نام پژوهشگر: علیرضا داودیان دهکردی

مقایسه سه روش سنجش از دور، واحدهای فیزیوگرافی و ژئومورفولوژی جهت تهیه نقشه پوشش گیاهی در منطقه حفاظت شده سبزکوه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد 1389
  شهربانو رحمانی   عطاالله ابراهیمی

چکیده امروزه تهیه ی نقشه پوشش گیاهی دقیق و به هنگام به عنوان ابزار مدیریتی مراتع اهمیت خاصی یافته و نقشه های پوشش گیاهی به عنوان اولین مبنای تصمیم گیری در مدیریت مراتع محسوب می شوند. هر گونه اندازه گیری و ارزیابی، عملیات احیاء و اصلاحی و توصیه های مدیریتی معمولاً بر اساس نقشه های پوشش گیاهی انجام می گیرد. روشهای متعددی برای تهیه نقشه پوشش گیاهی یک منطقه توسعه یافته است که از آن جمله می توان به روش های پیمایش صحرایی، روش سنجش از دور، روش مبتنی بر واحدهای فیزیوگرافی و نهایتاً روش ژئومورفولوژی اشاره کرد. هدف مطالعه حاضر معرفی بهترین روش تیپ بندی گیاهی از بین روش های مذکور و تعیین قابلیت ها و محدودیت های هر یک از آنها در منطقه حفاظت شده سبزکوه است. در این مطالعه جهت انجام روش سنجش از دورعلاوه بر تصاویر irsسنجنده lissiii از نقشه ی مدل رقومی ارتفاعی زمین digital elevation model–dem)) و شاخص گیاهی تفاضلی نرمال شده (normalized differences vegetation index-ndvi) به عنوان داده های کمکی جهت تولید نمونه های معرف برای چهارده کلاس تیپ گیاهی و پوشش زمینی استفاده که برای طبقه بندی آنها از روش نظارت شده ی حداکثر احتمال بهره گرفته شد. پس از بررسی دقت نقشه های تولیدی، مشخص شد زمانی که تنها از داده های سنجش از دور استفاده شود میزان دقت و ضریب کاپای حاصل به ترتیب 082/0 و 7943/0و دقت و ضریب کاپای حاصل از تصویر به همراه داده های کمکی به ترتیب 093/0و 9063/0 به دست آمد. در روش فیزیوگرافی، پس از بررسی های دقیقی در مورد عوامل موسوم به فیزیوگرافی، مهمترین آنان شامل شیب، جهت شیب، ارتفاع از سطح دریا، میانگین سالانه بارش، درجه حرارت و میزان تابش خورشیدی به عنوان عوامل اصلی تعیین کننده پوشش گیاهی محسوب و رابطه این عوامل با پوشش گیاهی مورد آزمون قرار گرفت. برای نیل به این هدف، در ابتدا ارتباط بین متغیر های محیطی با پوشش گیاهی (همبستگی) با استفاده از آنالیز pca به دست آمد و سپس با استفاده از مدل رگرسیون لجستیک چند جمله ای نقشه پوشش گیاهی با دقت 08/47 درصد پیش بینی شد. در روش ژئومورفولوژ‍ی نیز پس از تهیه نقشه های سنگ شناسی، شکل پستی و بلندی و رخساره های ژئومورفولوژی ارتباط بین این عوامل با پوشش گیاهی با استفاده از آنالیز pca به دست آمد و سپس جهت پیش بینی نقشه پوشش گیاهی از روش شبکه عصبی مصنوعی استفاده گردید. این روش دقتی برابر با 1/39 درصد را نشان داد. تفاوت فاحشی که در دقت تصاویر حاصل از دو روش فیزیوگرافیکی و ژئومرفولوژیکی با روش سنجش از دور مشاهده می گردد گویای این واقعیت است که روش سنجش از دوری دقت قابل توجه بیشتری برای پیش بینی پوشش گیاهی در مقایسه با دو روش دیگر حتی در صورت استفاده نکردن از لایه های کمکی دارد. کلمات کلیدی: نقشه پوشش اراضی؛ نقشه پوشش گیاهی؛ تیپ بندی گیاهی؛ مراتع؛ سنجش از دور؛ ژئومورفولوژی، فیزیوگرافی؛ شبکه عصبی مصنوعی؛ زاگرس؛ سبزکوه

