نام پژوهشگر: رضا نوزعیم

تحلیل دگرریختی گستره کوه سرهنگی در شمال باختر بلوک لوت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پایه 1391
  رضا نوزعیم   محمد محجل

منطقه کوه سرهنگی با مساحت تقریبی 1000 کیلومتر مربع و با روند n70e در شمال باختر بلوک لوت در ادامه شمال خاوری زیرپهنه زمین ساختی کاشمر- کرمان از پهنه ساختاری مثاث میانی قرار دارد. سنگ های آذرین، رسوبی و دگرگونی پرکامبرین بالایی- پالئوزوئیک آغازین بیشترین برونزد را داشته و سنگ های پالئوزوئیک پسین و مزوزوئیک در نیمه شمال خاوری منطقه بچشم می خورند. نهشته های سنوزوئیک فقط رسوبات نئوژن-کواترنری است که اطراف منطقه را پوشانده اند. قدیمی ترین واحدهای سنگ چینه ای منطقه کوه سرهنگی را اسلیت ها، متابازیت ها و میکاشیست ها تشکیل می دهد که متعلق به زمان پرکامبرین پسین می باشند که می توان آنها را در محدوه بین لاخ برقشی و ناودیس زبرکوه مشاهده کرد. با توجه به برداشت های ساختاری، مطالعات میکروسکوپی، آنالیزهای ژئوشیمیایی و داده های سنی رادیومتریک ااز گرانیت ها560-520ma))، در زمان اواخر پرکامبرین پسین- کامبرین آغازین و همزمان با کوهزایی کاتانگایی در اثر فرورانش اقیانوس پروتوتتیس به زیر ایران مرکزی اولین مرحله دگرریختی بصورت ترافشارش چپگرد روی داده که ضمن جایگیری توده های گرانیتی (ده زمان-لاخ برقشی- رباط زنگیچه و یخاب)، موجب دگرگونی و دگرشکلی سنگ های پرکامبرین پسین-کامبرین آغازین در منطقه گشته است. فاز کششی در مرز اردویسین- سیلورین موجب ولکانیسم در ناحیه ده زمان-دلکن و چاه تکه شده است که در منطقه ده زمان- دلکن موجب تشکیل ولکانیک های آهن دار گشته و در محل کوه چاه تکه رسوبات آذرآواری نهشته شده اند. در زمان دونین میانی و همزمان با رخداد کالدونی، در اثر زمین ساخت ترا فشارشی چپگرد، دولومیت سلطانیه و سری زبرکوه بر روی ولکانیک های آهن دار سیلورین ده زمان-دلکن رانده شده اند ولی در قسمت چاه تکه بعلت زمین ساخت ترا کششی چپگرد، حوضه رسوبی باز شده که در آن رسوبات دونین میانی و جوانتر نهشته شده اند. در زمان دونین تا پایان پرمین شرایط آرام سکوی قاره ای بر منطقه حاکم بوده و رسوبگذاری سازندهای دونین، کربونیفر و پرمین در آن ادامه داشته است. در ابتدای دوران مزوزوئیک به علت خشکی زایی عمومی، کل منطقه از آب بیرون آمده که نشانه های آن نبود رسوبات تریاس زیرین و میانی و وجود رخساره های لاتریتی در پایان پرمین و ابتدای تریاس می باشد. در اثر عملکرد فاز کوهزایی سیمرین پیشین در ابتدای تریاس پسین و ایجاد مناطق کششی موجبات رسوبگذاری نهشته های تریاس فوقانی مهیا شده است. در زمان ژوراسیک میانی و همزمان با فاز کوهزایی سیمرین میانی، زمین ساخت راستالغز چپگرد در منطقه فعال می شود که موجب ایجاد مناطق کششی در پایانه جنوب باختری گسل کوه سرهنگی (رباط زنگیچه) و منطقه ده نمک- چاه تکه می گردد. حاصل این امر نفوذ توده دیوریت گابرویی به سن 183 میلیون سال در داخل گرانیت رباط زنگیچه و ایجاد حوضه رسوبی سری گردو (ژوراسیک فوقانی) در منطقه ده نمک می باشد. حوضه رسوبی ده نمک- چاه تکه تا پایان کرتاسه