شد. به علاوه، هرچند اجرای 8 هفته تمرین استقامتی تغییر معنی داری در سطوح استراحتی mt2 و mda گروه تمرینی و همچنین در مقایسه با گروه کنترل ایجاد نکرد، اما باعث کاهش پاسخ mt2 و mda به فعالیت وامانده ساز در بار کار برابر شد. مطالعه حاضر برای نخستین بار نشان داد mt2 قلبی با استرس ناشی از فعالیت شدید تحریک می شود و سازگاری با تمرینات منظم ورزشی از طریق کاهش استرس اکسایشی می تواند باعث کاهش آسیب به سلول های عضله قلبی شود. با این وجود، مطالعات بیشتری برای بررسی نقش mt2 در سلول های قلبی نیاز است.
حمید همدانی شادمهر میردار
تاثیر یک دوره تمرین استقامتی بر برخی از شاخص های انعقادی درموشهای صحرایی نر بالغ و نابالغ نژاد ویستار شروع بیماری های قلبی- عروقی از دوران کودکی بوده و شیوع بیشتری در مردان جوان نسبت به زنان جوان دارد. با توجه به اهمیت فعالیت بدنی و بلوغ بر شاخص های انعقادی، هدف این پژوهش بررسی اثر یک دوره تمرینات ورزشی استقامتی بر برخی از شاخص های انعقادی در موش های صحرایی نر بالغ و نابالغ با نژاد ویستار بود. آزمودنی های این پژوهش 50 سر موش صحرایی نر21 روزه با نژاد ویستار بودند که به طور تصادفی به سه گروه کنترل(26 سر موش) و سه گروه تجربی (24 سر موش) تقسیم شدند. برنامه تمرینی به مدت 4 و 8 هفته و با شدت تقریبی 55 تا 75 درصد vo2max در نظر گرفته شد. خون گیری از تمام گروه ها برای اندازه گیری شاخص های انعقادی، قبل و پس از تمرین و با روش های استاندارد انجام شد. به منظور بررسی تاثیر تمرینات استقامتی و بلوغ بر شاخص های مورد نظر در هر یک از گروه ها ی تمرین با گروه های کنترل به سبب مستقل بودن گروه ها و مقایسه دو به دو گروه ها در فرضیات پژوهش از آزمون t مستقل و تغییرات بین گروهی گروه های تمرین وکنترل با استفاده از آزمون آنووا و توکی با سطح معنی داری آماری (p<0/05) در نظر گرفته شد. یافته های پژوهش نشان داد که 4 هفته تمرین استقامتی سبب افزایش فیبرینوژن در گروه های تجربی دوران بلوغ و بالغ شد و 8 هفته تمرین منجر به کاهش این شاخص در گروه تجربی بالغ شد. از سوی دیگر 4 و 8 هفته تمرین استقامتی منجر به کاهش مقادیر pt, aptt وplt در تمام گروه های تجربی شد. با توجه به این یافته ها می توان گفت که حتی تمرینات ورزشی سبک (گروه تجربی دوران بلوغ) و متوسط (تجربی بالغ) با 55 تا 75% حداکثر اکسیژن مصرفی می تواند در افزایش انعقاد خون بویژه در سنین مورد مطالعه موثر باشد .
رضا خلیلی مهدیرجی شادمهر میردار
امروزه امر خطیر داوری از چنان جایگاه ویژه ای برخوردار است که نگرش پژوهش بر زوایای مختلف در عملکرد داور یافتن راهکارهای مناسب در این زمینه نقش تعیین کننده ای در موفقیت وی و در نتیجه افزایش کیفیت رشته های مختلف ورزشی از جمله فوتبال دارد. بدیهی است این مهم در صورتی ممکن خواهد بود که داوران میادین ورزشی از یک جامعیت مطلوب جسمانی، علمی اخلاقی روانی و ... برخوردار باشند از سوی دیگر بدلیل نیاز به وجود شاخصها و معیارهای دقیق علمی که بتوان با ارزیابی صحیح و عینی برآن استناد کرد موجب گردید تا محقق درصدد برآید به بررسی پرسشهای موجود در این خصوص بپردازد و آنها را در قالب فرضیه های تحقیق به آزمون بگذارد.