نام پژوهشگر: راضیه شیخ الاسلامی
شکوفه سیمایی فریده یوسفی
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش دلبستگی به خدا و هوش عاطفی در سلامت روانی و رضایت از زندگی بود. در این مطالعه 365 دانشجوی دختر و پسر (223 دختر و 142 پسر) دوره کارشناسی از سال های دوم تا چهارم از پنج دانشکده از مجموع هفت داشکده دانشگاه شیراز به روش خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند و پرسشنامه های دلبستگی به خدا (بک و مکدونالد، 2004)، هوش عاطفی (پترایدز و فارنهایم، 2001)، مقیاس افسردگی، اضطراب و فشار روانی (لاوبوند و لاوبوند، 1995) و مقیاس چند بعدی رضایت از زندگی (هیوبنر، 1386) را تکمیل نمودند. نتایج حاصل از رگرسیون چندگانه نشان داد که نمره کلی دلبستگی به خدا و هوش عاطفی پیش بینی کننده معنادار سلامت روانی و همچنین پیش بینی کننده معنادار رضایت از زندگی می باشد. آزمون تی مستقل نشان داد که بین میانگین نمرات دختران و پسران در دلبستگی به خدا، هوش عاطفی، سلامت روانی و رضایت از زندگی تفاوت معناداری وجود دارد.
ساره احمدی راضیه شیخ الاسلامی
پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه ی هوش عاطفی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی با پیشرفت تحصیلی و رضایت از تحصیل انجام گرفت. به این منظور 386 دانش-آموز از دبیرستان های شهر شیراز به شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و به تکمیل مقیاس های هوش عاطفی (پترایدز و فارنهام، 2001)، راهبردهای یادگیری خودتنظیمی (پنتریچ و دی گروت، 1990) و رضایت از تحصیل (محقق ساخته) پرداختند. همچنین برای سنجش پیشرفت تحصیلی از معدل تراز شده دانش آموزان استفاده گردید. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که هوش عاطفی پیش بینی کننده مثبت و معنادار رضایت از تحصیل می باشد، در معادله رگرسیون رابطه معناداری بین هوش عاطفی و پیشرفت تحصیلی مشاهده نشد. در مورد سازه راهبردهای یادگیری خودتنظیمی، این سازه پیش بینی کننده مثبت و معنادار پیشرفت تحصیلی و رضایت از تحصیل بود. در بررسی ابعاد، از میان مولفه های هوش عاطفی مولفه درک عواطف و از میان مولفه های راهبردهای یادگیری خودتنظیمی، مولفه راهبردهای شناختی پیش بینی کننده پیشرفت تحصیلی بود. علاوه بر این، از میان مولفه های هوش عاطفی سه مولفه ی درک عواطف، کنترل عواطف و خوشبینی پیش بینی کننده رضایت از تحصیل دانش-آموزان و از میان مولفه های راهبردهای یادگیری خودتنظیمی، مولفه های راهبردهای شناختی و خودتنظیمی پیش بینی کننده رضایت از تحصیل بودند، و در این میان راهبردهای شناختی پیش بینی کننده قویتری بود. واژگان کلیدی: هوش عاطفی، راهبردهای یادگیری خودتنظیمی، رضایت از تحصیل، پیشرفت تحصیلی، دانش-آموزان.
آذر تاجور جعفر جهانی
هدف پژوهش بررسی تعیین رابطه بین سبک رهبری مدیران با عملکرد مدیران مدارس متوسطه دخترانه شهر اردبیل می باشد. باتوجه به هدف فوق وماهیت موضوع از روش تحقیق همبستگی استفاده شده است.جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه مدیران ودبیرانی است که در دبیرستانهای دخترانه شهر اردبیل در سال تحصیلی 87-88، به خدمت اشتغال دارند.برای نمونه گیری آماری، از روش نمونه گیری خوشه ای- تصادفی استفاده شده است. نمونه شامل 133 دبیر زن و 50 نفر مدیر زن مورد بررسی قرار گرفت. برای انجام این پژوهش میدانی از پرسشنامه الف: سبک رهبری لوتانز ب: پرسشنامه محقق ساخته عملکرد مدیران استفاده شده است . گرد آوری اطلاعات این پژوهش با استفاده از روشهای:آزمونt ، همبستگی پیرسون،رگرسیون چندگانه نشان داد که: 1) بین سبک ر هبری وظیفه مدار ورابطه مدار مدیران وعملکرد آنان از دیدگاه دبیران ومدیران رابطه مثبت ومعناداری وجود دارد.2) تفاوتی دردیدگاه دبیران ومدیران در مورد رابطه بین سبک رهبری وظیفه مدارورابطه مداروعملکرد آنان وجود ندارد. 3) مدیران مدارس متوسطه دخترانه شهرستان اردبیل از دیدگاه مدیران ودبیران،بیشتر از سبک رهبری وظیفه مدار استفاده می کنند.4)از دیدگاه دبیران ومدیران بیشترین بعد عملکردمدیران به ترتیب بعد اداری ودر مراحل پایین تر به ترتیب، بعد حرفه ای وآموزشی وروابط انسانی می باشد. 5) از دیدگاه دبیران و مدیران، سبک رهبری رابطه مدار و سبک رهبری وظیفه مدار پیش بینی کننده قوی برای عملکردمدیران می باشد.
سمیه رحمانیان کوشککی مریم کوشکی
بیماری قلبی عروقی که یکی از عوامل شایع مرگ ومیر در جهان است با عوامل مختلفی در ارتباط می باشد و همواره سعی بر این بوده است که عوامل پیش بینی کننده غیر تهاجمی موثر در پیدایش این بیماری تشخیص داده شوند تا بتوان جهت تشخیص یا پیشگیری از پیشرفت بیماری از آن بهره جست . هدف این پژوهش بررسی ارتباط شاخص های التهابی بیماری قلبی عروقی با حداکثر نبض اکسیژن و حداکثر اکسیژن مصرفی در دختران جوان غیرورزشکار می باشد. به همین منظور 42 نفر از دختران دانشجوی دانشگاه شیراز با میانگین سنی(27/1±21/20) را که سابقه بیماری قلبی عروقی نداشته و تحت درمان هیچ نوع دارویی نبودند به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. مقدار5 میلی لیتر خون سیاهرگی در وضعیت ناشتا از هر یک از آزمودنی ها گرفته شد و متغیرهای فیبرینوژن و crp مورد سنجش قرار گرفتند. جهت اندازه گیری حداکثر نبض اکسیژن و vo2max از آزمون بروس روی نوارگردان استفاده شد. نتایج تحقیق حاضر نشان داد که بین شاخص های التهابی hs-crp با vo2max ارتباط معکوس معنادار وجود دارد (26/0r=- ، .05/0> p ) . لیکن نتایج آزمون همبستگی پیرسون نشان داد که اگر چه بین شاخص های التهابی با حداکثر نبض اکسیژن ارتباط معکوس وجود دارد ولی این ارتباط از لحاظ آماری معنادار نمی باشد. همچنین بین شاخص های چاقی و با حداکثر نبض اکسیژن و vo2max با وجود رابطه معکوس، رابطه آماری معناداری دیده نشد. در مجموع می توان چنین نتیجه گیری کرد که می توان با افزایش میزان استقامت قلبی عروقی خود که انجام فعالیت بدنی و ورزش از راه های مهم ارتقاء آن می باشد و همچنین با کاهش وزن و جلوگیری از چاقی از طریق افزایش میزان فعالیت بدنی، خطر ابتلا به بیماری های عروق کرونر را که عمده ترین علت مرگ در جهان است را کاهش داد .
علیرضا شریفی اردانی محمد خیَر
هدف پژوهش حاضر پیش بینی پیشرفت تحصیلی بر اَساس جهت گیری هدف و ویژگی "عزم" می باشد. شرکت کنندگان پژوهش 356 دانشجوی (152 دختر و 152پسر) دانشکده های مختلف در مقطع کارشناسی اَرشد دانشگاه شیراز بوده اند که به شیوه تصادفی طبقه بندی شده انتخاب شدند. شرکت کننده گان مقیاس 12 گویه ای "عزم" و مقیاس 24 گویه ای جهت گیری هدف (agq) را تکمیل کردند. در تحلیل یافته های پژوهش از روش آماری همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه به روش همزمان استفاده شد. تحلیل رگرسیون نشان داد که جهت گیری هدف و ویژگی "عزم" می توانند پیش بینی کننده پیشرفت تحصیلی باشند. از ابعاد ویژگی "عزم" بُعد "پایداری بر تلاش"، پیشرفت تحصیلی را پیش بینی نمود و بُعد "پافشاری بر علایق"، پیشرفت تحصیلی را پیش بینی نکرد. در ابعاد جهت گیری هدف نیز بعد عملکرد/گرایشی به طور مثبت و بعد عملکرد/اجتنابی به صورت منفی پیشرفت تحصیلی را پیش بی ی نمود و اََبعاد جهت گیری تسلط/گرایشی و تسلط/اجتنابی پیشرفت تحصیلی را پیش بینی نکردند. یافته ها با توجه به تحقیقات پیشین به بحث گذاشته شد و در پایان پیشنهاداتی برای اَنجام پژوهش های بعدی مطرح شده وکاربردها و محدویت ها نیز بیان شده است.
معصومه خالقی تارجی محبوبه فولادچنگ
هدف از این پژوهش بررسی نقش پیش بینی کنندگی سبک های دلبستگی و کمال گرایی در خودتنظیمی یادگیری دانش آموزان دبیرستانی شهر شیراز بود. نمونه شامل 361 دانش آموز (180دختر و 181پسر) از نواحی چهار گانه شیراز بودند که در سال تحصیلی 1390-1389 تحصیل می کردند و با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب گردیدند. این افراد پرسشنامه های خودتنظیمی یادگیری بوفارد و همکاران (1995)، سبک های دلبستگی هازان و شیور (1987) و کمال گرایی هیل و همکاران (2004) را تکمیل کردند. نتایج حاصل از روایی و پایایی ابزارها مطلوب بود. نتایج نشان داد که بین سبک های دلبستگی و خودتنظیمی یادگیری رابطه معنی داری وجود دارد. به این صورت که خودتنظیمی یادگیری با سبک دلبستگی ایمن رابطه مثبت و معنی دار و با سبک های دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا رابطه منفی و معنی داری دارد. همچنین رابطه مثبت و معنی داری بین کمال گرایی مثبت و خودتنظیمی یادگیری مشاهده شد. نتایج همچنین نشان داد که سبک دلبستگی ایمن به طور مثبت خودتنظیمی یادگیری و ابعاد آن (فراشناخت، شناخت و انگیزش) را پیش بینی می کند و سبک اجتنابی به صورت منفی فقط بعد شناخت و انگیزش را پیش بینی می کند. سبک دوسوگرا نیز به صورت منفی خودتنظیمی یادگیری و فراشناخت را پیش-بینی می نماید همچنین کمال گرایی مثبت به صورت مثبت و معنی دار خودتنظیمی یادگیری را پیش بینی می کند. نتایج همچنین نشان داد که بین دختران و پسران در متغیرهای خودتنظیمی یادگیری و سبک های دلبستگی تفاوت معنی داری وجود ندارد اما در متغیر کمال گرایی، دختران نسبت به پسران کمال گرای منفی هستند.