پایدار بوده بطوریکه در حوالی روستای خاکستری رسوبات مارنی و آهکی کرتاسه بر روی مارن ها و ماسه سنگ های قرمز رنگ سری گردو بصورت هم شیب نهشته شده اند. دومین گام دگرریختی اصلی در منطقه در زمان کرتاسه- پالئوسن و همزمان با فاز کوهزایی لارامین روی داده است که اثرات آن بصورت بالاآمدگی عمومی (exhumation) مشهود است. بهمین علت از رسوبات و واحدهای سنگی پالئوژن شاهدی در منطقه وجود ندارد. سومین گام دگرریختی اصلی همزمان با فاز کوهزایی پاسادنین در زمان پلیوسن- پلئیستوسن بصورت ترافشاری راستگرد (dextral transpression) روی داده است که در اثر آن کل منطقه از آب بیرون آمده و نهشته-های نئوژن -کواترنری دگرشکل شده اند. مجموعه شواهد ساختاری برداشت شده در پهنه برشی کوه سرهنگی، مبین یک پهنه برشی ترافشارشی مورب (inclined transpression) می باشد که با حرکات قائم نیز همراه بوده است. وضعیت کنونی آن بصورت n70e/75nw می باشد که کلیه واحدهای سنگی منطقه در فرادیواره آن برونزد پیدا کرده اند. مطالعه ریزساختاری گرانیت ها و پاراژنز کانی های دگرگونی، دما و فشار در حین دگرریختی را در حد رخساره شیست سبز تا آمفیبولیت تایید می کند. در مورد سن دگرریختی شکل پذیر نیاز به داده های سنی رادیومتریک است. گسل کوه سرهنگی به سمت شمال خاور به گسل فغان می رسد که با طول تقریبی 180 کیلومتر با راستای خاوری- باختری، فرو افتادگی کاشمر را از فروافتادگی کویر نمک (بجستان) جدا می کند. برداشت های ساختاری بر روی نهشته های نئوژن اطراف آن، حرکت راستالغز راستگرد را تأیید می کند. با توجه به یافته های نوین پیرامون حرکت راستالغز جوان گسل کوه سرهنگی و فغان، این دو گسل به ترتیب به عنوان مرز شمال باختری و شمالی بلوک لوت معرفی می شوند و احتمالاً چین ها و گسل های راندگی جنگل و خواف (که موجب دگرریختی نهشته های نئوژن شده اند) را می توان بعنوان مرز شمال خاوری بلوک لوت در نظر گرفت. بر این اساس بین بلوک لوت و پهنه سبزوار در شمال گسل درونه، ریزبلوک بردسکن- کاشمر بعنوان پهنه ساختاری جدید در ایران مرکزی معرفی می شود. این ریز بلوک (بصورت یک لنز نامتقارن) از شمال به گسل راستالغز چپگرد درونه و از جنوب به گسل راستالغز راستگرد فغان محدود می شود از سمت خاور و باختر نیز مجدداً به گسل درونه می رسد. شواهد هندسی- جنبشی و زمین ریخت شناسی موجود در نهشته های نئوژن-کواترنری پیرامون ریزبلوک بردسکن-کاشمر، حرکت آن را بسمت خاور تایید می کند. منطقه مابین گسل راستالغز چپگرد دشت بیاض و گسل های راستالغز راستگرد فغان و کوه سرهنگی بعنوان ریز بلوک گناباد در نظر گرفته شده است. ریز بلوک گناباد با حرکت خود به سمت باختر می تواند توجیه گر حرکات راستالغز چپگرد گسل دشت بیاض و راستالغز راستگرد گسل فغان و سرهنگی پیرامون خود در زمان سنوزوئیک پایانی باشد. بنابراین با توجه به جهت حرکت ریزبلوک های گناباد و بردسکن-کاشمر و جهت همگرایی مابین صفحه عربی و ایران مرکزی، الگوی تکتونیک فرار درون ورقی(intra-plate escape tectonics) برای این قسمت از ایران مرکزی در نیمه شمالی بلوک لوت در زمان سنوزوئیک پایانی پیشنهاد می شود.

