نام پژوهشگر: علیرضا سفیانیان
ابراهیم گویلی محمدرضا وهابی
در تعیین شایستگی مرتع، برای هر نوع کاربری بایستی به قابلیت ها و ظرفیت های موجود اکوسیستم مرتع، با هدف حفاظت پایدار توجه شود. هدف از این تحقیق شناخت قابلیت ها و استعدادهای مراتع حوضه آبخیز سرداب-سیبک و ارزیابی و تعیین طبقات شایستگی مراتع منطقه برای کاربری چرای گوسفندمی باشد. برای این منظور، مدل شایستگی استفاده چرائی دام (گوسفند) با استفاده از روش پیشنهادی فائو (1991) تعیین گردید و جهت تلفیق لایه های اطلاعاتی در کلیه مراحل این تحقیق از محیط gis استفاده شد. در این تحقیق، سه معیار حساسیت خاک به فرسایش، منابع آب و تولید علوفه، برای تعیین شایستگی نهایی مرتع در نظر گرفته شد. برای تعیین شایستگی از نظر حساسیت خاک به فرسایش از مدل mpsiac استفاده شد. جهت بررسی منابع آب پارامترهای کمیت، کیفیت و دسترسی به منابع آب، استفاده شد. از نظر مدل تولید علوفه نیز، شاخص نسبت علوفه قابل دسترس دام از کل علوفه تولیدی در هر تیپ گیاهی بررسی شد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که 17/86 درصد مراتع منطقه با توجه به معیار حساسیت خاک به فرسایش در طبقه شایستگی متوسط (2s) و 13/83 درصد در طبقه شایستگی کم (3s) قرار گرفت. تمامی مراتع منطقه از نظر کمیت و کیفیت منابع آبی در طبقه شایستگی خوب (1s)، اما به دلیل کوهستانی بودن منطقه و شیب زیاد،25/53 درصد مراتع منطقه به لحاظ دسترسی به منابع آبی در طبقه شایستگی متوسط (2s) و 2/81 درصد در طبقه غیر شایسته (n) (به دلیل شیب بالای 60 درصد) و بقیه (71/64 درصد) در طبقه شایستگی خوب (1s) قرار گرفت. در مدل تولید علوفه، 96 درصد مراتع منطقه در طبقه شایستگی کم (3s) و تنها 4 درصد در طبقه شایستگی متوسط (2s) واقع شد. بر اساس این بررسی مهم ترین عامل موثر در کاهش شایستگی مراتع منطقه کم بودن میزان علوفه قابل دسترس دام به دلایلی از قبیل، تولید ناچیز گیاهان کلاس های i وii، پایین بودن درصد خوشخوراکی و حد بهره برداری مجاز می باشد. با توجه به جمعیت دام موجود در مراتع منطقه (22170 واحد دامی) و 15989 واحد دامی ظرفیت چرا و همچنین با توجه به روند تخریب شدید در اثر چرای مفرط، استفاده از روشی که محدودیت بیشتری برای علوفه ایجاد می کند، می تواند در صورت عملیاتی شدن به بهبود وضعیت مراتع منطقه کمک کند
لقمان خداکرمی علیرضا سفیانیان
چکیده افزایش فعالیت های کشاورزی توام با تولید آلاینده ها یکی از مشکلات جدی و در حال گسترش پیش روی انسان عصر حاضر است. در میان آلاینده های کشاورزی فلزات سنگین به دلیل غیر قابل تجزیه بودن و اثرات فیزیولوژیکی که بر موجودات زنده در غلظت های کم دارند، از اهمیت خاصی برخوردارند. این عناصر به دلیل تحرک کم به مرور در خاک انباشته می شوند. انباشت این عناصر در خاک در نهایت باعث ورود آنها به چرخه غذایی و تهدید سلامت انسان و حیوانات می شود. لذا بررسی توزیع غلظت عناصر سنگین ، تهیه نقشه احتمال آلودگی و نقشه های ارزیابی ریسک آلودگی جهت پایش آلودگی خاک و حفظ کیفیت محیط زیست ضروری است و باید مد نظر محققین و برنامه ریزان در سطوح مختلف مدیریتی قرار گیرد. این تحقیق با هدف بررسی اثر کاربری اراضی کشاورزی بر میزان غلظت فلزات سنگین از جمله روی، کادمیوم، نیکل، سرب، مس، کروم، کبالت، آرسنیک، وانادیوم و آهن و تهیه نقشه پتانسیل آلودگی خاک، نقشه احتمال آلودگی و نقشه ریسک آلودگی به این عناصر در مناطق مورد مطالعه با استفاده از داده های جمع آوری شده، سیستم اطلاعات جغرافیایی، زمین آمار و سنجش از دور انجام گرفت. با استفاده از روش نمونه برداری سیستماتیک تصادفی طبقه بندی شده 135 نمونه خاک سطحی (20-0 سانتیمتری) از منطقه ای به وسعت7262 کیلومتر مربع جمع آوری گردید و غلظت کل عناصر، خصوصیات خاک شامل ph، ماده آلی، در صد رس و سیلت و شن در آنها اندازه گیری شد. برای پهنه بندی غلظت فلزات سنگین از روش های زمین آمار استفاده شد و با کمک آنالیز همبستگی مکانی، مناسبترین روش پهنه بندی با استفاده از توابع(mean absolute error ) و(mean bias error) انتخاب گردید. نقشه پهنه بندی روی، وانادیوم و سرب با استفاده از روش کریجینگ گسسته و مدل نمایی، فلز آرسنیک با استفاده از روش کریجینگ معمولی و مدل بیضوی، فلزات کادمیوم و مس با استفاده از روش تابع پایه شعاعی و کروم، آهن، کبالت و نیکل با استفاده از روش کرگینگ معمولی و مدل نمایی تهیه شد. همچنین برای تهیه نقشه های احتمال آلودگی فلزات، ساختار مکانی متغیرها و اعتبار واریوگرام مربوط به هر کدام از فلزات سنگین بررسی شده و در نهایت بهترین مدل و مناسبترین روش پهنه بندی انتخاب شد. همچنین برای بررسی تجزیه و تحلیل نقشه توزیع غلظت فلزات وتهیه نقشه ریسک آلودگی از سری زمانی تصاویر ماهواره ای استفاده شد. به این منظور 5 سری زمانی از تصاویر ماهواره irsp6 از سنجنده awifs (6 مارس، 3 آوریل، 27 آوریل، 9 ژوئن، 18 ژولای و 16 آگوست ) تهیه شد. با استفاده از انواع روشهای طبقه بندی متداول و پیشرفته تصاویر ماهواره ای نقشه های کاربری اراضی سال 2008 منطقه تهیه شد در نهایت نقشه حاصل از روش طبقه بندی فازی به دلیل داشتن ضریب کاپای بیشتر به عنوان نقشه کاربری اراضی نهایی انتخاب شد. تجزیه و تحلیل نقشه پهنه بندی فلزات سنگین مورد مطالعه با کمک نقشه های کمکی gis و سنجش از دور، نشان داد آرسنیک، کادمیوم، روی، سرب و مس منشأ زمین شناسی و کشاورزی دارند، آهن، کروم، کبالت، نیکل و وانادیوم از سنگ بستر منشأ می شوند ولی فعالیت های کشاورزی به دلیل مصرف بیش از حد کودهای شیمیایی می تواند باعث افزایش هر چه بیشتر این عناصر در خاک شود. نتایج حاصل از نقشه پهنه بندی احتمال آلودگی نشان داد غلظت کادمیوم در کل منطقه مورد مطالعه کمتر از حد آستانه، غلظت عناصر کروم، کبالت و مس بالاتر از حد آستانه و همچنین غلظت عناصر سرب، وانادیوم، روی، آهن، نیکل و آرسنیک به ترتیب در 45/95، 23/94، 23/93، 07/88، 65/81 و 19/71 درصد از وسعت منطقه بالاتر از حد آستانه تعیین شده می باشد. به منظور به دست آوردن احتمال ورود عناصر سنگین به زنجیره غذایی و آسیب رساندن به انسان نقشه ارزیابی ریسک آلودگی خاک به فلزات سنگین با توجه به فاکتورهای موثر یعنی نقشه احتمال آلودگی، نقشه الگوی کشت و فاکتورهای فیزیکی و شیمیایی (درصد ماده آلی، اسیدیته و درصد رس خاک ) موثر بر قابلیت جذب وتحرک فلزات سنگین با استفاده از روش فازی ( عملگر or و and ) و روش (wlc) تهیه شد. بر اساس عملگر andروش فازی، 53/0 درصد از وسعت منطقه مورد مطالعه دارای ریسک آلودگی بالا (1-7/0) نسبت به فاکتور 1 (نیکل، کبالت، کروم، سرب، وانادیوم، روی و آهن) بوده و بر اساس عملگر or روش فازی، 28/92 درصد از وسعت منطقه مورد مطالعه دارای ریسک آلودگی بالا (1-7/0) نسبت به همین فاکتور می باشد. همچنین روش ترکیب خطی وزنی نشان داد که 74/19 درصد از وسعت منطقه مورد مطالعه دارای ریسک آلودگی بالا (1-7/0) می باشد.
آزاده زایری امیرانی علیرضا سفیانیان
با توجه به اینکه شهرنشینی فرآیند اجتناب ناپذیری است، می توان با برنامه ریزی کاربری اراضی شهری و آمایش سرزمین، رشد شهری را در مناسب ترین جهت هدایت کرد.. همچنین سطوح نفوذ ناپذیر از شاخص های شهری شدن هستند. این سطوح تاثیرات زیادی بر اکولوژی شهری از جمله : ایجاد جزیره گرمای شهری، محدودیت در تصفیه و نفوذ آب در خاک، افزایش رواناب های آلوده و افزایش فرسایش در پایین دست حوزه آبخیز را به دنبال دارند. داده های سنجش از دور و سامانه اطلاعات جغرافیایی در شناسایی و آنالیز تغییرات کاربری و پوشش اراضی به طور وسیع به کار گرفته می شوند. آشکارسازی صحیح تغییرات اشکال سطح زمین، درک بهتری از ارتباط و واکنش بین انسان و پدیده های طبیعی جهت مدیریت بهتر منابع را فراهم می کند. روش های مختلفی برای آشکارسازی تغییرات کاربری و پوشش اراضی وجود دارد، برخی از این روش ها عبارتند از مقایسات بعد از طبقه بندی، آنالیز مولفه اصلی، تفاضل ، نسبت و رگرسیون تصویر زمانی، آنالیز برداری تغییر و ... هدف این بررسی، آشکارسازی تغییرات پوشش و کاربری اراضی اصفهان بین سال های 1351 تا 1387 است. تصاویر ماهواره ای mss مربوط به سال های 1351 و 1366 ، تصاویر ماهواره ای tm و etm+ ماهواره لندست به ترتیب مربوط به سال های 1369 و 1380 و نیز تصاویر ماهواره ای liss-iii و awifs ماهواره irs-1d مربوط به سال 1387 در این مطالعه به کار گرفته شد. برای انجام تحقیق، ابتدا تمامی تصاویر ماهواره ای با معادله چند جمله ای درجه یک به روش نزدیک ترین همسایه تصحیح هندسی شدند. به منظور طبقه بندی تصاویر از روش های طبقه بندی حداکثر احتمال، فازی artmap، شبکه پرسپترون چند لایه، شبکه عصبی خود سازمان ده و تصمیم گیری درختی استفاده شد. در نهایت نقشه های پوشش اراضی در 5 طبقه تهیه گردیدند که عبارت بودند از آب ( رودخانه)، منطقه مسکونی، اراضی بایر، پوشش گیاهی و جاده. برای برآورد صحت تمامی نقشه ها از ماتریس خطا استفاده شد. دقت کلی نقشه های پوشش اراضی که با استفاده از روش شبکه پرسپترون چند لایه طبقه بندی شدند بالاترین میزان را به خود اختصاص داد . در مرحله بعد ماتریس تغییرات از طریق مقایسه نقشه پوشش اراضی هر سال و با نقشه های سال بعد تولید شد. برای آشکارسازی تغییرات از روش مقایسه بعد از طبقه بندی و نیز روش های پیش از طبقه بندی استفاده شد. به منظور آشکارسازی تغییرات به روش پیش از طبقه بندی پس از تصحیح هندسی تصاویر، تصحیح رادیومترک اعمال گردید. در این مطالعه روش های رادیومترک شامل تفریق، نسبت و رگرسیون تصویر به کار برده شد. همچنین تغییرات پوشش اراضی با استفاده از تکنیک آشکارسازی برداری تغییرات صورت گرفت. به طور کلی نتایج نشان می دهند که روش های پیش از طبقه بندی برای آشکارسازی تغییرات پوشش اراضی در مناطق شهری با تنوع زیاد پوشش صحت کم تری نسبت به روش های پس از طبقه بندی دارند، ولی از بین این روش ها تفریق تصویر از دقت بیشتری نسبت به بقیه برخوردار است. نتایج آشکارسازی تغییرات نشان می دهد سطوح نفوذ ناپذیر با مساحت 8434 هکتار در سال 1351 به مساحت 15321 هکتار در سال 1387 افزایش یافته است.
ملیحه السادات مدنیان علیرضا سفیانیان
آشکارسازی تغییرات، فرآیند شناسایی تفاوت ها در وضعیت یک شیء یا پدیده به وسیله مشاهده آن در زمان های متفاوت است. آشکارسازی دقیق و به موقع تغییرات سیما و پستی و بلندی های سطح زمین، پایه ای برای فهم بهتر روابط، برهمکنش های انسان و پدیده های طبیعی برای مدیریت و استفاده بهتر از منابع را فراهم می آورد. در 10 سال گذشته بیشتر توجهات به تغییر پوشش و کاربری اراضی شهری معطوف شده است زیرا اکوسیستم های شهری تا حد زیادی از فعالیت های بشر تأثیر گرفته و ارتباط نزدیکی با زندگی تقریباً نیمی از مردم جهان دارند. تحقیق و پژوهش درباره تغییر پوشش و کاربری اراضی یکی از جنبه های مهم تغییر جهانی و مطالعات گرمایش جهانی شده زیرا تغییر پوشش و کاربری اراضی به خاطر اثرات متقابل آن با اقلیم، فرآیندهای اکوسیستم، چرخه های زی- زمین- شیمیایی، تنوع زیستی و مهمتر از همه فعالیت های بشر عامل مهمی برای تغییر جهانی می باشد. داده های سنجش از دور طی دهه های گذشته به دلیل مزایایی نظیر اکتساب مکرر داده ها، دید اجمالی و فرمت رقومی مناسب برای پردازش های کامپیوتری، مهمترین منبع برای کاربردهای گوناگون آشکارسازی تغییرات به شمار می روند. اخیراً سنجش از دور در ترکیب با سامانه های اطلاعات جغرافیایی و سیستم های مکانیاب جهانی برای ارزیابی تغییر پوشش اراضی به صورت موثرتری نسبت به استفاده تنها از داده های سنجش از دور به کار می رود. همچنین ابزار مناسبی در نقشه سازی مناطق شهری و منبع داده ای برای تجزیه و تحلیل و مدلسازی رشد شهری و تغییر پوشش و کاربری اراضی محسوب می گردد. روش های گوناگونی برای آشکارسازی تغییرات وجود دارد. برخی از محققین دورسنجی این روش ها را در 2 دسته کلی آشکارسازی تغییرات پیش از طبقه-بندی و آشکارسازی تغییرات پس از طبقه بندی گروه بندی می کنند. روش های پیش از طبقه بندی نظیر تفریق تصویر، تقسیم، رگرسیون و آنالیز بردار تغییر که ابتدا تغییر را شناسایی کرده و سپس تغییرات آشکار شده را به کلاس ها اختصاص می دهند، اطلاعاتی راجع به وجود و عدم وجود تغییر و گاهی بزرگی تغییرات فراهم کرده اما طبیعت تغییرات را مشخص نمی کنند. درحالیکه تکنیک-های پس از طبقه بندی مانند طبقه بندی به روش حداکثر احتمال و شبکه های عصبی مصنوعی ابتدا کلاس ها را مشخص کرده و پس از آن نوع تغییرات را بین طبقات مختلف شناسایی می کنند. هدف از این مطالعه بررسی صحت و کارایی روش های مختلف آشکارسازی تغییرات پوشش اراضی در حاشیه رودخانه زاینده رود با استفاده از فن آوریهای gis و سنجش از دور می باشد. منطقه مورد مطالعه در بخش غربی شهر اصفهان و حاشیه رودخانه زاینده-رود واقع گردیده و در طی چند دهه گذشته دستخوش تغییرات زیادی شده است. در این مطالعه برای بررسی تغییرات پوشش اراضی طی سال های 1351 تا 1387 از تصاویر mss سالهای 1351 و 1366، تصویر سنجنده tm سال 1369، تصویر سنجنده etm+ سال 1380، تصاویر awifs و liss-iii ماهواره irs-p6 سال 1387 و روشهای آشکارسازی تغییرات پیش از طبقه بندی و پس از طبقه بندی استفاده گردید. در ابتدا، تصحیح هندسی بر روی کلیه تصاویر اعمال شد. بدین منظور از نقشه های توپوگرافی با مقیاس 1:25000 و تصاویر ماهواره ای و روش نمونه گیری مجدد نزدیکترین همسایه استفاده گردید. میزان خطای میانگین مربعات برای همه تصاویر ماهواره ای کمتر از یک پیکسل برآورد گردید. پیش از اجرای روش های آشکارسازی تغییرات پیش از طبقه بندی، کلیه تصاویر از نظر رادیومتریک نرمال شدند. پس از انتخاب بهترین باندها و اعداد آستانه، روش های تفریق، تقسیم، رگرسیون ، آنالیز بردار تغییر و روش فازی اجرا شدند. در بین روش های مذکور روش تقسیم دارای بیشترین صحت کلی بود. ضمناً نتایج نشان داد که روش فازی جایگزین مناسبی برای تکینک سطح آستانه می-باشد. به منظور اجرای روش های آشکارسازی پس از طبقه بندی، با استفاده از تصاویر رنگی کاذب و عکس های هوایی 6 طبقه رودخانه، اراضی بایر، اراضی کشاورزی، مناطق شهری، کوه و اتوبان انتخاب گردید و سپس روش های طبقه بندی نظارت شده و شبکه عصبی مصنوعی بر روی تصاویر اعمال شد. نتایج نشان داد که نقشه های پوشش اراضی تهیه شده به جز نقشه های مربوط به تصاویر mss سال 1351 و awifs سال 1387 در روش حداکثر احتمال صحت کلی بیشتری داشتند. صحت کلی نقشه ها در هر دو روش بالاتر از 85 درصد برآورد گردید. برای آشکارسازی تغییرت طی 4 بازه زمانی بین سال های 1351 تا 1387، نقشه های پوشش اراضی سالهای 1351، 1366، 1369، 1380 و 1387 دو به دو با هم مقایسه شده و نقشه ها و جداول تغییرات بدست آمدند. نتایج نشان دهنده تخریب حاشیه رودخانه زاینده رود، کاهش اراضی بایر و طبقه کوه، رشد اراضی کشاورزی و شهری و احداث اتوبان ذوب آهن می باشد. عمده-ترین تغییر این دوره 36 ساله به رشد مناطق شهری به میزان 2/4 برابر مربوط می شود. افزایش جمعیت و توسعه صنعتی مهمترین دلایل وقوع این تغییرات می باشند. کلمات کلیدی: آشکارسازی تغییرات، پوشش اراضی، روش آشکارسازی پیش از طبقه بندی، روش آشکارسازی پس از طبقه بندی.
سعیده اسمعیلی محمودرضا همامی
جمعیت های آهوی ایرانی در دهه های اخیر به دلیل شکار غیر مجاز و تخریب زیستگاه در حال کاهش است. گونه آهوی گواتردار در فهر ست سرخ اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت و منابع طبیعی از سال 2006 تاکنون در طبقه آسیب پذیر قرار دارد. آگاهی از وابستگی های زیستگاهی این گونه در دوره های مختلف سال عامل مهمی در تصمیم گیری های مدیریتی و پیشگیری از روند انقراض زودهنگام جمعیتهای آن می باشد. در این مطالعه الگوی استفاده از زیستگاه آهوی ایرانی در یک دوره یکساله در پارک ملی کلاه قاضی، که یکی از زیستگاه های مهم این گونه در مرکز کشور است، با استفاده از روش شمارش گروههای سرگین در ترانسکتهای پاک شونده مورد بررسی قرار گرفت. با توجه به نقشه جوامع گیاهی و وضعیت توپوگرافی، پنج زیستگاه در منطقه تعریف شد. زیستگاههای تعریف شده شامل جوامع گیاهی جاز- درمنه، درمنه زار، درمنه- آناباسیس، پرند و دامنه کوهها بود. برای هریک از زیستگاههای تعریف شده سه تکرار آزمایشی در نظر گرفته شد که در مهمترین زیستگاههای آهو در منطقه، شامل دشت میانکوه، دشت لافراخ و دشت لاگور، قرار گرفتند. شمارش گروههای سرگین هر دو ماه یکبار و به مدت یکسال از شهریور 1388 تا شهریور 1389 ادامه یافت. برای بررسی تفاوت استفاده آهو از زیستگاههای مختلف در هر یک از دوره های سال وتغییرات استفاده از هر نوع زیستگاه در کل سال از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه استفاده شد. نتایج نشان داد که به طور کلی آهوی ایرانی از جامعه گیاهی پرند نسبت به سایر زیستگاههای تعریف شده در طول سال به طور معنی داری کمتر استفاده کرده است. الگوی استفاده آهوی ایرانی از هریک از زیستگاههای تعریف شده در دوره های مختلف سال تفاوت معنی-داری نداشت. آهوان به طور معنی داری از جامعه گیاهی پرند نسبت به سایر جوامع گیاهی موجود در دشت در دوره اردیبهشت- خرداد کمتر استفاده کرده بودند. برای مقایسه استفاده آهوان از هر یک از جوامع گیاهی نسبت به مساحت آنها (انتخاب زیستگاه) از نمایه انتخاب جاکوبز استفاده شد. نتایج نشان داد که جامعه گیاهی جاز- درمنه در تمام سال بیشتر از مقدار فراهم و جامعه گیاهی درمنه- آناباسیس در تمام سال کمتر از مقدار فراهم مورد استفاده قرار گرفتند. استفاده آهو از دو جامعه گیاهی درمنه زار و پرند در دوره های مختلف سال الگوهای متفاوتی را نشان داد. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون چند متغیره نشان داد که در بیشتر دوره های سال فاصله تا آب و درصد سنگریزه در پوشش زمین مهمترین عوامل پیش بینی کننده پراکندگی آهوان منطقه هستند. عامل پوشش گیاهی تنها در دوره های آبان- آذر و اردیبهشت- خرداد به طور معنی دار با پراکندگی آهوان در منطقه همبستگی داشتند. پراکندگی آهوان در دوره های اسفند- فروردین و اردیبهشت- خرداد از آب مستقل بود. بررسی ارتباط میان نقاط تجمع گروههای سرگین آهوان و لانه های مورچه نشان داد که نسبت زیادی از لانه های مورچه توسط آهوان مورد استفاده قرار می گیرند. برای نشان دادن این ارتباط، تعداد 56 جفت پلات در مناطق تجمع گروههای سرگین آهو که با لانه مورچه در ارتباط بودند مستقر شد و استفاده آهو از جفت پلات ها برای یک سال مورد بررسی قرار گرفت. شمارش و پاکسازی گروههای سرگین در این نقاط و پلات های جفت در دوره های دوماهه در سه جامعه گیاهی اصلی واقع در دشتهای میانکوه و لافراخ، یعنی جاز- درمنه، درمنه زار و درمنه- آناباسیس انجام گرفت. آزمونهای مقایسه دوگانه نشان داد که استفاده آهوان از لانه های مورچه نسبت به پلات های جفت در تمام دوره های سال به طور معنی داری بیشتر است. اندازه گیری پارامترهای خاک و پوشش گیاهی تفاوت معنی داری میان جفت پلات ها از نظر برخی از این پارامترها، از جمله درصد سنگریزه، درصد مواد آلی خاک و درصد پوشش گیاهان موقت در هر یک از جوامع گیاهی نشان داد. براساس نتایج حاصل از تحلیل مولفه های اصلی سه عامل ذکر شده مهمترین عوامل تفاوت در بین استراحتگاهها و پلات های جفت در تمام زیستگاهها بودند. نتیجه گیری شد که مورچه ها با تغییراتی که در خاک ایجاد می کنند موجب جذب آهوان به لانه های خود، برای استفاده به عنوان استراحتگاه می-شوند.
