نام پژوهشگر: زهره شریفی
کامی حسینیان خسروشاهی فاطمه غفاری فر
توکسوپلاسما گوندی یک انگل تک یاخته ای داخل سلولی است که موجب بیماری توکسوپلاسموزیس در انسان و حیوان می شود. توکسوپلاسموزیس یکی از بیماریهای مهم در زمینه پزشکی و دامپزشکی می باشد. در سالهای اخیر پیشرفت چشمگیری در زمینه شناخت کاندیدهای مناسب واکسن که باعث القای پاسخهای ایمنی موثر می شوند صورت گرفته است. مانند دیگر ارگانیسم های تک سلولی ,انگل توکسوپلاسما متشکل از آنتی ژنهای ایمونوژنیک فراوانی است.آنتی ژنهای دفعی-ترشحی و آنتی ژنهای سطحی توکسوپلاسما گوندی از بهترین فرم های آنتی ژنی برای تحریک پاسخ های ایمنی سلولی می باشند و همین مساله این آنتی ژنها را بعنوان کاندیدهای مناسب واکسن بر علیه توکسوپلاسموزیس مطرح می نماید. در این مطالعه از ژن کامل راپتری دو (rop2 ) و آنتی ژن سطحی اصلی یک (sag1) توکسوپلاسما گوندی برای ساخت dna واکسن بصورت single و همچنین بصورت کوکتل استفاده گردید ودر نهایت پاسخ های ایمنی ناشی از انها در مقایسه با گروههای کنترل مورد ارزیابی قرار گرفت . در این تحقیق پس از استخراج dna ژنومی از انگل به روش فنل-کلروفرم و جداسازی و تکثیر ژن کد کننده rop2 با روش pcr ، محصول pcr در ptz57r/t کلون گردیده و سپس تعیین توالی شد. نتایج تعیین توالی نشان داد که قطعه 1686 جفت بازی در پلاسمید مذکور کلون شده و قطعه کلون شده ژن rop2 توکسوپلاسما گوندی است.همچنین نتایج بلاست درncbi حاکی از آن است که ژن کلون شده از نظر توالی نوکلئوتیدی با شماره z36906.1 استرین rh 99% وبا شماره s54994.1 همین استرین 98% شباهت دارد.سپس این ژن در pcdna3 ساب کلون گردیده و بعد از ترانسفکت کردن این پلاسمید نوترکیب (pcrop2) در سلول یوکاریوتیک (cho) بیان این ژن به روش sds-page, western blot تائید شد. ودرنهایت کارایی pcsag1, pcrop2 ,pcrop2+pcsag1 همراه و بدون ادجوانت آلوم در تحریک پاسخ های ایمنی بر علیه توکسوپلاسموزیس در موش های ماده balb/c مورد ارزیابی قرار گرفت.ایمونیزاسیون سه بار به فواصل سه هفته ای (بصورت داخل عضلانی) انجام شد. نتایج بدست آمده نشان داد که بعد از چالش موش ها با سویه کشنده rh انگل توکسو پلاسما گوندی، میزان بقای موشهایی که با dna کوکتل (pcrop2+pcsag1) و pcrop2 وpcsag1 ایمن سازی شدند با گروههای کنترل اختلاف معنی دار دارند (p<0.05) یعنی اینکه dna واکسن های مورد نظر یک حمایت نسبی در موش ها ایجاد کرده است. همچنین اندازه گیری آنتی بادی توتال igg اختلاف معنی دار را بین گروههای مورد و کنترل تائید کرد (p<0.05) پس پاسخ ایمنی همورال در گروههای مورد در مقایسه با گروههای کنترل به شدت تحریک شده است . و در نهایت نتایج حاصل از اندازه گیری سایتوکاین ها (ifn-? وil-4) نشان دهنده مقادیر بالای ifn-? و مقادیر پایین il-4 در گروههای واکسینه شده با pcrop2 وpcsag1 وpcrop2+pcsag1 در مقایسه با گروههای کنترل بود و این خود حاکی از آن می باشد که پاسخ ایمنی سلولی th1 در موش های گروههای مورد در مقایسه با موش های گروههای کنترل که با پلاسمید خالی pc-dna3 و فسفات بافر سالین (pbs ) واکسینه شده اند به شدت تحریک شده است . این مطالعه نشان می دهد که استفاده توام از pcrop2 وpcsag1 بصورت dna کوکتل در تحریک پاسخ های ایمنی، موثرتر و کارآمدتر از هر کدام از انها به تنهایی می باشد و همچنین استفاده از ادجوانت آلومینیومی (آلوم) همراه با dna واکسن های مذبور تغییر معنی داری در پاسخ های ایمنی ایجاد نمی کند.
