نام پژوهشگر: مهناز خسروجاوید
معصومه دهباشی مهناز خسروجاوید
درک مطلب با راهبرد های شناختی و فرا شناختی ارتباط متقابل دارد و روش تدریس متقابل تدبیری برای کسب مهارت های شناختی و فرا شناختی است. این پژوهش با هدف اثر بخشی تدریس متقابل در پیشرفت مهارت های درک مطلب ریاضی دانش آموزان دختر پایه اول راهنمایی انجام شد . پژوهش حاضر یک پژوهش نیمه آزمایشی است که روی 30 نفر از دانش آموزان دختر پایه اول راهنمایی شهرستان گرگان اجرا شد . 15 نفر گروه کنترل و 15 نفر گروه آزمایش را تشکیل دادند . آزمون ریاضی، ابزار این تحقیق می باشدکه آزمون معلم ساخته است. برنامه آموزشی تدریس متقابل در هشت جلسه و به مدت یک ماه بطول انجامید. از تحلیل کوواریانس برای تحلیل داده ها استفاده گردید . نتایج حاصل از اجرای تحلیل کوواریانس نشان دهنده ی اثر بخشی تدریس متقابل بر درک مطلب ری اضی دانش آموزان پایه ی اول می باشد همچنین این نتایج مشخص کردگروه دانش آموزان قوی و ضعیف به یک نسبت از آموزش تدریس متقابل سود بردند.
مریم عبداللهی احمد برجعلی
سردرد شایعترین نشانه عصبی و یکی از شایعترین شکایات طبی است. برآورد شده که سالانه 80 درصد جمعیت حداقل یکبار در سال دچار سردرد می شوند و 10 تا 20 درصد کسانی که به پزشک مراجعه می کنند شکایت اولیه شان از سردرد بوده است. میگرن در بین سردردها بعد از سردرد تنشی ، بیشترین فراوانی را به خود اختصاص می دهد. حملات سردرد در این افراد باعث غیبت از کار و اجتناب از فعالیتهای اجتماعی و شخصی می باشد. با توجه به اینکه برخی از اختلالات روانی به ویژه اختلالات افسردگی و اضطرابی می توانند باعث ایجاد سردردها، تشدید و مقاومت در برابر درمان گردند، پس با درمان به موقع این اختلالات روانی می توان به کاهش بروز سردرد و در نتیجه افزایش بهداشت جسمی- روانی و شغلی افراد کمک نمود. اختلال وسواسی- اجباری به عنوان جزیی ازطیف اختلالات اضطرابی دارای همبودی نسبتاً بالایی با میگرن می باشد و یکی از الگوهای شایع این اختلال، وجود افکار مزاحم مکرر به صورت نشخوار فکری می باشد، که در این مطالعه نیمه آزمایشی، با شیوه آموزش شناختی- رفتاری به درمان نشخوار فکری و بررسی تأثیر این درمان بر کاهش حملات سردرد پرداختیم. 20 بیمار مبتلا به میگرن و اختلال وسواسی- اجباری به طور همزمان به شیوه نمونه گیری در دسترس از بین مراجعان مراکز روان شناسی و روان پزشکی شهر رشت انتخاب و به شیوه تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش 10 جلسه آموزش شناختی –رفتاری به شیوه گروهی دریافت نموده و گروه کنترل، مداخله ای دریافت نکردند. نتایج پیش آزمون و پس آزمون به شیوه تحلیل کوواریانس توسط نرم افزار تحلیل گردید. تجزیه و تحلیل نتایج نشان داد با سطح معناداری 99 %، تغییرات پس آزمون نسبت به پیش آزمون معنادار است به این معنی که آموزش فوق در کاهش نشخوار فکری و در نتیجه کاهش حملات میگرن موثر می باشد. مطالعات پیشین در این زمینه از نتایج مطالعه فوق حمایت نمودند.
زهره حبیبی مهناز خسروجاوید
هدف: پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی آموزش هوش هیجانی بر کیفیت دوستی و راهبردهای مقابله با تنیدگی در افراد با آسیب بینایی انجام شد. روش: این پژوهش براساس شیوه تمام آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعه آماری مورد نظر را همه ی افراد با آسیب بینایی 17 تا 30 سال عضو انجمن خدمات فرهنگی و رفاهی معلولین بینایی گیلان در شهر رشت در سال 1389 تشکیل می داد که تعداد آنها 70 نفر بود. از میان افراد جامعه 30 نفر به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و سپس به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. داده ها با استفاده از مقیاس دوستی – عدم دوستی ساکرال (ریسمن و بیلینگهام، 1989) و پرسشنامه مقابله با موقعیت های تنیدگی زا (اندلر و پارکر،1990) جمع آوری شد. گروه آزمایش در هشت جلسه ی آموزش هوش هیجانی بر اساس الگوی بار – ان (2000) به مدت هشت هفته شرکت کردند. یافته ها: روش تحلیل کوواریانس تک متغیری و تحلیل کوواریانس چند متغیری نشان داد که آموزش هوش هیجانی بر کیفیت دوستی (30/0(p< و خرده مقیاس های آن، خود پنداره (020/0p<)، دسترسی پذیری (88/0p<)، پاداش دهی (58/0(p< و بیگانگی (94/0p<) موثر نبود. این برنامه آموزشی راهبرد مقابله ای اجتناب مدار (0001/0(p< و خرده مقیاس های آن، توجه برگردانی (003/0(p<= و سرگرمی اجتماعی (0001/0(p<، را به طور معناداری کاهش داد، اما بر راهبردهای مقابله ای تکلیف-مدار (036/0(p< و هیجان مدار (26/0 (p<تاثیر معناداری نداشت. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که احتمالاً علاوه بر هوش هیجانی، عوامل دیگری مانند صفات شخصیتی، سبک های دلبستگی، نگرش فرد به روابط دوستانه و آسیب بینایی بر کیفیت دوستی نقش دارد. شرکت افراد با آسیب بینایی در جلسات آموزش هوش هیجانی بر کاهش راهبردهای مقابله ای غیرانطباقی موثر است.