مقایسه صحت برآورد فرسایش و رسوب با روش های mpsiac و رگرسیون فازی در حوزه آبخیز زاینده رود علیا (منطقه تنگ گزی)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - دانشکده منابع طبیعی 1390
  امید مبارکی   علیرضا داودیان دهکردی

خاک به عنوان بستر تولید و یکی از دو عنصر تشکیل دهنده ی اکوسیستم خشکی ها یعنی آب و خاک، از عوامل مهم در استمرار حیات در کره ی زمین است. امروزه خاک در أثر استفاده های نادرست در حال تخریب می باشد. مواد حاصل از اشکال مختلف فرسایش عمدتاً به وسیله جریان های آب و یا باد به پایین دست حوزه ها منتقل می شوند و موجب اثرات نامطلوبی در پایین دست می شوند. منطقه تنگ گزی یکی از حوزه های آبخیز رودخانه زاینده رود می باشد، متوسط ارتفاع این منطقه از سطح دریا 2100 متر است. این حوزه در جنوب غرب شهرکرد واقع شده است. منطقه تنگ گزی دارای 9 زیرحوزه می باشد. این تحقیق بر روی زیر حوزه شماره 2 و 9 که در تحقیقات پیشین به ترتیب دارای بیشترین و کم ترین مقدار رسوب بودند، انجام شد. برای انجام تحقیق، منطقه به واحدهای همگن ژئومرفولوژی تقسیم گردید. در ابتدا با توجه به نقشه توپوگرافی، در واحدهای همگن نقاطی را مشخص و نمونه برداری خاک از این نقاط و از عمق 30-15 سانتی متری انجام گرفت. هدف این تحقیق، برآورد فرسایش و رسوب منطقه مورد نظر با استفاده از دو مدل mpsiac و رگرسیون کم ترین مربعات فازی و مقایسه آن با رسوب مشاهده ای می باشد. رسوب زیرحوزه 2 با استفاده از مدل mpsiac و رگرسیون کم ترین مربعات فازی به ترتیب 96/2 تن در هکتار در سال و 625/2 تن در هکتار در سال برآورد گردید، همچنین تولید رسوب زیرحوزه 9 با استفاده از دو مدل مذکور به ترتیب 955/0 تن در هکتار در سال و 502/0 تن در هکتار در سال برآورد شد. درصد اختلاف رسوب برآوردی توسط مدل mpsiac با رسوب مشاهده ای، در زیرحوزه 2 و 9 به ترتیب 7/12 و 91 می باشد. دلایل وجود اختلاف رسوب برآوردی مدل mpsiac، عدم کالیبره شدن این مدل در شرایط مختلف ایران از جمله حوزه آبخیز تنگ گزی و به تبع زیرحوزه های مورد مطالعه در این تحقیق می باشد. در حالی که درصد اختلاف رسوب برآوردی توسط مدل رگرسیون کم ترین مربعات فازی با رسوب مشاهده ای در زیرحوزه 2 و 9 به ترتیب 19/0 و 4/0 می باشد. با توجه به نتایج به دست آمده این گونه استنباط می شود که مدل رگرسیون کم ترین مربعات فازی برای مدل سازی و برآورد رسوب در این زیرحوزه ها و حوزه های مشابه، قابلیت کاربرد مناسب تری دارد.