تجزیه و تحلیل تکامل چین خوردگی وابسته به گسل در یکی از میدان های نفتی با استفاده از داده های لرزه نگاری
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده علوم 1390
  حسین جمال   رضا موسوی حرمی

محصولات نفتی به عنوان مهمترین سوخت رایج در کشورمان دارای اهمیت فراوانی می باشند، لذا نیاز است تا محل تجمع های مقرون بصرفه ی این ذخایر با ارزش همواره با کمترین هزینه مشخص گردد. در این راستا تعیین موقعیت شکستگی از اهمیت فراوانی برخوردار می باشد، به همین دلیل نیاز است تا با بررسی تکامل چین خوردگی های موجود در منطقه به بررسی شکستگی ها و متعاقباً محل ذخایر نفتی دست یافت. در تحقیق جامعی که بر روی میدان نفتی کوپال صورت پذیرفته، با تفسیر داده های لرزه ای سه بعدی به بررسی مدل های هندسی، حرکتی و نیز شکل ساختارهای موجود در این میدان پرداخته ایم. سپس از تلفیق داده های حفاری با اطلاعات بدست آمده، موقعیت شکستگی های وابسته به چین خوردگی و گسلش پی سنگ در منطقه مشخص گردید. در نهایت پس از تفسیر داده-های مربوط به شکستگی های حاصل از نمودارهای چاه پیمایی و روی هم گذاری تمامی اطلاعات، نتایج نهایی بدست آمد. مطابق نتایج بدست آمده تاقدیس کوپال در اغلب بخش های خود از نوع مشابه بوده و دارای محوری در راستای عمومی n53w است. هرچند که وضعیت ساختاری این تاقدیس با مدل های ساختار رویشی بدست آمده از روابط بزیر سازگاری نداشته و افزایش ضخامت آن در یال جلویی کمتر از پیش بینی مدل های ارائه شده است. ولی تکامل چین خوردگی و گسلش در این تاقدیس همزمان بوده و سیستم غالب چین خوردگی آن انتشار گسلی است. این تاقدیس دارای شکستگی های فشارشی و کششی به ترتیب در یال های جلویی و پشتی می باشد و در ناحیه لولاشکستگی های آن مربوط به خمش چین خوردگی هستند، بیشترین شکستگی ها در بخش شمالی این تاقدیس و در یال جنوبی آن با جهت شیبی به سمت شرق، تمرکز یافته اند. همچنین عمق سطح جدایش برای این تاقدیس در حدود 8/5کیلومتر زیر رأس آسماری است.

ژئوشیمی و پترولوژی سنگ های دگرگونی شمال غرب اسدآباد با نگرشی ویژه به متابازیتهای منطقه
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده علوم پایه 1393
  سحر رجبی   محسن نصرآبادی

منطقه مورد مطالعه متعلق به پهنه سنندج- سیرجان بوده و در غرب و شمال غرب شهرستان اسد آباد واقع است. در این منطقه سنگ¬های دگرگونی با پروتولیت، بازیک پلیتی و آهکی برونزد دارند. متابازیت¬ها با پاراژنز کانی¬شناسی آمفیبول (ترمولیت-اکتینولیت)، فلدسپار (آلبیت) و اپیدوت، شرایط دگرگونی رخساره شیست سبز را نشان می¬دهند. سنگ¬های دگرگونی پلیتی شامل میکاشسیت، گارنت شیست و کلریتوئید گارنت شیست می¬باشند. در این تحقیق برای اولین بار وجود شیست¬های گارنت و کلریتوئید دار در شمال اسدآباد گزارش می شود. ترکیب بیوتیت¬ها غنی از آهن، فلدسپارها از نوع آلبیت، گارنت¬ها نیز از متشکله آلماندن غنی هستند. کلریتوئیدها از نوع آهن¬دار هستند. بررسی¬های پتروفابریک نشان دهنده رشد سین تا پست تکتونیک کانی¬های گارنت و کلریتوئید است. محاسبات دما- فشار سنجی فشار 12 کیلوبار را در دمای 500 درجه برای کلریتوئید گارنت شیست¬ها نشان می دهد. بعد از کشف سنگ¬های رخساره اکلوژیت منطقه شهرکرد، سنگ¬های دگرگونی مذکور دومین گزارش از سنگ¬های فشار بالا در پهنه سنندج- سیرجان می باشد. بر خلاف سنگ¬های دگرگونی مجاور(همدان) که تحت شرایط p/tپائین دگرگون شده اند کلریتوئید-گارنت شیست های شمال اسدآباد گرادیان دگرگونی p/t متوسط نشان می دهند. شواهد ژئوشیمیایی سنگ کل متابازیت¬های اسدآباد بیانگر پروتولیت بازالتی با منشا آذرین می¬باشد. سری ماگمایی آنها عمدتاً آلکالن است. در نمودارهای متمایزکننده محیط تکتونیکی پروتولیت متابازیت¬های مورد مطالعه، شاخص¬های ژئوشیمیایی بازالت پشته¬های میان اقیانوسی، جزایر قوسی و درون صفحه ای قاره¬ای دیده می شود. این چنین شاخص¬هایی در جایگاه پشت قوس قاره¬ای امکان پذیر است. مشارکت مواد پوسته¬ای در ژنز ماگمای بازالتی گوشته¬ای را می¬توان با غنی شدگی نمونه¬های مورد مطالعه از th و lree ارزیابی نمود.