مهسا جهانگیرپور مهناز خسروجاوید
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیرآموزش گروهی ذهن آگاهی بر کاهش اضطراب، افسردگی، خصومت وتغییرات الکتروکاردیوگرافی (ecg) درافراد مبتلابه بیماری عروق کرونرقلب انجام شد.این پژوهش بر اساس شیوه شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعه آماری در این پژوهش کلیه بیماران مرد بودند که به دلیل مشکلات عروق کرونر قلب به بیمارستان حشمت شهر رشت مراجعه کردند وآنژیوگرافی شدند. سپس22 نفر از آنها به روش نمونه گیری پیاپی از میان جامعه پژوهش انتخاب و به طورتصادفی در دو گروه آزمایشی و گروه کنترل قرار گرفتند(11 نفربرای هر گروه). پرسشنامه های افسردگی بک، اضطراب حالت- صفت اشپیل برگر و ماده های خصومت در پرسشنامه scl-90-r به عنوان پیش آزمون در مورد دو گروه اجراشد. همچنین به منظور بررسی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر تغییرات الکتروکاردیوگرافی در بیماران شرکت کننده، قبل وبعد از مداخله ذهن آگاهی از بیماران الکتروکاردیوگرافی(نوار قلب)گرفته شد. پس از اجرای هشت جلسه آموزش شناخت درمانی مبتنی برذهن آگاهی (چهارهفته و هرهفته دو جلسه 2ساعتی)در گروه آزمایش، به منظور سنجش میزان متغیرهای وابسته(افسردگی، خصومت ، اضطراب حالت واضطراب صفت و تغییرات الکتروکاردیوگرافی) ابزارهای فوق مجددا به عنوان پس آزمون در هر دو گروه اجرا گردید. داده ها با کمک نرم افزار spss(ver.19)بررسی شدند. نتایج تحلیل کوواریانس تک متغیری و کوواریانس چند متغیری نشان داد که آموزش ذهن آگاهی در نمرات پس آزمون افسردگی(0001/0p<)، خصومت( 006/0=p) ، اضطراب حالت)0001/0(p< و اضطراب صفت(0001/0p<) تاثیر معناداری داشته است. اما نتایج کوواریانس تک متغیری نشان داد که آموزش ذهن آگاهی بر شاخص های الکتروکاردیوگرافی تاثیرمعناداری نداشته است. باتوجه به نتایج بدست آمده، به نظر می رسدآموزش ذهن آگاهی گروهی تاثیر معناداری در کاهش افسردگی، خصومت و اضطراب در مردان مبتلا به بیماری عروق کرونر قلب دارد. در نتیجه پیشنهاد می شود آموزش ذهن آگاهی به عنوان دوره های توانبخشی در کنار درمان دارویی برای بیماران عروق کرونری قلب انجام پذیرد.
مونا قنبری نوشری مهناز خسروجاوید
مطالعه کارکرد خانواده می تواند نقش بسیار مفید و مهمی را در شناسایی و حل مشکلات شخصی و اجتماعی ایفا کند. بسیاری از نابهنجاری های روانی و رفتاری، ریشه در خانواده دارد. بنابراین مسئله مهم، بهبود شرایط روانی افراد، تلاش برای ایجاد ازدواج سالم، و بهبود روابط خانوادگی است. هدف: هدف از این پژوهش بررسی و مقایسه رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه و ویژگی های شخصیتی در زوجین در آستانه طلاق و زوجین عادی بود. روش: این پژوهش از نوع علی- مقایسه ای و جامعه آماری آن شامل تمامی زوجین در آستانه طلاق و زوجین عادی شهر رشت در سال های 1390 و 1391 بودند. نمونه آماری شامل 320 نفر ( 80 زوج در آستانه طلاق و 80 زوج عادی) بود که در زوجین عادی از طریق نمونه گیری گلوله برفی و در زوجین در آستانه طلاق از طریق نمونه گیری تصادفی سیستماتیک انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ، پرسشنامه تجدیدنظر شده نئو، پرسشنامه کنترل هیجانی، پرسشنامه ابرازگری هیجانی، و پرسشنامه دوسوگرایی در ابراز هیجان استقاده گردید. نتایج: نتایج پژوهش حاضر نشان دادند که تفاوت معناداری بین طرحواره های ناسازگار اولیه با ویژگی های شخصیتی و سبک های ابراز هیجان در زوجین عادی و زوجین در آستانه طلاق وجود دارد.