ارزیابی ضریب c در مدل usle با استفاده از روش پلات گذاری و شاخص ndvi
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - دانشکده منابع طبیعی 1391
  حجت علی دلبازی کیش   حبیب الله بیگی هرچگانی

فرسایش خاک امروزه به عنوان یکی از مباحث مهم مدیریت حوضه های آبخیز در سطح ملی و جهانی مطرح می باشد. برآورد خطر کاهش خاک و توزیع فاصله ای آن یکی از عوامل کلیدی برای ارزیابی موفق فرسایش خاک است. کاهش خاک به علت فرسایش خاک را می توان با استفاده از مدل های پیش بینی مثل معادله جهانی فرسایش خاک (usle) و معادله اصلاح شده جهانی فرسایش خاک (rusle) بدست آورد. این مدل ها وابسته به پارامترهای زیادی هستند؛ یکی از مهم ترین پارامترهای استفاده شده در هر دو مدل فاکتور c است که با اثرات پوشش گیاهی و سایر پوشش های زمینی بیان می شود. برآورد پوشش زمین با استفاده از سنجش از دور و استفاده از شاخص تفاوت پوشش گیاهی نرمال شده (ndvi) صورت می گیرد. در این مطالعه ارزش فاکتور c در مدل usle برای حوضه آبخیز سینی - برجویی با استفاده از دو روش شاخص ndvi تهیه شده از تصویر ماهواره ای landsat etm+ سال 2009 (استفاده از آنالیز رگرسیونی و فرمول تئوری c = ((1-ndvi)/2) ) و روش پلات گذاری بدست آمد. در روش استفاده از شاخص ndvi نقشه نهایی فاکتور c با استفاده از معادله رگرسیونی و فرمول تئوری در ابزار spatial analysis نرم افزار arc gis 10 بدست آمد و در روش پلات گذاری از جداول و نمودارهای راهنمای ویشمایر برای برآورد فاکتور c استفاده شد. مقایسه نتایج حاصل از دو روش استفاده از شاخص ndvi و پلات گذاری با نتایج حاصل از رسوب مشاهده ای در محدوده پخش سیلاب سینی – برجویی به عنوان خروجی حوضه نشان داد که در این حوضه روش پلات گذاری نسبت به روش شاخص ndvi برآورد دقیق تری از مقدار فاکتور c بدست می دهد؛ و در روش های استفاده شده برای شاخص ndvi روش فرمول تئوری چائو و همکاران برآورد نزدیک تری از مقدار فاکتور c نسبت به روش آنالیز رگرسیونی بدست می دهد.

تشکیل و تکامل خاک های شور-سدیمی در دشت آلونی- جوانمردی شهرستان لردگان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - پژوهشکده کشاورزی 1392
  مجتبی شاهینی شمس آبادی   جواد گیوی