الهام سادات مدنی علیرضا سفیانیان
دانستن موقعیت نقاط داغ آلودگی به عناصر می تواند کمک شایانی در اتخاذ تدابیر مناسب در زمینه مبارزه با آلودگی باشد. هدف از این مطالعه تعیین توزیع مکانی عناصر آرسنیک، آنتیموان، کروم، کادمیوم، نیکل، کبالت، مس، روی، سرب، آهن، وانادیوم در خاک سطحی استان همدان، فراهم کردن دید جامعی به موقعیت، مقادیر و پراکنش و آنومالی عناصر طبقه بندی شده از طریق روش های آنالیز مولفه های اصلی، ترکیب رنگی کاذب، رویهم گذاری معکوس لایه ها و ترکیب خطی وزنی و شناسایی منابع احتمالی آلودگی خاک به آنها است. بدین منظور با استفاده از روش نمونه برداری سیستماتیک تصادفی، نمونه های خاک سطحی (cm 20-0) برداشت گردید و غلظت عناصر سنگین تمامی نمونه ها آنالیز شد. عناصر مختلف از طریق روش های توابع شعاعی پایه، کریجینگ معمولی وگسسته پهنه بندی شدند. دقت روش های کریجینگ با مدل های مختلف با استفاده از خطای قدر مطلق میانگین و خطای بایاس میانگین مقایسه شد و روشی که دارای بالاترین میزان دقت بود برای تهیه نقشه فلزات سنگین خاک مورد استفاده قرار گرفت. رویهم گذاری نقشه توزیع غلظت فلزات سنگین با نقشه زمین شناسی و کاربری اراضی نشان داد که آرسنیک، آهن، کادمیوم، روی، کروم، کبالت، نیکل و آنتیموان منشا زمین شناسی دارد و عناصر مس و وانادیوم منشا کشاورزی و زمین شناسی دارد. در حالی که غلظت سرب در منطقه توسط ساختار زمین شناسی، فعالیت های کشاورزی و همچنین آلودگی شهری کنترل می شود. در روش ترکیب رنگی کاذب (fcc) عناصر بر اساس میزان همبستگی، در چهار دسته آرسنیک، روی و سرب؛ کبالت، آهن و وانادیوم؛ کروم، نیکل و مس و در نهایت آنتیموان و کادمیوم ترکیب شدند. عناصر لایه اول به دست آمده از روش fcc با لایه سوم آن و عناصر لایه دوم با چهارم، با تباین 60 و شفافیت 100 در لایه رویی، به روش معکوس رویهم گذاری شدند و در انتها ترکیب خطی وزنی (wlc) بر روی داده های فازی شده دو گروه عناصر انجام شد. بر اساس نتایج آنالیز مولفه های اصلی فلزات سنگین در 4 فاکتور قرار می گیرند. به طور کلی، همبستگی بالای مثبت در هر فاکتور بیانگر منشا طبیعی ورود عناصر و همبستگی بالای منفی نشان دهنده منشا انسانی ورود عناصر است. بر اساس نقشه های به دست آمده از رویهم گذاری لایه های حاصل از روش معکوس و ترکیب خطی وزنی، آنومالی عناصر دسته اول در جنوب شرق ملایر و غرب اسد آباد و نهاوند دیده می شوند و عناصر دسته دوم در نقاطی در اسد آباد، غرب کبودرآهنگ شرق ملایر حداکثر اند. بر اساس نتایج، بخش اعظم منطقه در دسته اول عناصر دارای ریسک آلودگی متوسط تا بالا است و در دسته دوم عناصر در طبقه سوم آلودگی با ریسک کم قرار گرفته است. به طور کلی تمامی روش های تعیین آنومالی غلظت عناصر نتایج مشابهی را در بر داشت. مقایسه روش ها با یکدیگر نشان داد، بهترین روش از لحاظ دقت، صحت و روشمندی روش ترکیب خطی وزنی است. اما از دید سهولت تفسیر، می توان روش ترکیب رنگی کاذب را بهترین روش معرفی کرد.
سعیده قاسمی نژاد علیرضا سفیانیان
خشکسالی به عنوان یکی از مهم ترین بلایای طبیعی، هزینه های اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی زیادی را به همراه دارد. خشکسالی به معنای کاهش غیر منتظره بارندگی در مدتی می باشد. این کاهش بارندگی منجر به کمبود آب برای برخی فعالیت ها، گرو ها یا بخش های مختلف محیط زیست می شود. خشکسالی همچنین با زمان وقوع خشکسالی در ارتباط می باشد. سایر فاکتورهای اقلیمی مانند درجه حرارت بالا، باد شدید و رطوبت نسبی پایین نیز به وقوع خشکسالی کمک می کنند. اگرچه خشکسالی بیشتر به عنوان یک پدیده طبیعی یا فیزیکی در نظر گرفته می شود اما اثرات آن حاصل کنش متقابل میان یک پدیده طبیعی و نیاز آبی جامعه می باشد و اغلب اثرات آن توسط فعالیت های انسانی تشدید می شود. روش مرسوم برای مدیریت خشکسالی، مدیریت بحران می باشد. با توجه به اشکالات وارده به مدیریت بحران، روش مدیریت ریسک پیشنهاد شد. به منظور تغییر رویه از مدیریت بحران به سمت مدیریت ریسک، ارزیابی ریسک خشکسالی استان اصفهان در این تحقیق انجام گرفت. در این تحقیق ریسک خشکسالی به صورت تابعی از شاخص خطر خشکسالی و شاخص آسیب پذیری تعریف شده است. شاخص بارش استاندارد شده(spi) به عنوان شاخص خطر خشکسالی در نظر گرفته شد که برای محاسبه آن ابتدا آمار بارش ماهانه 47 ایستگاه هواشناسی و باران سنجی استان طی دوره آماری 1975-2007 جمع آوری گردید. سپس سری زمانی مربوط به داده های بارش تهیه و برای محاسبه شاخص بارش استاندارد شده در بازه های زمانی 6، 7، 9 و12 ماهه وارد برنامه spi گردید. نقشه درصد وقوع خشکسالی در هر یک از شدت های خشکسالی و برای هر یک از بازه های زمانی تهیه و در نهایت نقشه شاخص خطر خشکسالی به دست آمد. آنالیز آسیب پذیری از طریق شاخص های اقتصادی- اجتماعی( تراکم جمعیت و درصد شاغلین بخش کشاورزی) و شاخص های فیزیکی ( ظرفیت آب قابل استفاده خاک و کاربری اراضی) انجام شد. روش مورد استفاده برای تلفیق لایه های آسیب پذیری روش ترکیب خطی وزنی(wlc) و روش مورد استفاده برای استاندارد سازی و وزن دهی به معیارها به ترتیب روش توابع فازی و روش تحلیل ساختار سلسله مراتبی (ahp) بود. برای اجرای عملیات وزن دهی پرسش نامه ای تهیه و از گروهی از متخصصین خواسته شد که این پرسش نامه را تکمیل نمایند. در نهایت شاخص ریسک خشکسالی از ضرب دو شاخص خطر خشکسالی و آسیب پذیری به دست آمد. نتایج حاصل از شاخص خطر خشکسالی نشان داد به طور کلی مناطق مستعد نسبت به وقوع خشکسالی بسیار شدید عمدتاً در قسمت مرکزی استان متمرکز شده است واستعداد مناطق شمال و شمال شرق به خشکسالی شدید، زیاد می باشد. استعداد مناطق جنوب غربی استان نیز به خشکسالی متوسط بیشتر از سایر مناطق است. بخش های شرقی، جنوب شرقی، شمال شرقی و مرکزی استان به دلیل نوسانات بیشتر در مقادیر بارندگی با خطر بیشتری روبرو هستند چراکه این مناطق دارای فراوانی نسبی ، شدت و گستره بیشتر خشکسالی می باشند. نتایج به دست آمده از پرسش نامه نشان داد که از نظر متخصصین اهمیت درصد شاغلین بخش کشاورزی(53% ) نسبت به تراکم جمعیت(47%) بیشتر می باشد همچنین نوع کاربری(23%) منطقه نسبت به ظرفیت آب قابل استفاده در خاک(77%) وزن بیشتری را به خود اختصاص داده است. نقشه شاخص آسیب پذیری نشان می دهد که بیشترین آسیب پذیری در غرب، جنوب و شمال استان و به صورت پراکنده در شرق استان وجود دارد. نقشه ریسک خشکسالی نشان داد که به طور کلی قسمت های شمالی استان در همه بازه های زمانی ریسک بالای خشکسالی را نشان داد ه اند. نمودارهای حاصل از درصد هر یک از طبقات ریسک نشان داد که در بازه های زمانی کوتاه مدت نسبت به بلندمدت درصد بیشتری از مساحت استان در طبقه ریسک بالا یا خیلی بالا قرار می-گیرد. از تحلیل نتایج به دست آمد که میزان ریسک خشکسالی در استان اصفهان تابعی از اقلیم وآسیب پذیری شهرستان های استان می-باشد. از جمله اقداماتی که می توان برای کاهش ریسک خشکسالی در استان انجام داد می توان به استقرار نظام پایش و پیش آگاهی خشکسالی در سطح استان، آموزش جامعه در جهت صرفه جویی هر چه بیشتر در منابع آب، ایجاد اشتغال های غیر وابسته به آب، کاهش کشت دیم در مناطقی که با ریسک بالای خشکسالی روبرو هستند، اشاره کرد.
فاطمه باطنی علیرضا سفیانیان
یکی از پیامدهای توسعه صنعت، کشاورزی و شهرنشینی افزایش آلودگی آب است. تأمین آب برای مصارف مختلف در مناطق خشک و نیمه خشک از اهمیت بیشتری برخوردار می باشد. تغییرکاربری ها و الگوی فضایی آن بر کیفیت آب های سطحی و زیرزمینی اثر مستقیم دارد. تغییر کاربری اراضی در حوزه آبخیز زاینده رود، مشکلات بوم شناختی و زیست محیطی متعددی را برای رودخانه زاینده رود به عنوان منبع پذیرنده پساب صنایع، زهاب های ناشی از فعالیت های کشاورزی و فاضلاب های شهری و روستایی به وجود آورده است. تعیین کاربری اراضی و الگوی فضایی آن در مقیاس حوزه آبخیز و ارزیابی اثر آن بر کیفیت آب سطحی برای دستیابی به بینشی بهتر در استراتژی های مدیریتی ضروری است. در این راستا، اثر کاربری اراضی بر کیفیت آب رودخانه زاینده رود مورد بررسی قرارگرفت. . در این مطالعه به بررسی اثر الگوی کاربری اراضی بر پارامترهای متعدد کیفیت آب در سطج سیمای سرزمین پرداخته شد. پارامترهای کیفیت آب در رودخانه زاینده رود طی 11 سال (1375 تا 1386)، در 10 ایستگاه کیفیتت سنجی آب مورد بررسی قرار گرفت تا روند کلی کیفیت آب در رودخانه تعیین گردد. ایستگاه ها از بالادست به سمت پایین دست حوضه به ترتیب قلعه شاهرخ،سدتنظیمی،پل زمانخان،پل کله، دیزیچه،لنج،موسیان،پل چوم، زیار و ورزنه بود. بررسی پارامترهای کیفیت آب حاکی از آن است که میانگین اغلب پارامترهای کیفیت آب تا پل چوم تقریباً یکسان بوده است و در پل زیار و ورزنه افزایش چشمگیری داشته است. به منظور بررسی کیفیت آب رودخانه در سال 1389، نمونه برداری های کیفیت آب انجام گرفت و نقشه های پهنه بندی کیفی آب با استفاده از روش کریجینگ انجام پذیرفت تا به طوربصری اثر کاربری های اطراف بر کیفیت آب این رودخانه مشاهده گردد. به طورکلی در اغلب نقشه های حاصل از پهنه بندی کیفیت رودخانه زاینده رود روند کاهشی کیفیت آب رودخانه از بالا دست به سمت پایین دست مشاهده شد. به منظور تعیین اثر تغییر کاربری اراضی و الگوی سیمای سرزمین بر کیفیت آب ، تعداد 10 ایستگاه نمونه برداری در طول رودخانه انتخاب شد و زیرحوضه های مربوط به هر ایستگاه تعیین گردید. نقشه کاربر های اراضی در سال 1375 و 1386 و نسبت مساحت کاربری های اراضی و پارامترهای سیمای سرزمین مربوط به هر زیر حوضه ، تعیین گردید. با توجه به نتایج بدست آمده از مطالعه می توان نتیجه گیری کرد که درصد مساحت کاربری شهری، بایر و مرتع بر کیفیت آب اثرگذار هستند. در طی سال های مطالعه (1375 تا 1386) بیشترین تغییرات در کاربری شهری و پوشش مرتع و بایر بوده است. به این صورت که که افزایش مساحت پوشش اراضی مرتع با کاهش غلظت موادی همچون نیترات و فسفات همراه بود. در نتیجه با از بین رفتن مراتع و تبدیل شدن آن ها به زمین های بایر انتظار می رود که کیفیت آب رودخانه زاینده رود تنزل یابد. همچنین با افزایش درصد مساحت پوشش بایر کیفیت آب در اغلب پارامترهای کیفیت آب تنزل نشان داد. همچنین افزایش متریک تراکم حاشیه یا افزایش هدایت الکتریکی در آب همرا بود. افزایش تراکم حاشیه یک شهر به معنای گسترش غیراصولی آن می باشد. کیفیت آب به صورت معناداری با متریک های پیوستگی و تنوع سیمپسون همبستگی دارد. نتایج حاصل از این مطالعه می تواند اید ه های مناسب و مفیدی برای برنامه ریزان و همچنین بینشی جدید برای مدیران در پی داشته باشد. با توجه به تحقیق حاضر می توان گفت برای داشتن آبی با کیفیت بهتر در حوزه بخیز زاینده رود باید به اصلاح و احیا مراتع، جلوگیری از رشد بی رویه شهر و احیا اراضی بایر ضروری به نظر می رسد.
بنفشه صالحی علیرضا سفیانیان
آلودگی هوا از مهمترین مشکلات زیست محیطی قرن اخیر است که سلامت انسان ها را تهدید می نماید. از عمده ترین منابع ایجاد آلودگی هوای شهری می توان به تردد وسائط نقلیه، فعالیت صنایع و افزایش مصرف سوخت های فسیلی اشاره نمود. اثرات آلودگی هوا بر انسانها و محیط زیست در سال های اخیر افزایش یافته که از مهمترین آن تاثیر بر روی سیستم تنفسی و بیماری های آسم و برونشیت می باشد. شهر اصفهان به عنوان یکی از بزرگترین شهرهای ایران و دومین شهر صنعتی ایران از جمله کلانشهر های آلوده است که پس از تهران مقام دوم آلودگی هوای ایران را دارا می باشد. در این تحقیق، در شهر اصفهان با استفاده از روش درون یابی idw در محیط gis نقشه های پهنه بندی آلودگی هوا بر اساس داده های آلودگی سال 1388 به صورت دوره های زمانی ماهانه، فصلی و کل سال تهیه شدند. داده های پایش آلودگی هوا در پنج ایستگاه سنجش آلودگی هوااز اداره کل حفاظت محیط زیست استان اصفهان تهیه شد. اختلاف میانگین غلظت آلاینده ها در ایستگاه های مختلف توسط آزمون های anova و توکی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد به غیر از so2 اختلاف میانگین بقیه پارامتر ها در بیشتر ایستگاه ها معنی دار می باشد (05/ p<). نتایج ضریب همبستگی پیرسون، وجود همبستگی خطی معنی دار بین no و nox (01/0 p<)و بین so2 و pm10 ( 05/0 p<)را نشان داد. غلظت پارامترهای no،no2،nox و so2در ماه ها و فصول سرد سال که شرایط انجام واکنش های فتوشیمیایی ضعیف بوده و از طرفی استفاده از وسایل گرمایشی بیشتر است، بالاتر بود. برای آلاینده co بالاترین میزان در زمانها ومناطقی مشاهده شد که حجم تردد و ترافیک شهری بالا می باشد. بالاترین مقدار o3در تیر ماه که شرایط جوی مناسب جهت انجام واکنش های اتمسفری فراهم است بدست آمد. بین میانگین غلظت آلاینده ها در روزهای هفته تفاوت قابل ملاحظه ای مشاهده نشد و فقط در روز جمعه میزان پارامترها تا حدودی کمتر بود. نقشه های پهنه بندی نشان داد که بخشی از مناطق 3 و 4 شهرداری که در مرکز شهر واقع شده اند و رفت و آمد وسائط نقلیه بالاتر و تردد بیشتر است میزان آلودگی بالاتر از سایر مناطق می باشد. به طور کلی در مناطق شرقی و شمال شرقی شهر اصفهان نسبت به مناطق جنوب غلظت آلاینده ها بالاتر بود. نقشه های psi نشان داد بالاترین میزان psi در سال 1388 در تیر ماه وجود داشته و ایستگاه احمدآباد بیشترین مقدار psi را در بین ایستگاه ها داشته است. کلمات کلیدی: آلودگی هوا، پهنه بندی، idw، gis ، اصفهان
ندا بی همتای طوسی سیما فاخران
توسعه شهرنشینی بر الگو های سیمای سرزمین و فرآیند های آن در مقیاس محلی، منطقه ای و جهانی اثر داشته است. کمی کردن خصوصیات مکانی ـ زمانی الگو های شهرنشینی برای درک اثرات اکولوژیک آن بسیار مهم است و می تواند اطلاعات اساسی جهت تصمیم گیری های مناسب را فراهم آورد. درک پویایی رشد شهری برای پیش بینی تغییرات پوشش اراضی و حمایت از برنامه ریزی و مدیریت توسعه شهری ضروری است. برای آمایش و ارزیابی سیاست های شهری می توان از مدل سازی فضایی رشد شهری استفاده کرد. هدف از این مطالعه کمی کردن تغییرات الگو های سیمای سرزمین بخش مرکزی اصفهان با استفاده از آنالیز موزاییک، بافر وآنالیز گرادیان به همراه متریک های سیمای سرز مین در بازه زمانی 1369 تا 1389 می باشد. همچنین در این مطالعه از مدل رشد شهری sleuth برای مدل سازی و پیش بینی الگو های رشد شهری اصفهان تا سال 1429 استفاده شده است. به منظور بررسی تغییرات الگو های مکانی، نقشه های پوشش/کاربری اراضی در پنج کلاس کشاورزی، انسان ساخت، بایر، بدون کاربری و آب های سطحی با استفاده از روش طبقه بندی نظارت شده از تصاویر ماهواره ای لندست تهیه شد. در آنالیز موزاییک کل منطقه مورد مطالعه در سطح کلاس و سیمای سرزمین به صورت کمی درآمد. برای انجام آنالیز گرادیان چهار ترانسکت در جهت های شمال ـ جنوب، غرب ـ شرق، شمال شرقی ـ جنوب غربی و شمال غربی ـ جنوب شرقی با عبور از مرکز شهر اصفهان هدایت شد. نام sleuth ترکیبی از نام لایه های شیب کاربری سرزمین، نواحی استثنا، نواحی شهری، شبکه های حمل و نقل و نقشه سایه روشن پستی و بلندی ها است که مدل برای شبیه سازی رشد شهری به آنها نیاز دارد. سپس مدل sleuth با استفاده از داده های تاریخی حاصل از سری زمانی تصاویر ماهواره ای کالیبره شد. دو سناریو رشد تاریخی و رشد فشرده برای شبیه سازی و پیش بینی رشد شهری تا سال 1429 در نظر گرفته شد. نتایج حاصل از آنالیز متریک های سیمای سرزمین نشان می دهد که در بازه زمانی 1389ـ 1369 درصد اراضی انسان ساخت به شدت افزایش داشته (23/3 درصد) و در مقابل درصد اراضی بدون کاربری (52/11 درصد) کاهش یافته است. درصد اراضی کشاورزی و بایر نیز تغییرات زیادی کرده است. علاوه بر تغییرات درصد پوشش کاربری اراضی، شکل و اندازه کاربری ها به شدت دستخوش تغییرات شده است. به طور کلی در سطح سیمای سرزمین اندازه لکه ها کوچکتر و شکل آن ها نامنظم تر و ساختار سیمای سرزمین ریز دانه تر و قطعه قطعه شده است. نتایج آنالیز گرادیان در چهار جهت نشان می دهد که شهر اصفهان به سمت شرق و شمال گسترده شده است. با گسترش کلاس انسان ساخت از درصد اراضی کشاورزی کاسته شده و به درصد اراضی بایر افزوده شده است. نمایه تنوع شانون در مدت باز ه زمانی 20 ساله افزایش یافته است که این قطعه شدگی و ناهمگنی بیشتر در سیمای سرزمین را نشان می دهد. نتایج حاصل از پیش بینی رشد شهری نشان می هد که شهر اصفهان تحت قانون رشد از حاشیه ها شهر و رشد تحت تاثیر جاده بیشتر گسترش پیدا خواهد کرد و مدل سازی در توصیف الگو های فضایی رشد شهری موثر است و می تواند اطلاعات لازم را در جهت برنامه ریزی مکانی شهری برای مدیران و سیاست گذاران ارائه دهد.