مینا نظری کمال مهناز خسروجاوید
اختلال عروق کرونری قلب، بیماری است که عوامل زیادی موجب شکل گیری یا تشدید آن در افراد می شود؛ از جمله این عوامل کامل گرایی،اهمال کاری و سبک مقابله ای است. هدف از پژوهش حاضر مقایسه کامل گرایی، اهمال کاری و سبکهای مقابله ای در افراد مبتلا به اختلال عروق کرونری قلب و افراد سالم است. این پژوهش یک مطالعه علی مقایسه ای می باشد. در این پژوهش 107 نفر از بیماران مبتلا به اختلال عروق کرونری قلب مراجعه کننده به بیمارستان فیروزگر شهر تهران و سه مطب خصوصی قلب و عروق شهر تهران که به روش نمونه گیری پیاپی انتخاب شده بودند، با 107 نفر از افراد سالم مراجعه کننده به کلینیک-دندانپزشکی، که از نظر سن، سطح تحصیلات و تاهل با گروه بیماران همتا شده بودند، مورد مقایسه قرار گرفتند. اطلاعات-پژوهش طی اجرای پرسشنامه کامل گرایی(1991)، اهمال کاری تصمیم گیری(1982) و رفتاری(1986)، سبک مقابله ای اندلر و پارکر (1994)و فرم جمعیت شناختی پژوهشگرساخته، گردآوری شد و با استفاده از آزمون های t برای گروه های مستقل، ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس و تحلیل رگرسیون همزمان و گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. مردان مبتلا به اختلال عروق کرونری قلب درمقایسه با افراد سالم، درسه بعد کامل گرایی خودمدار،دیگرمدار وجامعه مدار بیش از افراد سالم واجد ویژگی های کامل گرایی بودند و کامل گرایی دیگرمدار می تواند اهمال کاری تصمیم گیری را پیش بینی کند. همچنین هردوخرده مقیاس اهمال کاری تصمیم گیری و رفتاری، در بیماران بیشتر از افراد سالم است و مبتلایان به بیماری عروق کرونری قلب بیشتر از سبک مقابله ای هیجان مدار و اجتناب مدار استفاده می کنند و سبک مقابله ای مسئله مدار در افراد سالم بیشتر از افراد بیمار است. در گروه بیماران، اثر بعد خودمحور کامل گرایی بر سبک مقابله ایی مسئله مدار و هیجان مدار به ترتیب منفی و مثبت بوده و در سطح 007/0 و 001/0 معنادار می باشد. در گروه افراد سالم رابطه اهمال کاری تصمیم گیری با کامل گرایی دیگرمدار منفی و در سطح 05/0 معنی دار است. پژوهش حاضر نشان می دهد کامل گرایی، اهمال کاری و سبک های مقابله ای هیجان مدار و اجتناب مدار می تواند زمینه شکل گیری بیماری عروق کرونری قلب را فراهم سازد. درحقیقت، نتایج این پژوهش ضمن دارا بودن تلویحات ضمنی مهم درباره تفاوت میزان کامل گرایی، اهمال کاری و سبک های مقابله ای بین بیماران مبتلابه اختلال عروق کرونری قلب و افراد سالم، می توان از آن درتعدیل و یا درمان بالینی متغیرهای مورد پژوهش استفاده کرد. علاوه براین براساس یافته های پژوهش حاضرپیشنهاد می شود پژوهش های گسترده تری در راستای ارزیابی با جزییات بیشتر درمورد این تفاوت های روان شناختی بین دو گروه انجام گیرد.
مرضیه عباسی مهناز خسروجاوید
از آن جایی که ناتوانی های یادگیری گستره ای بسیار وسیع تر از مشکلات تحصیلی را در بر می گیرد و فهم کامل آن نیازمند توجه به حوزه های اجتماعی ، عاطفی و رفتاری زندگی کودک است. این پژوهش با هدف بررسی تاثیر آموزش خود مهارگری بر میزان سازش یافتگی در دانش آموزان با ناتوانی یادگیری انجام شده است. پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی بوده و از طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر از میان دانش آموزان پسر با ناتوانی یادگیری در مقطع سوم تا پنجم دبستان در شهر اصفهان که در سال تحصیلی 92- 1391 مشغول به تحصیل بودند، انتخاب شدند. نمونه شامل18 دانش آموز بود که از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به طور در تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایدهی شدند. گروه آزمایش برنامه آموزش خود مهارگری را طی 8 جلسه دریافت کردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه سازش یافتگی دانش آموزان (سینها و سینگ،1993) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با روش تحلیل کواریانس تک متغیری تفاوت معناداری را بین گروه آزمایش و گواه نشان داده است. نتایج تحلیل کوواریانس تک متغیری با توجه به میزان 42.47f= و سطح معنی داری0.0001 p= در سازش یافتگی اجتماعی و همچنین 77.02 f= و سطح معنی داری0.0001 p= در سازش یافتگی هیجانی نشان داد که بین گروه آزمایش و کنترل در سازش یافتگی اجتماعی و هیجانی تفاوت معنی داری وجود دارد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که درواقع توانایی و برخودار بودن از مهارت بازداری و مهار هیجان های خود می-تواند به دانش آموزان با ناتوانی یادگیری در کنار آمدن با موقعیت های هیجانی در زندگی روزانه کمک کند و منجر به بهبود عملکرد اجتماعی و سازش یافتگی آنها در محیط مدرسه و خانواده شود. کلید واژه ها: خود مهارگری، سازش یافتگی اجتماعی و هیجانی، ناتوانی های یادگیری.