شهاب الدین سروی عبدالحسین دلیمی اصل
اکینوکوکوس گرانولوزوس echinococcus granulosus سستود انگلی می باشد که باعث ایجاد بیماری کیست هیداتید در انسانها در سراسر دنیا می شود. ایران یکی از مناطق اندمیک عفونت در دنیا بوده، که این مسئله بیانگر اهمیت و حضور بیماری در این کشور می باشد. واکسیناسیون به عنوان یکی از راههای پیشگیری مورد استفاده قرار می گیرد و ژن کد کننده پروتئین eg95 می تواند به عنوان یک هدف مناسب جهت ساخت واکسن dna برای پیشگیری از این بیماری باشد. هدف از انجام این پژوهش کلونینگ ژن کد کننده پروتئین eg95 در وکتور بیانی pcdna3 و سپس استفاده از این پلاسمید نوترکیب به عنوان واکسن dna در موش balb/c و ارزیابی ایمونولوژیکی این واکسن نوترکیب در موش بود. در این تحقیق پس از استخراج rna total از پروتواسکولکس انگل و تبدیل آن به cdna، در طی واکنش rt-pcr ژن کد کننده پروتئین eg95 تکثیر شده و محصول pcr در ptz57r/t کلون گردیده و سپس تعیین توالی شد. نتایج نشان داد که که قطعه ای bp492در پلاسمید مذکور کلون شده و قطعه کلون شده ژن eg95 انگل اکینوکوکوس گرانولوزوس است. سپس این ژن در pcdna3 ساب کلون گردیده و بعد از ترانسفکت کردن این پلاسمید نویرکیب در سلول یوکاریوتیک(cho) بیان این ژن به روشsds-page و western blot تایید شد. در این مطالعه به منظور بررسی پاسخهای ایمنی هومورال و سلولی 90 موش balb/c ماده in bred با پلاسمید حاوی این ژن ایمن سازی شدند . ایمونیزاسیون 3 بار به فواصل 3 هفته ای انجام شد . نتایج بدست آمده نشان داد که در ایمنی همورال با اندازه گیری igg total و اندازه گیری ایزوتایپ igg2a و igg1 اختلاف معنی دار را بین گروههای مورد و کنترل وجود ندارد(p?0.05). اندازه گیری ifn-? نشان دهنده مقادیر بالایی از این سایتوکائین بوده ولی اندازه گیری il4 نشان دهنده مقدار پایین این سایتوکائین است. در بررسی میزان رشد کیست در بدن موشها مشاهده شد گروههایی از موشها که واکسن نوترکیب pceg95 را همراه با دو ادجوانت pcil-12 و mmt دریافت کرده بودند، تعداد و اندازه کیست در آنها کمتر از سایر گروهها بود. با توجه به نتایج، واکسن dna حاوی ژن eg95 قادر به ایجاد حفاظت کامل بر علیه تشکیل کیست هیداتید نمی باشد. همچنین یافته های این مطالعه نشان داد که استفاده از آدجوانت های pcil-12 و mmt همراه با واکسن dna حاوی ژن eg95 تغییر معنی داری در پاسخهای ایمنی سلولی ایجاد می کند.
راضی ناصریفر فاطمه غفاریفر
عوارض شدید و کشنده توکسوپلاسموز ضرورت یافتن واکسن موثری علیه این بیماری را مطرح می سازد. از این رو توسعه واکسن های جدید علیه بیماری ضرورت دارد. ایمن سازی با پلاسمید حاوی ژن های کد کننده پروتئین های محافظت کننده، راه کار امید بخشی برای ساخت واکسن به شمار می آید. از این رو تحقیق حاضر با هدف ارزیابی ایمنی-زایی پلاسمید کد کننده آنتی ژن gra5 و dna کوکتل حاوی پلاسمیدهای کد کننده آنتی ژن اصلی سطحی1 sag1و آنتی ژن راپتری2 ropو آنتی ژن gra5 توکسوپلاسما گوندی در موش balb/c صورت گرفت. این تحقیق به صورت تجربی روی 12 گروه 10 تائی موش ماده balb/c صورت گرفت. پس از استخراج dna از تاکی زوئیت انگل، در طی واکنش pcr ژن کد کننده پروتئین gra5 تکثیر شده و محصول pcr در ptz57r/t کلون گردیده و سپس تعیین توالی شد. نتایج نشان داد که که قطعه ای bp363 در پلاسمید مذکور کلون شد. سپس این ژن در pcdna3 ساب کلون گردیده و بعد از ترانسفکت کردن این پلاسمید نوترکیب در سلول یوکاریوتیک(cho) بیان این ژن با استفاده از روش های sds-page و western blot تأیید شد. پس از استخراج انبوه پلاسمید، با تزریق عضلانی پلاسمید نوترکیب 3 بار به فاصله 3 هفته، ایمونیزاسیون موش ها انجام شد. نتایج سنجش سایتوکاین های inf-? و il-4نشان داد کـه میزان پرولیفراسیون لنفوسیت هـا و سطح سایتوکاین inf-? درdna کوکتل حاوی پلاسمید نوترکیب pcgra5 در مقایسه با گروه هـای کنترل بالاتـر بود. حـال آن کـه سطوح il-4 در موش balb/c ایمن سازی شده نسبت بـه گروه کنتـرل بـه میـزان قابـل توجهـی پائین تر بود(p?0.05). تکثیر سلول های طحال با استفاده از روش mtt موید القای پاسخ سلولی بود. اندازه گیری igg توتال و ایزوتایپ igg2a و igg1 نشان داد که گروه پلاسمید نوترکیب pcgra5در مقایسه با گروه های کنترل باعث تحریک igg وigg2a می شود(p?0.05). اما در مورد igg1 بین گروه های مورد و کنترل اختلاف معنی دار وجود نداشت(p>0.05). ضمن آن که میزان بقا موش ها در گروه پلاسمید نوترکیب pcgra5 به طور قابل توجهی از گروه های کنترل بیشتر بود(p?0.05). تزریق dna واکسن کوکتل حاوی پلاسمید نوترکیب pcgra5 باعث تولید مقادیر بیشتری ifn-?شده و این امر با ترشح igg2a تأیید و پاسخ ایمنی به سمت th1 تمایل می کند، بر همین اساس ژن کامل gra5 به صورت کوکتل می تواند کاندید مناسبی برای واکسیناسیون علیه توکسوپلاسموز باشد.