فاطمه ترابی دیبا سیف
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه سبک های تفکر و خلاقیت در میان دانشجویان استعداد درخشان و دانشجویان ممتاز دانشگاه بود. بدین منظور گروهی متشکل از 154 دانشجوی استعداد درخشان و دانشجوی ممتاز (98 دختر و 56 پسر) دانشگاه شیراز در این پژوهش شرکت داده شدند. به منظور گردآوری اطلاعات از دو پرسشنامه مداد کاغذی چند گزینه ای عابدی(1372) و نسخه کوتاه شده پرسشنامه سبک های تفکر استرنبرگ و واگنر(1992) که توسط البرزی و استوار(2007) تنظیم شده است، استفاده گردید. پایائی هر یک از ابزارهای سنجش از طریق محاسبه ضریب آلفای کرونباخ و روائی آنها از طریق محاسبه ضریب همبستگی درونی بین زیر مقیاس های هر یک از ابزارهای سنجش احراز گردید. نتایج حاکی از پایائی و روائی قابل قبول ابزارها بود. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که بین انواع سبک تفکر و ابعاد خلاقیت همبستگی معنادار وجود دارد. هم چنین تحلیل های رگرسیونی چندگانه برای پیش بینی خلاقیت و ابعاد آن توسط انواع سبک تفکر با کنترل عامل جنسیت نشان داد که از میان سه نوع سبک تفکر، سبک تفکر نوع اول که خود دربرگیرنده زیر سبک های قانون گذاری، قضاوتی، کلی، مرتبه محوری و آزادمنشانه است، پیش بینی کننده هر چهار بعد خلاقیت مشتمل بر سیالی، بسط، ابتکار؛ و انعطاف پذیری است. این سبک، نمره کل خلاقیت دانشجویان استعداد درخشان و دانشجویان ممتاز رانیز پیش بینی نمود.
صدیقه شریف محبوبه فولادچنگ
به منظور بررسی رابطه سبک های دلبستگی و ابعاد شخصیت با اضطراب امتحان دانش آموزان دبیرستانی، تعداد 388دانش آموز (210دختر، 178پسر) پایه اول تا سوم دبیرستان از نواحی چهار گانه شهر شیراز به صورت خوشه ای چند مرحله ای گزینش شدند و پرسش نامه های سبک های دلبستگی هازن و شیور(1987)، ابعاد شخصیت آیزنک (1975) و اضطراب امتحان ساراسون (1960) را تکمیل کردند. ضرایب پایایی و روایی ابزارها رضایت بخش بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند گانه به شیوه همزمان و گام به گام استفاده گردید. نتایج نشان دهنده این بود که روان رنجورخویی، سبک دلبستگی ناایمن و سبک دلبستگی ایمن قادر به پیش بینی اضطراب امتحان می باشند ولیکن برون گرایی- درون گرایی قادر به پیش بینی اضطراب امتحان نمی باشد. نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که روان رنجورخویی بیشترین سهم را در پیش بینی اضطراب امتحان دانش آموزان دارد و در جایگاه بعد سبک دلبستگی نا ایمن و پس از آن سبک دلبستگی ایمن قرار می گیرد. همچنین، به منظور بررسی تفاوت های جنسیتی در متغیرهای مورد پژوهش از آزمون تی مستقل استفاده گردید که نتایج نشان داد در سبک های دلبستگی تفاوت معناداری بین دو جنس وجود ندارد ولیکن در متغیر ابعاد شخصیت و اضطراب امتحان بین دو جنس تفاوت معنادار وجود دارد، به این معنی که میانگین نمرات دختران از پسران بیشتر می باشد. در پایان پژوهش، برحسب نتایج اشاراتی برای نظام آموزشی و تحقیقات آینده به بحث گذاشته شد.
سوده کامجو راضیه شیخ الاسلامی
هدف از این مطالعه بررسی نقش الگوهای ارتباطی خانواده در شادکامی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دوره ی راهنمایی بود. بدین منظور 289 نفر از دانش آموزان مقطع راهنمایی (شامل 147 دختر و 142 پسر) به شیوه ی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از مقیاس تجدید نظر شده ی الگوهای ارتباطی خانواده (فیتز پاتریک و ریچی، 1994) و مقیاس شادکامی آکسفورد (فرم تجدید نظر شده، آرجیل، 1990) استفاده گردید. همچنین میانگین نمرات امتحانات نوبت اول آزمودنی ها به عنوان شاخص پیشرفت تحصیلی در نظر گرفته شد. نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیره به شیوه همزمان نشان داد که الگوی ارتباطی گفت و شنود به صورت مثبت و معنی دار پیش بینی کننده ی شادکامی است. الگوی ارتباطی همنوایی نیز به صورت منفی و معنی دار پیش بینی کننده ی پیشرفت تحصیلی بود. نتایج آزمون t مستقل نشان داد که در الگوی گفت و شنود، ادراک دختران و پسران با یکدیگر متفاوت است. در مورد شادکامی و پیشرفت تحصیلی میان دو جنس تفاوت معناداری مشاهده نشد.
مهسا تقدس فریده یوسفی
هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین ابعاد کمال گرایی و راهبردهای شناختی تنظیم عواطف در دانشجویان دانشگاه شیراز بود. شرکت کنندگان شامل 236 دانشجو (114 دختر و 122 پسر)دوره کارشناسی دانشکده های دانشگاه شیراز بودند که مقیاس کمال گرایی چند بعدی فراست (1990) (fmps) و مقیاس تنظیم شناختی عواطف گارنفسکی و همکاران (2001) (cerq) را تکمیل نمودند. از ضریب آلفای کرونباخ جهت بررسی پایایی، و از روش تحلیل گویه (همبستگی بین گویه با نمره کل بعد مربوط به آن و نیز همبستگی بین ابعاد و نمره کل مقیاس) جهت بررسی روایی استفاده شد. یافته ها حاکی از پایایی و روایی مطلوب ابزارها بود. داده های پژوهش نیز توسط روش آماری همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند گانه به شیوه همزمان مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان دادند که افراد کمال گرای مثبت در برخورد با رویداد ناگوار بیشتر از راهبردهای مثبت نظیر توجه مجدد به برنامه ریزی، بازارزیابی مثبت، توجه مثبت مجدد، پذیرش و در جای حقیقی خود قرار دادن استفاده می کنند، در حالی که افراد کمال گرای منفی بیشتر از راهبردهای منفی شناختی تنظیم عواطف نظیر مصیبت بارتلقی کردن، مقصر دانستن دیگران و نشخوار فکری، به جز راهبرد مقصر دانستن خود استفاده می نمایند. همچنین، کمال گرایی مثبت و منفی به ترتیب توانستند راهبردهای شناختی تنظیم عواطف مثبت و منفی را پیش بینی کنند. براساس یافته های حاضر می توان نتیجه گرفت، ابعاد کمال گرایی نقش مهمی در انتخاب راهبردهای شناختی تنظیم عواطف ایفا می کنند و نوع راهبردهای مورد استفاده افراد متناسب با این ابعاد می باشد.از ابتدای علم روانشناسی، عواطف مورد توجه بسیاری از روانشناسان از جمله جیمز، فروید و داروین بوده است (آمستادر ، 2008). عواطف از پدیده های روانی، رفتاری و فیزیولوژیکی زندگی به شمار می آیند که باعث سازگاری افراد با محیط می شوند یا می توان آن ها را انعکاسی از احساسات افراد تلقی کرد که خود را در گفتار و رفتار نمایان می کنند . در پژوهش حاضر، به راهبردهای شناختی تنظیم عواطف که بخشی از تنظیم عواطف به طورکلی است پرداخته می شود. تنظیم شناختی عواطف به راه های شناختی و افکاری گفته می شود که به افراد کمک می کند تا عواطف خود را بعد از تجربه حوادث تنش زا مدیریت کنند (گارنفسکی و کرایج، 2006). براساس مطالعات قبلی راهبردهای شناختی تنظیم عواطف شامل 9 راهبرد متفاوت است که افراد به هنگام تجربه رخدادهای تهدیدآمیز یا تنش زای زندگی قبل از آن که واقعاً کاری انجام دهند به لحاظ شناختی از این راهبردها استفاده می کنند (اتن، کرایج و گارنفسکی ، 2005). این راهبردهای مهم و برجسته عبارتند از: 1- مقصر دانستن خود 2- مقصر دانستن دیگران 3- پذیرش 4- توجه مجدد به برنامه ریزی 5- باز ارزیابی مثبت 6- توجه مثبت مجدد 7- در جای حقیقی خود قراردادن 8- مصیبت بار تلقی کردن 9- تمرکز بر تفکریا نشخوار فکری. اگر شخصیت را به عنوان ترکیبی از اعمال، افکار، هیجانات و انگیزش های فرد بدانیم، مولفه های سازنده شخصیت ممکن است در افراد متفاوت باشند. از سوی دیگر، امکان دارد این مولفه ها به طرق مختلفی ترکیب شده باشند، بطوری که الگوهای شخصیتی متفاوتی را بوجود آورند. بسیاری از محققان معتقدند وجود تفاوت های فردی و ویژگی های شخصیتی باعث واکنش های متفاوتی به موقعیت های استرس زا خواهد شد که یکی از ویژگی های شخصیتی، کمال گرایی می باشد.نخستین بار هاماچک (1978) در تعریف خود دو بعد برای کمال گرایی مطرح کرد. او معتقد بود دو نوع کمال گرایی بهنجار و نابهنجار وجود دارد (اروزکان، کاراکاس، اتا و آیبرک ، 2011). کمال گرایی بهنجار شامل مجموعه ای از انتظارات منطقی و واقعی می باشد که طی آن افراد تمایل به پیشرفت داشته و مشتاقانه به دنبال رسیدن به اهداف هستنداز طرف دیگر، کمال گرایی نابهنجار شامل تلاش جهت دست یابی به استانداردهای بالا و غیرمنطقی در هر شرایطی و تلاش بسیار برای جلوگیری از شکست انجام می گیرد (اروزکان و همکاران، 2011). به طور کلی یافته ها نشان می دهند، افراد با ویژگی کمال گرایی مثبت قادر به انتخاب راهبردهای مثبت شناختی تنظیم عواطف هستند، در صورتی که افراد با خصوصیت کمال گرایی منفی از راهبردهای منفی بیشتری استفاده می کنند.