حکیمه خلیفی پور سیما فاخران
برنامه ریزی زیست محیطی یک نوع روند تسهیل تصمیم گیری برای رسیدن به توسعه با درنظرگرفتن محیط طبیعی، اجتماعی و اقتصادی است که چارچوبی برای دستیابی به نتایج پایدار را فراهم می کند. امروزه علاوه بر تأکید بر غیرفیزیکی و کالبدی بودن فرایند برنامه ریزی زیست محیطی به راهبردی بودن آن نیز توجه شده است؛ به طوری که مفهوم برنامه ریزی زیست محیطی با رویکرد راهبردی تلفیقی از دو مقوله توجه و شناخت دقیق از وضعیت موجود و ارائه تصویری روشن و پایدار از وضعیت مطلوب در آینده، است. swot یکی از پرکاربردترین ابزارهای برنامه ریزی راهبردی است که در این تحقیق برای بررسی وضعیت محیط زیست استان اصفهان و شهرستان های آن مورد استفاده قرار گرفت. در این تحقیق مهم ترین عوامل درونی (نقاط قوت وضعف) و عوامل خارجی (فرصت ها و تهدیدها) محیط زیست پس از بررسی تحلیلی وضعیت کنونی محیط زیست استان و شهرستان ها و نظرخواهی از کارشناسان و مسئولین به روش پرسش نامه شناسایی شدند. در نهایت وضعیت زیست محیطی 20 شهرستان استان با استفاده از 14 نقطه قوت، 14 نقطه ضف، 13 فرصت و 13 تهدید بررسی شدند. در سطح استان نیز مهم ترین عوامل در دو بخش محیط زیست طبیعی (منابع آبی، تنوع زیستی، اکوتوریسم، پوشش گیاهی و مناطق چهارگانه تحت مدیریت) و محیط زیست انسانی (آلودگی ها، جمعیت، صنعت و مسائل فرهنگی- اجتماعی) طبقه بندی شد که حاصل این طبقه بندی 6 نقطه قوت، 5 نقطه ضعف، 5 فرصت و 5 تهدید در محیط زیست طبیعی و 4 نقطه قوت، 6 نقطه ضعف، 5 فرصت و 6 تهدید در بخش محیط زیست انسانی بود. سپس امتیاز عوامل درونی و خارجی (در سطح استان و شهرستان ها) به ترتیب از طریق ماتریس ارزیابی عوامل درونی (ife) و ماتریس ارزیابی عوامل خارجی (efe) محاسبه شد که تلاقی این دو امتیاز در ماتریس ie، وضعیت محیط-زیست استان و شهرستان ها را نشان داد. با تشکیل ماتریس swot و مقایسه تمام زیرعوامل شناسایی شده با یکدیگر، استراتژی هایی برای دو بخش محیط زیست طبیعی و انسانی تدوین شد که این استراتژی ها با روش تحلیل شبکه ای (anp) اولویت بندی شدند. نتایج نشان داد که وضعیت زیست-محیطی 50 درصد شهرستان ها در موقعیت تدافعی(wt) قرار گرفت که نشان از نامطلوب بودن آنها است. در سطح استان وجود رودخانه های دائمی در استان نظیر زاینده رود مهم ترین قوت، خشکی زاینده رود در اکثر مواقع سال مهم ترین ضعف، هم جواری با حوزه منابع آب زاگرس مرکزی مهم ترین فرصت و بیابان زائی و روند رو به افزایش آن مهم ترین تهدید بود. در بخش محیط زیست انسانی استان، مهم ترین قوت، ضعف، فرصت و تهدید به ترتیب شامل وجود دانشگاه ها و مراکز علمی متعدد آموزش عالی و موسسات تحقیقاتی، آلودگی هوای کلان شهر اصفهان و شهرهای متصل و مجاور به آن، تشکیل صندوق محیط زیست جهت کمک به تقلیل آلاینده های زیست محیطی و جلوگیری از تخریب محیط زیست و همجواری منابع آب و خاک کشاورزی با مراکز صنعتی و معادن بودند.در سطح استان موقعیت راهبردی یا استراتژیک بخش محیط زیست طبیعی از نوع رقابتی (st) و بخش محیط-زیست انسانی از نوع محافظه کارانه (wt) بود. این دو موقعیت، وضعیت متوسط استان در این دو بخش را نشان می دهد. در اولویت بندی استراتژی ها با روش anp، استراتژی همکاری صندوق محیط زیست با مراکز علمی معتبر همچون دانشگاه ها جهت اجرای طرح ها و پروژه های زیست محیطی در بخش محیط انسانی و استراتژی تدوین و اجرای طرح های آبخوان داری در بخش محیط طبیعی اولین اولویت را به خود اختصاص دادند.
مدینه نوروزی محمودرضا همامی
داشتن اطلاعات کافی از وضعیت محیط زیست و بررسی روند تغییرات محیط زیست نقش مهمی در شناخت و درک صحیح وضعیت موجود برای مدیریت و ارائه برنامه های مدیریتی دارد . در حال حاضر مهمترین مشکلات زیست محیطی استان اصفهان شامل آلودگی هوا، خشکسالی و کمبود بارش، توسعه صنایع بدون در نظر گرفتن استانداردهای زیست محیطی،پسماند ها،افزایش شهر نشینی و مشکلات وپیامد های ناشی از آن می باشد. تنوع واهمیت و اثرگذاری متفاوت اطلاعات و پیچیدگی تحلیل همزمان اطلاعات موضوعی ومکانی و همچنین ضرورت برقراری نگاه یکپارچه به آنها، باعث استفاده گسترده از قابلیت سامانه اطلاعات جغرافیایی در تجزیه و تحلیل مسائل زیست محیطی شده است. در این پژوهش از طریق ترکیب روش mce در محیط gisکیفیت محیط زیست استان اصفهان ارزیابی شد. روش تصمیم گیری چندمعیاره شامل تکنیک هایی است که در آن مجموعه ای از معیار های وابسته به یک مبحث وزن دهی شده و سپس این معیار ها به وسیله ی کارشناسان رتبه بندی می شوند. متدولوژی ترکیبی ارزیابی چندمعیاره( (mceباسیستم اطلاعات جغرافیاییgis))یک روش پیشرفته برای ارزیابی کیفیت محیط زیست است که توانای gisدر آنالیز مکانی و تواناییmce در آنالیز چند لایه ای را بهبود میبخشد. تعداد 30 شاخص در قالب 10 زیر معیار و4 معیار اصلی ( آلودگی زیست-محیطی، مخاطرات زیست محیطی، وضعیت اکولوژیکی منطقه، و تراکم جمعیت) برای ارزیابی کیفیت محیط زیست استان اصفهان استفاده شد. معیار آلودگی زیست محیطی شامل زیرمعیارهای آلودگی هوا،آلودگی صنایع و وضعیت مدیریت پسماند ها، معیار مخاطرات زیست محیطی شامل زمین لغزش وخشکسالی، معیار وضعیت اکولوژیکی منطقه،شامل پوشش گیاهی، درصد مناطق حفاظت شده، منابع آب وگیاهان دارویی، ومعیار تراکم جمعیت زیر معیاری نداشت. سامانه اطلاعات جغرافیایی برای ایجاد داده های جغرافیایی و پردازش به کار رفت و فاکتورهای ورودی با استفاده از روشهای ahp وanp وزن دهی شدند. برای وزن دهی از روش داده مبنا و نظرات کارشناسی استفاده گردید. نتایج وزن دهی نشان داد که معیارهای آلودگی زیست محیطی وتراکم جمعیت نقش مهمی در تقلیل کیفیت زیست محیطی در منطقه مورد مطالعه دارند. شاخص ها، معیار ها و زیر معیار های ارزیابی کیفیت محیط-زیست به لایه های اطلاعاتی تبدیل و پس از استاندارد سازی و وزن دهی لایه های اطلاعاتی، کلیه لایه ها در محیط gis ترکیب وبا استفاده از روش ترکیب خطی وزن دار (wlc) نقشه کیفیت زیست محیطی استان اصفهان تهیه گردید.نتایج نشان داد که در مورد معیار مخاطرات طبیعی محیط زیست قسمت های جنوبی وغربی استان بیشتر تحت تاثیر قراردارند. در مورد معیار آلودگی های زیست محیطی قسمت های مرکزی وغربی استان پتانسیل بالایی برای آلودگی دارند. تراکم جمعیت در قسمت های مرکزی وغربی استان بالا بوده و در نهایت از نظر معیار وضعیت اکولوژیکی شهرستان های جنوبی استان وضعیت مطلوب تری دارند. در نهایت ارزیابی کیفیت محیط زیست استان اصفهان نشان داد که به طور میانگین،سهم مناطق با درجه مناسب 13%، متوسط 39%، نامناسب 29%و کاملا نامناسب19%، است. کیفیت محیط زیست استان درقسمت های مرکزی وغرب وشمال غرب نامناسب ودرسمت قسمت های شرقی وجنوبی مناسب است. البته قسمت های شرقی استان نیز با مشکلاتی از قبیل ضعف در مدیریت پسماند، آسیب پذیری به خشکسالی و وضعیت اکولوژیکی نامناسب، از جمله پوشش گیاهی فقیر ومنابع آبی کم، مواجه است.
میلاد بیرانوند علیرضا سفیانیان
منابع در دسترس انسان برای بهره برداری در کره زمین بسیار محدود است. همین منابع محدود نیز روز به روز در اثر استفاده بی رویه و نادرست در حال تخریب می باشند. رشد جمعیت، گسترش فعالیت های انسان در طبیعت ،کاربری های نامناسب اراضی و بهره برداری بی رویه و غیر اصولی از منابع آب، خاک و پوشش گیاهی، اراضی را در معرض بیابان زایی و تخریب اراضی قرار داده است، که نتیجه آن بروز عواملی چون زوال پوشش گیاهی، فرسایش، سیل، گردوغبار، کاهش تنوع زیستی و کاهش حاصلخیزی خاک، کاهش تولید، بیکاری و پیامدهای منفی اقتصادی-اجتماعی شده است. لذا مقابله با این وضیعت نیازمند یک برنامه جامع استفاده از سرزمین (آب و زمین) می باشد،که در آن کاربری ها در یک چارچوب مشخص به صورت منطقی و متناسب با توان محیط انتخاب شوند. در سطح جهان، کشاورزی به عنوان یک نوع کاربری که بیشترین مساحت را در بین سایر کاربری ها به خود اختصاص داده است، اثرات زیست محیطی بزرگی در پی دارد لذا ارزیابی اراضی کشاورزی ضرورت پیدا می کند. طبقه بندی توان اکولوژیکی اراضی کشاورزی بر اساس اطلاعات موجود برای برنامه ریزی کاربری اراضی ضروری است و انجام توسعه و شناسایی نقاط دارای تناسب برای کاربری کشاورزی بدون توجه به توان اکولوژیک سرزمین باعث مشکلات زیست محیطی و اقتصادی – اجتماعی می شود. این مطالعه در چارچوب مدل اکولوژیک کاربری کشاورزی ایران (دیم، آبی و مرتع داری) و با بهره گیری از روش های ارزیابی چندمعیاره (mce) مانند فرآیند تحلیل شبکه ای (anp)، منطق بولین، ترکیب خطی وزنی(wlc) و میانگین وزنی مرتب شده (owa)، با کمک نرم افزارهای arcgis 10.1، super decision 2.1.4، idrisi kilimanjaro و excel 2010، با هدف تعیین نقاطی که بالقوه دارای توان کاربری کشاورزی در شهرستان سمیرم هستند، صورت پذیرفت. شهرستان سمیرم از آنجا که در استان اصفهان از نظر کشاورزی جایگاه ویژه ای دارد به عنوان منطقه مورد مطالعه انتخاب شد. پارامترهای اکولوژیک تأثیرگذار در ارزیابی توان این کاربری شامل پارامترهای فیزیکی (شیب، بارندگی، عمق خاک، بافت خاک، میزان آب و ...) و پارامترهای زیستی (شامل تراکم پوشش گیاهی) بودند. نقشه سازی این معیارها با کمک سامانه اطلاعات جغرافیایی (gis) انجام گرفت. در محله بعد با استفاده از فرآیند تحلیل شبکه ای (anp) و تکنیک borda، وزن این لایه ها با توجه به هدف مطالعه بدست آمد. در مرحله آخر با تلفیق لایه ها با روش های منطق بولین (بدون وزن دهی)، wlc و owa (روش های مبتنی بر وزن معیارها)، ارزیابی منطقه صورت گرفت. نتایج بدست آمده نشان دهنده تفاوت روش ها در ارائه نقشه های نهایی بود. در روش بولین طبقه اول کاربری کشاورزی (مستعد کشاورزی آبی با توان بالا) موجود نبود ولی سایر طبقات در منطقه بدست آمد. در روش wlc، نقشه نهایی نشان دهنده وجود همه طبقات کشاورزی آبی و دیم در منطقه مورد مطالعه بود. روش owa از آنجایی که از عملگرهای مختلفی (and، midand، wlc، avg، midor و or) برای دستیابی به نقشه نهایی بهره می گیرد نقشه های متفاوتی بدست می دهد لذا نقشه های بدست آمده از تلفیق بدبینانه لایه ها (and) تا تلفیق خوش بینانه لایه ها (or) متفاوت هستند به طوری که در نقشه حاصل از عملگر and عدم وجود طبقات اول و دوم کشاورزی را نشان می داد و درمقابل عملگر midor بخش وسیعی از منطقه را دارای تناسب برای طبقه اول در نظر می گیرد و عملگر or کل منطقه را دارای توان برای طبقه اول در نظر می گیرد. روش owa از آنجا که می تواند سطح ریسک پذیری و جبران پذیری بین معیارها را کنترل کند قابلیت محاسبه این سطوح را دارا می باشد می تواند تصمیم گیران را با قدرت مانور بالاتری در مسیر تصمیم گیری مناسب تر قرار دهد.
مریم روحی کریق حسین مرادی
امروزه، آلودگی هوا از مهم ترین نگرانی های بهداشتی و محیط زیستی محسوب می شود. همچنین، در سال های اخیر اهمیت کنترل آلودگی هوا باشناخت بیشتر از منابع آلاینده و میزان آلایندگی آن ها بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. مدل سازی پراکنش آلاینده های از جمله راه های کنترل آلودگی هوا محسوب می شود. اثرات بهداشتی و محیط زیستی ناشی از فعالیت های نفتی به خصوص در مناطق پرتراکم صنعتی مانند عسلویه باعث نگرانی شدید است. در این پژوهش، پراکنش گازهای اکسیدهای نیتروژن و دی اکسید گوگرد ناشی از دودکش ها و مشعل های موجود در فازهای 9 و 10 پارس جنوبی شبیه سازی شده است. این شبیه سازی با استفاده از نرم افزار aermod viewtm در منطقه ای به مساحت تقریبی 410 کیلومتر مربع در دو حالت نرمال و اضطراری انجام شد. برای شبیه سازی و برآورد بیشینه غلظت های بالقوه ی این آلاینده ها از میانگین های 1، 3، 8 و 24 ساعته، ماهانه و سالانه استفاده شد. همچنین، غلظتهای شبیه سازی شده با استاندارد سازمان محیط زیست در رابطه با هوای پاک مقایسه شدند. بدین منظور برای حالت نرمال از استانداردهای موجود برای دو بازه ی زمانی24 ساعته و سالانه و برای حالت اضطراری از استاندارد موجود برای بازه زمانی 8 ساعته استفاده شد. نتایج نشان داد که بیشینه غلظت شبیه سازی شده ی دی اکسید گوگرد در هر دو بازه بالاتر از حد استاندارد، و غلظت پیش بینی شده برای اکسیدهای نیتروژن در بازه ی سالانه پایین تر از حد استاندارد بود. در حالت اضطراری نیز غلظت های پیش بینی شده هر دو آلاینده بالاتر از حد استاندارد پیش بینی شد. همچنین، موقعیت زیستگاه های حساس منطقه همچون پارک ملی ساحلی- دریایی نایبند و آبسنگ های مرجانی از نقطه نظر تاثیر پذیری از آلودگی هوای منطقه بررسی شد و مشاهده شد که این مناطق تحت تاثیرغلظت های پایین تر از حد مجازهستند. با این حال، مطالعات مختلف نشان داده است که در مواجهه با غلظت های پایین تر از حد استاندارد از منابع چندگانه نیز اثرات جبران ناپذیری بر این مناطق وارد می شود.
راضیه دوره گر زواره علیرضا سفیانیان
پارک ملی خجیر از نزدیک ترین پارک های ملی همجوار کلان شهر تهران است. این پارک ملی از ارزشمندترین اکوسیستم های طبیعی است و شش تنفسی تهران محسوب می شود، در حالی که خود به شدت مورد تهاجم انواع آلودگی های زندگی شهری قرار گرفته است. عبور جاده پارچین- پاسداران، وجود مرکز تحقیقات جهادسازندگی، کانونهای متمرکز انسانـی، تعرضات و تصرفات اراضی به وسیله نیروهای نظامی از تهدیداتی بزرگ برای پارک ملی خجیر به حساب می آید. بهترین راه برای به حداقل رساندن آسیب های ناشی از فعالیت های انسانی، بهسازی اکولوژیکی تشخیص داده شده است. هدف اصلی این مطالعه بررسی اولویت بندی مکانی پارک ملی خجیر جهت بهسازی اکولوژیکی با توجه به حفاظت از تنوع زیستی است. ابتدا با استفاده از تحلیل سلسله مراتبی ساختار حل مسئله شکل گرفت، سپس پایگاه داده ها شامل لایه های معیار تشکیل شد. به منظور کسب اهمیت معیارها که در دو گروه اصلی بیوفیزیکی و آشفتگی ها جای گرفتند، با استفاده از پرسشنامه نظر کارشناسان خبره گردآوری شد، و داده های به دست آمده در نرم افزار expert choice مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. به دلیل این که معیارها در دامنه متنوعی از مقیاس های مختلف قرار می گیرند، لذا لازم بود که هر یک از معیار ها قبل از ترکیب با یکدیگر استاندارد گردد. بنابراین استانداردسازی نقشه های عامل براساس منطق فازی صورت پذیرفت، در نهایت لایه های اهمیت معیارها و لایه های استاندارد شده به منظور انتخاب مناطق نیازمند بهسازی با استفاده از روش ترکیب خطی وزنی ترکیب شدند. زیرمعیار فاصله از جاده با وزن 0.231 در بین سایر زیرمعیارها جهت اولویت بندی مکانی بهسازی پارک ملی خجیر بالاترین وزن را دریافت کرد. نقشه نهایی اولویت بندی در 5 طبقه کیفی تولید شد که در آن یک لکه با بالاترین اولویت مشخص شد. این لکه با زیستگاه گونه های حساس و زون منطقه امن تطابق داشت که ضرورت به کارگیری تکنیک های بهسازی به منظور حفاظت از تنوع زیستی را بیان می کند.
مهسا فرساد حسین مرادی
امروزه، صنایع نفت و گاز از نقطه نظر اقتصادی در جایگاه والایی در مقیاس جهانی قرار دارد. از سویی دیگر، صنعتی است که تاثیرات مختلفی بر انسان و محیط زیست دارد. از این رو، توجه به بخش hse در این صنعت یکی از ارکان مهم به شمار آمده و ارزیابی ریسک محیط زیست به یکی از ابزارهای مهم مدیریتی آن صنعت بدل شده است. کشور ایران با داشتن منابع عظیم نفت و گاز در مقام دومین تولیدکننده اوپک قرار دارد و کلیه مراحل اکتشاف، استخراج، تولید و بهره برداری از نفت و گاز دارای اثرات وسیع محیط زیستی و نهایتاً اثرات سوء بر انسان می باشد، بنابراین یکی از ارکان مدیریتی اینگونه پروژه ها بالا بردن ضریب ایمنی وکاهش حوادث و آسیب های محیط زیستی در جهت افزایش رفاه نیروی انسانی با در نظر گرفتن برخورداری از محیطی ایمن و محیط زیستی سالم می باشد. در این بررسی برای شناسایی وارزیابی ریسک منطقه ی نفتی لاوان، کلیه ی خطرات ایمنی، سلامت و محیط زیست در سال های 1389 و 1390 بررسی و روابط علی و معلولی بین این خطرات تعیین شد. برای تشکیل شبکه بیزین از نرم افزار نتیکا، استفاده گردید. خطرات محیط زیست، ایمنی و سلامت جزیره ی لاوان با استفاده از شبکه های بیزین ارزیابی و عوامل موثر و میزان تاثیر هر کدام از آنها در ریسک نهایی منطقه، توسط این مدل نمایش داده شد. خطرات منطقه در سه دسته ی فوق بحرانی، بحرانی و کم خطر طبقه بندی می-شوند، نتایج بیانگر این بود که بیشتر خطرات در این منطقه در طبقه ی فوق بحرانی جای دارند، و در نهایت نتایج آنالیز حساسیت برای ریسک نهایی منطقه نشان دهنده ی این موضوع بود که خطرات سلامت بیشترین تاثیر، و پس از آن خطرات محیط زیست و در سطح بعدی ایمنی اثر قابل توجهی روی ریسک نهایی منطقه دارند.
حسن یگانه جمال الدین خواجه الدین
مدیریت بهره برداری مراتع با چرای دام باید بر اساس درک صحیحی از توزیع مکانی و زمانی تولید علوفه باشد. تکنیکهای قابل اعتماد و تکرارپذیری برای برآورد تولید در مراتع مناطق خشک و نیمه خشک مورد نیاز است و این تکنیکها ابزاری ضروری برای مدیران اجرایی میباشد. روشهای سنتی برآورد تولید از نظر مکانی و زمانی محدودند و در سطح وسیع کاربرد ندارد پوشش گیاهی در طول سال دچار تغییراتی میشود و نیاز به ارزیابی مکرر برای مدیریت دارد.در چنین شرایطی در طرحها نمیتوان تنها به یکبار ارزیابی و اندازه گیری جهت دستیابی به برنامه مدیریت دراز مدت اکتفا نمود. استفاده از اطلاعات ماهواره ای شیوه مناسبی برای ارزیابی تولید گیاهی و مقایسه آن در زمانهای مختلف میابشد. اهداف این مطالعه شامل بررسی قابلیت دادههای modis به منظور برآورد تولید پوشش گیاهی در منطقه سمیرم و بروجن و همچنین انتخاب شاخصهای گیاهی مناسب و بررسی تغییرات تولید گیاهی با داده های چند زمانه میباشد. پیش پردازشهای مختلف شامل تصحیح هندسی با استفاده از تصاویر موجود مربوط به تاریخ 15/7/1383 با rmse حدود 5/0 پیکسل انجام شد. و برای تصحیحات اتمسفری و توپوگرافی به ترتیب به کمک روش تفریق عارضه تاریک و مدل لامبرت انجام شد. پردازش مختلف شامل fcc و pca و شاخصهای گیاهی و طبقه بندی نظارت شده روی داده ها برای تهیه نقشه کاربری اراضی و نقشه تولید گیاهی انجام گرفت. عملیات برداشت زمینی در خرداد ماه 1384 در سطحی معادل 800000 هکتار آغاز شد و حدود 4 ماه ادامه یافت. تیپهای مختلف گیاهی به روش نمونه برداری تصادفی طبقه بندی شده سطحی که اختلاف مهمی در ترکیب فلورستیک-فیزیومیک نداشت، به عنوان تیپ گیاهی مستقل و یکنواخت در نظر گرفته شد. در کل منطقه حدود 20 نقطه تصادفی انتخاب و اندازه گیری تولید گیاهی به روش تخمین مضاعف انجام گرفت. در این مطالعه از 4 داده مربوطه به تاریخهای مختلف استفاده شد. اطلاعات رقومی و شاخصها به عنوان متغیر مستقل و اطلاعات زمینی به عنوان متغیر وابسته معرفی شدند. معادلات مختلف با استفاده از شاخصها بر روی تصاویر اعمال و سپس تصاویر به 7 کلاس تولید طبقه بندی شد. در نهایت نقشه های تولیدی و نقاط نمونه برداری جهت بررسی صحت نتایج، کنترل گردید. نتایج نشان داد شاخصهای ndvi و savi دیده میشود. در مجموع نتایج این تحقیق نشان داد که تخمین نشان داد که تخمین تولید گیاهی از طریق اطلاعات ماهواره ای بدست آمده از داده های modis امکان پذیر است. از این ابزار میتوان جهت پایش میزان تولید علوفه برای مدیریت منابع و تصمیم گیری در بهره برداری اصولی از مراتع استفاده کرد.