منیره حامدی فرد مهناز خسروجاوید
پژوهش حاضر به منظور اثر بخشی آموزش مهارت های حل مسئله اجتماعی بر مهارت های اجتماعی و مشکلات بین فردی در دانش آموزان دختر دبیرستانی تیز هوش شهر قزوین در سال تحصیلی 92-1391انجام شد. طرح پژوهش شبه آزمایشی است که عبارت از طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل که با اعمال متغیر مستقل مهارت های حل مسئله اجتماعی بر گروه آزمایشی با یک پس آزمون بر هر دو گروه آزمایش و کنترل انجام شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل همه دانش آموزان دختر دبیرستانی تیزهوش شهر قزوین می باشدکه از بین پایه های اول تا پیش دانشگاهی، پایه دوم به (تعداد 142نفر) به طورتصادفی انتخاب شد. با استفاده از پرسشنامه مهارت های اجتماعی ماتسون (1983) و پرسشنامه مشکلات بین فردی اشتراوس و کوردی و هروویتز(2000) پس از غربال گری 24 نفر از دانش آموزانی که کمترین نمره درمهارت های اجتماعی و بیشترین نمره در مشکلات بین فردی را کسب نمودند انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه 12 نفره آزمایش و کنترل جایدهی شدند. برنامه آموزش طی 5 جلسه 90 دقیقه ای، هفته ای یک بار برای گروه آزمایش انجام شد. پس از اتمام برنامه آموزشی، پس آزمون برای هر دو گروه اجرا و داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس تحلیل شد. یافته های پژوهش نشان داد که آموزش مهارت های حل مسئله اجتماعی، افزایش مهارت های اجتماعی (p ?0/01 ) و کاهش مشکلات بین فردی ( p ?0/01)را موجب شد. جهت تبیین نتیجه فوق می توان گفت مهارت های اجتماعی تحت تاثیر تعامل های اجتماعی افراد است به گونه ای که تقویت آنها رشد مهارت های اجتماعی و کاهش رفتارهای منفی را در پی دارد. به عبارت دیگراز یک سو بیان منطقی افکار و احساسات، کاهش تنش و بهبود ارتباط بین فردی و از سوی دیگر ملاحظه حقوق دیگران و گرفتن حق خود و در نهایت افزایش توان مقابله با سلطه گری و انتقام جویی را موجب می شود . کلید واژه ها: مهارت های حل مسئله اجتماعی، مهارت های اجتماعی، مشکلات بین فردی،دانش آموزان تیزهوش.
بهرام نعمتی ایرج صالحی
هدف پژوهش حاضر تعیین اثر بخشی تمرین ذهنی بر نشانه های بالینی و کنش های اجرایی در کودکان دارای اختلال کاستی توجه/ فزون کنشی در شهرستان شاهرود است. پژوهش شبه آزمایشی و نمونه ی آماری این پژوهش شامل 30 کودک از میان دانش آموزان 12-8 ساله است که در مدارس ابتدایی شهرستان شاهرود به تحصیل اشتغال داشته اند و به روش غربال گری بر اساس ملاک های ورود و خروج انتخاب شده اند.برای نمومه گیری پس از تعیین جامعه آماری، به اداره آموزش پرورش شهرستان مراجعه کرده و لیست مدارس را دریافت نموده و بر اسااس انتخاب تصادفی تعداد پنج مدرسه انتخاب شدو سپس ب مدارس مراجعه و کودکان دارای اختلال شناسایی شدند. ابزار های بکار رفته در این پژوهش شامل آزمون عملکرد پیوسته،آزمون فراخنای حافظه ارقام وکسلر،فرم کوتاه آزمون هوش تجدید نظر شده ی کودکان وکسلر، ویرایش چهارم مقیاس سوانسون، نولان و پلهام فرم 18 سوالی، برج لندنو آزمون استروپ و همچنین جهت در مان شناختی از نرم افزار تمرین ذهنی استفاده شده است. در تحلیل داده ها برای آزمون فرضیه های پژوهشی از روش آزمون تحلیل واریانس چند متغیری با اندازه گیری های مکرر جهت مقایسه تغییرات ایجاد شده در شاخص های کارکردهای اجرایی (به جز برنامه ریزی) استفاده شده است و برای تجزیه و تحلیل برنامه ریزی و نشانه های بالینی افراد در دو زمان قبل و بعد از اتمام مداخله از آزمون تی دو گروه مستقل استفاده شده است. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که تمرینات ذهنی انجام شده در کاهش نشانه های بالینی و بهبود کنش های اجرایی شامل نگهداری توجه، حافظه ی کاری و برنامه ریزی موثر بوده است ولی در بازداری پاسخ، تفاوت معنی داری دیده نشد
زهره آهنگر قربانی عباسعلی حسین خانزاده
نتایج پژوهش ها حاکی از آن است که کنش های اجرایی نقش مهمی در یادگیری دانش آموزان نارساخوان در مدرسه دارد. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش کنش های اجرایی بر مهارت های اجتماعی و اختلال های رفتاری در دانش آموزان نارساخوان انجام شد. پژوهش حاضر از نوع آزمایشی و با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل انجام شده است. جامعه آماری این تحقیق شامل همه دانش آموزان نارساخوان در پایه دوم و سوم شهرستان عباس آباد استان مازندران در طی سال تحصیلی 92- 1391 می باشد، که 20 نفر از این آنها به صورت تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل جایدهی شدند، آموزش کنش های اجرایی طی 10 جلسه به مدت 1 ماه به گروه آزمایش ارائه شد، در حالی که گروه کنترل هیچ آموزش خاصی را دریافت نکردند. هر دو گروه در پیش آزمون و پس آزمون با پرسشنامه اختلال های رفتاری آخنباخ (1991) و مهارت های اجتماعی گرشام ( 1999) مورد سنجش قرار گرفتند. نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیری نشان داد که تفاوت معناداری بین دو گروه از نظر اختلال های رفتاری و مهارت های اجتماعی وجود دارد. بدین معنا که آموزش کنش های اجرایی توانسته است میزان اختلال های رفتاری را در دانش آموزان نارساخوان کاهش و مهارت های اجتماعی آنها را افزایش دهد. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که در آموزش و درمان دانش آموزان نارساخوان، تقویت کنش های اجرایی باید به عنوان یکی از محورهای اصلی مورد توجه متخصصان و مربیان قرار گیرد.