حوریه حاجی محمد تقی صیرفی راضیه شیخ الاسلامی
نتایج یافته ها حاکی از آن بود که شیوه سهل گیر با سازگاری فردی-عاطفی و دلبستگی سازمانی رابطه منفی معنادار و شیوه مقتدر با سه نوع سازگاری فردی- عاطفی، اجتماعی و دلبستگی سازمانی رابطه مثبت معنادار دارد. همچنین شیوه مستبد با سه نوع سازگاری ذکرشده همبستگی منفی دارد. متغیر فشار روانی نیز با شیوه های مقتدر رابطه منفی و با فرزندپروری مستبد رابطه مثبت دارد.علاوه بر این دوشیوه سهل گیر و مستبد، دلبستگی سازمانی را به صورت منفی پیش بینی ؛ و شیوه مقتدر به صورت مثبت و شیوه سهل گیر به صورت منفی سازگاری فردی-عاطفی دانشجویان را پیش بینی می کنند. همچنین سازگاری تحصیلی دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی به طور معناداری بیش از دانشجویان دانشکده فنی و هنر دانشگاه تهران است. سازگاری اجتماعی نیز در دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی بیش از هنر می باشد. تفاوت معناداری در میزان فشار روانی دانشجویان سه دانشکده وجود نداشت. کلمات کلیدی: شیوه فرزندپروری، سازگاری فردی- عاطفی، سازگاری اجتماعی، سازگاری تحصیلی، دلبستگی سازمانی، فشار روانی.
سمیه همت زاده فریده یوسفی
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه هوش عاطفی با استرس ناشی از انتظارات تحصیلی در دانش آموزان دختر و پسر دبیرستانی انجام شد. نمونه ای مشتمل بر 316 دانش آموز (177 دختر و 139 پسر) از سه پایه تحصیلی (اول، دوم، سوم،) از دبیرستان های شیراز که به شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده بودند، دو پرسشنامه هوش عاطفی (پترایدز و فارنهام، 2001) و پرسشنامه استرس ناشی از انتظارات تحصیلی (انگ و هوان،2006) را تکمیل کردند. به منظور بررسی پایایی و روایی پرسشنامه ها از روش آلفای کرونباخ و همبستگی تک تک گویه ها با نمره کلی استفاده شد. نتایج نشان داد که همه ی ابزارها دارای روایی و پایایی مطلوب برای استفاده در فرهنگ ایرانی هستند. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل رگرسیون به شیوه همزمان نشان داد که هوش عاطفی پیش بینی کننده منفی و معنادار برای استرس ناشی از انتظارات تحصیلی و خرده مقیاس های آن است. علاوه بر این، نتایج نشان داد که در نمرات هوش عاطفی، تفاوت معناداری بین دو جنس وجود ندارد. اما نمرات استرس ناشی از انتظارات تحصیلی در دختران بیشتر از پسران است.
مریم بختیاراندرخی راضیه شیخ الاسلامی
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین برآورده شدن نیازهای خودتعیینی در محیط کار، خودکارآمدی و سلامت روان معلمان دوره ابتدایی شهرکرد انجام شد. نمونه ای مشتمل بر 385 معلم (214نفر زن و 171نفر مرد) از معلمان مدارس ابتدایی شهرکرد به شیوه نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و سه پرسشنامه افسردگی، اضطراب و استرس (dass )، کارآمدی معلم و برآورده شدن نیازهای اساسی در شغل را تکمیل کردند. برای تحلیل اطلاعات از تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوه همزمان استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون نشان داد که خودتعیینی کلی پیش بینی کننده معنادار سلامت روان معلمان می باشد. خودکارآمدی کلی قادر به پیش بینی معنادار سلامت روانی معلمان نبود. انواع نیازهای خودتعیینی (نیاز به استقلال، شایستگی و پیوستگی) توانستند به نحو منفی و معنادار افسردگی معلمان را پیش بینی کنند. از انواع نیازها تنها برآورده شدن نیاز به پیوستگی به صورت منفی و معنادار اضطراب معلمان را پیش بینی نمود، هیچکدام از نیازهای خودتعیینی نتوانستند استرس معلمان را پیش بینی نمایند. علاوه بر این هیچکدام از متغیرهای خودکارآمدی شخصی و خودکارآمدی عمومی قدرت پیش بینی افسردگی و اضطراب معلمان را به صورت معنادار نداشتند. استرس معلمان به صورت مثبت و معنادار به وسیله خودکارآمدی شخصی قابل پیش بینی بود. خودکارآمدی عمومی ارتباط معناداری با استرس معلمان نشان نداد.
هاجر تابع بردبار هاجر ستوده
هدف از پژوهش حاضر بررسی نابرابری در بازشناخت تولیدات علمی و تأثیر آن بر رتبه بندی دانشگاه ها و موسسات پژوهشی ایران است. روش پژوهش پیمایشی با رویکرد علم سنجی است و جامعه پژوهش را کل دانشگاه ها و موسسات پژوهشی فعال ایران که در هر یک از سال های 2005 تا 2007 دست کم یک مقاله در نمایه استنادی علوم واقع بر پایگاه وب آو ساینس به نام آنها ثبت شده است تشکیل می دهد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که از میان 1330 دانشگاه و موسسه پژوهشی ایران 95/18 درصد در زمره دانشگاه ها و موسسات فعال قرار دارند. رتبه بندی این دانشگاه ها و موسسات به لحاظ تولید علم نشان داد که دانشگاه های تهران، علوم پزشکی تهران، و صنعتی شریف بالاترین رتبه ها و دانشگاه علوم پزشکی شاهرود، موسسه تحقیقاتی مهندسی (کرج)، و مرکز تحقیقات بناب پایین ترین رتبه ها را کسب نموده اند. همچنین، به لحاظ میزان بازشناخت دانشگاه های تهران، علوم پزشکی تهران، و تربیت مدرس بالاترین رتبه ها و مرکز تحقیقات کاربردی دارویی (تبریز)، بیمارستان سینا (تهران)، و مرکز پردازش پرتوافکنی یزد پایین ترین رتبه ها را کسب نموده اند. دانشگاه های فعال از نظر میزان تولید علم و میزان بازشناخت نسبت به موسسات پژوهشی در وضعیت مطلوب تری قرار گرفته اند. آزمون همبستگی پیرسون رابطه ی معنادار و مستقیمی را بین شاخص های میزان تولید علم و میزان بازشناخت در میان دانشگاه ها و موسسات پژوهشی نشان داد که حاکی از افزایش شمار استنادها با افزایش شمار تولیدات علمی در سطح دانشگاه ها و موسسات است. با این حال، تحلیل رگرسیون نشان داد که بهترین برازش برای پیش بینی میزان بازشناخت بر مبنای میزان تولیدات علمی را الگوی خطی به دست می دهد و بر خلاف یافته های پژوهش های پیشین از مدلی توانی پیروی نمی کند. بر این اساس، چنانچه بازشناخت دانشگاه ها و موسسات پژوهشی را به طور خطی مورد سنجش قرار دهیم ، عامل نابرابری در توزیع استنادها در میان آنها چندان نقشی در رتبه بندی نخواهد داشت. با این حال، بررسی نابرابری بر مبنای ضریب تأثیر مجلات نشان داد که چنانچه رتبه بندی دانشگاه ها و موسسات بر پایه ی این شاخص صورت گیرد، عامل نابرابری رخ خواهد نمود . به نحوی که بسیاری از دانشگاه ها و موسسات پژوهشی بسیار کمتر از آنچه انتظار می رود استناد دریافت کرده اند. دانشگاه های الزهرا، کاشان، و آزاد اسلامی مشهد بزرگترین برندگان استنادی، و دانشگاه های تهران، علوم پزشکی شهید بهشتی، و علوم پزشکی تهران بزرگترین بازندگان استنادی را تشکیل می دهند. یافته ها نشان داد برندگان استنادی لزوما به لحاظ میزان تولید علم بزرگ نیستند و بازندگان استنادی نیز، لزوما دارای تعداد انتشار کمی نمی باشند. همچنین، فراوانی بازندگان استنادی نسبت به برندگان استنادی بیشتر می باشد.
سکینه جعفری جعفر ترک زاده
بررسی رابطه بین نوع جهان بینی رهبری و جوّ سازمانی در دانشگاه شیراز چکیده هدف کلی از این پژوهش بررسی رابطه بین نوع جهان بینی رهبری و جوّ سازمانی در دانشگاه شیراز از دیدگاه اعضای هیأت علمی و کارمندان بوده است. روش تحقیق از نوع توصیفی ـ همبستگی بوده است. جامعه آماری پژوهش، شامل کلیه اعضای هیأت علمی و کارمندان دانشگاه و روش نمونه گیری از نوع نمونه گیری خوشه ای بوده است. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسش نامه محقق ساخته جهان بینی رهبری مشتمل بر چهار نوع جهان بینی (تنظیمی، اجتماعی، شبکه ای و کارآفرینی) و پرسش نامه جوّ سازمانی مشتمل بر چهار نوع جوّ (توسعه ای، داخلی، منطقی و گروهی) بود، که پس از محاسبه روایی و پایایی، بین افراد نمونه توزیع و جمع آوری گردید. اطلاعات با استفاده از روش های آمار استنباطی تحلیل شد. نتایج نشان داد که: 1) نوع جهان بینی غالب از دیدگاه اعضای هیأت علمی، جهان بینی کارآفرینی و از دیدگاه کارمندان، جهان بینی تنظیمی بود. 2) از دیدگاه اعضای هیأت علمی و کارمندان، نوع جوّ سازمانی حاکم بر دانشگاه، جوّ منطقی بود. 3) از دیدگاه اعضای هیأت علمی و کارمندان بین میانگین جهان بینی تنظیمی تفاوت معناداری وجود دارد، اما بین میانگین جهان بینی اجتماعی، شبکه ای و کارآفرینی تفاوت معناداری مشاهده نشد. 4) از دیدگاه اعضای هیأت علمی و کارمندان بین نوع جهان بینی رهبری با جوّ سازمانی در اکثر موارد رابطه ی معنادار (مثبت و منفی) وجود داشت. 5) از دیدگاه اعضای هیأت علمی و کارمندان، نوع جهان بینی رهبری در اکثر موارد پیش بینی کننده معنادار (مثبت و منفی) جوّ سازمانی بود. 6) از دیدگاه کارمندان زن و مرد، نوع جهان بینی رهبری در برخی موارد پیش بینی کننده معنادار (مثبت و منفی) جوّ سازمانی بود. 7) از دیدگاه کارمندان با سوابق خدمتی مختلف، نوع جهان بینی رهبری در برخی موارد پیش بینی کننده معنادار (مثبت و منفی) جوّ سازمانی بود. واژگان کلیدی: رهبری، جهان بینی رهبری، جوّ سازمانی، دانشگاه، اعضای هیأت علمی، کارمندان
ندا سبزی فریده یوسفی
پژوهش حاضر، در چارچوب یک مدل علّی رابطه ی بین ابعاد شخصیت و هوش اجتماعی با مهارت های ارتباطی را با واسطه گری خودکارآمدی عاطفی بررسی نمود. شرکت کنندگان پژوهش شامل 393 نفر دانشجوی دختر (245) و پسر (148) مقطع کارشناسی دانشگاه شیراز بودند که بر اساس روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تصادفی انتخاب گریدند. شرکت کنندگان چهار پرسشنامه ی ابعاد شخصیت (گلدبرگ، 1999)، هوش اجتماعی (سیلورا و دیگران، 2001)، خودکارآمدی عاطفی (کرک و دیگران، 2008) و مهارت های ارتباطی (جرابک، 2004) را تکمیل نمودند. مدل با استفاده از روش رگرسیون چندگانه به شیوه ی همزمان مبتنی بر مراحل بارون و کنی (1986) تحلیل شد. نتایج نشان داد که: الف) برخی از ابعاد شخصیت شامل برون گرایی، توافق پذیری، وظیفه شناسی، گشودگی و همچنین هوش اجتماعی به طور مستقیم قدرت پیش بینی مهارت های ارتباطی را دارند. ب) برخی از ابعاد شخصیت شامل روان رنجوری و گشودگی و همچنین پردازش اطلاعات اجتماعی از ابعاد هوش اجتماعی پیش بینی کننده خودکارآمدی عاطفی هستند. در مجموع یافته های پژوهش حاضر نشان دادخودکارآمدی عاطفی نقش واسطه ای بین برخی ابعاد شخصیت و همچنین هوش اجتماعی با مهارت های ارتباطی را دارد.