نصراله عارفی شهربابک علیرضا سفیانیان
منابع در دسترس انسان برای بهره برداری در کره زمین بسیار محدود است. همین منابع محدود نیز روز به روز در اثر استفاده بی رویه و نادرست در حال تخریب می باشند. رشد جمعیت، گسترش فعالیت های انسان در طبیعت ،کاربری های نامناسب اراضی و بهره برداری بی رویه و غیر اصولی از منابع آب، خاک و پوشش گیاهی، اراضی را در معرض بیابان زایی و تخریب قرار داده است. لذا، مقابله با این وضیعت نیازمند یک برنامه جامع استفاده از سرزمین (آب و زمین) می باشد،که در آن کاربری ها در یک چارچوب مشخص به صورت منطقی و متناسب با توان محیط انتخاب شوند. کشاورزی در اراض فاقد تناسب، علاوه بر افزایش فرسابش خاک، بدلیل پایین بودن کارایی محصول، باعث اتلاف منابع نیز می شود . مهمترین چالش پیش روی استان اصفهان مشکل کمبود آب در بخش های مختلف است. ازآنجا که بیشترین آب مصرفی این استان به بخش کشاورزی اختصاص دارد ، مدیریت در این بخش میتواند مشکل گشای بسیاری از چالش های موجود در این استان باشد. در این مطالعه با استفاده از نقشه ی کاربری اراضی و همچنین تناسب خاک برای کشاورزی، نقشه ی تناسب دیم، نقشه ی تناسب مرتع و حفاظت، موقعیت ومساحت اراضی کشاورزی که از نظر خاک، برای کشاورزی مناسب هستند، اراضی فاقد تناسب برای کشاورزی ، اراضی که در حال حاضر بایر هستند و همچنین مراتع کم بازده ای که برای کشاورزی توان دارند ،اراضی کشاورزی که برای دیم ،مرتع یا کاربری حفاظت مناسب هستند مشخص شد. از طرف دیگر بازده آبیاری فعلی وبازده آبیاری پیش بینی شده آینده از مطالعات آمایش سرزمین وسند راهبردی استان اصفهان، اخذشد. براساس اطلاعات بدست آمده،6سناریو برای آینده کشاورزی استان تعریف شد و مشخص گردید در هر سناریو چه میزان کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی خواهیم داشت . درنهایت وضعیت اراضی کشاورزی استان برای هر سناریو نقشه سازی گردید.
هادی بهاری نصراله محبوبی صوفیانی
زیست بوم به دو نوع آبی و خشکی تقسیم می شود و از مجموع این دو زیست کره (بیوسفر) حاصل می گردد. زیست بوم آبی بیش از 70 درصد سطح زمین را می پوشاند. بیشترین تنوع زیستی با ارزش جهانی در مناطق دریایی دیده می شود که دارای زیستگاه های بسیار متنوع و پایدار می باشند. از مهمترین زیست بوم های آبی، جزایر مرجانی هستند. بخاطر عدم وجود این زیست بوم در اکثر مناطق دنیا، تنوع بسیار بالا و نیز مزایائی که برای مردم ساکن در سواحل دارند، از اهمیت زیادی نسبت به سایر زیست بوم های آبی برخوردارند. امروزه عوامل مخرب متفاوتی زیستگاه آبسنگ های مرجانی تهدید نموده و خطر از بین رفتن 11 درصد از این زیستگاه های دریایی پر تولید با تنوع و غنای گونه ای را به دنبال دارد. در مقابل تخریب این مناطق، برای دست یابی به توسعه ی پایدار و مدیریت مناسب، اطلاعات دقیق مکانی پیش شرطی برای برنامه ریزی بهتر از مناطق ساحلی است. یکی از ابزارهای مناسب برای مطالعه و شناخت زیستگاه آبسنگ مرجانی، علم سنجش از دور است. اگرچه تصاویر ماهواره ای از اوایل دهه ی 80 میلادی برای مطالعات دریایی استفاده شده است، اما حتی در استفاده از تصاویر ماهواره ای پیشرفته نیز برای طبقه بندی عارضه ها محدودیتهایی وجود دارد. این تحقیق در برگیرندهی امکان استفاده از داده های سنجش از دوری در طبقه-بندی عارضه های بستری در زیستگاه آبسنگ مرجانی جزیره ی سیری واقع درخلیج فارس است. در این راستا، تحقیق حاضر با ارزیابی روش های پیش پردازشی مناسب، از جمله تصحیحات اتمسفر، سطح و ستون آب، از تصاویر ماهواره ای quickbird برای طبقه بندی عارضه های بستری در 6 طبقه استفاده کرده است. این طبقه بندی شامل کلاسهای طیفی و اطلاعاتی مرجان توده ای، مرجان پراکنده، جلبک متراکم، جلبک پراکنده، ماسه و آب های عمیق است. نتایج بدست آمده نشان دهنده ی بهبود 14.2% در طبقه بندی بستری بعد از اجرای عملیات پیش پردازشی (73.5%) نسبت به تصویر خام(59.3%) در روش طبقه بندی حداقل فاصله است. برای شناسایی و اطمینان از مطالعات میدانی، از روش های بارزسازی نسبت باند، pca، crosta، hsv، ls-fit و mnf برای شناسایی سه عارضه ی جلبک، مرجان و ماسه برای انتخاب بهینه ی نمونه های آموزشی استفاده شده است. آشکارسازی تغییرات به وسیله ی ماهواره ی لندست 5 بین سال های 1985-2000، نشان دهنده ی کاهش در بستر مرجان توده ای و افزایش در جلبک متراکم و ماسه در طول این مدت بوده است. نتایج کلی حاکی از قابلیت بهینه و مناسب تصاویر ماهواره ای در مطالعات زیستگاه های آبسنگ مرجانی است.
روح الله کاظمی حسن آبادی جمال الدین خواجه الدین
امروزه با افزایش انواع مختلف سنجنده ها برای استفاده در سنجش از دور تلاش برای دستیابی به اطلاعات استاندارد از سنجنده های مختلف در دسترس ضروری و مهم به شمار می آید. همچنین دستیابی به اطلاعات دقیق و به روز از نیازهای ضروری و مهم در پژوهش ها و مطالعاتی شامل تغییرات اقلیم، نگهداری و حفظ تنوع زیستی ارزیابی و مدیریت اکوسیستم های زیستی می باشد. در این راستا استفاده از داده های رقومی حاصل از سنجنده ها با قدرت تفکیک مکانی و تعداد باندهای طبق متفاوت می تواند اطلاعات مختلفی را برای ارزیابی و مدیریت مراتع در اختیار کاربران قرار می دهد که در این صورت مقایسه و تلفیق اطلاعات حاصله می تواند نتایج بهتری در تولید اطلاعات مربوطه جهت مدیریت و برنامه ریزی و توسعه پایدار برنامه ها در سطح ملی و جهانی در برداشته باشد. هدف اصلی این مطالعه مقایسه نقشه های پوشش گیاهی تولیدی با داده های دو سنجنده irs-wifs و modis در منطقه سمیرم بروجن می باشد. پیش پردازش های مختلف شامل تصحیح هندسی با استفاده از تصاویر موجود از سنجنده irs-wifs مربوط به تاریخ 31 آگوست 200 و با rmse کمتر از 35% برای تصاویر این سنجنده irs-wifs و modis در منطقه سمیرم بروجن می باشد. پیش پردازش های مختلف شامل تصحیح هدسی با استفاده از تصاویر موجود این سنجنده انجام شد و جهت انجام این تصحیح صورت گرفت. جهت انجام تصحیح اتمسفریک و توپوگرافی تصاویر دو سنجنده از روش عارضه تاریک و مدل لامرت اقدام گردید. پردازش های مختلف شامل fcc و pca و شاخص گیاهی و طبقه بندی نظارت شده بر روی داده ها برای تههیه نقشه های کاربری اراضی و نقشه های پوشش مرتعی انجام گرفت. عملیات برداشت زمینی در خرداد 1384 در سطح معادل 800000 هکتار آغاز شد و حدود 4 ماه ادامه یافت. تیپهای مختلف گیاهی به روش نمونه برداری تصادفی طبقه بندی شده سطحی که اختلاف مهمی در ترکیب فلوریستیک –فیزیونومیک نداشت. به عنوان تیپ گیاهی مستقل و یکنواخت در نظر گرفته شد. در کل منطقه حدود 20 نقطه تصادفی انتخاب و نومیک نداشت به عنوان تیپ گیاهی مستقل و یکنواخت در نظر گرفته شد. در کل منطقه حدود 20 نقطه تصادفی انتخاب و اندازه گیری درصد پوشش به روش تخمین انجام گرفت. در این مطالعه از 2 داداده مربوط به سنجنده irs-wifs در دو تاریخ 14 ژوین و 10 سپتامبر 2005 و دو داده مربوط به سنجنده modis نزدینک به داده های سنجنده wifs مورد استفاده قرار گرفت. اطلاعات رقومی و شاخصها به عنوان متغیر مستقل واطلاعات زمینی به عنوان متغیر وابسته معرفی شدند. معادلات مختلف با استفاده از سه شاخص گیاهی به کار رفته بر روی تصاویر دو سنجنده اعمال سپس تصاویر به 5 طبقه درصد پوشش طبقه بندی شدند. در نهایت نقشه های تولیدی و نقاط نمونه برداری جهت بررسی صحت نتایج کنترل گردید. همجنین جهت تعیین تغییرات طبقه های مختلف درصد پوشش مرتع از روش classification استفاده شد نقشه کاربری اراضی سنجنده modis با 9 طبقه کاربری و با صحت و کاپای کالی 61/79 و 6/72 و نقشه کاربری اراضی سنجنده wifs با 8 طبقه کاربری و با صحت و کاپای کلی بالاترین نسبت به نقشه های پوشش تولید شده با داده های سنجنده modis می باشد در محموع نتایج این تحقیق نشان داد که نقشه های تولید شده با استفاده از داده های سنجنده wifs هم در مطالعات مربوط به مرتع و همینطور کاربری اراضی مناسبتر نسبت به نقشه های تولید شده با سنجنده modis می باشند.
لیلا حبیبی محمودرضا همامی
مدیریت و حفاظت موثر جمعیت های حیات وحش به درک و پیش بینی انسان از ارتباطات زیستگاه-حیات وحش وابسته است. تعیین پراکنش گونه برای حفظ و مدیریت جمعیت ها، بویژه برای گونه های تهدید شده ضروری است. هوبره از جمله گونه های دشت زی تهدید شده است، مهمترین عوامل موثر بر کاهش جمعیت این گونه شامل شکار بی رویه آن توسط قوشبازان عرب؛ تخریب زیستگاه و تبدیل آن به اراضی کشاورزی می باشد. مطالعات کمی برای درک ترجیحات زیستگاهی آن در جهان بویژه در ایران انجام شده است. هدف این مطالعه تعیین ترجیحات زیستگاهی هوبره وطبقه بندی و ارزش گذاری زیستگاه های آن در مقیاس کلان می باشد .منطقه نایین در استان اصفهان یکی از مهمترین زیستگاه های زمستان گذرانی این گونه است که در شرق استان اصفهان واقع شده است.در این مطالعه از روش تحلیل عامل آشیان بوم شناختی و فرآیند تحلیل سلسله مراتبی برای بررسی انتخاب زیستگاه گونه استفاده شد. مدلسازی مطلوبیت زیستگاه هوبره با استفاده از داده های حضور جمع آوری شده در یک منطقه 48/48615 کیلومترمربعی انجام گرفت. متغیرهای زیست-محیطی شامل تیپ پوشش گیاهی، تراکم پوشش گیاهی، فراوانی مناطق دشتی، فاصله از مزارع، فاصله از باغ، فاصله از مناطق توسعه یافته، فاصله از جاده نوع دوم، میانگین حداقل دما، میانگین بارش کل ماهیانه، خاک و جهت می باشد. نقشه تراکم پوشش گیاهی با استفاده از تصویرtm سال 2000 و روش ndvi ، نقشه های مزارع، باغ، مناطق توسعه یافته و جاده نوع دوم با استفاده از نقشه های توپوگرافی 1:250000 منطقه، فراوانی مناطق دشتی و جهت از مدل ارتفاع رقومی منطقه ، میانگین حداقل دما و بارش کل ماهیانه با استفاده از داده-های هواشناسی سازمان هواشناسی کشور و نقشه تیپ پوشش گیاهی و خاک به ترتیب از نقشه تیپ پوشش گیاهی و خاک استان اصفهان بدست آمد. نتایج نشان داد که در مقیاس کلان نوع تیپ پوشش گیاهی مهمترین عامل در انتخاب زیستگاه گونه است وگونه اراضی بایر و مناطقی با پوشش درمنه زار را ترجیح می دهد. هوبره مناطق دشتی، مناطقی با حداقل دمای 10 درجه، با فاصله کمتر از مزارع، با تراکم پوشش 10-0 درصد را انتخاب می کند. صحت نقشه مطلوبیت زیستگاه بدست آمده با استفاده از الگوریتم میانگین هندسی فاصله و الگوریتم میانگین هارمونیک بدست آمد. برای فرآیند تحلیل سلسله مراتبی از دو روش نظرات کارشناسان و امتیازات هر یک از متغیرهای زیست محیطی بدست آمده از تحلیل عامل آشیان بوم شناختی استفاده شد. نتایج حاصل از روش فرآیند تحلیل سلسله مراتبی مناطق مطلوب بیشتری را نسبت به روش تحلیل عامل آشیان بوم شناختی در برمی گیرد. استفاده از نظر کارشناسان برای فرآیند تحلیل سلسله مراتبی با توجه به متکی بودن بر نظرات شخصی کارشناسان و تضاد بین نظرات نمی تواند مناسب باشد. استفاده از امتیازات بدست آمده از روش تحلیل عامل آشیان بوم شناختی این نقص را مرتفع می سازد. با این وجود به نظر می رسد که روش تحلیل عامل آشیان بوم شناختی از قدرت تفکیک کنندگی بیشتری برای ارزیابی زیستگاه برخوردار است.
مژگان احمدی ندوشن علیرضا سفیانیان
تغییرات پوشش اراضی از جمله مهمترین تغییرات سطح زمین هستند که اثرات قابل توجهی روی محیط و فرایندهای محیطی می گذارند. امروزه با توجه به روند رو به رشد افزایش جمعیت و تمایل به زندگی شهری، بیشترین تغییرات پوشش اراضی در نواحی شهری به وقوع می پیوندد. طی چند دهه گذشته جمعیت شهرها و به تبع آن مساحت آنها به سرعت رشد یافته اند. تغییرات در محدوده مناطق شهری می تواند اثرات زیست محیطی در مقیاس محلی، منطقه ای، ملی و حتی بین المللی به دنبال داشته باشد. دسترسی به اطلاعات به هنگام و دقیق در مورد پوشش اراضی و تغییرات آن به ویژه در مناطق شهری از ارکان اساسی در تصمیم گیری و برنامه ریزی خصوصا برای طرحهای کالبدی شهری و منطقه ای می باشد. در کنار آشکارسازی تغییرات ایجاد شده در یک منطقه در گذشته، پیش بینی و مدل سازی تغییرات آینده نیز برای آگاهی از کمیت و کیفیت تغییرات رخ داده در طول زمان حایز اهمیت است. مشخص کردن تغییرات گذشته به برنامه ریزان و مدیران کمک خواهد کرد تا به جبران خسارتها مبادرت ورزند و اشتباهات گذشته را تکرار نکنند. پیش بینی و مدلسازی تغییرات آینده نیز برای استفاده در برنامه ریزی های طولانی مدت و پیشگیری از برخی تغییرات ناخوشایند بر روی محیط دارای اهمیت است. یکی از متداولترین روش های آشکارسازی تغییرات، روش مقایسه پس از طبقه بندی است که اطلاعات کاملی در مورد نوع و مساحت تغییر فراهم می کند. در شرایط کنونی استفاده از ابزارهایی که قابلیت آشکارسازی، ارزیابی و مدلسازی تغییرات زیست محیطی را داشته باشند بیش از گذشته ضروری است. فن آوریهای سنجش از دور و gis از قابلیت بالایی برای آشکارسازی، ارزیابی و مدلسازی تغییرات زیست محیطی برخوردار هستند. هدف این مطالعه استفاده از فن آوریهای gis، سنجش از دور و روش های مدلسازی به منظور آشکارسازی، ارزیابی و پیش بینی تغییرات پوشش اراضی شهر اراک و حومه آن می باشد. شهر اراک یکی از شهرهایی است که در دهه های گذشته به واسطه فرایند صنعتی شدن و به دنبال آن مهاجرت جمعیت توسعه فیزیکی سریعی داشته و بر محیط پیرامون خود تاثیرات شدید بجا گذاشته است. در این مطالعه برای بررسی تغییرات پوشش اراضی شهر اراک و حومه آن طی سالهای 1335 تا 1385 از عکس هوایی سالهای 1335 و 1351 ، تصویر سنجنده tm سال 1369، تصویر سنجنده etm+ سال 1379، تصویر سنجنده liss-iii ماهواره irs-p6 سال 1385 و روش آشکارسازی تغییرات مقایسه پس از طبقه بندی استفاده شد. در ابتدا، برای آماده سازی عکس های هوایی و تصاویر ماهواره ای تصحیح هندسی بر روی کلیه عکس ها و تصاویر اعمال گردید. بدین منظور از نقشه های توپوگرافی با مقیاس 50000 : 1 و 25000 : 1 و روش نمونه گیری مجدد نزدیکترین همسایه استفاده شد. میزان خطای میانگین مربعات برای همه عکس ها و تصویر ماهواره ای کمتر از یک پیکسل برآورد گردید. پس از زمین مرجع کردن، کلیه عکس ها موزاییک شد. در مرحله بعد، با استفاده از تفسیر چشمی عکس های هوایی منطقه، نقشه پوشش اراضی با 4 طبقه شهر، اراضی بایر، پوشش گیاهی و کوه ایجاد گردید. پس از زمین مرجع کردن تصاویر ماهواره ای، تصحیح توپوگرافی با استفاده از dem منطقه و مدل لامبرت بر روی تصاویر اعمال شد. در مرحله بعد، پس از تهیه تصاویر رنگی کاذب و فیوژن تصویر، روشهای طبقه بندی نظارت شده، نظارت نشده، شبکه عصبی مصنوعی و v-i-s بر روی تصاویر اعمال شد. در نهایت با توجه به نتایج طبقه بندی از روشهای شبکه عصبی مصنوعی و v-i-s برای تهیه نقشه های پوشش اراضی نهایی استفاده شد. نقشه های پوشش اراضی در 4 طبقه مشابه با طبقات پوشش اراضی در عکس های هوایی و با صحت کلی بالاتر از 90 درصد ایجاد شدند. برای آشکارسازی تغییرات طی 6 بازه زمانی بین سالهای 1335 تا 1385، نقشه های پوشش اراضی سالهای 1335، 1351، 1369، 1379و 1385 دو به دو با هم مقایسه شده و نقشه ها و جداول تغییرات به دست آمدند. نتایج نشان دهنده افزایش قابل توجه مساحت شهر، کاهش پوشش گیاهی و اراضی بایر و ثابت ماندن طبقه کوه بین سالهای 1335 و 1385 بود. به منظور پیش بینی تغییرات از روش های مدلسازی مارکوف و ca- مارکوف استفاده شد و نقشه پوشش اراضی برای سال 1404 شبیه سازی گردید. جهت تعیین اعتبار مدل ها در پیش بینی تغییرات پوشش اراضی، نقشه های واقعی و شبیه سازی شده سالهای 1369 و 1385 با هم مقایسه شدند و نتایج نشان داد که مدل های مارکوف و ca- مارکوف از توانایی خوبی برای پیش بینی تغییرات اراضی شهری برخوردار هستند.