لیدا سادات میربد ایرج صالحی
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه فراشناخت و هویت با خلاقیت هیجانی در دانشجویان (دختر و پسر) کارشناسی ارشد دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه گیلان بود. روش پژوهش از نوع توصیفی ـ همبستگی بود که 241 نفر از دانشجویان دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه گیلان به صورت تصادفی انتخاب که 100 نفر پسر و 141 نفر دختر بودند و پرسشنامه فراشناخت کاترایت هاتون ولز،پرسشنامه سبک هویت برزونسکی و سیاهه خلاقیت هیجانی آوریل برآنها اجرا شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش ضریب همبستگی پیرسون، ضریب رگرسیون (باروش ورود) و آزمونt استیودنت استفاده شد و نتایج نشان داد که بین مولفه های فراشناخت و ابعاد خلاقیت هیجانی رابطه وجود دارد. همچنین بین سبک¬های هویت و ابعاد خلاقیت هیجانی رابطه معناداری دیده شد. نتایج نشان داد بین مولفه های فراشناخت و سبک های هویتی دانشجویان رابطه وجود دارد. دراین پژوهش مولفه های فراشناخت و سبک های هویت توان پیش¬بینی خلاقیت هیجانی را دارا بودند. در ابعاد خلاقیت هیجانی به تفکیک جنسیت تفاوت معناداری بین دختران و پسران دیده نشد. ما بین مولفه های فراشناخت در دختران و پسران تفاوت وجود داشت. در سبک هویت نیز در سبک های هنجاری و تعهد تفاوت معناداری بین دختران و پسران دیده شد، لیکن در سبک های اطلاعاتی وسردرگم/ اجتنابی بین دختران و پسران تفاوت معنی داری دیده نشد.
مریم چراغ سپهر مهناز خسروجاوید
در رویکرد روایت درمانی مواجهه ای، شرکت کننده با همکاری درمانگر، دست به ساخت یک شرح حال دقیق و به ترتیب وقوع زمانی از زندگی خودش می زند. شیوه روایت درمانی مواجهه ای دارای دو نقطه تمرکز است. هدف اول در این شیوه آن است که با استفاده از مواجهه درمانی، با مواجهه کردن بیمار با خاطرات مربوط به رویداد آسیب زا از شدت علائم اختلال تنیدگی پس از ضربه در آنها کاسته شود و هدف دوم ساخت یک روایت دقیق از رویداد و پی آمدهای ناشی از آن است این پژوهش با هدف بررسی کارآیی روایت درمانی مواجهه ای در درمان کودکان مبتلا به اختلال تنیدگی پس از ضربه انجام شد. روش پژوهش آزمایشی (طرح چند خط پایه) بود. جامعه آماری در این پژوهش کودکان 5 -6 ساله ای بودند که در بخش ترومای بیمارستان پورسینای رشت سال 1392 (از ابتدا تا پایان فروردین ماه) بستری شده بودند. 3 کودک 5 ساله مبتلا به اختلال تنیدگی پس از ضربه بر اساس نظر پزشک متخصص با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. از مقیاس درجه بندی هفتگی اختلال تنیدگی پس از ضربه والد-کودک (2007) و مقیاس بی میلی (2010) برای آزمودنی ها استفاده شد. روایت درمانی مواجهه ای به مدت 12 جلسه هفتگی اجرا و مرحله پی گیری نیز، 3 ماه پس از درمان دنبال شد. داده ها با درصد بهبودی و ضریب تغییر پذیری کوهن تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که اثر روایت درمانی مواجهه ای بر آماج های درمان (تجربه مجدد، اجتناب و بی حسی و بیش انگیختگی) معنادار است. می توان نتیجه گرفت که روایت درمانی مواجهه ای با تاکید بر نقاط تکیه گاهی، از بین بردن داستان آکنده از مشکل و بازنویسی داستان آسیب زا، می تواند سبب بهبود نشانگان کودک گردد.