زینب ربانی فریده یوسفی
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای باورهای انگیزشی، جهت گیری هدف و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بین عملکرد قبلی و بعدی تحصیلی بود. شرکت کنندگان پژوهش، 460 نفر از دانش آموزان دختر و پسر پایه ی اول در مقطع دبیرستان در شهر شیراز بودند که بر اساس روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تصادفی انتخاب شدند. به منظور بررسی متغیرهای پژوهش هر یک از شرکت کنندگان پرسشنامه ی هدف گرایی تحصیلی الیوت و مک گریگور (2001) و چهار خرده مقیاس خودکارآمدی، باور کنترل یادگیری، راهبردهای شناختی و راهبردهای فراشناختی از پرسشنامه ی راهبردهای انگیزشی برای یادگیری پنتریچ و همکاران (1991) را تکمیل نمودند. به منظور بررسی هدف پژوهش مدلی مفهومی از متغیرهای شناختی و انگیزشی، برای پیش بینی پیشرفت تحصیلی تدوین شد. به دلیل تعداد زیاد متغیرها و به منظور تحلیل دقیق تر، این مدل به سه خرده مدل تقسیم شد و هر یک از این خرده مدل ها به روش تحلیل مسیر بارون و کنی (1986)، با محاسبه ی رگرسیون چندگانه توسط نرم افزار spssمورد آزمون قرار گرفت. مدل نهایی با استفاده از نرم افزار روابط ساختاری خطی (لیزرل) آزمون شد. نتایج حاصل از تحلیل داده ها در مدل نهایی نشان داد که یک ارتباط ساختاری بین متغیرهای پژوهش وجود دارد. به این صورت که عملکرد قبلی تحصیلی توانست از بین باورهای انگیزشی، خودکارآمدی را به طور مثبت و را پیش بینی کند. خودکارآمدی و باورهای کنترل یادگیری برخی از انواع جهت گیری هدف را پیش بینی نمودند. دو نوع جهت گیری هدف تسلط گرایشی و تسلط اجتنابی، راهبردهای شناختی و فراشناختی را تبیین کرده و در نهایت راهبردهای شناختی، عملکرد بعدی تحصیلی را به طور مثبت و معناداری پیش بینی نمودند. به این ترتیب مسیرهایی از عملکرد قبلی به عملکرد بعدی تحصیلی به دست آمد. نتایج حاصل از تحلیل مسیر سه خرده مدل پژوهش نیز اثر واسطه ای متغیرهای پژوهش را به طور واضح تری نشان دادند. همچنین نتایج نشان داد عملکرد قبلی تحصیلی به طور مثبت و مستقیم عملکرد بعدی را پیش بینی کرده و نسبت به متغیرهای دیگر بیشترین میزان از واریانس عملکرد بعدی تحصیلی را پیش بینی نموده است. در این پژوهش برای انواع جهت گیری هدف، الگوهای متفاوتی از رفتارهایی مرتبط با پیشرفت تحصیلی به دست آمد. در مجموع نتایج به دست آمده در این پژوهش مطابق با یافته های سایر کشورها بوده و از لحاظ نظری تأییدی بر تاثیر توأم سازه های شناختی و انگیزشی بر پیشرفت تحصیلی می باشد
مرجان علیشاهی محبوبه فولادچنگ
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی رابطه ی بین اوقات فراغت(فعال و غیرفعال) با سلامت روانی در دانش آموزان دوره راهنمایی شیراز بود. برای این منظور، 376 دانش آموز(191 دختر و 185 پسر) کلاسهای اول تا سوم راهنمایی با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از بین مدارس راهنمایی شیراز انتخاب شدند. و در کلاسهای خود به تکمیل پرسشنامه اوقات فراغت( هولدر، 2010) و پرسشنامه سلامت عمومی(گلدبرگ، 1972) پرداختند. به منظور بررسی و روایی پرسشنامه ها از روش آلفای کرونباخ و همبستگی تک تک سوالات یا خرده مقیاس ها با ابعاد یا نمره ی کل استفاده گردید. نتایج نشان دادند که هر دو پرسشنامه دارای پایایی و روایی مطلوب برای استفاده در فرهنگ ایرانی هستند. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوه ی همزمان نشان داد که اوقات فراغت فعال، پیش بین منفی و معنی دار مولفه های سلامت عمومی (نشانه های جسمانی، اضطراب، اختلال در کارکرد اجتماعی و افسردگی) می باشد. اما اوقات فراغت غیر فعال رابطه ی معنی داری با مولفه های سلامت عمومی نداشت. علاوه بر این، یافته ها نشان داده است اوقات فراغت پسران به نحو معنی داری بیشتر از اوقات فراغت غیر فعال دختران است.
فاطمه زینعلی جعفر ترک زاده
هدف کلی از پژوهش حاضر بررسی رابطه ی بین نوع ساختار سازمانی و پتانسیل انگیزشی تحصیلی دانشجویان با واسطه گری جوّ کلاسی بود. جامعه ی تحقیق شامل کلیه ی دانشجویان دانشگاه شیراز در مقطع کارشناسی بود. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای، 201 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند که از این تعداد، 188 نفر پرسشنامه های پژوهش را تکمیل و عودت نمودند. ابزار پژوهش، پرسشنامه نوع ساختار سازمانی (ترک زاده و محترم، 1390)، پرسشنامه جوّ کلاسی (ترک زاده و زینعلی، 1391) و پرسشنامه پتانسیل انگیزشی تحصیلی (واگنر و هلنبک، 1995) بود که پس از محاسبه ی روایی و پایایی، توزیع و جمع آوری شد. نتایج حاصل از تحلیل سوالات اصلی که بر اساس مدل واسطه گری بارون و کنی (1986) انجام شد نشان داد که ساختار سازمانی تواناساز پیش بینی کننده ی مثبت و معنادار (01/0>p و 41/0=?) پتانسیل انگیزشی تحصیلی می باشد اما ساختار سازمانی بازدارنده پیش بینی کننده ی معنادار پتانسیل انگیزشی تحصیلی دانشجویان نمی باشد. همچنین ساختار سازمانی تواناساز پیش بینی کننده ی مثبت و معنادار (01/0>p و 46/0=?) و ساختار سازمانی بازدارنده پیش بینی کننده ی منفی و معنادار (05/0>p و 21/0- =?) جوّ کلاسی هستند. علاوه بر این، ساختار سازمانی تواناساز به طور مستقیم پیش بینی کننده ی مثبت و معنادار (05/0>p و 11/0=?) پتانسیل انگیزشی تحصیلی می باشد. جوّ کلاسی نیز پیش بینی کننده ی مثبت و معنادار (05/0>p و 58/0=?) پتانسیل انگیزشی تحصیلی می باشد. در نهایت، ساختار سازمانی تواناساز با واسطه ی جوّ کلاسی پیش بینی کننده ی مثبت و معنادار پتانسیل انگیزشی تحصیلی و ساختار سازمانی بازدارنده با واسطه ی جوّ کلاسی پیش بینی کننده ی منفی و معنادار پتانسیل انگیزشی تحصیلی می باشند. بررسی بیشتر بر روی داده ها نشان داد که از نظر دانشجویان، ساختار سازمانی غالب در دانشگاه شیراز از نوع بازدارنده می باشد. میزان مطلوبیت جوّ کلاسی و ابعاد یادگیری ـ ارزیابی و نگرش و فرهنگ در سطح زیر متوسط و پایین و ابعاد تعاملات کلاسی و قوانین و مقررات کلاسی در سطح متوسط قرار دارند. همچنین در میان ابعاد جوّ کلاسی، بالاترین میانگین متعلق به بُعد تعاملات کلاسی و کمترین میانگین مربوط به بُعد نگرش و فرهنگ می باشد. بین ابعاد جوّ کلاسی در گروههای مختلف تحصیلی تفاوت معناداری وجود دارد. پتانسیل انگیزشی گروههای تحصیلی در سطح خیلی کم قرار دارد. در نهایت، مقایسه ابعاد پتانسیل انگیزشی تحصیلی نشان داد که بالاترین میانگین متعلق به بُعد اهمیت و کمترین میانگین مربوط به بُعد بازخورد است و بین ابعاد پتانسیل انگیزشی در گروههای مختلف تحصیلی تفاوت معناداری وجود دارد.
مریم دهداران راضیه شیخ الاسلامی
هدف از پژوهش حاضر عبارت است از پاسخ دادن به این سوال که آیا خلاقیت و هر یک از مولفه های آن می توانند راهبردهای مقابله ای و میزان رضایت از زندگی را در دانشجویان پیش بینی کنند؟ این پژوهش از نوع مطالعات همبستگی بود. نمونه این پژوهش را303 نفر از دانشجویان دانشگاه شیراز (165دانشجوی دختر و 138دانشجوی پسر) تشکیل می دادکه به شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه خلاقیت عابدی (1372)، پرسشنامه مقابله با موقعیت های استرس زای اندلر و پارکر (1990) و مقیاس رضایت از زندگی دینر و همکاران(1985) استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از شاخص های آمار توصیفی، تحلیل رگرسیون، همبستگی پیرسون وآزمونt مستقل انجام شد. یافته های پژوهش حاکی از آن بود که خلاقیت با راهبرد مقابله ای مسأله مدار رابطه مثبت معنادار دارد و به صورت معناداری این راهبرد را پیش بینی می نماید اما بین خلاقیت و راهبردهای مقابله ای هیجان مدار و اجتنابی ارتباط معناداری مشاهده نشد و خلاقیت قادر به پیش بینی این دو راهبرد مقابله ای نبود. علاوه بر این، از میان مولفه های خلاقیت، تنها مولفه سیالی قادر به پیش بینی معنادار راهبرد مقابله ای مسأله مدار می باشد. همچنین، رضایت از زندگی، توسط خلاقیت و مولفه سیالی به نحو معناداری پیش بینی می شود. همچنین نتایج این پژوهش نشان داد دانشجویان دختر و پسر از نظر نمره کلی خلاقیت تفاوت معناداری با یکدیگر ندارند. با این حال، از میان مولفه های خلاقیت، دانشجویان پسر تنها از نظر توانایی بسط، بهتر از دخترها بودند. به علاوه، دانشجویان پسر بیش از دانشجویان دختر از راهبرد مقابله ای مسأله مدار استفاده می کنند واز میزان بیشتری از رضایت از زندگی برخوردارند. یافته های این پژوهش دانش موجود در خصوص اثرات و پیامدهای خلاقیت را گسترش می دهد و تلویحاتی کاربردی در خصوص تدوین برنامه های آموزشی مناسب جهت افزایش رضایت از زندگی در دانشجویان در بر دارد.