سامره فلاحتکار علیرضا سفیانیان
در سال های اخیر، داده های سنجش از دور و سامانه اطلاعات جغرافیایی در شناسایی و آنالیز تغییرات کاربری و پوشش اراضی به طور وسیع به کار گرفته می شوند. آشکار سازی صحیح تغییراتِ اشکال سطح زمین، درک بهتری از ارتباط و واکنش بین انسان و پدیده های طبیعی جهت مدیریت بهتر منابع را فراهم می کند. روش های مختلفی برای آشکار سازی تغییرات کاربری و پوشش اراضی وجود دارد، برخی از این روش ها عبارتند از مقایسات بعد از طبقه بندی، طبقه بندی سری های داده های چند زمانه، آنالیز مولفه اصلی، تفاضل و نسبت تصویر زمانی، آنالیز برداری تغییر، آنالیز مخلوط طیفی وآنالیز رگرسیون. مقایسه پس از طبقه بندی یکی از موثرترین روش های آشکارسازی تغییرات است. هدف این بررسی، آشکارسازی تغییرات پوشش اراضی اصفهان است. عکس های هوایی با مقیاس 1:50000 مربوط به سال 1334 و تصاویر ماهواره ای mss، tm و etm+ ماهواره لندست به ترتیب مربوط به سال های 1351، 1369 و 1380برای تهیه نقشه های پوشش اراضی و بررسی روند تغییرات به کار گرفته شد. جهت کامل کردن دوره بررسی تغییرات، نقشه پوشش اراضی توسط مدل ca مارکوف برای سال 1385 پیش بینی شد. برای انجام تحقیق، ابتدا تمامی عکس های هوایی و تصاویر ماهواره ای با معادله چند جمله ای درجه یک به روش نزدیک ترین همسایه تصحیح هندسی شدند.rmse عکس های هوایی بین 1/0 تا 45/0 پیکسل و rmse تصاویر mss، tm و etm+ به ترتیب 73/0، 68/0 و 6/0 پیکسل به دست آمد. عکس های هوایی با استفاده از رنگ، تن، الگو، شکل، موقعیت و پدیده های مختلف تفسیر چشمی شدند. هر یک از تصاویر ماهواره ای با استفاده از تباین خطی و تعدیل هیستوگرام اصلاح شدند. از فاکتور شاخص بهینه برای ساخت بهترین تصویر رنگی کاذب استفاده شد، این شاخص بهترین باندها را بر اساس حداکثر واریانس و حداقل همبستگی شناسایی می کند. به منظور طبقه بندی تصاویر از روش طبقه بندی هیبرید که ترکیبی از دو روش طبقه بندی نظارت شده و نظارت نشده است استفاده شد. از شاخص ndvi و آنالیز مولفه اصلی برای جدا کردن برخی از لایه های پوشش اراضی با تعریف حد آستانه مناسب استفاده شد. در نهایت نقشه ی پوشش اراضی در 5 طبقه تهیه شد که عبارت بودند از کوه، اراضی بایر، شهر، پوشش سبز و دشت سیلابی. برای برآورد صحت تمامی نقشه ها از ماتریس خطا استفاده شد. ضریب کاپای نقشه های پوشش اراضی تولید شده از عکس های هوایی و تصاویر mss، tm و etm+ به ترتیب عبارتند از 98/0، 90/0، 93/0 و 92/0. سپس، ماتریس تغییرات از طریق مقایسه نقشه پوشش اراضی هر سال و با نقشه های سال بعد تولید شد. برای آشکارسازی تغییرات از روش مقایسه بعد از طبقه بندی استفاده شد. زنجیره مارکوف برای مدل سازی تغییرات پوشش و کاربری اراضی به طور وسیع استفاده می شود. مدل ca مارکوف قادر است که تغییرات پوشش و کاربری اراضی از یک زمان به زمان دیگر را توصیف کند و این به عنوان پایه ای برای تغییرات آینده استفاده می شود. در این مطالعه از مدل ca مارکوف برای پیش بینی نقشه های سال 1369 و 1380 استفاده شد و سپس این نقشه ها با نقشه های پوشش اراضی سال 1369 و 1380 به دست آمده از روش هیبرید مقایسه شدند تا توانایی مدل ca مارکوف در پیش بینی تغییرات پوشش اراضی مطالعه شود. در نهایت نیز نقشه پوشش اراضی سال 1404 با استفاده از مدل ca مارکوف پیش بینی شد. نتایج آشکارسازی تغییرات نشان می دهد بیشترین توسعه مناطق شهری بین سال های 1351 تا 1369 با گسترش متوسط 571 هکتار در سال و کمترین رشد آن بین سال های 1334 تا 1351 با مساحتی حدود 324 هکتار در سال، رخ داده است. اما طی سال های 1334 تا 1351، پوشش گیاهی با کاهش متوسط سالانه 1263 هکتار، بیشترین تخریب نرخ تبدیل و تغییر را داشته است. نتایج مدل مارکوف ماتریسی است که احتمال تغییرات را از هر طبقه پوشش یا کاربری اراضی به سایر طبقات را در آینده نشان می دهد. به منظور پی بردن به صحت نقشه-های پیش بینی شده و به دست آوردن اعتبار پیش بینی مدل ca مارکوف از 3 روش جدول توافق و عدم توافق، آزمون نکویی برازش و محاسبه ماتریس خطا استفاده شد. نتایج مولفه های توافق و عدم توافق نشان می دهد که توافق نقشه های سال 1369 (نقشه پوشش اراضی به دست آمده از روش هیبرید و نقشه ی پیش بینی شده توسط مدل ca مارکوف) 60/0 و عدم توافق آنها 39/0 است. این نتایج برای توافق کلی نقشه های 1380 برابر 69/0 و عدم توافق برای این دو نقشه 31/0 است. در آزمون نکویی برازش فرض صفر اینگونه تعریف می شود که اختلاف معنی داری بین مساحت های مشاهده شده (مساحت های به دست آمده از روش هیبرید) و مساحت های پیش بینی شده (مساحت های پیش بینی شده از مدل ca مارکوف) وجود ندارد. فرض صفر بیان می دارد اختلافات مذکور در سطح 05/0 معنی دار است. با انجام آزمون نکویی برازش و محاسبه ?2 و مقایسه آن با ?2 جدول در سطح 05/0 با درجه آزادی 4، فرض صفر رد شده و فرض یک (یعنی اختلاف در نتایج دو روش مذکور) پذیرفته می شود. ?2 محاسبه شده برای نقشه های پیش بینی شده سال 1369 و 1380 به ترتیب 25642 و 36915 است که در سطح 05/0 و درجه آزادی 4، ?2 جدول 711/0 است بنابراین فرض صفر رد می شود. برای محاسبه ضریب کاپا و دقت کلی تمامی نقشه های پوشش اراضی، نقاط کنترل زمینی استفاده شد، سپس ماتریس خطا برای نقشه های پوشش اراضی تولید شده با روش هیبرید و مدل ca مارکوف محاسبه شد. ضریب کاپای محاسبه شده برای نقشه های پیش بینی شده ی سال های 1369 و 1380 به ترتیب 64/0 و 84/0 است، که آن کمتر از نقشه های تولیدی به روش هیبرید با ضریب کاپای 93/0 برای سال 1369 و 92/0 برای سال 1380 است. در نهایت، ما می توانیم نتیجه بگیریم که اگر فرایند تغییر پوشش اراضی ثابت باقی بماند، مدل ca مارکوف تغییرات پوشش اراضی را با اعتباری برای 17 سال بعد پیش بینی می کند که توافق نقشه پیش بینی شده با نقشه واقعی کمتر از 70 درصد است.
محمد نعمتی ورنوسفادرانی نوراله میرغفاری
یکی از پیامدهای توسعه صنعت، کشاورزی و شهر نشینی افزایش آلودگی آب است. تامین آب برای مصارف مختلف در مناطق خشک و نیمه خشک از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد. توسعه صنایع و فعالیت های کشاورزی درفلات مرکزی ایران و تمرکز آن درحاشیه رودخانه زاینده رود، مشکلات اکولوژیکی و زیست محیطی متعددی را برای رودخانه زاینده رود به عنوان منبع پذیرنده برخی از پساب های صنایع، زه آب های ناشی از فعالیت های کشاورزی و فاضلاب های شهری و روستایی بوجود آورده است. ارزیابی وضعیت کیفی آب های سطحی از طریق پایش های دایم پایه و اساس برنامه ریزی جهت کنترل و کاهش آلودگی رودخانه محسوب می شود. در این راستا، شاخص های کیفیت آب (wqi ) با توجه به سهولت استفاده و بیان نتایج بصورت عددی واحد در یک مقیاس درجه بندی شده، می تواند به عنوان یکی از روش های تعیین میزان آلودگی آب، نقش بسیار مهمی را ایفا کند. در این تحقیق، به منظور محاسبه شاخص های کیفی ( nsfwqi ، bmwp و aspt ) و شاخص های غنا وتنوع درشت بیمهرگان کفزی، در مسیر رودخانه زاینده رود از باغ بهادران تا زیار تعداد 8 ایستگاه انتخاب شد و نمونه برداری از مردادماه 1385 تا تیرماه 1386 بصورت ماهانه از آب و بستر رودخانه صورت گرفت. نتایج حاصل از پهنه بندی رودخانه زاینده رود بر اساس شاخص nsfwqim نشان داد که این رودخانه از نظر وضعیت کیفی آب، شرایط چندان مناسبی را ندارد. طی دوره مطالعه، 5/63% داده های حاصل از محاسبه این شاخص در طبقه کیفی متوسط و 5/36% آنها در طبقه کیفی بد قرار گرفتند، این در حالی است که دو ایستگاه پایین دست رودخانه کلا در طبقه کیفی بد قرار داشت. شاخص bmwp نیز رودخانه زاینده رود را در دو طبقه متوسط و بد قرار داد. همچنین با استفاده از شاخص تنوع شانون این رودخانه در دو طبقه آلودگی متوسط و شدید قرار گرفت. همبستگی بیشتر شاخص nsfwqim با شاخص های زیستی( bmwp و aspt ) در مقایسه با شاخص های غنا و تنوع درشت بیمهرگان کفزی، بیانگر حساسیت بیشتر شاخص های زیستی در انعکاس تغییرات کیفی آب رودخانه است. به طور کلی، استفاده از شاخص nsfwqi در رودخانه زاینده رود به عنوان معیاری برای تعیین میزان آلودگی رودخانه در یک چارچوب استاندارد و همچنین جهت بررسی روند بهبود شرایط رودخانه در آینده می تواند مورد استفاده قرارگیرد. علاوه بر این، استفاده از شاخص های زیستی در کنار پایش های معمول کیفی آب بسیار مفید خواهد بود ولی باید نسبت به شرایط این رودخانه سازگار شوند.
روزیتا فاضلی عطار علیرضا سفیانیان
با توجه به اینکه شهرنشینی فرایند اجتناب ناپذیری است می توان با برنامه ریزی کاربری اراضی شهری و آمایش سرزمین رشد مناطق شهری را در مناسب ترین جهت هدایت کرد تا ضمن برآورده شدن نیازهای ساکنان شهرها، منابع طبیعی، اراضی اطراف شهرها و زمینهای کشاورزی نیز حفظ گردند. در دنیا بخصوص در کشورهای در حال توسعه در زمینه کشاورزی و محیط زیست، دسترسی به اطلاعات پایه، دستورالعمل تهیه و بهنگام سازی آنها با استفاده از فن آوریهای نوین سنجش از دور و gis جهت برنامه ریزی و مدیریت کارآمد این منابع حیاتی می باشد. یکی از لایه های اطلاعاتی بسیار مهم بخصوص در مطالعات و تحقیقات بنیادی زمینه های فوق، لایه کاربری اراضی شهری در شرایط کنونی می باشد که می بایست شناختی دقیق از کم وکیف کاربریهای مختلف موجود در مناطق شهری مورد مطالعه ارایه نماید. داده های سنجش از دور با توجه به دارا بودن دید وسیع و یکپارچه، هزینه و زمان کم واستفاده از طیف های مختلف امواج الکترومغناطیسی پتانسیل بالایی برای تهیه نقشه های به روز کاربری و پوشش اراضی شهری دارند. روشهای متفاوتی نیز در زمینه تهیه نقشه کاربری اراضی با استفاده از تصاویر ماهواره ای گزارش شده است که هر کدام از آنها دارای مزایا و معایبی هستند. شهر اصفهان یکی از شهرهای بزرگ ایران است که رشد بسیار سریعی داشته و سومین شهر بزرگ کشور از نظر جمعیت (پس از تهران و مشهد) است. باتوجه به مطرح شدن بحث اصفهان بزرگ در بحث مدیریت شهری، ضرورت دارد که در محدوده اصفهان بزرگ برای انواع اراضی برنامه ریزی دقیق به عمل آید و این مهم بدون داشتن نقشه کاربری اراضی به روز با مقیاس مناسب امکان پذیر نخواهد بود. نقشه بدست آمده می تواند مورد استفاده بسیاری از بخش ها نظیر شهرداری، استانداری، منابع طبیعی، مسکن وشهرسازی، جهادکشاورزی و ... قرار گیرد. در این پژوهش ازداده های سنجنده aster برای تهیه نقشه کاربری اراضی شهری اصفهان بزرگ استفاده گردید. به این منظور از تکنیک های مختلف (طبقه بندی نظارت شده، نظارت نشده، استفاده از ارزش های رقومی تصاویر، مدل v-i-s و شبکه عصبی مصنوعی) برا ی طبقه بندی تصویر مورد نظر استفاده شد. تکنیک های مورد استفاده از لحاظ صحت و میزان کارآیی در تفکیک کاربری های مختلف ارزیابی و با یکدیگر مقایسه شدند. نتایج حاصله نشان داد هنگامیکه نیاز به تفکیک طبقات عمده کاربری اراضی باشد، تکنیک هایی مانند استفاده از ارزش های رقومی تصویر و شبکه عصبی مصنوعی می توانند مفید باشند. درصورتیکه هدف از انجام مطالعه تهیه نقشه ای با طبقات ریزتر و دقیق تری از کاربری اراضی باشد، مدل v-i-s کارآیی بالاتری خواهد داشت. بنابراین با تهیه نقشه کاربری اراضی و استفاده از داده های به روز و دقیق از وضع موجود شهر می توان به ارایه نتایج و تصمیمات بهتر، در حل مسایل شهری پرداخت.
امید ایران پور محسن سلیمانی
محدود بودن منابع کره زمین و افزایش جمعیت بشر از یک طرف و کاهش سطح زمین های قابل کشت از طرف دیگر، ضرورت استفاده بهینه از منابع را بیش از پیش مطرح ساخته است. روند بهره گیری از محیط زیست در چهار دهه اخیر نشان دهنده از بین رفتن منابع به دلیل استفاده نادرست از آن ها بوده و چنانچه این روند ادامه داشته باشد در آینده ای نه چندان دور با بحران جدی فقر غذایی مواجه خواهیم شد. برای مقابله با این وضیعت نیازمند یک برنامه جامع استفاده از سرزمین (آب و زمین) می باشد،که در آن کاربری ها در یک چارچوب مشخص و متناسب با توان محیط انتخاب شوند. بخش کشاورزی یکی از مهمترین بخش های تولیدی در هر کشور است. این کاربری بیشترین مساحت را نسبت به کاربری های دیگر دارد، از این رو یکی از مهمترین کاربری ها در جهان محسوب می شود. ارزیابی توان اکولوژیکی اراضی کشاورزی بر اساس اطلاعات موجود برای برنامه ریزی کاربری اراضی ضروری است و انجام توسعه و شناسایی نقاط دارای تناسب برای کاربری کشاورزی بدون توجه به توان اکولوژیک سرزمین باعث مشکلات زیست محیطی و اقتصادی – اجتماعی می شود. این مطالعه در چارچوب مدل اکولوژیک کاربری کشاورزی ایران (دیم، آبی و مرتع داری) و با بهره گیری از روش های ارزیابی چندمعیاره (mce) مانند فرآیند تحلیل شبکه ای (anp)، منطق بولین، ترکیب خطی وزنی(wlc) با کمک نرم افزارهای arcgis 9.3، super decision 2.1.4 و excel 2010، با هدف تعیین نقاطی که بالقوه دارای توان کاربری کشاورزی در منطقه لنجان هستند، صورت پذیرفت. منطقه لنجان از آنجا که در استان اصفهان از نظر کشاورزی جایگاه ویژه ای دارد به عنوان منطقه مورد مطالعه انتخاب شد. از پارامترهای اکولوژیک تأثیرگذار در ارزیابی توان این کاربری می توان شیب، اقلیم، فرسایش خاک، تحول یافتگی، بافت خاک و... را نام برد. از آنجا که بارندگی سالانه در این منطقه کمتر از 400 میلی متر بود لذا در منطقه فقط کشت آبی وجود دارد. نقشه سازی این معیارها با کمک سامانه اطلاعات جغرافیایی (gis) انجام گرفت. در مرحله بعد با استفاده از فرآیند تحلیل شبکه ای (anp) وزن لایه ها با توجه به هدف مطالعه بدست آمد. بر اساس وزن دهی مشخص شد که شیب و تحول یافتگی دارای وزن بیشتری نسبت به دیگر پارامترها بود. در مرحله آخر با تلفیق لایه ها با روش های منطق بولین (بدون وزن دهی) و wlc (روش مبتنی بر وزن معیارها)، ارزیابی منطقه صورت گرفت. در روش بولین طبقه اول کاربری کشاورزی (مستعد کشاورزی آبی با توان بالا) موجود نبود ولی سایر طبقات در منطقه به دست آمد. در روش wlc، نقشه نهایی نشان دهنده وجود همه طبقات کشاورزی در منطقه مورد مطالعه بود که نشان از انعطاف پذیری بیشتر این روش است. مشاهدات میدانی و نقشه کاربری منطقه نشان داد که روش wlc نسبت به روش بولین با واقعیت تطابق بیشتری دارد و برای تعیین پتانسیل کشاورزی در منطقه لنجان مناسبتر است.
آصف درویشی علیرضا سفیانیان
تغییرات کاربری/پوشش اراضی و قطعه قطعه شدن زیستگاه در مقیاس سیمای سرزمین، کاهش جمعیت¬های حیات وحش را به خصوص در مناطق حساس اکولوژیکی به دنبال دارد. بدلیل تحت تاثیر قرار گرفتن زیستگاه¬های طبیعی بوسیله متغیرهای اکولوژیکی و انسانی، یکی از چالش¬های اصلی موجود، مدیریت پایدار پیچیدگی و تغییرات محیط زیست می¬باشد. مفهوم مدیریت تطبیقی، ایجاد کیفیت مطلوب بوسیله پایش و تنظیم شرایط برحسب دانش محیط زیست انسانی و اکولوژیکی است. هدف اصلی این مطالعه کمی سازی تغییرات الگوی کاربری¬ها و پوشش اراضی در ذخیره¬گاه زیستکره¬ی ارسباران در شمال غرب ایران و در دو دوره¬ی 14ساله (2001-1987) و 10 ساله (2011-2001)، و ایجاد ساختار شبکه¬ اجتماعی برای توسعه برنامه¬های مدیریت تطبیقی در منطقه می¬باشد. ارسباران یکی از مهمترین مناطق حفاظت شده¬ی ایران می¬باشد، جمعیت پرنده سیاه خروس قفقازی (tetrao mlokosiewiczi) منحصر به این منطقه از ایران می¬باشد که جمعیت آن در دهه¬های اخیر به شدت تحت تاثیر قرار گرفته است. تاکنون مطالعات انجام شده برروی فاکتورهای مکانی و ترجیحات زیستگاهی جمعیت سیاه خروس قفقازی تمرکز داشته است. به¬هرحال تغییر الگوهای سیمای سرزمین ممکن است جمعیت این گونه را تحت تاثیر قرار داده باشد. این مطالعه به تغییرات ساختار سیمای سرزمین در زیستگاه سیاه خروس تاکید می¬کند. در این مطالعه از تصاویر ماهواره¬ی لندست مربوط به سنجنده¬ی tm سال¬های 1366 و 1390 و سنجنده¬ی etm+ سال 1380، برای پایش تغییرات و آنالیز الگوهای مکانی کاربری/پوشش اراضی استفاده شده است. تصاویر ماهواره¬ای پس از تصحیحات هندسی، طبقه بندی گردیدند و برای کمی سازی تغییرات الگوی مکانی سیمای سرزمین با استفاده از نرم¬افزارfragstats ، متریک¬های گوناگون سیمای سرزمین شامل درصد سیمای سرزمین (pland)، نمایه تراکم حاشیه (ed)، نمایه تعداد لکه (np)، شاخص بزرگترین لکه (lpi)، شاخص شکل سیمای سرزمین(lsi) و اثر حاشیه (te) استخراج شد و در نهایت دو روستای کلاله و خریل برای آنالیز سیستم-های اکولوژیکی و اجتماعی مورد بررسی قرار گرفتند. در تحقیق حاضر، ابتدا براساس مشاهدات میدانی، مشاهده مشارکتی و مصاحبه سازمان یافته، گروه¬های هدف شناسایی و سپس معیارهای مهم اجتماعی در مدیریت مشارکتی منابع طبیعی، از جمله اعتماد، مشارکت، انسجام اجتماعی و سرمایه اجتماعی مشخص گردید. در سطح بهره¬برداران منابع طبیعی به عنوان شریک اجتماعی مدیریت مشارکتی منابع طبیعی، پیوندهای اعتماد، مشارکت، خویشاوندی و همسایگی مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج تحقیق نشان داد در طی 24 سال (2011-1987) درصد جنگل متراکم به شدت کاهش یافته (3/12%) است و در حالیکه علفزار (4/5%)، گون¬زار (7/3%)، جنگل تنک (1%) و مراتع فقیر (9/4%) در مدت زمان مورد مطالعه افزایش یافته اند. شاخص بزرگترین لکه در زستگاه سیاه خروس در دوره دوم کاهش داشته که قطعه قطعه شدگی این پوشش به لکه¬های کوچکتر را نشان می¬دهد. تعداد لکه در پوشش¬های جنگلی دردوره¬ی اول افزایش و در دوره¬ی دوم کاهش داشته است که قطعه قطعه شدن پوشش جنگلی در دوره¬ی اول را نشان می¬دهد، ولی در دوره¬ی دوم کاهش تعداد لکه با توجه به کاهش مساحت این پوشش در دوره دوم، از بین رفتن لکه¬های کوچکتر را نشان می¬دهد. نتایج تحلیل شبکه بهره¬برداران روستاهای کلاله و خریل نشان می-دهد در شبکه بهره¬برداران روستای خریل، انسجام اجتماعی بالاتری نسبت به شبکه بهره¬برداران روستای کلاله وجود دارد و برخی از کنشگران در این شبکه، قدرت اجتماعی و سرمایه اجتماعی بالاتری نسبت به سایر افراد دارند. در سطح کلان بهره-برداران، پیوندهای مشارکت و همسایگی، همبستگی بالا و معنی¬داری نسبت به سایر پیوندها نشان دادند. با توجه به نتایج بدست آمده از تحلیل شبکه¬های اجتماعی در دو روستای کلاله و خریل، می¬توان بیان نمود، اجرای برنامه¬های مدیریت مشارکتی منابع طبیعی در روستای خریل موفق¬تر خواهد بود. نتایج این تحقیق کاهش زیستگاه و قطعه قطعه شدن سیمای سرزمین در ذخیرگاه زیستکره ارسباران را به طور کمی نشان داد و تاثیرات منفی تغییر ساختار سیمای سرزمین روی زیستگاه سیاه خروس، و داده¬های تجربی تولید شده از شبکه¬های اجتماعی و نقش آن در مدیریت اکوسیستم در منطقه مورد مطالعه را نشان داد.
اعظم آقایاری علیرضا سفیانیان
رشد جمعیت و توسعه ی شهرنشینی یکی از عوامل موثر بر افزایش دمای هوا در نواحی شهری است که موجب ایجاد جزایر حرارتی در این مناطق در مقایسه با محیط اطراف می شود. در واقع گرم تر شدن محیط زیست شهری، یکی از آثار ناآگاهانه ی توسعه ی شهری ناپایدار است. بررسی وضعیت پراکندگی تابش های حرارتی و ارتباط آن با نوع کاربری های موجود در شناخت میکروکلیمای شهری دارای اهمیت زیادی می باشد. دما از جمله عواملی است که از شرایط محیطی و پوشش سطح تأثیر می پذیرد و از شاخص های کیفیت محیط زیست به شمار می آید. از سوی دیگر، برنامه ریزی کاربری اراضی، به عنوان هسته ی اصلی برنامه ریزی شهری، به دنبال راهبردی جهت حرکت مجموعه ی محیطی، اجتماعی و اکولوژیکی شهر به سوی اهداف توسعه ی پایدار است. لذا شناخت میزان اثرگذاری کاربری های شهری در شکل گیری جزایر حرارتی، می تواند زمینه ساز جهت دهی به استراتژی شهری در کنترل جزایر حرارتی باشد. در این پژوهش ضمن تأکید بر تأثیر سطوح نفوذناپذیر و پوشش سبز بر الگوی دمای شهر اصفهان، ابتدا نقشه ی کاربری اراضی سال های 1364 و1389 با استفاده از تصاویر سنجنده ی tm ماهواره ی لندست در 9 طبقه تهیه شد و در ادامه تغییرات کلاس های مختلف کاربری اراضی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج آشکارسازی تغییرات،کاهش پوشش سبز و افزایش مناطق شهری و معابر را با درصد بالای سطوح نفوذناپذیر اثبات نمود. درگام سوم، دمای سطح زمین با استفاده از الگوریتم mono window به دست آمد که دمای سطح زمین رابطه ای مثبت با سطوح نفوذناپذیر و رابطه ای منفی را با پوشش سبز را نشان داد. نتایج حاکی از افزایش دمای سطح زمین شهر اصفهان در طی سال-های 1389- 1364 بود که این افزایش در مناطق شهری چشمگیرتر است. مرحله ی بعد، دمای هوا با استفاده از تابع انتقال garcia به دست آمد و تأثیر پوشش سطح و کاربری بر دما بررسی شد. در آخرین گام، برای سنجش صحت کار، نقشه ی دمای هوا با نتایج حاصل از طرح پهنه بندی سازمان پارک ها و فضای سبز شهراصفهان، مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج نشان داد که روند کلی تغییرات دما بر اساس پوشش سطح،کاربری و شرایط حاکم بر هر ایستگاه، از روند تغییرات دمایی ایستگاه های هواشناسی طرح مذکور پیروی می کند. بنابراین با توجه به افزایش سطوح نفوذ ناپذیر و کاهش مساحت پوشش سبز، می توان این چنین نتیجه گرفت که تبدیل و تغییرات این کاربری ها در افزایش دمای شهر اصفهان نقش موثری داشته است.