پترولوژی آمفیبولیت و پلاژیوگرانیت های منطقه افیولیتی جنوب مهریز(جنوب غرب یزد)
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - پژوهشکده علوم 1393
  خدیجه حیدری   محسن نصرآبادی

متاگابروهای گرانولار مجموعه افیولیتی جنوب دهشیر دارای کانی شناسی کلینوپیروکسن+آمفیبول+پلاژیوکلاز+ ارتوپیروکسن +پرهنیت می باشند. اما در متاگابروهای فولیاسیون دار فضای بین آمفیبول های جهت یافته توسط پلاژیوکلاز پر شده و اثری از پیروکسن وجود ندارد. به داخل این متاگابروها مذاب پلاژیوگرانیتی بصورت رگه ای و توده های کوچک تزریق شده است. شواهد میکروسکوپی و بافتی مانند تجزیه بخشی کلینوپیروکسن به آمفیبول، نشان دهنده منشا دگرگونی آمفیبول ها است. بلورهای ریز ارتوپیروکسن نیز در فضای بین سایر بلورها قرار دارند. ویژگی های ژئوشیمیایی سنگ کل پلاژیوگرانیت های تزریق شده به سنگ میزبان متاگابرویی بیانگر نقش فرایند ذوب بخشی در تشکیل آنهاست. احتمالاً نفوذ سیالات آبدار از طریق شکستگی های موجود در نزدیک یک پشته کندگستر به بخش گابرویی توالی افیولیتی موجب دگرگونی هیدروترمال، انجام ذوب بخشی و تولید مذاب پلاژیوگرانیتی گشته است. به کمک ترکیب شیمیایی کلینو پیروکسن، دمای تبلور کومولای گابرویی 959 تا 977 درجه سانتیگراد تعیین شده و شرایط دما و فشار مرحله هیدروترمال با استفاده از ترکیب شیمیایی آمفیبول دگرگونی 750 و کمتر از 3 کیلوبار ارزیابی شده است. دمای ذوب بخشی و تشکیل مذاب پلاژیوگرانیتی نیز بواسطه شاخص های ژئوشیمیایی سنگ کل پلاژیوگرانیت-های مورد مطالعه و مقایسه آن با نتایج داده های آزمایشگاهی کمتر از 850 درجه سانتیگراد محاسبه شده است.در مجموعه افیولیتی شمال کامرود و جنوب دهشیر توده های کوچک پلاژیوگرانیتی وجود دارندکه دارای کانی شناسی فلدسپار+ کوارتز++بیوتیت ± گارنت می باشند.این پلاژیوگرانیت هابه داخل سنگ های دگرگونی گارنت-پیروکسن آمفیبولیت و اسپینل-گارنت هورنبلندیت و متاگابروهای غنی از آمفیبول فولیاسیون دار و گرانولار تزریق شده اند. شواهد ژئوشیمیایی سنگ کل از قبیل مقادیر کم تیتانیم و نسبت پائین آهن به منیزیم نشان دهنده آن است که فرایند ذوب-بخشی نقش اصلی را در تشکیل این پلاژیوگرانیت ها داشته است. احتمالاً تراوش آب از طریق گسل های جداکننده موجود در یک پشته کندگستر، باعث آبگیری گابروهای توالی افیولیتی و تشکیل متاگابروهای غنی از آمفیبول فولیاسیون دار و تجزیه بخشی کلینوپیروکسن به هورنبلند در انواع گرانولار شده است. با تزریق توده های ماگمایی داغ به داخل توالی گابرویی ضمن آب زدائی آن، ذوب بخشی و تشکیل مذاب پلاژیوگرانیتی صورت گرفته است.