بهداد اسعدی محبوبه فولادچنگ
چکیده پیش بینی تاب آوری دانش آموزان دبیرستانی بر اساس خلاقیت هیجانی و هوش هیجانی به کوشش بهداد اسعدی پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه خلاقیت هیجانی و هوش هیجانی با تاب آوری در دانش آموزان دبیرستانی انجام پذیرفت. شرکت کنندگان پژوهش شامل 380 نفر (183 پسر و 197 دختر) از دانش آموزان دبیرستانهای شیراز بودند که بر اساس روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. به منظور بررسی متغیرهای پژوهش، هر یک از شرکت کنندگان، مقیاس تاب آوری کونر و دیویدسون (2003)، پرسشنامه خلاقیت هیجانی آوریل (b1999؛a1999) و مقیاس هوش هیجانی تجدید نظر شده شاته و همکاران (1998) را تکمیل نمودند، پایایی ابزارهای پژوهش به وسیله ضریب آلفای کرونباخ و روایی آنها به کمک روش های تحلیل عامل و تحلیل گویه تعیین شد که نتایج حاکی از پایایی و روایی قابل قبول آزمونها بود. نتایج تحلیل رگرسیون متغیرهای پژوهش در پیش بینی تاب آوری نشان داد که هر دو متغیر خلاقیت هیجانی و هوش هیجانی، پیش بینی کننده مثبت و معنی داری برای تاب آوری دانش آموزان دبیرستانی می باشند و هوش هیجانی پیش بینی کننده قوی تری نسبت به خلاقیت هیجانی است. همچنین از میان ابعاد خلاقیت هیجانی، به ترتیب عامل اثر بخشی- اصالت و عامل آمادگی دارای قدرت پیش بینی کنندگی مثبت و معناداری برای تاب آوری هستند. به منظور بررسی تفاوت های جنسیتی در متغیرهای پژوهش، از آزمون آماری t برای گروههای مستقل استفاده شد که فقط در متغیر تاب آوری، تفاوت معناداری به نفع پسران مشاهده گردید، همچنین از میان ابعاد خلاقیت هیجانی، فقط در بعد اثر بخشی- اصالت تفاوت معنی داری به نفع پسران مشاهده شد. کلید واژه ها: تاب آوری، خلاقیت هیجانی، هوش هیجانی.
اعظم چراغی فریده یوسفی
چکیده بررسی نقش واسطه گری انگیزش تحصیلی در رابطه ی بین خودکارآمدی و اهمال کاری تحصیلی دانش آموزان دوره ی راهنمایی شهر شیراز به وسیله ی اعظم چراغی هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه گری انگیزش تحصیلی در رابطه ی بین خودکارآمدی و اهمال کاری تحصیلی دانش آموزان دوره ی راهنمایی شهر شیراز بود. هدف دیگر، بررسی اثر جنسیت و پایه ی کلاسی بر متغیرهای مورد پژوهش بود. بدین منظور پرسشنامه های خودکارآمدی سالدو و شافر (2007)، انگیزش تحصیلی بحرانی (1388) و اهمال کاری تحصیلی شر و استرمن (2002)، به 481 دانش آموز (217 دختر و 264 پسر) که به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چند مرحله ای انتخاب شده بودند، ارائه شد. روایی و پایایی پرسشنامه ها با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ و همبستگی بین نمره کل و گویه ها و نیز به کارگیری تحلیل عامل مطلوب بود. برای تحلیل داده ها از ضریب همبستگی، روش تحلیل مسیر به شیوه ی باورن و کنی و نیز آزمون تحلیل واریانس دو طرفه استفاده گردید. نتایج نشان داد که ضریب همبستگی خودکارآمدی تحصیلی، خودکارآمدی اجتماعی، خودکارآمدی عاطفی با انگیزش درونی مثبت و معنی دار و با اهمال کاری تحصیلی منفی و معنی دار بود. رابطه ی بین انگیزش درونی و انگیزش بیرونی منفی و معنی دار و رابطه ی هر یک با اهمال کاری تحصیلی به ترتیب منفی و معنی دار و مثبت و معنی دار بود. هم چنین خودکارآمدی تحصیلی با انگیزش بیرونی رابطه ی منفی و معنی داری داشت. علاوه بر این، انگیزش بیرونی و انگیزش درونی در رابطه ی بین خودکارآمدی تحصیلی و خودکارآمدی عاطفی با اهمال کاری تحصیلی نقش واسطه ای داشتند. نتایج تحلیل واریانس نیز حاکی از تفاوت معنی دار بین میانگین نمرات دختران و پسران در خودکارآمدی عاطفی، انگیزش تحصیلی (نمره ی کل) و انگیزش بیرونی بود. بین پایه های تحصیلی نیز تفاوت معنی داری در خودکارآمدی تحصیلی و انگیزش تحصیلی (نمره ی کل)، انگیزش درونی و اهمال کاری تحصیلی به دست آمد. کلید واژه: خودکارآمدی، انگیزش تحصیلی، اهمال کاری تحصیلی (تعلل)، نقش واسطه گری، دانش آموزان دوره ی راهنمایی.
شیوا نیاکان محبوبه فولادچنگ
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش الگوهای ارتباطی خانواده در پیشرفت تحصیلی با واسطه گری انگیزه پیشرفت بود. بدین منظور 700 دانش آموز دبیرستانی (350 دختر و 350 پسر) از دبیرستان های نواحی چهارگانه شهر شیراز که در سال تحصیلی 91-1390 مشغول به تحصیل بودند، به روش خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. جهت اندازه گیری متغیرهای پژوهش از آزمون فهرست ارجحیت ادواردز (1959)، پرسشنامه تجدید نظر شده الگوی ارتباطات خانواده (ریچی و فیتزپاتریک، 1994) و معدل ترم دوم دانش آموزان استفاده شد. یافته های تحلیل مسیر بر اساس روش آماری تحلیل رگرسیون چندگانه مطابق با مراحل بارون و کنی (1986) حاکی از آن بودند که بُعد گفت و شنود به طور مستقیم پیشرفت تحصیلی را پیش بینی نمی کند، اما با واسطه گری انگیزه پیشرفت می تواند پیشرفت تحصیلی را به طور مثبت پیش بینی کند. بعد همنوایی هم به طور مستقیم (0001/0p<، 17/0-=?) و هم با واسطه گری انگیزه پیشرفت، پیشرفت تحصیلی را به طور منفی پیش بینی می نماید. در پایان، نتایج بر حسب اشاراتی برای نظریه های انگیزه پیشرفت و افزایش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان به بحث گذاشته شد.
فاطمه شمسی راضیه شیخ الاسلامی
هدف از این مطالعه بررسی نقش سبک های فرزندپروری در خودکارآمدی خلّاق و خلاقیت هیجانی دانش آموزان دبیرستانی شهر شیراز بود.بدین منظور،394 دانش آموز دوم دبیرستانی(197 دختر، 197 پسر)از نواحی چهارگانه آموزش و پرورش شیراز به شیوه خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از پرسش نامه تجدید نظرشده سبک های فرزندپروری(براون و همکاران، 1993)،پرسشنامه خودکارآمدی خلّاق(کارووسکی، 2010)و پرسش نامه خلاقیت هیجانی(آوریل، 1999)استفاده گردید.به منظور بررسی پایایی وروایی پرسش نامه هابه طور کلی از روش آلفا کرونباخ و همبستگی تک تک سوالات با ابعاد استفاده شد.پایایی و روایی پرسش نامه ها در حد مطلوب بود.تحلیل داده هابااستفاده از رگرسیون چندگانه نشان دادندکه سبک پذیرش از سبک های فرزندپروری،پیش بینی کننده مثبت خودکارآمدی خلّاق و سبک هدایت، پیش بینی کننده مثبت خلاقیت هیجانی و مولفه اثربخشی/صدافت می باشدوسبک طرد، پیش بینی کننده منفی مولفه آمادگی از خلاقیت هیجانی می باشد. نتایج حاصل از آزمون تی مستقل در دو گروهدختران وپسران نشان داد که میانگین نمرات دختران درسبک هدایت از سبک های فرزندپروری والدین و همچنین در خلاقیت هیجانی و ابعاد آن، بیش از پسران است و در سبک های کنترل و طرد،میانگین نمرات پسران بیش از میانگین نمرات دختران است. در متغیرخودکارآمدی خلّاق، تفاوت معناداری بین دختران وپسران دیده نشد. همچنین نقش سبک های فرزندپروری پدران ومادران در متغیرها نیز به طور جداگانه مورد بررسی قرار گرفته شد.
سرور حدادی محبوبه فولادچنگ
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین ابعاد دلبستگی به والدین، دلبستگی به خداوند و سازگاری دانش آموزان بی سرپرست- بدسرپرست و عادی در استان فارس بوده است. نمونه شامل 438 دانش آموز (208 دختر و 230 پسر) بودند که از این تعداد 335 نفر از دانش آموزان عادی مشغول به تحصیل در ناحیه 4 شیراز و 103 نفر از دانش آموزان بی سرپرست- بدسرپرست خوابگاههای استان فارس با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی انتخاب گردیدند. این افراد پرسشنامه های دلبستگی به والدین (آرمسدن و گرینبرگ، 1978)، دلبستگی به خداوند (بک و مک دونالد 2004) و سازگاری ( سین ها و سینگ، 1993 ) را تکمیل نمودند. نتایج حاصل از محاسبه پایایی و روایی ابزارها مطلوب بود. نتایج نشان داد که بین دلبستگی به والدین و سازگاری در دانش آموزان بی سرپرست- بدسرپرست رابطه معنی داری وجود ندارد ولی بین دلبستگی به خداوند (اجتناب از صمیمت نسبت به خداوند و اضطراب از طرد از سوی خداوند) و سازگاری و مولفه های آن (فردی- عاطفی، اجتماعی و آموزشی) در این دانش آموزان رابطه منفی و معنی داری وجود دارد. همچنین بعد اجتناب از صمیمت نسبت به خداوند قادر به پیش بینی سازگاری و مولفه های آن می باشد. بعد اضطراب از طرد از سوی خداوند سازگاری فردی- عاطفی و اجتماعی را پیش بینی می کند ولی سازگاری آموزشی را پیش بینی نمی کند. در مورد دانش آموزان عادی، نتایج نشان داد که بین دلبستگی به والدین و سازگاری در این دانش آموزان رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد بدین صورت که بعد عدم بیگانگی قادر به پیش بینی همه مولفه های سازگاری است ولی بعد اطمینان هیچ کدام از مولفه های سازگاری را پیش بینی نمی کند. بعد ارتباط نیز سازگاری فردی- عاطفی و آموزشی را پیش بینی می نماید. در دلبستگی به خداوند، بعد اضطراب از طرد از خداوند قادر به پیش بینی سازگاری فردی- عاطفی و آموزشی است ولی سازگاری اجتماعی را پیش بینی نمی کند و بعد اجتناب از صمیمیت نسبت به خداوند سازگاری آموزشی را پیش بینی می کند اما قادر به پیش بینی سازگاری فردی- عاطفی و اجتماعی نیست. بین دانش آموزان بی سرپرست- بدسرپرست و عادی از نظر دلبستگی به والدین و خداوند و نیز ابعاد سازگاری فردی- عاطفی و اجتماعی تفاوت معنی داری مشاهده نشد اما سازگاری آموزشی دانش آموزان عادی بیشتر از دانش آموزان بی سرپرست- بدسرپرست بود. بین دختران و پسران در دلبستگی به والدین هیچ تفاوت معنی داری وجود نداشت ولی در دلبستگی به خداوند بعد اجتناب از صمیمیت در پسران بیشتر از دختران و بعد اضطراب از طرد در دختران بیشتر از پسران بود. نتایج همچنین نشان داد که بین دختران و پسران در سازگاری فردی-عاطفی و اجتماعی تفاوت معنی داری وجود ندارد اما سازگاری آموزشی دختران بیشتر از پسران است.