شیما ملکوتی خواه علیرضا سفیانیان
برنامه ریزی برای حفاظت درارتباط با کاربرد درست اقدامات حفاظتی جهت افزایش بقاء تنوع زیستی در بوم سازگان های طبیعی می باشد.یکی از مهم ترین مرحل برنامه ریزی برای حفاظت آنالیز گپ می باشد. این آنالیزاز طریق ارزیابی بوم شناختی وشناسایی تهدیدات ناشی از فعالیت های انسانی بر مناطق حفاظت شده موجود ،سایت های اولویت دار برای حفاظت را شناسایی می نماید. ارزیابی تهدیدات و وارد نمودن آن به برنامه ریزی برای حفاظت مساله ای است که در ایران کمتر به آن توجه شده است و بیشتر اقدامات حفاظتی بر ارزش های حفاظتی مناطق متمرکز شده است. لذا در بخش اول این مطالعه آنالیز گپ با هدف ارزیابی تهدیدات در استان اصفهان و با استفاده از مدل ریسک محیط زیستی انجام گرفت. ابتدا نقشه های پراکنش معادن، صنایع و شبکه جاده ها دراستان به عنوان عوامل خطر انتخاب گردید. سپس برای تعیین سهم کلی هریک ازفعالیت ها، برمبنای نظرات کارشناسی و مرور منابع چهارمتغیر وزن،شدت اثر،فاصله اثر و تابع کاهش فاصله تعیین امتیاز گردید.نتایج مدل ریسک محیط زیستی نشان داد که بخش مرکزی و نیمه غربی استان اصفهان به شدت در معرض تهدید می باشد، عمدتا به دلیل تراکم بالای صنایع و معادن. برای وارد نمودن نتایج حاصل از این ارزیابی در برنامه ریزی حفاظتی در استان ، مدل ریسک محیط زیستی با نقشه شبکه مناطق حفاظت شده استان اصفهان رویهم گذاری شد که مشخص شد در برخی از مهم ترین مناطق حفاظت شده استان مانند پارک ملی کلاه قاضی و پناهگاه حیات وحش موته اثرات بالا بوده و نیازمند اقداماتی جهت کاهش اثرات می باشند.بادرنظرگرفتن نتایج حاصل از این ارزیابی و نیز ارزیابی های بوم شناختی که پیش ازاین انجام گرفته بود، منطقه ای در شمال غربی استان اصفهان، در بین پناهگاه های حیات وحش موته و قمشلو به عنوان منطقه مطالعه برای بخش دوم این مطالعه با هدف شناسایی کریدورهای مهاجرتی برای دوگونه آسیب پذیر آهوی ایرانی و قوچ ومیش اصفهانی انتخاب گردید.برای شناسایی کریدورها ازدو روش مدل سازی به نام های مدل حداقل هزینه و تئوری مدار الکتریکی استفاده شد.با استفاده از مدل حداقل هزینه برای هر گونه سه کریدور انتخاب شدند که با توجه به حدقل پهنا و مساحت آنها ، کریدورهای اول و دوم به عنوان کریدور مهاجرتی و کریدورهای سوم (پهن ترین و وسیع ترین)به عنوان لینک کمکی برای هردوگونه درنظرگرفته شد.در نتیجه اجرای تئوری مدار الکتریکی، نقشه های شدت جریان به دست آمد که احتمال حرکت گونه های هدف را نشان داد. بامقایسه نقشه های جریان مشخص شدکه میزان ارتباطات عملکردی در منطقه مطالعه برای قوچ ومیش اصفهانی بیشتر بوده و فرصت های بیشتری برای مهاجرت آن بین دوپناهگاه هاوجود دارد.به علاوه برمبنای شدت جریان، نواحی ارتباطی مهم برای حرکت دو گونه نیز به خوبی شناسایی شدکه به واسطه آسیب پذیری ارتباطات در این نواحی حفاظت از آنها از اهمیت زیادی برخوردار است.مقایسه نتایج حاصل ازدو مدل تئوری مدار و مدل حداقل هزینه برای آهوی ایرانی و قوچ ومیش اصفهانی نشان داد بخش هایی از منطقه مطالعه که شدت جریان عبوری ازآن نشانگر احتمال بالای حرکت می باشد ، به طور کامل توسط کریدو ها و لینک های شناسایی شده توسط مدل حداقل هزینه نیز پوشش داده می شوند. ولی نتایج کلی تحقیق نشان دهنده برتری تئوری مدار نسبت به مدل حداقل هزینه به دلیل بررسی ارتباطات عملکردی وشناسایی نواحی ارتباطی مهم درمنطقه مطالعه می باشد که با استفاده ازمدل حداقل هزینه امکان رسیدن به چنین نتایجی وجود نداشت.
گلناز صفا علیرضا سفیانیان
گسترش مراکز شهری و رشد فزاینده¬ی شهرنشینی در دهه¬های اخیر سبب شده تا توجه به صنعت توریسم، به عنوان یکی از بزرگترین و گسترده¬ترین صنایع دنیا، از اهمیت ویژه¬ای برخوردار گردد. در این میان اکوتوریسم به عنوان یکی از زیرشاخه¬های گردشگری پایدار با اهداف چندجانبه¬ی حفاظت از محیط¬زیست، تقویت و بهبود وضعیت فرهنگی و ایجاد فرصت¬های اقتصادی برای جوامع محلی سر وکار داشته و فرصت مناسبی در اختیار گردشگران قرار می¬دهد تا به شناخت جاذبه¬های طبیعی و فرهنگی مناطق بپردازند. اکوتوریسم ضمن اثرات مثبتی که در پی دارد، در صورت مدیریت و برنامه¬ریزی نامناسب می¬تواند زمینه¬های ظهور پیامدهای منفی را در مناطق طبیعی به بار آورد، لذا در توسعه¬ی اکوتوریسم بایستی با شناسایی قابلیت¬ها و محدودیت¬ها، امکان طراحی سناریوهای توسعه را فراهم آورد، بگونه¬ای¬که زمینه¬ی پایداری درازمدت منابع و دست¬یابی به توسعه پایدار محقق شود. استان اصفهان با داشتن مساحتی بالغ بر 100 هزار کیلومترمربع و برخوردار بودن از جاذبه¬ها و چشم¬اندازهای ویژه¬ی کویری،کوهستانی، آبی، تنوع اقلیمی و نیز موقعیت قرارگیری در مرکز ایران و سهولت دسترسی توسط خطوط زمینی، هوایی و ریلی، از جایگاه ویژه ای به¬لحاظ ورود گردشگر در سطح کشور برخوردار است؛ ولی عدم امکان¬سنجی و شناخت کامل و یکپارچه¬ی مناطق مستعد اکوتوریسم در سطح استان منجر شده تا بسیاری از مناطق علیرغم برخوردار بودن از استعداد بالقوه، مورد ارزیابی و مدیریت صحیحی واقع نشده و به حال خود رها گردند. لذا در این مطالعه سعی شده توان اکوتوریسم استان اصفهان با کاربرد روش ارزیابی چندمعیاره و به کمک سامانه اطلاعات جغرافیایی مورد ارزیابی قرار گیرد. به منظور دست¬یابی به این هدف مدل مفهومی توان اکوتوریسم با در نظر گرفتن 6 معیار و 10 زیرمعیار ایجاد گردید. لایه¬های اطلاعاتی توسط فرایند تحلیل سلسله مراتبی و بر مبنای نظرات کارشناسی وزندهی و الویت¬بندی شده و پس از استاندارد سازی با کمک منطق فازی، در نهایت با استفاده از روش ترکیب خطی وزنی تلفیق شدند. در ادامه نقشه¬ی حاصل از این روش طبقه¬بندی و با نقشه¬ی طبقه¬بندی شده¬ی حفاظت از تنوع زیستی رویهم گذاری گردید. نتیجه حاصل از این تلفیق، تولید نقشه¬ی توان اکوتوریسم مشتمل بر 5 طبقه بود. طبقه یک و دو این نقشه هر یک به ترتیب مساحتی در حدود 5/5 درصد و 2/18 درصد از کل گستره¬ی استان را به¬خود اختصاص داده و در بر دارنده¬ی پهنه¬هایی با الویت بالای حفاظتی بوده که عمدتاً می¬توانند جهت فعالیت¬های علمی و پژوهشی (طبقه یک) و نیز اکوتوریسم در نظر گرفته شوند. عمده¬ی مساحت این پهنه¬ها در شهرستان¬های نایین، خور و بیابانک، سمیرم، نطنز، کاشان، فریدن، فریدونشهر، شهرضا و شاهین¬شهر و میمه واقع شده¬اند. طبقه سه نقشه نهایی مساحتی در حدود 32/3 درصد از کل سطح استان را در بر گرفته و دربردارنده¬ی پهنه¬های مستعد توسعه اکوتوریسم و دیگر انواع توریسم می¬باشد. بیشترین مقدار این طبقه در شهرستان¬های سمیرم، نایین، نطنز، فریدونشهر، خور و بیابانک و آران و بیدگل قرار دارد. طبقه¬ی چهار و پنج این نقشه هر یک به ترتیب دربردارنده¬ی 7/8 درصد و 28/64 درصد از سطح استان بوده و نشان¬گر پهنه¬های با پتانسیل پایین اکوتوریسم و نیز پهنه¬های نامناسب برای اکوتوریسم هستند.
معصومه نیرومند علیرضا سفیانیان
nowadays, air pollution is a global problem that has had significant growth by technology development, population growth andindustrial development. industrial development brought natural resources deterioration, more manufacturing products, and more environmental pollutants. if pollutant won’t be controlled, human-being and wildlife will face the critical risks. significant release and critical situation is resulted having higher pressure on managers planning pollutants reduction. as today the consequences of so2 and nox have been proved enough, the dispersion of these pollutants will be useful to plan for minimizing the release and meeting the legislative requirements. aermod viewtm is software which has been confirmed by united states environmental protection agency (usepa), and it sets in class of preferred and recommended models. in this study, we simulated the dispersion of emission of co, so2, and (nox) from 8 stacks of esfahan petrochemical plant. the aermod view (version 8.2.0) were used to do the simulations for 1hour, 8 hours, 24 hours, monthly and annual scales. in addition, we compared the standards of iranian department of environment. the results showed that the highest concentration simulated in study area was higher than the standards (10 µg/m3) for most of the months of the year; but the same concentration for so2 and nox were marginal and lower than the standards. the simulated maps indicated that the studied air pollutants dispersed along the south, south-west and west. as the maps shows the effects of wind directions is strong and topography affected significantly. we conclude that although the residential area of cities (isfahan,shahin shahr, khoeini shahr, and najafabad) exposed to not high concentration of the studied gases but a huge area of these cities are affecting regularly. therefore, the longterm social and health impacts of the exposure to the gases will be significant.
وحید راهداری علیرضا سفیانیان
الگوهای منظر از استقرار کاربری و پوشش اراضی در کنار هم به وجود می آیندو حالت پویا دارند. برای درک بهتر پویایی چشم انداز در طول زمان و در راستای برنامه ریزی و مدیریت سرزمین و نیل به اهداف حفاظتی، بررسی تغییرات الگوهای مکانی کاربری و پوشش اراضی بسیار ضروری است. با تهیه نقشه کاربری و پوشش اراضی یک منطقه در طی زمان و بررسی تغییرات آن، علاوه بر شناخت الگوهای چشم انداز، می توان چگونگی تغییرات الگوهای چشم انداز و روابط بین اجزای سازنده آن را بررسی کرد. امروزه با استفاده از داده های ماهواره ای امکان تهیه نقشه پوشش و کاربری اراضی و آشکارسازی تغییرات چشم انداز در طی زمان، فراهم شده است. مشخص نمودن زیستگاههای حساس مناطق حفاظت شده و تعیین چگونگی تغییرات پوشش و کاربری اراضی منطقه، می تواند به مدیران این قبیل مناطق، به اجرای یک مدیریت شایسته، با در نظر گرفتن روند تغییرات گذشته منطقه کمک کند. پناهگاه حیاتوحش موته دارای زیستگاههای مناسبی برای سمداران بزرگ و یکی از مهمترین زیستگاه های آهوی ایرانی است. در این مطالعه، برای بررسی تغییرات کاربری و پوشش های اراضی پناهگاه حیات وحش موته، از تصاویر ماهواره ای مربوط به سنجنده mss سال 1351، تصاویر سنجنده tm سال 1366 و سال 1377 و همچنین تصویر سنجنده liss iii سال 1385 تهیه شد. تصاویر برای فصل بهار و در نیمه اول خرداد که پوشش گیاهی حداکثر تاج پوشش را دارد انتخاب شدند. با توجه به محدودیتهای موجود تصویر سنجنده mss در فصل تابستان انتخاب گردید. برای آماده سازی تصاویر، جدیدترین تصویر با استفاده از نقشه 1:25000 زمین مرجع شد و سایر تصاویر به آن ثبت داده شدند. خطای میانگین مربعات تصحیح هندسی در تمامی موارد کمتر از یک بود. در زمان ثبت تصاویر، و با استفاده از روش نمونه برداری مجدد، قدرت تفکیک مکانی تصاویر به 30 متر تبدیل شد. تصحیح توپوگرافی با بکارگیری dem منطقه و با استفاده از مدل لامبرتی، بر روی تصاویر اعمال شد. در این مطالعه نقشه کاربری و پوشش اراضی، با استفاده از روش طبقه بندی ترکیبی تهیه شد. به این منظور، نقشه درصد تاج پوشش گیاهی با انجام نمونه برداری های میدانی و با استفاده از شاخص گیاهی savi برای هر سال در 4 کلاس تهیه گردید. همچنین با استفاده از تکنیکهای gis و سنجش از دور، لایه های گز و نی ، مناطق مسکونی، باغات و مزارع و زمینهای آیش در منطقه تهیه گردید. کاربری معدن با انجام کلاس بندی مجدد بر مولفه دوم آنالیز pca تهیه شد. لایه شوره زار در مولفه اول pca تهیه گردید. لایه سنگ و صخره نیز با اعمال کلاس بندی مجدد بر روی مولفه اول pca تهیه شد. لایه شیست نیز از نتیجه طبقه بندی نظارت شده بر روی تصاویر تهیه گردید. در نهایت، لایه های تهیه شده با استفاده از تکنیکهای gis با هم ترکیب شدند و نقشه کاربری و پوشش اراضی برای هر تصویر تهیه شد.دقت نقشه های تولید شده بین 80 تا 95 درصد تعیین گردید. به منظور آشکارسازی تغییرات، نقشه های تهیه شده روی هم گذاری شدند. سپس کمیت و کیفیت تغییرات در بین سالهای 1351 و 1366، سالهای 1366 و 1377، سالهای 1377 و 1385 و سالهای 1351 و 1385 مشخص گردید. نتیجه آشکارسازی تغییرات نشان داد که در فاصله سالهای که در سال 1385 نسبت به سال 1351 از مساحت تاج پوشش طبقه دو در اکثر قسمتهای منطهق کاسته شده، و بر سطح تاج پوشش طبقه 4، یعنی پوشش بیش از 40 درصد مخصوصا در مناطق امن و قرق پناهگاه افزوده شده است. همچنین در طی دوره مطالعات سطح معادن 400 درصد افزایش یافته است. همچنین در این دوره سطح مناطق مسکونی از 9 هکتار به 249 هکتار افزایش یافته است. در این دوره، منطقه در سال 1366 در بهترین شرایط پوشش گیاهی بوده که نمودار بارندگی منطقه، یک دوره تر سالی در دهه 70 را نشان می دهد. همچنین در سال 1377 منطقه در بحرانی ترین شرایط خود قرار داشته که با دقت در نمودار بارندگی منطقه، وقوع یک دوره خشکسالی در دهه 80، مشخص است. به طور کلی در دوره مطالعاتی، کاربری های انسانی در منطقه روند صعودی داشته است که باعث کاهش اهمیت زیستگاهی مناطق مختلف برای وحوش پناهگاه حیات وحش موته گردیده است.
سمیه خلیل آبادی محمودرضا همامی
چکیده درک فرایندهای تعیین کننده غنا و ترکیب گونه ای در لکه های زیستگاهی منزوی یکی از مهمترین مسائل مطرح در اکولوژی جمعیت و حفاظت می باشد و بویژه در حفاظت از گونه های جنگلی شایان اهمیت است. حیوانات احتمالاً تحت تاثیر ترکیبی از پارامترهای لکه و چشم انداز قرار می گیرند که در این میان پرندگان به واسطه نیاز به زیستگاههای وسیع داخلی به نظر می رسد که به این پارامترها حساستر باشند. منطقه حفاظت شده کرکس در استان اصفهان به لحاظ دارا بودن منابع آبی مطلوب و شرایط آب و هوایی مساعد از دیر باز لکه های جنگلی وسیع باغنای گونه ای بالایی را که دارای شکل و اندازه متفاوت بوده و به لحاظ شرایط توپوگرافی خاص منطقه و کاربری اراضی موجود درجه ای از انزوا را دارا می باشند، در خود جای داده است. در این مطالعه تأثیر پارامترهای فیزیکی و ساختار پوشش گیاهی بر جوامع پرندگان در لکه های مزبور بررسی شده است. پارامترهای فیزیکی اندازه گیری شده در هر لکه شامل مساحت و شکل (نسبت محیط به مساحت) لکه و پارامترهای مورد بررسی در خصوص ساختار پوشش گیاهی شامل تنوع گونه های چوبی و تنوع اشکوب می باشند که تأثیرشان بر غنا وتنوع گونه ای پرندگان آزمون گردیده است. برای اندازه گیری مساحت، محیط و شکل لکه از تصاویر ماهواره ای بهره گرفته شده است. سرشماری پرندگان به روش ترانسکت خطی انجام شده است. ترکیب و اشکوب بندی پوشش گیاهی در پلاتهای 10*10 به فواصل 200 متری در طول ترانسکتهای مذکور تعیین شده است. در مجموع1/17 کیلومتر ترانسکت خطی در 15 لکه جنگلی برای سرشماری پرندگان و پوشش گیاهی استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از آنالیزهای رگرسیون خطی و غیر خطی انجام گردید. نتایج این بررسی بیانگر تأثیرپذیری مثبت غنا و تنوع گونه ای پرندگان از مساحت لکه های درختزار و تاثیرپذیری منفی این پارامترها از فاکتور شکل لکه می باشد. همچنین نتایج بدست آمده نشان می دهد که به دنبال افزایش پیچیدگی ساختار پوشش گیاهی غنای گونه ای پرندگان در لکه های درختزار افزایش می یابد. با توجه به موقعیت ویژه حفاظتی منطقه نتایج این یررسی می تواند در راستای مدیریت بهتر چشم انداز و حفاظت مطلوب تر تنوع گونه ای موجود در منطقه ثمربخش باشد.
هژیر کریمی نوراله میر غفاری
آلودگی هوا امروزه به عنوان یکی از مسائل عمده زیست محیطی شناخته می¬شود، خصوصاً در مناطقی که تمرکز فعالیتهای صنعتی و تمرکز جمعیت انسانی را داریم. توسعه¬ اقتصادی، فعالیتهای صنعتی، رشد جمعیت و مصرف سوختهای فسیلی مهمترین منابع افزایش آلودگی هوا هستند. بسیاری از ارگانها و سازمانها با پایش، کمی سازی، ارزیابی، نقشه سازی و تعیین پتانسیل آلودگی هوا سعی در بهبود مدیریت کیفیت هوا دارند که می¬تواند برای برنامه¬ریزان و مدیران مفید واقع شود. در این تحقیق با استفاده از روش¬های ارزیابی چند معیاره (mce) در محیط gis به ارزیابی و تعیین پتانسیل آلودگی هوا در استان اصفهان پرداختیم. روش ارزیابی چندمعیاره شامل تکنیک¬هایی است که در آن مجموعه¬ای از عوامل مربوط به یک هدف وزن دهی شده و سپس این معیارها به وسیله کارشناسان رتبه¬بندی می¬شود. متدولوژی ترکیبی mce با gis روش پیشرفته¬ای برای ارزیابی آلودگی هوا می¬باشد که توانایی gis در آنالیز مکانی و توانایی mce را در آنالیزهای چندمعیاره بهبود می¬بخشد. در این تحقیق دو فاکتور(معیار) اصلی شامل عوامل طبیعی و عوامل انسانی و زیر معیارهای آنها به عنوان عوامل موثر در تعیین پتانسیل آَلودگی هوا انتخاب شدند. صنایع، ترافیک و تراکم جمعیت به عنوان زیر معیارهای عوامل انسانی شناخته شدند. عوامل هواشناسی شامل باد، بارش و اقلیم زیر معیارهای عوامل طبیعی در تعیین پتانسیل آلودگی هوا بودند که در جهت کاهش آلودگی هوا عمل می¬کنند. سامانه اطلاعات جغرافیایی برای ایجاد داده¬های جغرافیایی و پردازش داده¬ها به کار رفت. ارتباط بین معیار و زیر معیارها، وزن دهی و استاندارد سازی داده با استفاده از رویکرد mce انجام شد. شاخص¬ها، زیر معیارها و معیارهای پتانسیل آلودگی هوا به لایه¬های اطلاعاتی تبدیل و پس از استاندارد سازی و وزن دهی لایه¬های اطلاعاتی، کلیه لایه¬ها در محیط gis و با استفاده از روش ترکیب خطی وزن دار(wlc) ترکیب و نقشه پتانسیل آلودگی هوا در استان اصفهان تهیه شد. نتایج نشان داد که شهرستانهای مرکزی استان همچون اصفهان، شاهین شهر، نجف آباد، خمینی شهر، فلاورجان، مبارکه و کاشان بیشترین بار آلودگی هوا را دارند. در این مناطق تراکم جمعیت، خودروها و صنایع بسیار بالاست. از طرفی شرایط اقلیمی برای پراکنش و کاهش آلاینده¬ها مناسب نمی¬باشد بنابراین پتانسیل آلودگی هوا بالاتر می¬رود و در صورت توسعه متمرکز بیشتر بحران آلودگی هوا بسیار وخیم¬تر می¬گردد. قسمت¬های شرقی و شمال شرقی استان بار آلودگی کمی داشتند اما پارامترهای هواشناسی در این مناطق برای کاهش آلاینده¬ها مناسب نمی¬باشد. بنابراین در این مناطق در صورت تمرکز فعالیت¬ها (فعالیت-های صنعتی) و جمعیت آلودگی هوا افزایش می¬یابد. مطلوب¬ترین شرایط طبیعی در جهت کاهش آلودگی را شهرستان¬های غربی و جنوبی استان همچون سمیرم، فریدونشهر و فریدن داشتند. در این مناطق وزش باد و بارش زیاد و اقلیم مرطوب شرایط حاکم هواشناسی می¬باشند، بنابراین پتانسیل آلودگی هوای کمی را دارند. ارزیابی و تعیین پتانسیل آلودگی هوا در استان نشان می¬دهد که به طور میانگین ?? درصد استان به دلیل وضعیت اقلیمی مطلوب در جهت کاهش آلاینده¬ها و بار آلودگی کم وضعیت نسبتا خوبی از لحاظ پتانسیل آلودگی هوا دارد. 29 درصد استان پتانسیل آلودگی متوسط، 21 درصد آلودگی بالا و 6 درصد آلودگی شدیدی دارد اما بیش از دو سوم جمعیت استان در مناطقی با کیفیت هوای نامناسب مستقر هستند (پتانسیل آلودگی متوسط به بالا). به طور کلی می¬توان نتیجه گرفت بین زیر معیارهای عوامل انسانی ارتباط مستقیمی وجود دارد. در مناطقی با توسعه صنعتی- اقتصادی بیشتر، تراکم جمعیت بالاتر و ترافیک هم بیشتر است و به دنبال آن بار آلودگی هوا افزایش می¬یابد. همچنین ملاحظه شد که پارامترهای هواشناسی و طبیعی از جمله باد، بارش و رطوبت نقش مهمی را در جهت کاهش آلودگی هوا ایفا می¬کنند. نتایج این تحقیق برای برنامه¬ریزان در جهت کاهش و پایش آلاینده¬ها در استان خصوصاً برای شهرستان¬هایی با وضعیت بحرانی مناسب می¬باشد. علاوه بر این می¬توان در مکانیابی صنایع و برنامه¬های آمایش سرزمین نیز از آن استفاده کرد.