مهدی آقاجان عباسعلی حسین خانزاده
خانواده مهمترین نهاد اجتماعی در جوامع انسانی بوده و از نظر تکوین شخصیت و پرورش آن در فرزندان و سازگاری فرد با جامعه آثار وسیعی دارد. این پژوهش، با هدف بررسی رابطه سبک های تربیتی ادراک شده و حمایت اجتماعی خانواده و دوستان با رفتارهای پرخطر در دانشجویان دانشگاه لرستان انجام شده است. پژوهش حاضر از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل دانشجویان 18 تا 24 سال مشغول به تحصیل دانشگاه لرستان در سال تحصیلی 92-93 بوده است که 200 نفر از آنها از طریق نمونه گیری خوشه ای چندمرحله¬ای به عنوان نمونه انتخاب شده¬اند، برای جمع¬آوری داده¬ها از مقیاس ادراک ازوالدین (گرولینک و همکاران، 1997)، پرسشنامه حمایت اجتماعی خانواده و دوستان (پروسنیدانو وهلر، 1983) و پرسشنامه رفتارهای پرخطر (نسخه 2007) استفاده شده است. داده¬های پژوهش با نرم افزار spss21 تحلیل شده است. نتایج نشان داد بین سبک های تربیتی والدین و رفتارهای پرخطر دانشجویان رابطه معناداری وجود داردکه متغیرهای سبک تربیتی ادراک شده درگیری مادر، حمایت مادر، گرمی مادر و گرمی پدر 38/0 از واریانس رفتارهای پرخطر را پیش بینی می کنند. متغیرهای درگیری پدر و حمایت پدر نقش تبیینی ندارند. با توجه به نقش سبک والدینی و نقش حمایتی که خانواده درآموزش فرزندان و همچنین نقش دوستان در شکل دهی رفتار، بنابراین تجهیز و آموزش خانواده و توجه به تأثیر دوستان می¬تواند از بروز رفتارهای پرخطر پیشگیری کند. واژه¬های کلیدی: سبک های تربیتی ادراک شده، حمایت اجتماعی، رفتارهای پرخطر، دانشجویان
اعظم رستم پور عباسعلی حسین خانزاده
امروزه مسائل زیادی زنان باردار را در معرض اضطراب و ناراحتی قرار می دهد. با وجود پیشرفت های پزشکی، بخش قابل ملاحظه ای از پیامدهای منفی بارداری ممکن است به دلیل آگاهی کم و نگرش های نادرست باشد. بدین منظور پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش های دوران بارداری به شیوه شناختی-رفتاری بر آگاهی، نگرش و اضطراب بارداری زنان نخست-زاانجامگرفت. طرحپژوهشحاضر،نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمونباگروهکنترلبود. جامعهموردبررسی، کلیه مادران باردار نخست زای مراجعه کنندهبهبیمارستان عسلیان شهرخرم آباد،دربهمن ماه سال 1393 بود. از این میان تعداد 24 نفر بر اساس شرایط ورود به پژوهش انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل جایدهی شدند. برای گروه آزمایش، درمان شناختی-رفتاری در 12 جلسه 45 دقیقه ای اعمال شد، در حالیکهگروه کنترل هیچ نوع آموزشی دریافت نکردند. داده-های پژوهش با کمک پرسشنامه آگاهی و نگرش صالحیان (1386) و پرسشنامه اضطراب بارداری وندنبرگ (1989) جمع-آوری شد. برای تجزیه و تحلیل داده هاازتحلیلکوواریانس استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که میانگین نمرات اضطراب بارداری در گروه آزمایش در مرحله پس آزموننسبتبهپیش آزمون و گروه کنترل، کاهش معناداری داشته است. همچنین میانگین نمرات آگاهی نسبت به نوع زایمان در گروه آزمایش در مرحله پس آزموننسبتبهپیش آزمون و گروه کنترل، افزایش معناداری داشته است. همچنینیافته ها نشان داد که نمرات نگرش در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل در پس آزمون تغییر معناداری داشته است. بر اساس نتایج به دست آمده، آموزش های دوران بارداری به شیوه شناختی-رفتاری در افزایش آگاهی نسبت به روش-های زایمانی و بهبود نگرش نسبت به زایمان طبیعی و به دنبال آن کاهش اضطراب مادران باردار اثربخش است. ایجاد امکانات و ترویج روش های مختلف زایمان کم دردوآموزشکارکنانبرای انجام زایمان طبیعی مورد انتظار است.
الهه استوی عباسعلی حسین خانزاده
اختلال اوتیسم یک اختلال عصبی- تحولی است که معمولاً در سال های اولیه زندگی ظاهر شده و در طول زندگی ادامه می یابد. از ویژگی های بارز این اختلال، مشکلات در برقراری ارتباط و تعاملات اجتماعی است. بدین ترتیب هدف از انجام پژوهش حاضر تأثیر آموزش مهارت های دوست یابی در افزایش رفتارهای اجتماعی و کاهش اختلال های رفتاری کودکان مبتلا به اوتیسم است
شقایق نصری ایرج صالحی
پژوهش حاضر به بررسی تاثیر آموزش مهارت های شناختی- اجتماعی در کاهش پرخاشگری و افزایش مقبولیت اجتماعی کودکان پیش دبستانی پرداخت. این پژوهش از نوع آزمایشی و با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعه آماری این پژوهش را تمامی کودکان پسر مقطع پیش دبستانی بندرانزلی در سال تحصیلی 93-92 تشکیل دادند. نمونه این پژوهش 24 نفر از کودکان پیش دبستانی بودند که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایدهی شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه پرخاشگری پیش دبستانی و پرسشنامه مقبولیت اجتماعی استفاده شد و 12جلسه آموزش مهارت های شناختی- اجتماعی الگوی لاد و میز (1983) در کودکان گروه آزمایش اجرا شد. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش مهارت های شناختی-اجتماعی منجر به کاهش معنادار نمره پرخاشگری کل و خرده مقیاس های آن شد و همچنین نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس افزایش معنادار مقبولیت اجتماعی در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل را نشان داد. با توجه به این که کودکان پرخاشگر مقبولیت اجتماعی پایینی دارند، به نظر می رسد که اجرای برنامه مهارت های شناختی-اجتماعی با یادگیری مهارت هایی مانند همکاری و مشارکت، کمک به دیگران و رعایت نوبت در کودکان منجر به پذیرش اجتماعی و کاهش پرخاشگری در آنان می شود.