ارسلان گودرزی فریده یوسفی
چکیده بررسی رابطه الگوهای ارتباطی خانواده با هوش معنوی و عزت نفس دانش آموزان پیش دانشگاهی شیراز به کوشش ارسلان گودرزی هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطهی الگوهای ارتباطی خانواده با هوش معنوی و عزت نفس دانش آموزان بود. بدین منظور، 303 نفر از دانش آموزان دختر و پسر مدارس پیش دانشگاهی شهر شیراز که با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شده بودند، در کلاس های عادی خود پرسشنامه ی تجدید نظر شده الگوهای ارتباطی خانواده ریچی و فیتزپاتریک، پرسشنامه ی هوش معنوی کینگ، و پرسشنامه ی عزت نفس کوپر اسمیت را تکمیل کردند. یافته ها نشان دادند که جهت گیری گفت و شنود با همه ی ابعاد هوش معنوی رابطه ی معنادار و مثبتی داشته و می تواند آن را نیز پیش بینی کند. اما جهت گیری همنوایی با هیچ کدام از ابعاد هوش معنوی رابطه ی معناداری نداشت. علاوه بر این، یافته ها نشان دادند جهت گیری گفت و شنود با همه ی ابعاد عزت نفس رابطه ی مثبت و جهت گیری همنوایی با همه ی ابعاد عزت نفس رابطه ی منفی دارد. همچنین این دو جهت گیری قادر به پیش بینی هر دو متغیرِ هوش معنوی و عزت نفس بودند. این نتایج همچنین، حاکی از تفاوت معنادار دختران و پسران در نمره عزت نفس اجتماعی و جهت گیری همنوایی است، بدین صورت که در جهت گیری همنوایی، دختران و در بعد عزت نفس اجتماعی، پسران دارای میانگین بالاتری هستند.
مصطفی صبری راضیه شیخ الاسلامی
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی گری هوش عاطفی در رابطه بین ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده و سبک های دلبستگی با کیفیت زندگی در دانش آموزان دوره متوسطه صورت پذیرفت. شرکت کنندگان این پژوهش شامل 298 نفر (150 دختر و 148 پسر) از دانش آموزان دبیرستان های شهرستان جهرم بودند که بر اساس روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. به منظور بررسی متغیرهای پژوهش، هر یک از شرکت کنندگان، پرسش نامه های الگوهای ارتباطی خانواده (کوئرنر و فیتزپاتریک، 2002 )، سبک های دلبستگی (هازن و شیور، 1987)، فرم کوتاه شده هوش عاطفی (پترایدز و فارنهام، 2001) و پرسشنامه کیفیت زندگی (سازمان بهداشت جهانی، 1998) را تکمیل نمودند. پایایی ابزارهای پژوهش به وسیله ی ضریب آلفای کرونباخ و روایی آنها به کمک همبستگی درونی و تحلیل عاملی تعیین شد. نتایج حاکی از روایی و پایایی قابل قبول آزمون ها بود. نتایج تحلیل مسیر نشان داد که هوش عاطفی در رابطه بین جهت گیری گفت و شنود خانواده و کیفیت زندگی فرزندان، نقش میانجی گر سهمی را ایفا می کند. همچنین، هوش عاطفی در رابطه بین سبک دلبستگی ایمن و کیفیت زندگی فرزندان، نقش میانجی گر کامل را ایفا می کند. علاوه براین، جهت گیری همنوایی و سبک دلبستگی نا ایمن دوسوگرا، به صورت غیر مستقیم و از طریق هوش عاطفی، کیفیت زندگی دانش آموزان را تحت تاثیر قرار داد. در پایان، به منظور بررسی تفاوت های جنسیّتی در متغیرهای پژوهش از آزمون آماری t برای گروه های مستقل استفاده گردید و مشخص گردید که در هوش عاطفی و کیفیت زندگی، میانگین نمرات دختران به نحو معناداری بیشتر از میانگین نمرات پسران است. در سبک های دلبستگی و ادراک از ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده، تفاوت های جنسیتی مشاهده نشد.
زینب مددی محبوبه فولادچنگ
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای خودکارآمدی در رابطه بین ابعاد فرزندپروری و مهارت اجتماعی انجام گرفت. شرکت کنندگان پژوهش شامل426 دانش آموز دبیرستانی (199 دختر و 227 پسر)از نواحی چهارگانه شیرازبودند که بر اساس نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تصادفی انتخاب گردیدند. این افراد پرسشنامه محیط خانواده (نقاشیان، 1358)، مقیاس خودکارآمدی موریس (2001) و مقیاس مهارت اجتماعی ماتسون فرم کودکان (1983) را تکمیل نمودند. شواهد پایایی و روایی ابزارها بررسی گردید، نتایج حاکی از پایایی و روایی قابل قبول ابزار ها بود، مدل پژوهش با استفاده از روش رگرسیون چندگانه به شیوه هم زمان مبتنی بر مراحل بارون و کنی تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد که بعد محبت هم به صورت مستقیم و هم با واسطه خودکار آمدی اجتماعی، مهارت اجتماعی دانش آموزان دبیرستانی را پیش بینی می کنند. والدین از طریق شیوه تربیتی خود، بر خودکار آمدی فرزندان در موقعیت های اجتماعی تاثیر می گذارند. فرزندانی که در محیط های صمیمی و گرم تربیت شده اند، خودکار آمدی اجتماعی بالایی دارند و در موقعیت های اجتماعی موفق تر عمل می کنند. همچنین با توجه به یافته های پژوهش بین دختران و پسران از نظر نقش واسطه ای خودکارآمدی تفاوتی مشاهده نشد. در نهایت نتایج پژوهش مورد بحث و نتیجه گیری قرار گرفت و محدودیت-ها، پیشنهادات پژوهشی و کاربردی ارائه گردید.
فاطمه حاتمی زرگران محبوبه فولادچنگ
چکیده رابطه رضایت زناشویی والدین و سازگاری اجتماعی فرزندان به کوشش فاطمه حاتمی زرگران پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه رضایت زناشویی والدین و سازگاری اجتماعی فرزندان انجام پذیرفت. نمونه ی آماری این پژوهش شامل 210 نفر (130 دختر و 80 پسر) از دانش آموزان دبیرستان های شیراز به همراه والدین شان بود که براساس روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات مربوط به متغیرهای پژوهش از پرسشنامه سازگاری اجتماعی آزمون شخصیت کالیفرنیا (1939) و پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ (1989) استفاده گردید. پایایی ابزارهای پژوهش به وسیله ضریب آلفای کرونباخ و روایی آنها توسط همبستگی هر گویه با نمره کل تعیین شد. نتایج حاکی از روایی و پایایی قابل قبول آزمون ها بود. تحلیل یافته ها نشان داد که بین اغلب مولفه های رضایت زناشویی و سازگاری اجتماعی فرزندان رابطه ی معنی داری وجود دارد. براساس نتایج تحلیل رگرسیون چند گانه به شیوه گام به گام ارتباط زناشویی دارای بیشترین سهم در پیش بینی سازگاری اجتماعی فرزندان است و بعد از آن به ترتیب شیوه های فرزندپروری، حل تعارض، و نقش های مربوط به برابری زن و مرد قرار دارند. یافته های مربوط به بررسی تفاوت های جنسیتی در متغیر های پژوهش براساس آزمون آماری تی برای گروه های مستقل نیز نشان داد که میانگین نمرات دختران در بعد عدم گرایش ضد اجتماعی به طور معناداری بیشتر پسران است. در سایر ابعاد تفاوت معناداری بین دو جنس مشاهده نشد. در پایان براساس یافته ها پیشنهاداتی در جهت افزایش سازگاری اجتماعی فرزندان ارائه شد که مهمترین آنها شامل تاکید آموزش و پرورش بر برنامه های آموزش خانواده و یافتن راهکارهایی برای تشویق مشارکت والدین در این برنامه ها است. واژه های کلیدی: رضایت زناشویی والدین، سازگاری اجتماعی فرزندان، تفاوت های جنسیتی
حسین نیرومند محبوبه فولاد چنگ
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه گری سبک های پردازش هویت در رابطه بین سبک های دلبستگی و شادکامی انجام شد. مشارکت کنندگان این پژوهش 358 نفر (183دختر و 175 پسر) از دانش آموزان دبیرستان های شهرستان مرودشت بودند که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. این افراد پرسش نامه های سبک های دلبستگی )هازان و شیور، 1987)، شادکامی آکسفورد (آرجیل و لو، 1990) و سبک های پردازش هویت (وایت و همکاران، 1998) را تکمیل کردند. پایایی ابزارهای پژوهش به وسیله ی ضریب آلفای کرونباخ و روایی آنها به کمک همبستگی درونی بررسی شد. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه به روش همزمان، حاکی از آن بود که سبک های پردازش هویت قادر به پیش بینی شادکامی می باشند. علاوه بر آن بعد دلبستگی ناایمن اجتنابی شادکامی را به صورت منفی پیش بینی می کند. همچنین نقش واسطه گری سبک های پردازش هویت تایید شد. بدین صورت که سبک های پردازش هویت اطلاعاتی و هنجاری در رابطه سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی و شادکامی دارای نقش واسطه گری بودند. همچنین سبک هویت هنجاری نیز واسطه سبک دلبستگی ایمن و شادکامی بود. به منظور بررسی تفاوت های جنسیّتی در متغیرهای پژوهش از آزمون آماری t برای گروه های مستقل استفاده گردید. نتایج نشان داد که در همه متغیر ها تفاوت معنی داری بین دو جنس مشاهده نشد.