علی شهبازی علیرضا سفیانیان
مقادیر زیادی مواد شیمیایی نظیر کودهای شیمیایی و حشره کش ها و همچنین لجن فاضلاب سالیانه در خاک های کشاورزی به کار برده می شود، چنین کاربردی ممکن است نتیجه در افزایش غلظت فلزات سنگین در خاک داشته باشد. از بین آلوده کننده های متنوع خاک، فلزات سنگین حائز اهمیت زیادی هستند. آلودگی فلزات سنگین نه تنها به طور مستقیم بر خصوصیات شیمیایی خاک، کاهش فعالیت های بیولوژیکی و کاهش دستیابی زیستی عناصر غذایی در خاک تأثیر می گذارد، بلکه خطر جدی برای سلامتی انسان با ورود به زنجیره غذایی محسوب می شوند. لذا بررسی روند تجمع فلزات سنگین جهت پایش آلودگی خاک و حفظ کیفیت محیط زیست ضروری است و باید مدنظر محققین و برنامه ریزان در در سطوح مختلف مدیریتی قرار گیرد. هدف از این مطالعه، مقایسه غلظت فلزات سنگین در مناطق با قدمت متفاوت از نظر کشاورزی و بررسی اثر مدت فعالیت های کشاورزی بر روند تجمع فلزات سنگین و ارزیابی آلودگی خاک مناطق مختلف با استفاده از شاخص فاکتور آلودگی بود. به همین منظور با کمک تصاویر ماهواره ای و بررسی پوشش گیاهی در هر تصویر، مناطق مورد نظر که از نظر قدمت کشت متفاوت بودند، انتخاب شدند. 6 منطقه کشاورزی در کل استان شامل دو منطقه در نهاوند و همدان، دو منطقه در کبودرآهنگ و فامنین و 2 منطقه در رزن و شیرین سو که به ترتیب تقریباً از 65، 35 و 20 سال قبل کشاورزی در این مناطق شروع شده است، انتخاب شد. تعداد 97 نمونه خاک در مناطق کشاورزی از عمق 20-0 سانتی متر به روش سیستماتیک برداشت شد. همچنین 12 نمونه خاک از عمق 20-0 سانتی متر در مناطقی که هیچگونه فعالیت کشاورزی صورت نمی گرفت و بکر بود به عنوان نقاط کنترلی برداشت شد. غلظت فلزات سنگین و برخی پارامترهای خاک از جمله ph، ec، درصد ماده آلی، درصد شن، درصد سیلت، و درصد رس تمامی نمونه ها آنالیز شد. جهت مقایسه میانگین غلظت فلزات سنگین در مناطق مختلف از آزمون anova و lsd استفاده گردید. به منظور پی بردن به وجود روند تجمع فلزات در مناطق انتخاب شده از آزمون اسپیرمن و کندال استفاده شد. مقایسه غلظت فلزات در مناطق کشاورزی مختلف نشان داد که میانگین غلظت در کشت 65 ساله بیشتر از کشت 35 ساله و در کشت 35 ساله بیشتر از کشت 20 ساله است. همچنین میانگین غلظت برای همه فلزات در مناطق کشاورزی مختلف بیشتر از میانگین غلظت برای فلزات در نقاط کنترلی بود. نتایج نشان دهنده اختلاف معنی دار در سطح 5 درصد بین کشت 65 ساله و نقاط کنترلی برای همه فلزات بجز برای سرب بود. همچنین تفاوت معنی دار بین کشت 35 ساله و نقاط کنترلی برای بعضی از فلزات (کروم، مس و روی) دیده شد. مقایسه میانگین غلظت فلزات در نقاط کنترلی و مناطق 65 ساله نشان داد که غلظت فلزات کروم (43.3%)، مس (31.52%) وکادمیم (31.15%) درصد افزایش بیشتری نسبت به سایر فلزات داشته است. روند تجمع در خاک در مزارع 65 ساله، برای فلزات کادمیم، کبالت، کروم، مس و روی بصورت نمایی، برای نیکل این مدل به صورت معادله درجه 2، و برای سرب این مدل خطی بود. شاخص فاکتور آلودگی خاک نشان داد که کشت 65 ساله بالاترین میزان ریسک آلودگی را برای همه فلزات بجز سرب دارد. همچنین بر اساس فاکتور آلودگی نمونه های خاک برای کشت های مختلف بیشتر در طبقه بدون آلودگی و بدون آلودگی تا آلودگی متوسط قرار داشتند.
صدری صیفی علیرضا سفیانیان
مکان انتخابی برای احداث نیروگاه چه در مرحله ساخت و چه در مرحله بهره برداری در تعیین هزینه های مربوطه، بهره وری نیروگاه و تاثیر بر محیط پیرامون نقشی کلیدی دارد. از این رو قبل ازاحداث نیروگاه انجام بررسی های مکانی همه جانبه محدوده مطالعاتی برای جلوگیری از خسارات مالی، فنی، زیست محیطی، امنیتی و حداکثر کردن راندمان نیروگاه امری ضروری به نظر می رسد در این مطالعه از روش های آنالیز چند معیاره mcdm در محیط gis برای مکان یابی نیروگاه کهنوج استفاده شد. معیارهایی که در این مطالعه برای استقرار نیروگاه مورد استفاده قرار گرفته عبارتند از: ارتفاع، شیب، فاصله از آبهای سطحی، فاصله از عمق آبهای زیرزمینی، فاصله از راه های ارتباطی، فاصله از شهر،کاربری اراضی وفاصله از گسل درنظر گرفته شده است. برای تهیه نقشه کاربری اراضی از تصاویر ماهواره ای landsat سال 2013 استفاده شد، که ضریب کاپا 91% و دقت کلی 93% برای نقشه بدست آورده شد، و بقیه نقشه های مورد نیاز از داده های موجود تهیه شد، نقشه ی عمق آبهای زیرزمینی یا سطح پیزومتریک آب های زیرزمینی از روش درون یابیidw پراکنش نقاط چاه ها در منطقه تهیه شد. استاندارد سازی معیارها به دو روش بولین و فازی انجام شد، و وزن دهی به معیارها از طریق روش تحلیل سلسله مراتبی (ahp) محاسبه گردید. برای تلفیق معیارها نیز از 3 روش بولین، فازی وترکیب خطی وزنی استفاده شد. نتایج حاصل از ترکیب نقشه ها به روش بولین 5 لکه بود، که بدلیل مساحت کمی که داشتند تنها یک لکه با مساحت 151 هکتار برای استقرار نیروگاه مناسب شناخته شد. از روش تلفیق فازی 2 لکه با مساحت های 210 و 177 هکتار بدست آمد، که لکه ی کوچکتر بدلیل نزدیکی به زیرساخت ها و اشتراک با لکه ی منطق فازی، مناسب انتخاب شد، در روش ترکیب خطی وزندار برای تهیه نقشه نهایی تناسب معیار ها که نقشه ی معیارهای استاندارد شده را در وزن هرفاکتور ضرب شد وسپس رویهم گذاری شد . این مدل به دلیل وزن دهی به واحدهای هر نقشه انعطاف پذیری و دقت بیشتری نسبت به دیگر مدل ها برخوردار است.
محسن ایرانمهر سعید پورمنافی
کاربری زمین همواره یکی از مهمترین عواملی می¬باشد که انسان از طریق آن محیط زیست خود را تحت تاثیر قرار داده است. تکنولوژی سنجش از دور به عنوان راهکاری ارزشمند در جهت پایش، تشخیص، شناسایی و پهنه¬بندی منابع طبیعی، محیط زیست و به ویژه در روند تهیه نقشه های کاربری اراضی در مناطق مختلف جهان به صورت علمی مورد استناد قرار می گیرد. این نقشه ها از نیازهای اساسی برای مدیریت و نظارت زیست محیطی میباشند و در برنامه ریزی ها و تصمیم گیری ها در بخش های مختلف استفاده می شوند. پایش تغییرات فرآیند مهمی در روند کاربردی کردن سنجش از دور می باشد. مقایسه پس از طبقه¬بندی یکی از کاربردی¬ترین روش¬های است که برای پایش تغییرات کاربری و پوشش اراضی به طور گسترده مورد استفاده قرار می¬گیرد. هدف از این مطالعه آشکارسازی و پیش¬بینی تغییرات کاربری و پوشش اراضی اطراف رودخانه زاینده رود میباشد. در این تحقیق از تصاویر ماهواره¬ لندست oli، etm+ و tm به ترتیب مربوط به سال¬های 1392، 1382 و 1364 برای تهیه نقشه¬های کاربری و پوشش اراضی اطراف رودخانه زاینده رود و بررسی روند تغییرات آن استفاده گردید. برای انجام این تحقیق ابتدا تمامی تصاویر پس از انجام پیش پردازش¬های مورد نیاز با استفاده از آنالیزها و شاخص-های متفاوتی مورد بارزسازی قرار گرفتند و در نهایت از طبقه¬بندی هیبرید که ترکیبی از طبقه¬بندی نظارت نشده و نظارت شده می¬باشد جهت طبقه¬بندی تصاویر استفاده گردید. پس از انجام طبقه¬بندی، نقشه¬های کاربری و پوشش اراضی در 10 طبقه اراضی کشاورزی، جنگل، دیم، مراتع، اراضی بایر و پوشش پراکنده، پهنه¬های آبی، اراضی ساخت¬وساز شده، جاده¬های اصلی، رخنمون سنگی و شوره¬زارها تهیه شدند. برآورد صحت نقشه¬های تولیدی با استفاده از ماتریس خطا صورت پذیرفت. صحت کلی نقشه¬های کاربری و پوشش اراضی تولید شده از تصاویر oli، etm+ و tm به ترتیب 43/91، 45/88 و 76/81 محاسبه شد. سپس از روش مقایسه پس از طبقه¬بندی و change detection برای آشکارسازی تغییرات به وجود آمده در این بازه زمانی استفاده گردید. از مدل تلفیقی ca-markov نیز برای پیش¬بینی نقشه توسعه شهرها و جاده¬های اصلی سال 1392 استفاده گردید و سپس این نقشه با نقشه اراضی شهری و جاده¬های اصلی سال 1392 مورد مقایسه قرار گرفت تا توانایی مدل ca-markov در پیش¬بینی تغییرات مورد ارزیابی قرار گیرد و در نهایت نقشه مناطق شهری و جاده¬های اصلی تا افق سال 1419 با استفاده از مدل ca-markov پیش بینی شد. نتایج آشکارسازی تغییرات نشان داد که بیش از 80 درصد رودخانه زاینده¬رود و تالاب گاوخونی در این مدت خشک شده است و ساختار و پایداری فیزیکی- اجتماعی و اکولوژیکی این منطقه دچار آسیب جدی شده است. همچنین شوره¬زار¬ها در این مدت بیش از 4 برابر توسعه یافته¬اند و بیشترین توسعه مناطق شهری در بین سال¬های 1985 تا 2003 با گسترش متوسط 952 هکتار در هر سال و کمترین رشد آن بین سال¬های 2003 تا 2013 با مساحتی حدود 552 هکتار در هر سال رخ داده است. نتایج مدل مارکوف ماتریسی است که احتمال تغییرات را در هر طبقه پوشش یا کاربری اراضی به سایر طبقات را در آینده نشان می¬دهد. به منظور پی بردن به صحت نقشه¬های شبیه¬سازی شده و بدست آوردن اعتبار پیش¬بینی مدل ca-markov از 2 روش محاسبه جدول توافق و عدم توافق و تهیه نقشه خطای پیش بینی مدل استفاده گردید. نتایج مولفه¬های توافق و عدم توافق نشان می¬دهد که توافق نقشه هیبرید و پیش¬بینی سال 1392، 81/0 و عدم توافق آنها 19/0 است و بررسی نقشه خطای پیش بینی مدل ca مارکوف برای شبیه سازی سال 1392 در 3 طبقه مورد نظر صحت بالایی را بین نقشه مرجع و پیش¬بینی نشان دادند. همچنین مدل¬سازی-ها نشان داد که تا سال 1419 مناطق شهری و جاده¬های اصلی به ترتیب به مساحتی حدود 85247 و 22117 هکتار خواهند رسید. باتوجه به خشک شدن رودخانه زاینده¬رود و تنش¬های حاصل از کم آبی¬های به وجود آمده، توسعه 37/1 برابری اراضی تحت کشت آبی در بخش غربی منطقه مورد مطالعه مشاهده شد، به گونه¬ای که میزان آب مصرفی در زون غربی در سال 1382 و 1392 به ترتیب 59/52 و 22/60 درصد بوده و بعد از آن زون مرکزی و کمترین مصرف آب برای کشت آبی در زون شرقی محاسبه گردید.
محمدهادی شرفی سیما فاخران
برنامه ریزی برای حفاظت در ارتباط با کاربرد درست اقدامات حفاظتی جهت افزایش بقا تنوع زیستی در بوم سازگان های طبیعی می باشد. یکی از مهم ترین مراحل برنامه ریزی برای حفاظت استفاده از آنالیز گپ می باشد. این آنالیز از طریق ارزیابی بوم شناختی و شناسایی تهدیدات ناشی از فعالیت های انسانی در شبکه مناطق حفاظت شده کنونی، وضعیت این مناطق و همچنین سایت های الویت دار برای شناسایی نواحی جدید حفاظتی را مشخص می نمایم. هدف از این تحقیق شناسایی گپ های موجود در شبکه مناطق حفاظت شده در استان زنجان و تعیین مناطق مناسب جهت افزودن به مناطق تحت حفاظت کنونی بر اساس نقشه پراکنش گونه های شاخص و توزیع تعارضات انسانی در استان می باشد. در بخش اول این تحقیق به دلیل عدم وجود اطلاعات کافی در خصوص محدوده پراکنش گونه های شاخص استان زنجان(آهو، قوچ و میش و کل و بز)، با همکاری کارشناسان اداره محیط زیست استان محدوده پراکنش گونه های یادشده طراحی شد. سپس این محدوده ها با نقشه شبکه مناطق حفاظت شده کنونی روی هم گذاری شده و بخش هایی از محدوده پراکنش گونه آهو خارج از شبکه مناطق حفاظتی قرار دارد مشخص شد. در بخش دوم این تحقیق آنالیز گپ باهدف ارزیابی تهدیدات زیست محیطی استان زنجان، با استفاده از مدل ریسک زیست محیطی انجام شد. برای انجام این آنالیز در استان زنجان، نقشه های پراکنش معادن، صنایع، جاده ها و شهرها به عنوان عوامل خطر انتخاب گردید و سپس برای تعیین میزان تاثیرگذاری هرکدام از تعارضات، بر مبنای نظرات اساتید راهنما و مشاور و همچنین مرور منابع و با درنظر گرفتن دو فاکتور شدت اثر و فاصله اثر، عمل امتیازبندی انجام گرفت. نتایج مدل ریسک زیست محیطی نشان داد که بخش های مرکزی استان زنجان دارای بیشترین تعارضات زیست محیطی است و بخش جنوبی استان دارای کمترین اثرات بوده که پس از بررسی تیپ پوشش گیاهی و طبقات ارتفاعی، شیب و وضعیت منابع آبی مشخص شد این منطقه دارای ارزش های حفاظتی بالا بوده( زیستگاه گونه آهوی ایرانی و زیستگاه کل و بز) و به عنوان منطقه ای جدید برای اضافه شدن به شبکه مناطق حفاظت شده استان زنجان پیشنهاد شد . در مرحله بعد مدل ریسک زیست محیطی با نقشه شبکه مناطق حفاظت شده استان زنجان روی هم گذاری شد که در نتیجه آن مشخص شد که در بخش جنوبی منطقه حفاظت شده سرخ آباد که زیستگاه اصلی گونه آهوی ایرانی در استان زنجان است، شدت اثرات بالا بوده و نیازمند اقداماتی جهت کاهش اثرات است. کلمات کلیدی: آنالیز گپ، مناطق حفاظت شده، مدل ریسک زیست محیطی، استان زنجان
زهرا خسروانی جمال الدین خواجه الدین
جوامع امروزی در طول حیات خود، تغییر و تحولات گوناگونی را تجربه کرده و در آینده نیز تحولات بیشتری را شاهد خواهند بود. از جمله تغییراتی که در طی سالیان گذشته، بر جوامع اثر گذاشته و در آینده نیز تاثیرگذارخواهد بود، تغییرات قابل ملاحظه در منابع طبیعی و مسائل زیست محیطی کره زمین می باشدکه در اثر فعالیت های مخرب انسان به وجود آمده است. انسان بیش از هر عاملی باعث اختلال در محیط زیست و بر هم زدن تعادل بین اجزاء اکوسیستم میشود. تاثیر اختلال انگیز انسان بر سایر موجودات، سابقه چندانی در کره زمین ندارد و این موضوع، پدیده نسبتا تازه ای است که افزایش جمعیت انسانی در سالهای اخیر، افزایش نیازهای متنوع و تسلط انسان بر طبیعت سبب آن شده است. با توجه به سطح فعلی دانش و تکنولوژی بشر، دستیابی به یک بانک اطلاعاتی عظیم در زمینه تغییرات منابع طبیعی، بدون صرف هزینه های گزاف، تنها با بهره گیری از علم و فن سنجش از دور، امکان پذیر خواهد بود. تکنیک سنجش از دور و سیستمهای اطلاعات جغرافیایی در زمینه بررسی و مدیریت منابع طبیعی، ارزان تر از روشهای سنتی بوده و با سرعت عملی که فراهم می آورد، دارای توجیه اقتصادی است. منطقه سگزی که در شرق شهر اصفهان واقع شده است، به عنوان یکی از کانون های مهم بحران بیابانزایی در استان اصفهان، تلقی می شود. برداشت بی رویه از شنزارهای منطقه، برداشت معادن گچ، تردد کامیوون های حامل گچ و وجود کوره های گچ پزی، عامل بازدارنده، در مهار بیابان است. برداشت بی رویه از منابع دشت سگزی، مانند معادن گچ، موجب نابود شدن سنگ فرش حافظ خاک منطقه و ایجاد ذرات کم ثبات گردیده که با وزش کمترین باد، به هوا برخاسته و آلودگی های بسیار را به همراه باد و طوفان به روی منطقه شرقی اصفهان، فرو می ریزد. یکی از عوارض برداشتهای بیش از حد انسانی، تغییر شکل زمین و ایجاد منظره ای ناخوشایند دراین ناحیه است. هدف کلی از این تحقیق، ارزیابی عملکرد و قابلیت دادههای سنجنده liss iv، ماهواره هندی irs-p6و تصاویرماهواره irs-p5، در آشکارسازی زمینهای تخریب شده وگودالهای نسبتا" عظیم سگزی، ناشی از برداشتهای بیش از حد انسانی است که نمودی از تنزل شرایط اکولوژیکی و بیولوژیکی زمین و ظهور بیابانزایی در منطقه است. با توجه به هدف به کارگیری تصاویر در بررسی تخریب اراضی و شواهد بیابانزایی منطقه مورد مطالعه در گزینش و سفارش داده ها، کیفیت بالا و دقت زمینی آنها مد نظر قرار گرفت. به علت شرایط خاص منطقه مورد مطالعه و ظهور توپوگرافی های مصنوعی و انسان ساز بسیار عظیم، در دشتی نسبتا مسطح، بدون پستی و بلندی فاحش طبیعی، تصاویری باید به کار می رفت که علی رغم تفکیک مکانی خوب و دارا بودن مولفه x و y ، مولفه z نیز داشته باشد. به همین دلیل تصاویر جدیدترین و پیشرفته ترین ماهواره های irs، (p5) cartosat-1و(p6)resourcesat-1، سنجنده liss iv ، انتخاب شدند تا قابلیت آنها در تهیه نقشه ی اینگونه مناطق هم، مورد بررسی قرار گیرد. در ابتدا ثبت و زمین مرجع شدن باندa ماهواره p5 به نقشه رقومی 1:25000، با اعمال روش نزدیکترین همسایه و مدل هندسی چند جمله ای درجه یک، با rmse حدود 1/0 پیکسل زمینی، حاصل گردید. سپس جهت تصحیح هندسی سه باند تصویر سنجنده liss iv ، تصویر رنگی کاذب r:g:b به ترتیب2 3 4، به این باندa زمین مرجع شده مذکور، به روش فوق با rmse حدود 3/0 ثبت داده شد. منطقه مورد مطالعه، محدوده ای مشترک بین دو تصویر با بیشترین تراکم تخریب، دارای مساحتی معادل22121 هکتار و محدود به عرض جغرافیایی3621819-3604539 و طول جغرافیایی 596942-578892 از سیستم utm از تصاویر اصلی جدا گردید. انواع آنالیزهای پردازش داده های ماهواره ای برا ی تهیه نقشه کاربری اراضی نظیر فرایند ادغام باند های 8/5 متر سنجنده liss iv با باند a3متری ماهواره p5 توسط عملگر merge resolution و روش brovey والگوریتم نزدیکترین همسایه، آنالیز مولفه های اصلی، فیلترگذاری، شاخص گیاهیndvi، طبقه بندی نظارت شده و نظارت نشده انجام شد و در نهایت نقشه کاربری اراضی از روش هیبرید و ترکیب و عملیات رویهم گذاری لایه های اطلاعاتی مختلف به دست آمده از انجام پردازشهای مذکور، با 6 لایه کاربری اراضی کشاورزی، بایر، تخریب شده، زمینهای تاغکاری، خطوط ارتباطی و جاده و مناطق رو ستایی و صنعتی با ضریب کاپا 887/0 و دقت کلی916/0 حاصل شد. برای تهیهdem ، از تصاویر p5 که به صورت زوج تصویر استریوسکوپی هستند، استفاده شد که تعیین نقاط کنترل زمینی در ایجاد آن، اهمیت زیادی دارد. بنابراین dgps که دقتی در حد میلیمتر دارد، برای برداشت 9نقطه با پراکنش مناسب در محدوده مورد بررسی، به کار رفت که بعد از انجام توجیه داخلی و خارجی، این نقاط به عنوان نقاط کنترل بر روی جفت تصویر p5 تعیین شدند. جهت بهبود تطابق، فرایند بسط نقاط، تولید 31 نقطه گرهی و مثلث بندی انجام گردید و نقاط گرهی به عنوان نقاط چک معرفی شدند. به این ترتیبrmse مطلوب،حدود 3/. حاصل شد. نقاط کنترل برای تولید dem با پیکسل سایز 25 متر، مورد استفاده قرار گرفت. همین مدل ارتفاعی رقومی، به عنوان ورودی برای ایجاد تصویر اورتومعرفی گردید. این تصویر اورتو با استفاده از باند a ماهواره p5 و اندازه پیکسل 3*3متربه وجود آمد. دراین مرحله با استفاده از dem، خطوط منحنی میزان ارتفاعی با فاصله 5/. متر ایجاد شد و پیکسل مدل ارتفاعی رقومی به 1*1متر کاهش یافت. dem جدید، با روش (natural breaks( jenks، به 9 کلاس، طبقه بندی گردید و در محیط gis نقشه خاکبرداری و خاکریزی با ضریب کاپا 838/0، دقت کلی978/0به دست آمد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که تصاویر ماهواره ای p5 ، p6 توانایی کافی برای بررسی اراضی تخریب شده، برداشت گودالهای عظیم انسان ساز و تهیه نقشه کاربری اراضی را دارند.