با توجه به اهمیتی که خاک در ارتباط با تأمین غذای جمعیت رو به رشد جهان ایفا می کند، مطالعه چگونگی تشکیل آن و شناخت کلیه ی خصوصیات آن اعم از مورفولوژیکی، فیزیکی، شیمیایی و مینرالوژیکی ضروریست. بررسی چگونگی تشکیل خاک-های شور و سدیمی در دشت آلونی- جوانمردی شهرستان لردگان در استان چهارمحال و بختیاری و مطالعه ی اثر بارندگی و زهکشی بر اصلاح این خاک ها از اهداف این تحقیق بوده است. قدیمی ترین تشکیلات زمین شناسی منطقه را نمک های سری هرمز تشکیل می دهند. مقدار بارش و میانگین دمای سالانه به ترتیب 647 میلی متر و 5/13 درجه سانتیگراد می باشد. دشت آلونی- جوانمردی یک زمین پست است. خاک های این دشت قبلأ شور و سدیمی بوده اند و به این دلیل زهکشی شده اند. در دو طرف کانال زهکش اصلی، محل 8 پروفیل خاک در امتداد یک ترانسکت شرقی-غربی و محل 5 پروفیل نیز در امتداد یک ترانسکت جنوبی-شمالی تعیین گردید. از مارن های گچی-نمکی، از جریان آب شور کف دره نمک و از 15 حلقه چاه دشت نمونه برداری گردید. پروفیل ها نیز حفر، مطالعه و نمونه برداری های دست خورده و دست نخورده از لایه های آن ها صورت گرفت. آنالیزهای آزمایشگاهی، مطالعات کانی شناسی و میکروپدولوژی و طبقه بندی خاک ها طبق روش های استاندارد انجام گرفت. در اثر برخورد آب زیر زمینی با گنبد نمکی، این آب شور شده و به صورت چشمه آب شور در سطح زمین ظاهر می گردد. آب شور چشمه ها در خط القعر دره نمک به یکدیگر می پیوندند و یک جریان آب شور و گچی را در کف دره بوجود می آورند. جریان مذکور در مرز بین دره نمک و دشت آلونی-جوانمردی به آب زیر زمینی دشت می پیوندد و آب چاه های دشت را شور می کند. نتایج نشان داد که نمک غالب مارن های شور و سدیمی و غیر گچی، سولفات سدیم و نمک غالب مارن های غیر شور و غیر سدیمی ولی گچی، سولفات کلسیم می باشد. در امتداد ترانسکت شرقی-غربی، خاک هائی که در مجاورت زهکش اصلی دشت واقعند، تحت تأثیر آب سطحی قرار داشته و مقدار مواد آلی آن ها چندان زیاد نیست. در نتیجه در آن ها stagnic color pattern دیده می شود. در بعضی از پروفیل ها که از زهکش اصلی دور ترند و مواد آلی بیشتری دارند، gleyic color pattern مشاهده می گردد. در بقیه پروفیل ها، هیو 2.5y و کرومای 2 و کمتر از 2 فقط در افق سطحی مشاهده می شود. در افق های زیر سطحی که آلبیک هستند، هیوی رنگ خاک یک واحد قرمز تر (10yr) و کرومای آن یک تا دو واحد بیشتر از کروما ی رنگ افق سطحی می باشد. تجمع ریز ترین ذرات در مجاورت کانال زهکش از تأثیر آن در کاهش شوری کاسته و به این دلیل، این قسمت از دشت تنها جائی است که در آن خاک شور و قلیا باقی مانده است. خاک های اراضی پست دشت که همه گچی هستند، در حال حاضر، اغلب بخاطر ایجاد سیستم زهکشی و بارندگی سالیانه 650 میلی متر دیگر شور و قلیا نیستند. وجود گچ باعث شده تا خاک های شور و سدیمی به خاک های سدیمی تبدیل نشوند. شوری خاک های شور دشت، متأثر از شوری حاصل از شستشوی مارن های نمکی-گچی می باشد. اگر در سیستم تاکسونومی خاک، خاک ها تا سطح فاز سری طبقه بندی شوند، نسبت به سیستم wrb، اطلاعات بیشتری در مورد مشخصات خاک در اختیار قرار داده می شود. وقوع پدیده stagnic color pattern، در طبقه بندی خاک طبق سامانه wrb با پیشوند stagnic نشان داده شد، ولی این کار در سامانه آمریکائی رده بندی خاک صورت نگرفت.

بررسی عوامل موثر بر مورفولوژی رودخانه زاینده رود (مطالعه موردی: از سد زاینده رود تا پل زمانخان)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - دانشکده منابع طبیعی 1392
  الهام داودی   ناهید شبانیان بروجنی