مژده احمدزاده فریده یوسفی
بررسی رابطه بین خودتنظیمی کوتاه مدت و بلند مدت، بهداشت روانی و مهارت های اجتماعی در دانش آموزان دبیرستانی شهر شیراز هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی رابطه بین خودتنظیمی کوتاه مدت و بلند مدت، بهداشت روانی و مهارت های اجتماعی دانش آموزان دبیرستانی شهر شیراز بود. هدف دیگر پژوهش، بررسی تفاوت دختران و پسران پایه های مختلف تحصیلی در متغیر های پژوهش بود. روش پژوهش از نوع همبستگی بود. شرکت کنندگان در تحقیق 402 دانش آموز (203 دختر و 199 پسر) بودند که به روش خوشه ای چندمرحله ای تصادفی انتخاب شده و پرسشنامه های خودتنظیمی کوتاه مدت و بلند مدت نوجوانان، سلامت عمومی و مهارت های اجتماعی را در کلاس های عادی خود تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از روش همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوه همزمان و آزمون تحلیل واریانس دو طرفه تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که خودتنظیمی کوتاه مدت قادر به پیش بینی شاخص های بهداشت روانی (علائم جسمانی، اضطراب و بی خوابی، اختلال در کارکرد اجتماعی و افسردگی) به صورت منفی و معنادار، و خودتنظیمی بلند مدت قادر به پیش بینی شاخص های اضطراب و بی خوابی، اختلال در کارکرد اجتماعی و افسردگی به صورت منفی و معنادار می باشند. همچنین مهارت های اجتماعی و ابعاد آن از طریق خودتنظیمی کوتاه مدت و بلند مدت قابل پیش بینی می باشند. به این صورت که خودتنظیمی کوتاه مدت ابعاد (رفتارهای غیر اجتماعی، پرخاشگری و رفتارهای تکانشی، برتری طلبی و اطمینان زیاد به خود داشتن) را به صورت منفی و معنادار و (رابطه با همسالان ) را به صورت مثبت و معنادار پیش بینی نمود. خوذتنظیمی بلند مدت نیز ابعاد مهارت های اجتماعی مناسب و رابطه با همسالان را به صورت مثبت و معنادار و رفتارهای غیر اجتماعی، پرخاشگری و رفتارهای تکانشی را به صورت منفی و معنادار پیش بینی کرد. علاوه بر این، یافته ها نشان دادند که اثر جنسیت بر خودتنظیمی کوتاه مدت، بهداشت روانی و مهارت های اجتماعی مناسب و رفتارهای غیراجتماعی معنادار بود. اما اثر اصلی پایه های مختلف تحصیلی بر متغیرهای پژوهش معنادار نبود.
مریم سلیمانی حمیدی نژاد فریده یوسفی
پژوهش حاضر، در چارچوب یک مدل علی، رابطه¬ی هوش عاطفی و سلامت روان دانشجویان را با واسطه¬گری مثلث شناختی بررسی نمود. شرکت کنندگان پژوهش شامل 400 نفر دانشجوی دختر و پسر مقطع کارشناسی دانشگاه شیراز بودند که بر اساس روش نمونه¬گیری خوشه¬ای چندمرحله¬ای تصادفی انتخاب گردیدند. آنها سه پرسشنامه¬ی هوش عاطفی (پترایدز و فارنهام، 2001)، سلامت روان (گلدبرگ و ویلیامز، 1979) و مثلث شناختی (گرینینگ، 2005) را تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از روش رگرسیون چندگانه به شیوه¬ی همزمان مبتنی بر مراحل بارون و کنی (1986) تحلیل شد. نتایج نشان داد که : الف) هوش عاطفی قدرت پیش بینی برخی از ابعاد سلامت روان شامل اضطراب، افسردگی و نارسایی عملکرد اجتماعی را دارد. ب) برخی از ابعاد هوش عاطفی شامل کنترل عواطف، مهارت اجتماعی و خوش¬بینی قدرت پیش¬بینی مثلث شناختی را دارند. در مجموع یافته¬های پژوهش حاضر نشان داد مثلث شناختی نقش واسطه¬ای در رابطه ی بین هوش عاطفی و برخی از ابعاد سلامت روان دارد.ژوهش حاضر، در چارچوب یک مدل علی، رابطه¬ی هوش عاطفی و سلامت روان دانشجویان را با واسطه¬گری مثلث شناختی بررسی نمود. شرکت کنندگان پژوهش شامل 400 نفر دانشجوی دختر و پسر مقطع کارشناسی دانشگاه شیراز بودند که بر اساس روش نمونه¬گیری خوشه¬ای چندمرحله¬ای تصادفی انتخاب گردیدند. آنها سه پرسشنامه¬ی هوش عاطفی (پترایدز و فارنهام، 2001)، سلامت روان (گلدبرگ و ویلیامز، 1979) و مثلث شناختی (گرینینگ، 2005) را تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از روش رگرسیون چندگانه به شیوه¬ی همزمان مبتنی بر مراحل بارون و کنی (1986) تحلیل شد.
شیوا برزو راضیه شیخ الاسلامی
چکیده بررسی رابطه ی بین ابعاد فرزند پروری و مسئولیت پذیری درنوجوانان: نقش واسطه گری سبک های پردازش هویت شیوا برزو پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه گری سبک های پردازش هویت در رابطه ی بین ابعاد فرزندپروری و مسئولیت پذیری در نوجوانان صورت پذیرفت. شرکت کنندگان این پژوهش شامل 304 نفر (171 دختر و 133 پسر) از دانش آموزان دبیرستان های شهر شیراز بودند که بر اساس روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. به منظور بررسی متغیرهای پژوهش، هر یک از شرکت کنندگان، پرسش نامه های محیط خانوادگی (نقاشیان، 1358)، سبک های پردازش هویت (وایت و همکاران، 1998) و مسئولیت پذیری (سروش، 1390) را تکمیل نمودند. پایایی ابزارهای پژوهش به وسیله ی ضریب آلفای کرونباخ و روایی آن ها به کمک همبستگی درونی تعیین شد. نتایج حاکی از روایی و پایایی قابل قبول آزمون ها بود. نتایج تحلیل مسیر نشان داد که سبک های پردازش هویت در رابطه بین ابعاد فرزندپروری و مسئولیت پذیری نقش واسطه گر سهمی را ایفا می کنند. هم چنین، ابعاد فرزندپروری کنترل و محبت، پیش بین مثبت و معنادار مسئولیت پذیری دانش آموزان هستند. بعد فرزندپروری کنترل، پیش بین مثبت و معنادار سبک پردازش هویت هنجاری و بعد فرزندپروری محبت، پیش بین مثبت و معنادار سبک های پردازش هویت، اطلاعاتی و هنجاری و پیش بین منفی و معنادار سبک پردازش هویت سردرگم – اجتنابی می باشند. در مورد سبک های پردازش هویت نیز مشاهده گردید که سبک های پردازش هویت اطلاعاتی و هنجاری، پیش بین مثبت و معنادار و سبک پردازش هویت سردرگم - اجتنابی پیش بین منفی و معنادار مسئولیت پذیری دانش آموزان است. در پایان، به منظور بررسی تفاوت های جنسیتی در متغیرهای پژوهش از آزمون آماری t برای گروه های مستقل با تصحیح بنفرونی استفاده گردید و مشخص گردید بین میانگین نمرات دختران و پسران از نظر مسئولیت پذیری، سبک های پردازش هویت اطلاعاتی و سردرگم – اجتنابی تفاوت معناداری وجود ندارد، اما در سبک هنجاری دختران از میانگین بالاتری نسبت به پسران برخوردارند. علاوه بر این، در زمینه ی ابعاد فرزندپروری در بعد محبت تفاوت معناداری به نفع دختران وجود دارد، اما در بعد کنترل به صورت معناداری پسران از میانگین بالاتری نسبت به دختران برخوردارند. کلید واژه ها: ابعاد فرزندپروری، سبک های پردازش هویت، مسئولیت پذیری
سمیرا چناری فریده یوسفی
هدف از پژوهش حاضر بررسی ابعاد خودکارآمدی (تحصیلی، اجتماعی، هیجانی و خلاق) نوجوانان در گونههای مختلف خانواده در مدل بافتنگر فرآیند و محتوای خانواده بود. نمونه پژوهش حاضر شامل 590 دانشآموز پایه اول تا سوم دبیرستان (282 پسر و 308 دختر) در شهر شیراز بود که به شیوه خوشهای چندمرحلهای تصادفی در سال تحصیلی 93-1392 انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها پرسشنامه ابعاد خودکارآمدی موریس، پرسشنامه خودکارآمدی خلاق کارووسکی، و دو مقیاس خودگزارشی فرآیند و محتوای خانواده سامانی مورد استفاده قرار گرفت. به منظور مقایسه گونههای مختلف خانواده (سالم، مشکلدار محتوایی، مشکلدار فرآیندی و ناسالم) از آزمون تحلیل واریانس چند متغیره (manova) استفاده شد. نتایج نشان داد که گونههای خانواده اثر معناداری بر خودکارآمدی تحصیلی، خودکارآمدی اجتماعی و خودکارآمدی عاطفی دارند، اما گونههای خانواده اثر معناداری بر خودکارآمدی خلاق نوجوانان نشان نداد. همچنین یافتهها روشن ساخت که فرزندان خانوادههای سالم دارای بیشترین میزان خودکارآمدی تحصیلی، اجتماعی و عاطفی هستند. در مقابل، فرزندان خانوادههای ناسالم دارای کمترین میزان خودکارآمدی تحصیلی و اجتماعی، و فرزندان خانوادههای مشکلدار محتوایی کمترین میزان خودکارآمدی هیجانی را دارا هستند.
لیلا رشیدبیگی فریده یوسفی
هدف پژوهش حاضر شناخت نقش تجربه های دینی در پیش بینی بهزیستی روان شناختی با واسطه گری حل مسئله اجتماعی بود. بدین منظور تعداد 416 نفر از دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه شیراز که با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند، مقیاس عرفان (هود ماریس و واتسن، 1993)، مقیاس بنیادگرایی مذهبی (آلتمیر و هانسبرگر، 2004)، مقیاس جهت گیری پرسش گری (بتسون و شوئنراد، 1991 الف و ب)، مقیاس حل مسئله اجتماعی (دزوریلا، نزو و میدو ـ الیویرز، 2002) و مقیاس بهزیستی روان شناختی (ریف، 1989) را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از روش شیوه آماری تحلیل مسیر با استفاده از نرم افزار amos مورد تحلیل قرار گرفت. نقش واسطه گری متغیرهای واسطه ای با استفاده از روش بوت استراپ ماکرو مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها نشان دادند که به استثناء خودانتقادگری و بنیادگرایی که هدفمندی در زندگی- رشدشخصی، خودانتقادگری که استقلال و تساهلگرایی که پذیرش خود- تسلط بر محیط را به صورت منفی و معنادار پیش بینی می کنند؛ سایر ابعاد سه نوع تجربه دینی زیرمقیاس های بهزیستی روان شناختی را به صورت مثبت و معنادار پیش بینی می کنند. خودانتقادگری، جهت گیری مثبت به مسئله را به صورت مثبت و معنادار پیش بینی می کند. همچنین به استثناء عرفان درون گرا و بنیادگرایی که پیش بینی کننده مثبت زیر مقیاس های جهت گیری منفی به مسئله و حل مسئله تکانشی ـ اجتنابی هستند؛ سایر ابعاد سه نوع تجربه دینی این زیرمقیاس های حل مسئله اجتماعی را به صورت منفی و معنادار پیش بینی می کنند. ابعاد تفسیر، خودانتقادگری و پیچیدگی به صورت مثبت و معنادار حل مسئله منطقی را پیش بینی می کنند. از سویی دیگر، جهت گیری منفی به مسئله پیش بینی کننده منفی و حل مسئله منطقی پیش بینی کننده مثبت کلیه ابعاد بهزیستی روان شناختی هستند. در حالی که جهت گیری مثبت به مسئله تنها پیش بینی کننده مثبت بعد ارتباط مثبت با دیگران و حل مسئله تکانشی ـ اجتنابی تنها پیش بینی کننده منفی بعد هدفمندی در زندگی- رشدشخصی هستند. نتایج بوت استراپ ماکرو نشان داد که به استثناء انعطاف پذیری به تغییر که تنها به صورت مستقیم بعد هدفمندی در زندگی- رشدشخصی را پیش بینی می کند، کلیه زیرمقیاس های حل مسئله اجتماعی دارای نقش واسطه گری بین ابعاد سه نوع تجربه دینی و زیرمقیاس های بهزیستی روان شناختی هستند. نهایتاً شاخص های برازش مدل نهایی در حد قابل قبولی بود. بر طبق نتایج این پژوهش، تجربه های دینی می توانند نقش مهمی در چگونگی بهزیستی روان شناختی و حل مسئله اجتماعی ایفا نمایند. همچنین حل مسئله اجتماعی نیز بین تجربه های دینی و بهزیستی روان شناختی نقش واسطه گری دارد.