محمد ظهوری همت علیرضا سفیانیان
همه کشورها، مناطق حفاظت شده را به منظور حفظ دائمی وضع زندگی و طبیعی آن ها و همچنین ایجاد محیط مناسب برای تکثیر و پرورش جانوران وحشی و رشد رستنی ها در شرایط کاملاً طبیعی تحت حفاظت قرار می دهند. اما بعد از برقراری این مناطق مدیران همچنان با چالش هایی روبرو هستند. یکی از اقداماتی که در سرتاسر دنیا به این منظور صورت می گیرد، زون بندی می باشد. زون بندی یک ابزار کلیدی توصیه شده برای مدیریت مناطق حفاظت شده است. بااین حال عدم زون بندی در بسیاری از کشورهای درحال توسعه رایج است و این مناطق برای رسیدن به اهدافی که برای آنها طراحی شده اند، دچار مشکلات بزرگی می شوند. یکی از مشکلاتی که بعد از زون بندی ممکن است مناطق حفاظت شده با آن روبرو شوند اثرات کاربری های پیرامون این مناطق روی این مناطق است. بنابراین لازم است در مطالعات، خصوصاً مناطق حفاظت شده ای که نزدیک مراکز جمعیتی هستند، محیط پیرامونی را در نظر گرفته شود. در این مطالعه که در پناهگاه حیات وحش قمیشلو در استان اصفهان انجام شده است، اثرات این کاربری های روی زون ها مورد بررسی قرار گرفته است. به این صورت که ابتدا منطقه مورد مطالعه یک بار بدون در نظر گرفتن محیط پیرامونی و یک بار هم با در نظر گرفتن کاربری های محیط پیرامونی در بافر 10 کیلومتر زون بندی شده است. سپس این دو نوع زون بندی باهم مقایسه شد. در این مطالعه جهت شناسایی کاربری ها، از تصویر ماهواره لندست 8 سنجنده oli استفاده شده است. برای زون بندی با استفاده از روش ارزیابی چند معیاره (mce) مبتنی بر فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (ahp) برای وزن دهی معیارها و روش ترکیب خطی-وزنی برای تلفیق لایه ها استفاده گردید. برای استانداردسازی معیارها نیز از روش فازی استفاده گردید. بعد از تهیه نقشه زون ها با استفاده از روش mola نقشه نهایی زون ها برای هر دو نوع زون بندی تهیه گردید. در این مطالعه از 113653 هکتار مساحت منطقه مورد مطالعه، 25% برابر با 28413/25 هکتار به زون امن، 60% برابر با 68191/8 هکتار به زون حفاظت، 8% برابر با 10228 هکتار به زون تفرج گسترده، 5% برابر با 1136/53 هکتار به زون تفرج متمرکز و گسترده و 5% برابر با 5682/6هکتار به زون بازسازی تعلق گرفت. زون فرهنگی نیز با یک بافر 500 متری در اطراف آثار باستانی روی نقشه نهایی منطقه مشخص شده است. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که حضور کاربری های اطراف پناهگاه قمیشلو باعث جابجایی مکانی زون ها شده است. به طوری که قسمت غربی زون امن حذف شده و به سمت شرق پناهگاه کشیده شده است و جای زون امن در قسمت غربی به زون حفاظت تعلق گرفته است. زون های تفرج گسترده و متمرکز نیز با کمی تغییر از قسمت میانی پناهگاه کاسته شده و به سمت غرب پناهگاه اضافه شده اند. زون بازسازی کمترین تغییر را در خود نشان داده است.
مینا قاسمی علیرضا سفیانیان
رشد روز افزون شهرنشینی و توسعه سریع شهر ها سبب تبدیل بسیاری از فضا های سبز به سازه های ساختمانی و تخریب بی رویه اکوسیستم طبیعی شده است. فضای سبز با کارکرد های اکولوژیک، اجتماعی و اقتصادی که دارد نقش بسزایی را در بهبود کیفیت زندگی در شهر ها و دستیابی به شهر پایدار ایفا می کند. میزان فضای سبز شهری یکی از مهم ترین معیار ها در رفاه شهروندان است. فضا های سبز شهری خدمات مصرفی مستقیم و غیر مستقیم همچون تفرج، تصفیه هوا، کاهش آلودگی صوتی و خدمات غیر مصرفی (ارزش وجودی) بی شماری را ارائه می دهد که در بازار های رسمی و غیر رسمی مبادله نمی گردد. بر همین اساس اغلب بنظر می رسد که ارزش اجتماعی-اقتصادی فاکتور های زیست محیطی به میزان کافی در اولویت بندی های سیاسی منعکس نشده است. اگر بتوان ارزش اقتصادی فضا های سبز از طریق تاثیر آن بر قیمت خانه نشان داد، این امر وضعیت فضا های سبز موجود را در فرآیند تصمیم گیری سیاسی ارتقا می بخشد. اهداف این مطالعه کمی سازی مجموعه ای از متریک های سیمای سرزمین به منظور تخمین و توصیف فضا های سبز در شهر اصفهان می باشد و هم چنین برآورد درجه ای که ارزش املاک و مستغلات با توجه به کارکرد های اکوسیستمی فضا های سبز تغییر می کند. در این مطالعه ما با درنظرگرفتن شاخص های الگوی سیمای سرزمین به تعیین تمایل به پرداخت افراد برای ویژگی های عملکردی فضای سبز در تصمیم گیری برای خرید خانه می پردازیم. این مطالعه در دو منطقه شهرداری (شامل مناطق 6 و 8 با بیشترین و کمترین سرانه فضای سبز) در شهر اصفهان تمرکز دارد. در این مطالعه روش ارزش-گذاری هدانیک برای تخمین سهم الگوی فضای سبز در قیمت یک خانه استفاده شده است. این ارزش سپس می تواند بمنظور دست یافتن به تمایل به پرداخت حاشیه ای افراد برای فواید اکولوژیک فضا های سبز مورد استفاده قرار گیرد. نرم افزار های arcgis 10 و fragstats 3.3 برای محاسبه متریک های سیمای سرزمین شامل np ( تعداد لکه ها)، pland (درصد سیمای سرزمین)، ed (تراکم حاشیه) مورد استفاده قرار گرفت. اثر دید به فضای سبز و فاصله از پارک، و فاکتور آلودگی صوتی در قیمت هر متر مربع واحد های مسکونی در مناطق مورد مطالعه تخمین زده شد. نتایج نشان داد که در مدل هدانیک، برخی از متغیر های سیمای سرزمین هم چون اندازه لکه و تراکم حاشیه از نظر آماری معنی دار بودند. متغیر های مرتبط با اندازه لکه که دارای علامت مثبت است، اولویت برای فضای سبز بزرگتر را نشان می دهد. تراکم حاشیه نیز که مثبت است، اولویت برای لکه های طبیعی بیشتر و ناهموار را نشان می دهد. در منطقه 6 با افزایش هر 10 هکتار در مساحت لکه فضای سبز قیمت هر متر مربع واحد های مسکونی 1800 هزار ریال ، و در منطقه 8 با افزایش هر هکتار در مساحت فضای سبز قیمت هر متر مربع واحد های مسکونی 850 هزار ریال افزایش می یابد. یافته-های این تحقیق می تواند در طراحی و حفظ فضای سبز شهری در شهر اصفهان اجرا شود.
زینب ملک زاده علیرضا سفیانیان
فلزات سنگین به دلیل سمیت و پایداری در محیط زیست یکی از مهم ترین آلاینده های خاک محسوب می شوند. با توجه به گسترش صنایع آلاینده در کشور، بررسی وضعیت فلزات سنگین در خاک های اطراف صنایع امری ضروری است. هدف این تحقیق ارزیابی وضعیت و توزیع مکانی فلزات سرب، کادمیم و نیکل در خاک های اطراف پالایشگاه نفت اصفهان و نیروگاه شهید منتظری (محدوده بختیاردشت اصفهان) بود. ابتدا جهت باد غالب منطقه مورد مطالعه با استفاده از نرم افزار wrplot ترسیم گردید. 15 نمونه خاک در جهت باد غالب یعنی غرب به شرق و 10 نمونه خاک در جهت شمال به جنوب از عمق 0 تا 30 سانتی متری جمع-آوری گردید. پس از آماده سازی نمونه های خاک، جهت تعیین مقدار کل و قابل جذب زیستی فلزات به ترتیب از نسبت 1 به 3 اسید نیتریک و اسیدکلریدریک و عصاره گیر abdtpa استفاده شد. برخی از ویژگی های خاک شامل هدایت الکتریکی، ظرفیت تبادل کاتیونی، کربن آلی، آهک و ph خاک نیز در نمونه ها اندازه گیری گردید. جهت تفسیر داده ها از آنالیز های همبستگی، تحلیل مولفه های اصلی و خوشه ای و همچنین نقشه های زمین شناسی، کاربری اراضی، فاصله از دودکش و فاصله از جاده استفاده گردید. نتایج حاصل از مقایسه غلظت فلزات سنگین با استاندارد سازمان حفاظت محیط زیست ایران نشان داد که غلظت نیکل بیشتر و غلظت سرب و کامیم کمتر از حد مجاز بود و میانگین غلظت فلزات مورد مطالعه در دو جهت مورد مطالعه، اختلاف معنی داری را نشان داد. تحلیل عاملی و خوشه ای نشان داد که احتمالاً عامل کنترل کننده غلظت نیکل کل در منطقه طبیعی و سرب و کادمیم کل، فعالیت انسانی می باشد. همچنین مهم ترین عامل موثر بر قابلیت جذب زیستی فلزات مقدار آهک خاک بود. توزیع مکانی سرب و کادمیم کل در خاک منطقه نشان داد که بیشترین مقدار غلظت سرب و کادمیم در بخش کل و قابل جذب در جهت شمال به جنوب در نقاط مجاور و بین کوه های دانشگاه صنعتی اصفهان بود. بنابراین عامل توپوگرافی و نزدیکی به منطقه صنعتی در افزایش غلظت این عناصر تأثیر گذار بوده است. نتایج کلی این تحقیق نشان داد که خاک های جهت شمال به جنوب منطقه بختیاردشت نسبت به خاک های جهت غرب به شرق (باد غالب) به فلزات سرب و کادمیم آلوده تر بودند.
هانیه نیل فروشان علیرضا سفیانیان
رشد روز افزون تقاضا و محدودیت های شدید منابع آب در کشورهای خشک و نیمه خشک و کشورهای در حال توسعه، دستیابی و تحقق توسعه پایدار در این مناطق را مشکل می سازد. توسعه پایدار به عنوان راهبردی برای برآورده کردن نیازهای انسانی، همواره تاکید بر استفاده از توان و ظرفیت های زمین به گونه ای که اکوسیستم ها مورد حمایت باشند، دارد. در استان اصفهان محدودیت های منابع آب از یک طرف به دلیل رشد جمعیت و توسعه اقتصادی و به تبع آن افزایش تقاضا برای مصارف شرب، صنعت و به ویژه کشاورزی و از طرف دیگر واقع شدن در اقلیم خشک و نیمه خشک و کمبود بارش به دلیل خشکسالی های اخیر می باشد و این موضوع از گستره آسیب هایی که به منابع طبیعی استان از جمله از بین رفتن اکوسیستم رودخانه و تالاب گاوخونی، برداشت از ذخیره استاتیک آبخوان ها و فرونشت زمین در دشت ها وارد شده، روشن و آشکار است. تغییر تفکر مدیران بخش آب از مدیریت عرضه به مدیریت تقاضا گام مهمی در راستای مقابله با بحران آب بوده است. لزوم یکپارچه نگری مدیریت منابع آب، یافتن منابع جدید و نامتعارف و استفاده از روش های مدیریتی مبتنی بر یکپارچه نگری راه حل هایی است که برای جلوگیری از بروز بحران در بخش آب پیشنهاد شده است. در سال های اخیر شاخصی تحت عنوان ردپای آب که نمایشی از مجموع مصارف آب در جامعه هدف به صورت مستقیم و غیرمستقیم است، دریچه ای جدید برای انجام تحقیقات در راستای مدیریت نوین منابع آب با رنگ و بوی زیست محیطی، باز کرده است. در این مطالعه با استفاده از روش تحلیلی-توصیفی بر اساس راهبردهای اسناد بالادستی در بخش آب و محیط زیست و بررسی روند تحولات تاریخی منابع و مصارف آب در استان اصفهان هشت سناریو مدیریتی برای آینده طراحی شد. در هر سناریو ردپای آب، ظرفیت زیستی و کمبود اکولوژیک محاسبه شد و در نهایت سناریویی به عنوان سناریو برتر انتخاب شد ردپای آب در آن پایدار باشد تا علاوه بر نداشتن کمبود آب برای مصارف مختلف در افق آتی، نیاز زیست محیطی رودخانه زاینده رود و تالاب گاوخونی نیز تامین شود به طوری که تعادل در این اکوسیستم ها برقرار باشد.
مائده رحیمی نورالله میرغفاری
رشد جمعیّت و همچنین افزایش مهاجرت به شهر ها در دهه های گذشته باعث شده است که تراکم جمعیّت و همچنین سطح شهرهای بزرگ افزایش یابد. روند شهرنشینی در ایران منجر به به کاهش کیفیّت محیط زیست در بسیاری از بخش های این کشور، خصوصاً در قسمت های شهرنشین استان اصفهان شده است. تغییرات اخیر در زمینه الگوهای سیمای سرزمین به واسطه توسعه سبب تغییر ساختار سیمای سرزمین شده است که یکی از این تغییرات، رشدشهرنشینی است که به دنبال خود منجر به ایجاد آلودگی صوتی شده است. مناطق آرام دارای ارزش اکولوژیکی بالا هستند، ارزش پارک های ملّی و پناهگاه های حیات وحش نیز با توجه به معیار کیفیّت هوای پاک سنجیده می شود. اکولوژی آوای منظر، مطالعه آواهای زیستی، طبیعی و انسانی برخاسته از محیط، در دو مقیاس زمانی و مکانی و ارتباط این آواها با فرآیندهای اکولوژیکی سیمای سرزمین و فعالیّت های انسانی است. این مطالعه، اوّلین اقدام برای معرّفی کاربرد اکولوژی آوای منظر در طراحی و مدیریّت شهری در ایران است همچنین تغییرات الگوهای آوایی، صوتی و متریک های سیمای سرزمین در امتداد مناطق شهری، نیمه طبیعی و طبیعی نمایش و بررسی می شوند. برای دستیابی به این اهداف، متریک های سرزمین(شاخص های تعداد لکّه، نمایه بزرگترین لکّه ودرصد پوشش اراضی و...)، در نرم افزار fragstate محاسبه و با نتایج بخش صوت در کاربری های مختلف مقایسه شدند. در بخش صوت 90 ایستگاه به صورت تصادفی(10 ایستگاه در 9 بافر به مرکزیت خیابان حکیم) انتخاب و پارامترهای صوتی شامل تراز فشار صوتی به وسیله دستگاه صوت سنج بروئل و کجایر مدل2230 اندازه گیری و آواهای منظر به روش کیفی ثبت شدند. نتایج نشان داد با پیش روی از مناطق شهری به سمت مناطق طبیعی تعداد لکّه های شهری در حال کاهش هستند و بر تعداد لکه های طبقه بایر افزوده می شود. درطول این امتداد کلاس کشاورزی در فاصله 20 الی 30 کیلومتری دارای بیشترین تعداد لکه نسبت به فواصل دیگر است. تنوّع کاربری ها تا فاصله 25 کیلومتری افزایش وبعد از آن کاهش می یابد. این فاصله در منطقه مورد مطالعه دارای بیش ترین میزان تنوع آوایی است. در مناطق شهری، آواهای انسانی و ترافیکی مقادیر بالایی را نشان می دهد و در مناطق کاملاً طبیعی و پارک کوهستانی صفه بیش ترین آواها، آواهای زیستی می باشند. بیشترین تراز فشارصوتی مربوط به ناحیه پیرامون فرودگاه با تراز فشار صوتی 85 دسی بل و مناطق شهری از جمله شهر اصفهان، شاهین شهر، خمینی شهر، نجف آباد، دولت آباد وگز و برخوار و زرین شهر می توان اشاره کرد. همچنین کمترین تراز فشار صوتی در پارک های ملّی قمیشلو و کلاه قاضی مشاهده شد که در حدود 2 دسی بل ازمناطق کاملا طبیعی تا 40 دسی بل در اطراف بزرگراه شهید کاظمی ثبت شده است. در این تحقیق مشخّص شد که بهترین روش درونیابی برای داده های تراز فشار صوتی در این مقیاس روش همسایگی است که دارای خطاهای rmseوmbe و mae کمتری می باشد. نتایج به دست آمده نشان داد که ارتباط بسیار قوی میان الگوهای سیمای سرزمین و نوع کاربری اراضی با مقادیر صوتی وجود دارد. از طرف دیگر نیز نتایج این مطالعه می تواند در مناطق شهری به عنوان مبنایی در زمینه طراحی های شهری قرار گیرد به گونه ای که در این مناطق سعی برکاهش آواهای انسانی و بهبود کیفیّت آواهای منظر شود.
نعمت اله روجایی علیرضا سفیانیان
در مدیریت بوم سازگانی استفاده از سرزمین، دو علم بوم شناسی سرزمین و بوم شناسی نمای سرزمین می توانند اساس و مبنای برنامه-ریزی قرار گیرند. ارزیابی توان بوم شناختی سرزمین، شالوده مدیریت بوم سازگانی مبتنی بر برنامه ریزی علمی صحیح در استفاده از سرزمین است. این مرحله از مدیریت بوم سازگانی سرزمین، به سه روش کلی گشتالت، پارامتریک و سیستمیک قابل اجراء است. ارزیابی پارامتریک و سیستمیک توان بوم شناختی سرزمین، به صُور یک عامله، دو عامله، و چند عامله و طی سه گام شناسایی اندوخته-های طبیعی سرزمین، تحلیل، تجزیه و جمع بندی اندوخته های طبیعی سرزمین، و برآورد توان بوم شناختی سرزمین، انجام می شوند. برای جمع بندی اندوخته های طبیعی، سه روش کلی موسوم به روش ادغام نقشه ها، روش خوشه بندی، و روش قطعه بندی وجود دارد. هر یک از روش های جمع بندی مذکور، مشتمل بر فنونی منحصر به فرد می باشند. محصول بکارگیری فنون جمع بندی اندوخته های طبیعی، مرزبندی واحدهای سرزمین است. تحقیق حاضر، با هدف غایی مقایسه واحدهای سرزمین حاصل از اعمال پاره ای از فنون جمع بندی اندوخته های طبیعی، بر مبنای روش چند عامله ارزیابی سیستمیک توان بوم شناختی سرزمین، آغاز و به انجام رسید. در تحقیق جاری، واحدهای سرزمین، ملقب به واحدهای زیست محیطی، محصول جمع بندی نقشه های تحلیل و تجزیه شده ویژگی های ارتفاع از سطح دریا، درصد شیب، و جهت های جغرافیایی اندوخته طبیعی شکل زمین، ویژگی بافت خاک سطحی اندوخته طبیعی خاک، و ویژگی تیپ و تراکم پوشش گیاهی اندوخته طبیعی رستنی ها می باشند. در گام اول، نقشه های ویژگی های اندوخته های طبیعی مذکور، در دو ساختار رستری و وکتوری تهیه شدند. در گام دوم، مبانی گروه بندی واحدهای حقیقی سرزمین، ارائه، و دسته بندی انجام شد. مبتنی بر این دسته بندی، واحدهای حقیقی سرزمین، به دو گروه واحدهای غیرقابل وقوع، و واحدهای واقعی سرزمین، تقسیم شدند. در گام سوم، قواعد و روش جداسازی واحدهای واقعی سرزمین، تحت عنوان مُدل تعیین تعداد و ترکیب اولیه واحدهای واقعی سرزمین، ارائه شد. بر مبنای مُدل مذکور، ترکیب اولیه 285 واحد زیست محیطی واقعی، معین، و بر اساس آن و با استفاده از رابطه پنج ترکیبی کُدگذاری، مُستخرج از رابطه دو ترکیبی کُدگذاری واحدهای سرزمین، کُد واحدهای واقعی سرزمین محاسبه شد. در گام چهارم، بر مبنای داده های مُدل، و همچنین کُدهای محاسبه شده، و با استفاده از نقشه های ویژگی های اندوخته های طبیعی در ساختار رستری، جمع بندی ویژگی های اندوخته های طبیعی سرزمین محدوده مطالعه، با استفاده از فنون تجزیه و تحلیل خودسامان تکرار شونده داده ها، و قطعه بندی چند مرحله ای، انجام، و نقشه های واحدهای سرزمین تولید شدند. به منظور جمع بندی اندوخته های طبیعی، با استفاده از فن ادغام سیستمیک، تمامی نقشه های ویژگی های اندوخته های طبیعی در ساختار وکتوری، روی هم گذاری، و با کُدگذاری پهنه های مشترک، نقشه واحدهای زیست محیطی تولید و تکمیل شد. بررسی ها نشان داد، تعدد واحدهای واقعی سرزمین، ناشی از مبانی علمی انتخاب آستانه ها برای طبقه بندی اندوخته های طبیعی، ماهیت نقشه پوشش گیاهی، عدم انطباق کامل مرز طبقات نقشه های ویژگی های اندوخته های طبیعی شکل زمین، خاک و پوشش گیاهی، و همچنین انتخاب نامناسب ویژگی ها، برای نقشه سازی شکل سرزمین یا اهمیت یکسان ویژگی های اندوخته های طبیعی در مرزبندی واحدهای سرزمین است. بعلاوه برای انطباق مرز واحدها، با واقعیت زمینی، می بایست در انتخاب اندازه پیکسل ها و حد قابل قبول خطای نرم سازی دقت لازم را مبذول داشت. مقایسه نتایج نشان داد، علی رغم آنکه هیچ یک از فنون فوق، یک روش جامع جمع بندی اندوخته های طبیعی نیستند، تحقیق حاضر توانست با بکارگیری آن ها در متن و بطن اصول و مبانی علمی، با هریک از فنون مورد استفاده، تمامی واحدهای واقعی سرزمین را با همگنی صد درصد، نقشه سازی نماید. رتبه دهی نسبی فنون مذکور، بر مبنای پارامترهای سهولت، زمان، و صحت کلی، استفاده از فن قطعه بندی چند مرحله ای را، به منظور مرزبندی واحدهای سرزمین، در اولویت نخست قرار داد.