نام پژوهشگر: بهرام هادیان
بهرام هادیان محمد عموزاده
این تحقیق به بررسی ابزار نحوی نمود ساختار اطلاعاتی در نوشتار زبان فارسی در سه سیاق متفاوت مقالههای علمی، داستان کوتاه و متون خبری روزنامهها میپردازد. چارچوب نظری این پایاننامه را نظریه ساختار اطلاعاتی لمبرشت فراهم میسازد. منظور از ابزار نحوی در این پژوهش ساختهای نحوی مجهول، مبتداسازی، اسنادیشده و شبهاسنادیشده است. برای جمعآوری دادههای این تحقیق، برای سیاق داستان، از 1 داستان کوتاه منتخب جایزه ادبی دفاع مقدس ، برای سیاق متون علمی از ده مقال? زبانشناسی در زمینه تحلیل گفتمان و برای سیاق متون خبری با همان حجم پیکره، از سه روزنامه متفاوت همشهری، آفتاب یزد و اطلاعات استفاده شده است. دادههای مستخرج از این متون یک به یک در چارچوب نظریه ساختار اطلاعاتی لمبرشت مورد تحلیل قرار گرفته و نوع کانون و موضوع کاربردشناختی در آنها تعیین گردیده است. سپس بسامد وقوع هر ساخت نحوی در هر سیاق اندازهگیری شده و در فصل پنجم پایاننامه تبیین و تفاوت مشاهده شده در بسامد وقوع این ساختها در سیاقهای مختلف، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. این پژوهش نشان میدهد که بسامد ساخت مجهول در مقایسه با ساختهای دیگر در سیاق متون علمی تفاوت معناداری دارد. بررسی های انجام شده در این تحقیق نشان میدهد که بسامد بالای این ساخت در مقالههای علمی از یک سو با کارکرد اصلی این ساخت یعنی حذف یا کمرنگ کردن نقش عامل در جمله و از سوی دیگر با اصل رعایت بیطرفی و عینیت در نوشتههای علمی مرتبط است. به عبارت دیگر در نوشتههای علمی که رویداد بنیاد بوده از ساخت مجهول بیشتر استفاده شده در حالی که در متون داستانی که عاملبنیاد است و عامل و شخصیتهای یک روایت در آن نقش پررنگی دارند، از ساخت مجهول بسیار کمتر استفاده شده است. بعلاوه مشخص شد که ویژگی دیگر متون مقالههای علمی که باعث کاربرد بیشتر ساخت مجهول در این نوع سیاق میشود، حجم و بار اطلاعاتی است که متون و جملات این نوع نوشتهها دارند. به عبارت دیگر در مقایسه با سیاق داستان کوتاه، بار اطلاعاتی جملات در مقالههای علمی بسیار بیشتر است. این بار اطلاعاتی سنگین منجر به تولید جملات بلند، پیچیده و مرکب در این مقالات میشود که با توجه به این ویژگی، نویسنده این نوع مقالات برای ایجاد انسجام و پیوستگی بین جملات در متن، ناگزیر از استفاده از جملات مجهول است زیرا یکی از کارکردهای چنین ساختی ارتقای مفعول یک جمله معلوم به عنوان اطلاع از پیشمعلوم در جمله مجهول است. بنابراین این کارکرد مجهول به نویسنده این امکان را میدهد که ارتباط موضوعی بین جملات را حفظ کرده و جریان اطلاعات را در متن مقالههای علمی روان کند. از جمله دیگر یافتههای این پژوهش کاربرد بسیار کم ساختهای اسنادی و شبهاسنادی در هر سه سیاق در زبان فارسی است. در این ارتباط بررسی دادههای نشان داد که کارکرد اصلی این دو ساخت، ایجاد تاکید تقابلی بر روی یکی از سازههای جمله است. اما در زبان فارسی این کارکرد نقشی، معمولاً توسط ساخت نحوی مبتداسازی انجام میشود زیرا زبان فارسی دارای ترتیب واژگان منعطف است که این ویژگی، امکان ارتقای یک سازه به جایگاه آغازین جمله را به منظور تاکید تقابلی فراهم میسازد. در نتیجه بسامد کم ساختهای اسنادی و شبهاسنادی در نوشتار زبان فارسی با بسامد بالای ساخت مبتداسازی در این زبان مرتبط است که هر دو نقش ایجاد تاکید تقابلی را دارند اما در زبان فارسی از فرایند مبتداسازی برای این کارکرد استفاده میشود زیرا در ساخت مبتداسازی شده یک جمله ساده بکار میرود در حالی که ساختهای اسنادی و شبهاسنادی نیازمند جملهای مرکب از دو بند است. اصل حاکم در تفاوت مشاهده شده در بسامد وقوع این دو ساخت نحوی، اصل اقتصاد زبانی است.
بهرام هادیان فردوس آقاگلزاده
چکیده ندارد.