نام پژوهشگر: حامد کاملنیا
حامد کامل نیا غلام رضا اسلامی
طراحی مشارکتی در معماری که شاید در ابتدا به صورت آرمانی و نیاز اجتناب ناپذیر خود را می نمود، رفته رفته نقاط ناکارآمد خود را آشکار کرده و بعضا از هدف اصلی خود نیز دور شد. برخی از دولتها (به دلیل ساختار نامناسب توزیع قدرت در جامعه) با بوجود آوردن مشارکتهای کاذب، آنرا از هدف اصلی دور نمودند و یا به بهانه هایی همچون هزینه، زمان و ... آن را کنار گذاشتند. از طرفی دیگر، متخصصان حوزه معماری نیز چندان از این رویکرد استقبال نکرده و آن را به عنوان رویکردی غیر مفید می خواندند. در سالهای اخیر توجه به رویکرد معماری جمعی (community architecture) به ویژه در کشورهای در حال توسعه، موجب تغییر الگوواره های مشارکتی در معماری گردیده است به گونه ای که این حرکت، سعی در کاستن از رویکردهای کاذب داشته و در جستجوی بهبود کیفی محیط مصنوع از طریق فهم اجتماعات و ارزشها و خواستهای ایشان( و نه صرفا دخالت ظاهری آنها) است. اما یکی از اساسی ترین موضوعات در این بخش نبود تعریفی مشخص و چارچوبی معین برای تبیین موضوع معماری جمعی است بطوریکه بسیاری آنرا مشابه دیگر رویکردهای مشارکتی در معماری تصور می نمایند. تغییر الگوواره های تکنیکی-کاربردی و استفاده از الگوواره های انسانی موجب گردیده تا رویکرد معماری جمعی با استفاده از تلفیق دانش علوم رفتاری با دیگر رویکردهای معماری مشارکتی و استفاده از مفاهیم برنامه دهی معماری بر مبنای روانشناسی محیط، کاربران را با استفاده از فهم صحیح الگوهای رفتاری و نیازها، خواست ها و ارزشهایشان در فرآیند طراحی جمعی دخالت دهد. "معماری جمعی" از لحاظ سطح و نوع مشارکت با " معماری مشارکتی" و "معماری اجتماعی" متفاوت است بطوریکه بیشتر به گونه های مشارکتی تاویلی، ناحیه گرایی و تعاملی می پردازد. گونه های مختلف مشارکتی عبارتند از : بسیج اجتماعی ، مشارکت پرسشنامه ای، طراحی مشورتی، مشارکت کارکردی، مشارکت تعاملی، ناحیه گرایی و مشارکت تاویلی. این رویکرد بیشتر مبتنی بر باورها، ارزشها و نیازهای جمعی مشترکی است که از طریق درک الگوهای رفتاری و در یک اجتماعی با ویژگیهای معین و با تکیه بر فاکتور "احساس جمعی " تحقق می پذیرد. بررسی نمونه های موردی رویکرد طراحی جمعی در کشورمان نشان می دهد که الگوواره های رفتارگرای معماری جمعی در صورتی می تواند به عنوان یک الگوواره ی پاسخگو در دخالت دادن کاربران در فرآیند طراحی مورد استفاده قرار گیرد که با ابزارها، روشها و گونه مشارکتی صحیحی توام باشد. همچنین نتایج نشان از همبستگی شاخصه های احساس جمعی با میزان مشارکت جمعی کاربران دارد. توجه به تلفیق نظریه ها و تجارب مشارکتی در معماری جمعی، می تواند چارچوبی مفهومی برای شناخت و امکان سنجی رویکردها و تجارب مشارکتی در معماری جمعی، می تواند چارچوبی مفهومی برای شناخت و امکان سنجی رویکرد طراحی جمعی در زمینه کشورمان را (از طریق دخالت موثر کاربران در فرآیند طراحی جمعی) ارائه داده و به چگونگی کاربرد آن در شرایط موجود بپردازد.