رودخانه زاینده رود، بزرگ ترین رودخانه فلات مرکزی ایران که از دامنه های رشته کوه زردکوه بختیاری شروع و پس از عبور از اصفهان به باتلاق گاوخونی می ریزد. حوضه ی آبخیز این رودخانه در استان چهارمحال و بختیاری و بخشی از آن در استان اصفهان قرار دارد و در زون زمین ساختی سنندج- سیرجان واقع است. از نظر زمین ساختی این منطقه توسط دو گسل تراستی دالان و بن با روند شمال غربی- جنوب شرقی احاطه شده است. فعال شدن این دو گسل بزرگ و مهم در منطقه سبب بالاآمدگی منطقه و افزایش شدت توپوگرافی شده است. این افزایش شدت توپوگرافی، افزایش شیب و تشدید عمل حفر بستر را بدنبال داشته است و سبب شده تا رودخانه زاینده رود در طی مسیر تحول خود به یک رودخانه مئاندری چاک دار تبدیل شود. از طرف دیگر بررسی مسیر رودخانه از دیدگاه لیتولوژی سه زون متفاوت را نشان می دهد که ترکیب این سه گروه لیتولوژی مقاومت متفاوت رودخانه را در برابر فرسایش ایجاد کرده است. بنابراین اثر ترکیبی گسل ها و جنس سنگ شناسی، مورفولوژی و مسیر رودخانه زاینده رود را در گستره زمان دستخوش تغییر و تحول ساخته است. نتایج حاصله از مطالعات رسوبات نشان داد که اکثریت نمونه ها دارای جورشدگی بد و چولگی متفاوت هستند. این شرایط بیانگر تغییر شرایط رژیم رودخانه احتمالاً در اثر تغییر در شرایط آب و هوایی با گذشت زمان در طی دوره کواترنری می باشد. همچنین مطالعات منشایابی رسوبات نشان داد که در منطقه مورد بررسی بیشتر رسوبات مربوط به شیست های کمپلکس دگرگونی شمال شهرکرد و سنگ های آهکی است که از نقاط مختلف در مسیر رودخانه منشا گرفته اند. بخشی از این سنگ های آهکی حاوی میکروفسیل هایی به سن ائوسن می باشد که در تطابق با سازند جهرم زاگرس می باشدکه این رسوبات از سازندهای پشت سد زاینده رود به این گستره منتقل شده است. ارزیابی کمی اشکال و عوارض سطح زمین و محاسبه ی شاخص های ریخت سنجی رودخانه ها از مهمترین روش های ارزیابی مورفوتکتونیک محسوب می شود. در این پژوهش با استفاده از شاخص های مورفوتکتونیکی از قبیل منحنی هیپسومتری بی بعد حوضه، انتگرال منحنی هیپسومتری، شاخص تقارن توپوگرافی عرضی، پیچ و خم آبراهه ها، شاخص v و ... به ارزیابی ویژگی های تکتونیکی منطقه پرداخته شده است. بررسی و ارزیابی ناشی از تلفیق کلیه شاخص ها، نشان داد که رودخانه زاینده رود از نظر تکتونیکی، حالت نیمه فعال متمایل به غیرفعال دارد.

ترکیب کانیایی تورمالین توده های گرانیتوئیدی در شمال شرق معدن ژان (پهنه سنندج-سیرجان) و تعیین ارتباط ژئوشیمیایی آن با ترکیب ماگمای گرانیتوئیدی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - دانشکده منابع طبیعی 1393
  ارزو مرادی   ناهید شبانیان بروجنی

