نام پژوهشگر: غلامرضا چلبیانلو
غلامرضا چلبیانلو عباس بخشی پور رودسری
زمینه و هدف: اختلال شخصیت مرزی، بیماری است که وجه مشخصه آن بی ثباتی در روابط بین فردی ، احساس هویت و تجلیات هیجانی می باشد. یکی از اصلی ترین الگوهای رفتاری مبتلایان، ابراز رفتارهای تکانشی و اقدام به خودآسیب زنی در قالب رفتارهای خودزنی می باشد که گاهی این خودزنی ها، منجر به خودکشی های موفق در این بیماران می گردد. کرول و همکاران (2009) مدلی مفهومی را برای تبیین عوامل سبب شناختی مربوط به این اختلال ارائه نمودند که این پژوهش به دنبال بررسی الگوی ارتباطی بین مجموعه ی متغیرهای تاثیرگذار در رفتار خودزنی مبتلایان براساس مدل ذکر شده بود. روش: تعداد 46 نفر از بیمارانی که براساس معیارهای تصریح شده در dsm-iv-tr به عنوان افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی تشخیص گذاری شده بودند، به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. از تمامی شرکت کنندگان در پژوهش، نوار مغزی گرفته شد و توان آلفای ناحیه فرونتال آنها در مرحله آرامش، بااستفاده از نرم افزارهای مربوطه مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین تمامی آنها پرسشنامه های سیستم فعالیت مغزی رفتاری کارور، سرشت و منش کلونینجر و مقیاس ویژگی های شخصیت مرزی را تکمیل نموده و نقص در پردازش های هیجانی و کارکردهای اجرایی آنها نیز با استفاده از تکالیف رایانه ای تمایز هیجانی، استروپ وgo/no go مورد بررسی قرار گرفت. داده ها با استفاده از روش تحلیل مسیر در نرم افزار lisrel مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها : براساس تحلیل های انجام شده، مشخص گردید در لایه پیش بین توان مطلق آلفا در ناحیه فرونتال و دو بعد روی آوری و بازداری از سیستم مغزی رفتاری توام با ابعاد سرشتی آسیب پرهیزی و پافشاری و همچنین ابعاد منشی خودراهبری، همکاری و خودفراروی توانستند تا با واسطه گری ابعاد هیجانی ( خشم ،نفرت و ترس) و همچنین حساسیت پاسخ و محافظه کاری از تکلیف بازداری پاسخ رفتار خودزنی مبتلایان را بهتر و با توانی بالاتر پیش بینی نمایند. شاخص cfiبرابر 98/0، ifi به میزان 99/0 و gfi برابر با 97/0 به دست آمد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر ضمن تائید مدل ارائه شده توسط کروول و همکاران (2009) نشان داد که مجموعه ای از عوامل زیستی در تعامل با عوامل روانشناختی در تبیین رفتار خودزنی نقش بارزی برعهده دارند. اما در این میان، نقش عوامل زیستی ومغزی پررنگ تر می باشد که نشان می دهد همانند ادعای گاندرسون (2009) اختلال شخصیت مرزی، یک بیماری مغزی با پیش آگهی مناسب می باشد.
رقیه باغبان نوین رحیم یوسفی
چکیده مقدمه و هدف: اختلالات شخصیت یکی از پیچیده ترین و رایج ترین مشکلات بالینی است. این اختلالات می تواند از شیوه فکر کردن فرد، درباره خود و محیط او نشأت بگیرد. هدف از پژوهش حاضر، پیش بینی علائم اختلالات شخصیت بر پایه طرحواره های ناسازگار اولیه و صفات شخصیت می باشد. روش: روش تحقیق حاضر از نوع همبستگی می باشد. نمونه آماری شامل 430 نفر از دانشجویان دانشگاه شهید مدنی آذربایجان بود که به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه چند محوری بالینی میلون (mcmi-iii)، طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ- فرم کوتاه (ysq-sf) و پرسشنامه شخصیتی نئو- فرم کوتاه (neo-ffi) بود. داده ها از طریق رگرسیون چندگانه به روش همزمان و همبستگی پیرسون تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: : نتایج بیانگر همبستگی معنادار طرحواره های ناسازگار اولیه و صفات شخصیتی با اختلال های شخصیت بود. تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که، حوزه بریدگی/ طرد پیش بینی کننده اختلال های شخصیت خوشه الف است. حوزه های خودگردانی/ عملکرد مختل و محدودیت های مختل از پیش بینی کننده های اختلال های شخصیت خوشه ب بود. حوزه های خودگردانی/ عملکرد مختل، دیگر جهت مندی و گوش به زنگی بیش از حد پیش بینی کننده های اختلال های شخصیت خوشه ج بود. همچنین صفت روان نژندی، بیش از سایر صفات شخصیت، قدرت پیش بینی اختلال های شخصیت را دارد. نتیجه گیری: طرحواره های ناسازگار اولیه و صفات شخصیت نقش مهمی در پیش بینی اختلال های شخصیت دانشجویان دارند.
سعیده شیخ غلامرضا چلبیانلو
مدل ترکیبی سرشت عاطفی و هیجانی (afect) با قدرت تبیین بسیاری از اختلال های روانی مطرح شده است. این مدل، مدلی منسجم بوده و دربرگیرنده ی مفاهیم سرشت عاطفی و هیجانی می باشد. در این مدل، سرشت هیجانی در 6 بعد اراده، خشم، بازداری، حساسیت، مقابله و کنترل بیان گردیده است که هر یک از این ابعاد به دو بخش تقسیم شده و در نهایت 12 بعد عاطفی را شکل می دهند که عبارتند از: افسردگی، اضطراب، بی تفاوتی، وسواس، ادواری خویی، ملالت، تحریک پذیری، اراده، بازداری زدایی، هیجان زدگی و سرخوشی. با توجه به جامعیت این مدل و فقدان پژوهش در این زمینه در ایران، مطالعه ی حاضر با هدف بررسی روایی و پایایی مقیاس afect و ارزیابی توان این مدل در پیش بینی علائم اختلال های فوبی خاص، وحشتزدگی، اختلال اضطراب فراگیر، اضطراب اجتماعی و آگورافوبیا انجام گرفت. به طور کلی، با توجه به این که هدف از ایجاد مدل ترکیبی سرشت هیجانی و عاطفی ارائه تعاریف روشنی از سلامتی و اختلال های روانی است که بتوان این تعاریف را به آسانی در فعالیت های بالینی به کار برد (لارا و همکاران، 2012 الف)، بنابراین، می توان با شناسایی ابعاد هیجانی و عاطفی در اختلال-های اضطرابی و تمایز اختلال هایی که در یک طبقه قرار دارند، به درمان هر چه موثرتر این اختلال ها پرداخت.