لیلا یگانه شمامی مهناز خسروجاوید
مقدمه: کودکان برای مقابله با تنش های زندگی و حفظ سلامت روانی خود به مهارت هایی نیاز دارند. آموزش مهارت های ارتباطی بستر مناسبی برای آماده سازی کودکان برای غلبه بر تنش ها فراهم می کند. مطالعه حاضر با هدف مطالعه تأثیر آموزش مهارت های ارتباطی در سازش یافتگی و همدلی دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی انجام شد. روش: پژوهش حاضر یک مطالعه شبه آزمایشی است .در این پژوهش جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر پایه چهارم و پنجم ابتدایی شهر رودبار استان گیلان در سال تحصیلی 93-1392 بود. در مرحله غربالگری و بر اساس کسب نمره لازم در دو پرسشنامه سازش یافتگی سینها و سینگ و پرسشنامه همدلی بریانت، از میان 126 دانش آموز، تعداد 30 نفر انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل جایگزین شدند. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس تک متغیری داده ها نشان داد که آموزش مهارت های ارتباطی در سازش یافتگی کل دانش آموزان به طور معنا داری موثر است .در مورد مولفه های سازش یافتگی نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری داده ها نشان داد که آموزش مهارت های ارتباطی بر مولفه های سازش یافتگی (اجتماعی ، عاطفی وتحصیلی) تفاوت معنی داری دارد. همچنین نتایج تحلیل کوواریانس داده ها نشان داد که آموزش مهارت های ارتباطی بر همدلی دانش آموزان به طور معنا داری موثر است. نتیجه گیری: با توجه به اینکه در برنامه آموزش مهارت های ارتباطی به کیفیت تعامل اجتماعی و هیجانی دانش آموزان با همسالان و محیط اطراف توجه می شود و فرصت بهره برداری از این مهارت ها در محیط های واقعی و عینی برای آنها فراهم می گردد لذا استفاده از این گونه برنامه ها در محیط های اموزشگاهی ضرورت دارد.
شعله شکوری ایرج صالحی
چکیده مقایسه توانایی خودنظم بخشی، ویژگی های شخصیتی و کارکرد خانواده دانش آموزان دختر تیزهوش و عادی شعله شکوری نوجوانان سرمایه های آینده جامعه هستند. مدارس ویژه پرورش استعدادهای درخشان دارای محیط نسبتاً متفاوت با مدارس عادی می باشند تفاوت دو محیط آموزشی می تواند موجب تقویت با ایجاد ویژگی های شخصیتی متفاوت در دو گروه دانش-آموزان این مدارس شود. پژوهش حاضر برای بررسی تفاوت های اجتماعی موجود در خود نظم بخشی، ویژگی های شخصیتی و عملکرد خانواده دانش آموزان تیزهوش، دبیرستانی و هنرستانی طراحی و اجرا گردید. روش پژوهش از نوع علی مقایسه ای بوده ونمونه گیری بصورت خوشه ای چند مرحله ای انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل دانش آموزان دختر مقطع متوسطه ناحیه یک آموزش و پرورش رشت در سال تحصیلی 93- 94بود، که به تعداد 6990 نفر بودند. نمونه آماری شامل 180نفر از دانش آموزان دختر تیزهوش و عادی در سطح متوسطه بود. در این پژوهش از پرسشنامه خودتنظیمی بوفارد و همکاران (1995)، پنج عاملی شخصیت (کاستا و مک کری، 1985) و پرسشنامه عملکرد خانواده (اپشتاین، بالدوین و بیشاب، 1983) برای جمع آوری داده ها استفاده شد. به طور کلی نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین سه گروه دانش آموزان تیزهوش، دبیرستانی و هنرستانی در خود نظم بخشی (05/0>p)، ویژگی های شخصیت (05/0>p).، و کارکرد خانواده (05/0>p)، وجود دارد. با توجه به نتایج پژوهش به نظر می رسد که دانش آموزان دبیرستان-های تیزهوشان از نظر برخی از ابعاد خودنظم بخشی، ویژگی های شخصیتی و نیز عملکرد خانواده با دانش آموزان عادی متفاوت هستند. شرایط مطلوب محیط آموزشی و نوع برخورد خانواده می تواند در این تفاوت ها نقش داشته باشد.