منطقه مورد مطالعه بخشی از پهنه زمین ساختی سنندج - سیرجان می¬باشد که در شمال غرب شهر ازنا و شمال¬شرق معدن سنگ ساختمانی ژان واقع شده است. در این منطقه یک توده گرانیت - گنایس میلونیتی رخنمون داشته که بلورهای تورمالین موجود در آن به رنگ کاملاً سیاه و به صورت لکه ای، لخته ای و یا اجتماعی از دانه های ریز مشاهده می شود. بررسی¬های شیمیایی صورت گرفته بر روی گرانیت تورمالین¬دار حاکی از آن می¬باشد که این توده گرانیتوئیدی از نظر ژئوشیمیایی پرآلومینوس تا کمی متاآلومینوس و کالک¬آلکالی تا حدودی آلکالی بوده و در نمودارهای عنکبوتی به هنجارشده نسبت به گوشته اولیه تهی¬شدگی بارز در ba, nb, sr, p, ti و در نمودار عنکبوتی به هنجار شده نسبت به کندریت ناهنجاری منفی بسیار شاخصی در eu را شاهد می¬باشیم. در نمودار snx در برابر sny نمونه¬های مورد بررسی در محیط¬های تکتونیکی پس از برخورد در حاشیه صفحه واقع می شوند بطوریکه در دو محدوده syn-shear و late-shear همپوشانی دارند و دارای ماهیت a-type از نوع آلکالی- آلومینیوس می¬باشند و در زیرگروه a2 واقع شده¬اند. نتایج آنالیز به روش la-icp-ms بر روی تورمالین¬های موجود در توده گرانیتوئیدی شمال¬شرق معدن ژان در زون سنندج – سیرجان، بر روی نمودارهای باینری mn در برابر mg)+ (fetot / fetot بیان¬کننده شکل¬گیری کانی تورمالین از مذاب گرانیتوئیدی با پیشرفت روند تفریق می¬باشد از طرفی، تورمالین¬های مورد بررسی در نمودار عنکبوتی به هنجار شده نسبت به میانگین ترکیب گرانیت تورمالین¬دار، هم ناهنجاری مثبت و هم ناهنجاری منفی در eu را نشان می¬دهند که حاکی از احاطه شدن تورمالین¬های مورد بررسی با کانی کوارتز و فلدسپار می¬باشد، همچنین فازهای فرعی نظیر زیرکن، آلانیت بر روی الگوی توزیع و پراکندگی ree تأثیر خیلی زیادی می¬گذارند. با توجه به شواهد پتروگرافی، تورمالین¬های مورد بررسی همراه با موسکویت و بیوتیت مشاهده می¬شوند بطوریکه، هرکجا تورمالین غالب هست بیوتیت و کانی¬های همراه با آن بصورت محدود قابل روئیت می¬باشند و یا اصلاً وجود ندارند و بالاعکس. با استفاده از فاز¬¬ دیاگرام¬های ترکیبی می¬توان، فاکتورهای کنترلگر ایجاد تورمالین در ارتباط با بیوتیت، رابطه بین تورمالین و کانی¬های همراه، شیمی گرانیت تورمالین¬دار و مکان¬یابی¬های پترولوژیکی را مورد ارزیابی قرارداد. بررسی آنالیزهای ریزپردازشی (نقطه¬ای) تورمالین¬های مورد بررسی نشان می¬دهد تورمالین¬های مورد بررسی دارای ترکیب شورل– دراویت با تمایل بیشتر به سمت شورل می¬باشند، خودشکلی، عدم منطقه¬بندی و تمایل تورمالین¬های مورد بررسی به سمت درونی بردارهای تهی¬شدن از پروتون-زدایی حاکی از ماگمایی بودن آنها و افزایش fe+2 نسبت به mg حاکی از نشأت گرفتن از یک گرماب با منشأ ماگمایی می¬باشد. بنابراین از تورمالین¬های وابسته به محیط¬های گرانیتی بوده و بوسیله یک گرماب با خاستگاه ماگمایی بوجود آمده¬اند.

پترولوژی گرانیت پرآلومینیوس دومیکایی میلونیتی پل نوغان، غرب استان اصفهان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - پژوهشکده علوم زمین 1393
  نسترن عطایی فرد   ناهید شبانیان بروجنی