مریم محمدی دهاقانی فریده یوسفی
هدف از این پژوهش، بررسی نقش واسطه گری حل مساله اجتماعی در رابطه انواع خودکارآمدی (عاطفی، خلاق و اجتماعی) و خشم بود. در این راستا گروهی 390 نفری از دانشجویان دانشگاه شیراز (شامل 228 دختر و 162 پسر) به شیوه خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از پنج پرسشنامه حل مساله اجتماعی (دیزریلا، نزو و میدو- الیوس، 2002)، پرسشنامه بیان حالت هیجانی و رگه شخصیتی خشم (اسپیلبرگر، 1999)، مقیاس خودکارآمدی عاطفی (کرک و شات و هینه، 2008)، مقیاس خودکارآمدی خلاق (کارووسکی، 2010) و مقیاس خودکارآمدی اجتماعی (اسمیت و بتز، 2002) استفاده شد. از همسانی درونی و تحلیل عامل برای سنجش و تعیین روایی ابزارها و از ضریب آلفای کرونباخ برای آزمون پایایی استفاده شد. به منظور تحلیل اطلاعات گردآوری شده، از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر، با به کارگیری مراحل بارون و کنی (1986) استفاده گردید. نتایج تحلیل ها نشان داد که انواع خودکارآمدی قادر به پیش بینی معنادار حل مساله سازنده هستند اما تنها خودکارآمدی خلاق توانست حل مساله غیر سازنده را به نحو معنادار پیش بینی کند. ابعاد حل مساله اجتماعی نیز قادر به پیش بینی معنادار خشم بودند. همچنین نقش واسطه گری حل مساله اجتماعی بین انواع خودکارآمدی و خشم نیز تایید شد. یافته های پژوهش کاربردهای نظری و عملی برای ارتقای مهارت های حل مساله دانشجویان و کنترل خشم و پرخاشگری در آنان را در بر داشت.
زهره حیدری نیا فریده یوسفی
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای سرسختی روانشناختی در رابطه بین جوعاطفی خانواده و سازگاری دانشجویان با دانشگاه بود. بدین منظور، 399 دانشجو که به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چند مرحله ای انتخاب شده بودند، مقیاس سرسختی کوباسا (1990)، مقیاس جوعاطفی خانواده (1964) و پرسشنامه سازگاری با دانشگاه (1984) را در محل کلاس های عادی خود تکمیل کردند. پایایی و روایی پرسشنامه ها با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ و همبستگی بین نمره کل وگویه ها در سطح مطلوب بود. برای تحلیل داده ها، از ضریب همبستگی و روش تحلیل مسیر به شیوه ی بارون و کنی (1986) استفاده گردید. نتایج نشان داد که بین جوعاطفی خانواده و ابعاد سازگاری با دانشگاه (سازگاری اجتماعی، سازگاری فردی-عاطفی، سازگاری تحصیلی و دلبستگی سازمانی) رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین بین جوعاطفی خانواده و ابعاد تعهد و کنترل در سرسختی روانشناختی رابطه مثبت و معنی داری وجود داشت. در آخر یافته ها نشان دادند که سرسختی روانشناختی در رابطه ی بین جوعاطفی خانواده و سازگاری دانشجویان با دانشگاه نقش واسطه گری دارد.
زینب حاذقی راضیه شیخ الاسلامی
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه آمادگی به اعتیاد با سبکهای تصمیم گیری و عزت نفس است. شرکت کنندگان این پژوهش، 340 نفر (شامل 177دختر و 163 پسر) از دانشجویان رشته های فنی/مهندسی، علوم پایه و علوم انسانی دانشگاه شیراز بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب گردید. به منظور بررسی متغیرهای پژوهش، هریک از شرکت کنندگان، پرسشنامه های آمادگی به اعتیاد زرگر(aps)، مقیاس عزت نفس روزنبرگ (rses) و سبک های تصمیم گیری اسکات و بروس(dss) را تکمیل نمودند. پایایی ابزراهای پژوهش به وسیله ضریب آلفای کرانباخ و روایی آن از طریق همسانی درونی تعیین شد. نتایج حاکی از روایی و پایایی قابل قبول آزمون ها بود. یافته ها نشان داد بین ابعاد آمادگی به اعتیاد، سبک های تصمیم گیری و عزت نفس رابطه معنادار وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه به روش همزمان نشان داد عزت نفس پیش بینی کننده منفی و معنادار و سبک تصمیم گیری آنی پیش بینی کننده مثبت و معنادار آمادگی فعال و منفعل به اعتیاد و نمر? کل آمادگی به اعتیاد است. همچنین عزت نفس پیش بینی کننده مثبت و معنادار و سبک تصمیم گیری اجتنابی پیش بینی کننده منفی و معنادار ابراز وجود است. با توجه به نتایج آزمون t مستقل , تفاوت معناداری در آمادگی به اعتیاد دختران و پسران وجود ندارد. نتایج بر اساس مبانی نظری و تحقیقات پیشین مورد بحث قرار گرفته است.
یلدا زرین راضیه شیخ الاسلامی
پژوهش حاضر در چارچوب یک مدل علی، رابطه باورهای معرفتشناسی و تابآوری را با واسطهگری معنای زندگی بررسی نمود، شرکتکنندگان شامل، 328 دانشجوی دختر و پسر سال اول، مقطع کارشناسی دانشگاه شیراز بود که براساس روش نمونه گیری خوشهای چند مرحلهای تصادفی انتخاب گردیدند. مشارکت کنندگان، پرسشنامه باورهای معرفتشناسی شومر (1990)، شاخص ارزشمندی زندگی باتیستا و آلموند(1973) و مقیاس تابآوری کانر و دیویدسون (2003) را تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از روش رگرسیون چند گانه به شیوه همزمان مبتنی بر مراحل بارون و کنی (1986) تحلیل شد. نتایج نشان داد که تنها بعد یادگیری سریع از ابعاد باورهای معرفتشناسی، تابآوری را به صورت منفی و معنی دار پیش بینی میکند. همچنین بعد یادگیری سریع و توانایی ذاتی توانست به ترتیب دو بعد چارچوب و رضایت از معنای زندگی را به صورت منفی و معنیدار پیشبینی کند. در مجموع یافتههای پژوهش حاضر نشان داد که معنای زندگی نقش واسطهای بین متغیر های باورهای معرفتشناسی و تابآوری دارد. نتایج با توجه به مبانی نظری و تحقیقات پیشین به بحث گذاشته شده است.
ام البنین خداشاهی فریده یوسفی
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین مشکلات بین فردی با کیفیت زندگی و سازگاری با دانشگاه در دانشجویان صورت پذیرفت. شرکت کنندگان این پژوهش شامل 300 نفر (160 زن و 140 مرد) از دانشجویان دانشگاه شیراز بودند که بر اساس روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. به منظور بررسی متغیرهای پژوهش، هر یک از شرکت کنندگان، پرسشنامه های مشکلات بین فردی (بارخام و همکاران، 1996)، کیفیت زندگی (سازمان بهداشت جهانی، 1998)، و سازگاری با دانشگاه (بیکر و سیریاک، 1984) را تکمیل نمودند.
فاطمه تجلی راضیه شیخ الاسلامی
چکیده ندارد.
خدیجه نصراله پور راضیه شیخ الاسلامی
چکیده ندارد.
نوشین فرقانی راضیه شیخ الاسلامی
چکیده ندارد.
سارا جعفری راضیه شیخ الاسلامی
چکیده ندارد.
محسن کلاری رحمت اله مرزوقی
به منظور بررسی استانداردهای آموزش الکترونیکی از دیدگاه فراگیران مجازی دانشکده آموزشهای الکترونیکی دانشگاه شیراز بر اساس استاندارد 10000 موسسه استاندارد و تحقیقات صنعتی ایران نمونه ای شامل 166 نفر از دانشجویان دانشکده آموزش های الکترونیکی دانشگاه شیراز بصورت تصادفی انتخاب گردیدند وپرسشنامه ای شامل چهار محور یادگیرنده ،استاد ، محتوا ی الکترونیکی و ارزیابی در دانشکده را تکمیل کردند . یافته های پژوهش نشان می دهد بیش از 66 درصد از دانشجویان با مفهوم استاندارد های آموزش الکترونیکی آشنا نبوده و 53 درصد از دانشجویان حتی با یک استاندارد آموزش الکترونیکی آشنایی ندارند . همچنین اکثر قریب به اتفاق دانشجویان ویژگیهای اساتید دانشکده آموزش های الکترونیکی دانشگاه شیراز را با استاندارد های منطبق نمی دانند . در مورد بررسی دیدگاه دانشجویان درباره ی محتوای ارائه شده دروس ، دانشجویان بر این باورند که کلاس های تحت وب در دانش افزایی آنها موثر است امّا " طرح درس " محتوای الکترونیکی ارائه شده در پایگاه اطلاع رسانی دانشکده را بر مبنای ساختار مشخصی دروس نمی دانند . اکثر دانشجویان دروس تحت وب را مشاهده می کنند اما معتقدند بستر لازم مخابراتی برای اکثر آنان در محل کار و منزل به راحتی فراهم نیست و از زمان استفاده از پایگاه اطلاع رسانی تغییرات محسوس کیفی و کمی در فعالیت های علمی خود احساس می کنند ، ضمن آنکه اکثریت بطور کلی از پایگاه اطلاع رسانی دانشکده آموزش های الکترونیکی دانشگاه شیراز راضی نیستند . در نهایت تفاوت معناداری در دیدگاه دانشجویان پسر و دختر در خصوص استاندارد آموزش های الکترونیکی وجود نداشت و دانشجویان رشته های مختلف و نیز مقاطع مختلف دانشکده آموزش های الکترونیکی دارای دیدگاه یکسان نسبت به استاندارد های آموزش الکترونیکی می باشند .