فاطمه خدامهری موسی کافی
خواندن یکی ازاساسی ترین مهارت های مورد نیاز درعصرحاضراست. بدیهی است که بروز اختلال درآن می تواند مشکلات زیادی را برای فرد مبتلا ایجاد کند. پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی روش آموزشی دیویس بر عملکرد خواندن دانش آموزان نارساخوان انجام شد. این پژوهش از نوع پژوهش های نیمه آزمایشی، طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. نمونه ای شامل 30 دانش آموز نارساخوان پایه سوم ابتدائی شهر رشت به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و به شیوه ی تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل گمارده شدند. ابزارهای مورد استفاده، چک لیست شناسایی کودکان نارساخوان، فرم تاریخچه موردی، مقیاس هوش و کسلر کودکان ویرایش چهارم و آزمون خواندن و نارساخوانی بود. روش دیویس (مشاوره موقعیت یابی و تسلط بر نماد) در 16 جلسه 30 دقیقه ای به صورت انفرادی بر روی گروه آزمایش انجام گرفت. پس از پایان مداخله، بر روی هر دو گروه آزمون خواندن و نارساخوانی اجرا شد. داده ها با نرم افزار spss-20 و با روش آماری تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که روش آموزشی دیویس بر عملکرد حیطه های مختلف خواندن دانش آموزان نارساخوان تاثیر مثبت دارد. استفاده از روش های آموزشی- ترمیمی اثرات مطلوبی بر عملکرد خواندن دانش آموزان نارساخوان می گذارد. از این رو، معلمین می توانند برای بهبود بخشیدن به مهارت های خواندن دانش آموزان خود به استفاده از روش دیویس اعتماد کنند.
پریا فتح اللهی نیک مهناز خسروجاوید
هدف از انجام پژوهش، اثر آموزش تحلیل رفتار متقابل بر ابرازگری هیجان و مهارت های ارتباطی زنان خانه دار بود. روش: طرح پژوهش آزمایشی و با روش پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه انجام گرفت.جامعه آماری شامل حدود 70 نفر زنان خانه داری بودند که در پاییز 1393 به مرکز غیر دولتی باشگاه مثبت (جهت حمایت داوطلبانه از بیماران ایدز) شهر قزوین مراجعه کردند. افراد نمونه شامل 30 نفر بودند که پس از در نظر گرفتن ملاک های ورود به پژوهش در مرحله غربالگری، انتخاب شدند و به صورت تصادفی، در دو گروه آزمایش و کنترل ( هر گروه شامل 15 نفر) قرار گرفتند. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه سلامت عمومی، پرسشنامه ابراز گری هیجان کینگ و امونز و پرسشنامه مهارت های ارتباطی جرابک بود. گروه آزمایش تحت تأثیر متغیر مستقل – آموزش تحلیل رفتار متقابل – قرار گرفتند و گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. بعد از اتمام جلسه های مشاوره گروهی، از دو گروه پس آزمون (پرسشنامه ابرازگری هیجان و مهارت های ارتباطی)، به عمل آمد. نتایج: تحلیل داده ها با روش تحلیل کوواریانس تک و چند متغیری انجام گرفت. نتایج به دست آمده نشان دهنده ی اثربخشی آموزش تحلیل رفتار متقابل بر ابرازگری هیجان (ابراز هیجان مثبت و ابراز صمیمیت به غیر از مولفه ی ابراز هیجان منفی) و مهارت های ارتباطی و همه مولفه های آن در زنان خانه دار بود.
سعیده خوش روش مهناز خسروجاوید
هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش تنظیم هیجان بر افزایش پذیرش اجتماعی و همدلی دانش آموزان مبتلا به نارساخوانی بود.روش تحقیق از نوع شبه آزمایشی و از طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش شامل دانش آموزان نارساخوان پایه سوم تاپنجم ابتدایی مرکز اختلالات یادگیری شهید یعقوبی شهررشت درسال تحصیلی94- 1393 بود.افراد نمونه در مرحله اول به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب شدندو بعد از پاسخ به آزمون هوشی وکسلر، آزمون تشخیصی نارساخوانی، پرسشنامه مقبولیت اجتماعی و مقیاس همدلی و کسب نمره لازم برای ورودبه تحقیق، بااستفاده ازنمونه گیری تصادفی دردوگروه آزمایشی و کنترل (15دانش آموز نفر برای هر گروه) گمارده شدند.گروه آزمایش طی10جلسه 1ساعتی، هفته ای 1 جلسه به مدت سه ماه در معرض آموزش مبتنی بر تنظیم هیجان قرار گرفتند، اما گروه کنترل چنین مداخله ای دریافت نکردند. داده های گردآوری شده با استفاده از تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که بین میانگین نمرات پیش آزمون و پس آزمون پذیرش اجتماعی و همدلی در گروه آزمایش تفاوت معناداری وجود دارد (01/0>p).
ماندانا عبدالکریمی مهناز خسروجاوید
چکیده ندارد.
مهناز خسروجاوید رضا نیلی پور
چکیده ندارد.
مهناز خسروجاوید مریم اگیلار وفایی
توانایی های غیرشناختی هوش، نظیر توانائی عاطفی(هیجانی) و کرداری در پیش بینی مهارت شخص برای موفقیت در زندگی، اهمیت دارند. در حقیقت رفتار هوشمندانه ، تلفیقی از مولفه های شناختی ، اجتماعی و هیجانی می باشد. هوش هیجانی شکلی از هوش اجتماعی است که توانایی کنترل احساسات و هیجانات خود و دیگران تمایز میان آنها و استفاده از این اطلاعات جهت هدایت تفکر و عمل را شامل می شود . امروزه بسیاری از محققان معتقدند که اگر فرد از لحاظ هیجانی ، توانمند باشد، بهتر می تواند با چالشهای زندگی مواجه شود و هیجانات را به گونه موثرتری تنظیم نماید و در نتیجه از سلامت روانی بهتری برخوردار خواهد شد. پژوهش حاضر به بررسی اعتبار و روایی سازه مقیاس هوش هیجانی شوت در میان جامعه نوجوانان می پردازد.