توده گرانیتوئیدی نوغان در شمال غربی شهرستان بویین- میان دشت و از لحاظ ساختاری در پهنه سنندج- سیرجان (شمالی) واقع شده است و در محل برخورد صفحه ایران با صفحه عربی قرار دارند. هدف از این مطالعه، بررسی تحولات تکتونوماگمایی پهنه سنندج-سیرجان، بررسی شرایط ترمودینامیکی تشکیل و توسعه توده گرانیتوئیدی نوغان می باشد. بر اساس بررسی های صحرایی و پتروگرافی این توده یک گرانیت دو میکائی محسوب می شود که به شدت تحت تأثیر دگرشکلی قرار گرفته است و در پهنه برشی مورد بررسی برگوارگی میلونیتی خوبی نشان می دهد. این توده به شدت تحت تأثیر دگرشکلی قرار گرفته است و از این رو در این سنگ های میلونیتی تا الترامیلونیتی، فابریک های ساختاری متنوعی از قبیل برگوارگی و خطوارگی میلونیتی، شاخص های نشانگر جهت برش نظیر فابریک s-c، پورفیروکلاست های نامتقارن، ماهی میکائی، ماهی کوارتزی تک بلور و پلی کریستالین، ماهی فلدسپاتی، ساختار های سیگمائی و دلتائی و ریز ساختار بالشتک دومینوئی را به نمایش می گذارند. همچنین ریزساختارهای متنوعی نظیر خاموشی موجی، خاموشی موجی صفحه شطرنجی، خاموشی موجی دسته جاروئی، شکستگی های کششی و حضور میکروگسل ها، تشکیل دانه های نو ظهور و ریز دانه، تجدید تبلور دینامیکی از نوع blg و sgr و مهاجرت مرز دانه ای در دانه های کوارتز و ماکل های دگرشکلی، ماکل ها مشبک، خاموشی موجی و پرتیت شعله ای در فلدسپات ها قابل رویت است که همگی نشان دهنده ی تغییرات ساختاری شکل پذیر در دمای 300 تا 650 درجه سانتیگراد هستند. تنش های وارده بر سنگ در اکثر نمونه ها به صورت پدیده ی میلونیتیزاسیون و خرد شدن دانه های کوارتز و همچنین ایجاد ماکل های ثانویه در پلاژیوکلازها مشاهده می شود. کانی های اصلی تشکیل دهنده این سنگ ها شامل کوارتز، فلدسپات آلکالن )میکروکلین و پرتیت(، پلاژیوکلاز، بیوتیت و مسکویت است. همچنین واجد کانی های فرعی شامل مونازیت، آپاتیت، اپیدوت، زوئزیت، کلینوزوئزیت، آلانیت و کانی های کدر بوده که زمینه سنگ را تشکیل می دهند. بر اساس مطالعات صحرایی، پتروگرافی و زمین شیمیایی، سنگ های توده نفوذی پل نوغان در گروه گرانیتوئیدهای پرآلومینیوسmpg و plgs قرار می گیرند. ماهیت ماگما کالک آلکالن تا کالک آلکالن پتاسیم بالا با سرشت پرآلومینیوس است. در نمودارهای تغییرات عناصر کمیاب به هنجار شده به کندریت و گوشته (عنکبوتی) الگوی عناصر ree شیب منفی داشته، ناهنجاری مشخص منفی از eu دارند و در آنها غنی شدگی از lree و lile، تهی شدگی از hree و hfse و ناهنجاری منفی عناصر ti, p, nb, sr و ناهنجاری مثبت cs, k, pb نشان می دهند که ویژگی ماگماتیسم مرتبط با فرورانش به خصوص از نوع لوکوگرانیت های حاشیه فعال قاره ای است. از لحاظ ژئوتکتونیک در جایگاه پس از برخورد (post-colg) قرار دارد. زمین شیمی عناصر فرعی و کمیاب حاکی از اشتقاق از ذوب بخشی متاپلیت ها در بخش های بالایی پوسته ضخیم شده است.

پهنه بندی خطر زمین لغزش در منطقه دوراهان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - دانشکده منابع طبیعی دریا 1393
  آزاده خدابخشی سورشجانی   مهدی پژوهش

یکی از انواع فرآیندهای دامنه¬ای که هر ساله موجب خسارات جانی و مالی فراوانی در بسیاری از نقاط ایران و جهان می¬شود، پدیده زمین¬لغزش است. در سال¬های اخیر، وقوع زمین¬لغزش¬ها در مناطق مختلف کشور به دلایل گوناگون از جمله تغییر در استفاده از زمین و ا حداث جاده افزایش یافته است. از این رو بررسی و تحقیق در خصوص این پدیده، ارزیابی عوامل موثر و همچنین شناسایی مناطق حساس برای پیشگیری یا اجتناب از خسارات ناشی از آن به خوبی احساس می¬شود .تهیه¬ی نقشه پهنه¬بندی این امکان را فراهم می¬سازد که مناطق آسیب¬پذیر، شناسایی و در برنامه¬های محیطی مد نظر قرار گیرند. زمین¬لغزش را می¬توان حرکت توده¬ای مواد دامنه¬های شیب¬دار، تحت تأثیر نیروی ثقل توده و عوامل محرکی مانند زمین¬لرزه، سیل و باران¬های سیل آسا تعریف نمود. استان چهارمحال¬و¬بختیاری به دلیل ارتفاع زیاد، وجود لایه های مارنی و رسی فراوان، فعالیت لرزه خیزی بسیار زیاد، با توپوگرافی به طور عمده کوهستانی و بارندگی زیاد، شرایط را برای زمین لغزش فراهم می آورد. منطقه ی دوراهان بخشی از این استان است که در جنوب شهرستان بروجن قرار دارد. هدف از این تحقیق پهنه¬بندی خطر زمین¬لغزش در منطقه دوراهان از طریق تهیه لایه¬های اطلاعاتی و عوامل موثر بر خطر وقوع زمین¬لغزش با استفاده از سامانه اطلاعات جغرافیایی و مدل ahp می¬باشد. بدین منظور با مرور منابع در دسترس، کلیه عواملی را که می¬توانند در بروز زمین¬لغزش موثر باشند، که عبارتند از ده عامل؛ جهت شیب، شیب، ارتفاع، سازند زمین¬شناسی، کاربری اراضی، فاصله از گسل، فاصله از جاده، فاصله از آبراهه، تراکم¬زهکشی و بارندگی به عنوان فاکتورهای موثر انتخاب گردیدند. در مرحله بعد لایه¬های اطلاعاتی مربوط به فاکتورهای ذکر شده در بالا در سامانه اطلاعات جغرافیایی و با استفاده از نرم افزارarc gis تهیه و هر کدام از این لایه¬ها با لایه اطلاعاتی پراکنش زمین¬لغزش¬ها قطع داده شد و عوامل موثر در وقوع پدیده زمین¬لغزش بررسی شد. به منظور پهنه¬بندی خطر زمین¬لغزش هر یک از کلاس¬های عوامل به روش ahp وزن¬دهی شدند، و اقدام به تهیه¬ی نقشه¬ی پهنه¬بندی خطر زمین¬لغزش در 5 طبقه خطر خیلی کم، کم، متوسط، زیاد و خیلی زیاد گردید. تجزیه و تحلیل نتایج به دست آمده نشان داد بیشترین سطح لغزش در جهت غربی (34 درصد)، شیب متوسط 15-25درجه (45.41 درصد)، فاصله از گسل 700-0 متر (45.25 درصد)، فاصله از جاده 1500-0 متر (55.22 درصد)، فاصله از آبراهه 75-0 متر (61.71 درصد)، طبقه ارتفاعی 2400-2200 متر (37.98 درصد)، طبقه بارندگی 650-625 میلیمتر (43.51 درصد)، کاربری اراضی؛ جنگل¬ها (77.69 درصد) و در مورد سازند زمین¬شناسی در سازند تاربور (31.64 درصد) اتفاق افتاده است. همچنین نقشه پهنه¬بندی خطر زمین¬لغزش نشان داد که حدود 80 درصد از منطقه دوراهان در طبقه خطر زیاد و خیلی زیاد قرار گرفته است که نشان دهنده¬ی حساسیت قابل توجه منطقه دوراهان به زمین¬لغزش است که نیازمند توجه وی‍ژه نسبت به این منطقه و اقدامات مدیریتی مناسب می¬باشد.

پترولوژی و محیط تکتونیکی توده های گرانیتوئیدی منطقه ازنا (پهنه سنندج- سیرجان،ایران)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم 1388
  ناهید شبانیان بروجنی   علیرضا داودیان دهکردی

چکیده ندارد.