هاجر ضیایی هزار جریبی فاطمه غفاری فر
جهت ایجاد روش های جدید و مفید برای درمان و پیشگیری بیماری لیشمانیوز در دهه های گذشته مطالعات زیادی در زمینه واکسن مناسب انجام شده است و اخیرا نقش il-22 در ایجاد حفاظت و مکانیسم دفاع ذاتی، در کنترل عفونت های باکتریال، ویرال، هموستازی و ترمیم بافت ثابت شده است. لذا در این تحقیق اثر سیتوکین il-12, il-22 به همراه پلاسمید کد کننده ژن tsaو lack لیشمانیاماژور در روند بیماری لیشمانیازیس در موش balb/c بررسی شد. موش های مــاده balb/c در گروه های ویــژه خــود بصــورت (im) در سـه نــوبــت بــا ژن lack ,tsa.lack+tsa,lack+il-12,lack+tsa+il-12.tsa+il-12 واکسینه شدند و اثر il-22 در تحریک پاسخ ایمنی بر علیه لیشمانیازیس با یا بدون ژن های فوق در قبل و بعد از چالش با پروماستیگوت انگل لیشمانیا ماژور l.major سویه استاندارد ایرانی mrho/ir/75/er بررسی شد. سنجش ایمنی سلولار و هومورال با اندازه گیری سایتوکین های il-4 و گامااینترفرون و کشت سلول های لنفوسیت طحال و mttو بررسی igg2a,igg total igg1, با روش الیزا درگروه های کنترل و ایمن شده و گروه دریافت کننده il-22 انجام گردید. بررسی های بالینی نیز با اندازه گیری قطر زخم، و طول عمر موش ها و وزن موش ها انجام شد. نتایج بررسی های ifn-? il-4,igg total, igg1, igg2a, و mtt نشان می دهد که il-22 بطور مشخص سبب افزایش تولید گاما اینترفرون و کاهش تولید il-4 قبل و بعد از چالش می شود. و این اختلاف با سایر گروه ها با (05/0>p) معنی دار شده است. بررسی اندازه زخم در طی هفته 7 و 30 نشان داد که کمترین اندازه زخم را گروه il-22-5ng داشتند همچنین گروه il-22-5ng دارای بیشترین میانگین وزن و بقا بوده است نتایج در سایر گروه ها نیز به صورت زیر است، از لحاظ طولانی بودن بقا (100%) گروه های tsa+il-22, lack+il-22 نسبت به سایر گروه ها بهتر بوده است. در زمان حصول بهبودی گروه tsa+il-22, lack+il-22 وزن بالاتری داشتند. که گروه lack+tsa+il-12+il-22 نسبت به سایر گروه ها حصول بهبودی سریع تری از نظر اندازه زخم داشته اند و اندازه زخم آن در ابتدای دوره و انتهای دوره کمترین میانگین را داشته است. و بطور کل گروه های که همراه ژنil-22 دریافت کردند اندازه زخم کمتری نسبت به گروه مشابه فاقد دریافت il-22 داشته اند. گروه tsa+il-22 از سطح بالاتری از نظر گاما اینترفرون برخوردار بوده است. کلیه گروه هایی که دارای il-22 بودند کاهش il-4 آنها بیشتر از گروه های کنترل بود. و در مجموع lack+tsa+il-22 علیرغم اینکه بیشترین میزان کاهش il-4 را در طی دوره داشته ولی lack+il-22 در پایان دوره از میانگین il-4 کمتری برخوردار بوده است.در گروه های lack+tsa+il-12+il-22 مقدار igg2a بالاتری نسبت به سایر گروه ها داشته و این گروه کمترین وزن طحال را نشان داد. نتایج تحقیق نمایانگر کارایی سایتوکاین اینترلوکین 22 در بهبود لیشمانیوز جلدی می باشد.
یحیی معروفی فاطمه غفاری فر
لیشمانیا تک یاخته ایی تاژکدار و عامل لیشمانیوز است، لیشمانیوز مشکل عمده سلامت در بسیاری از کشورها، بخصوص کشورهای در حال توسعه است. لیشمانیا ماژور عامل لیشمانیوز جلدی است، این بیماری در برخی از نقاط ایران به شکل اندمیک وجود دارد. درمان اصلی لیشمانیوز جلدی استفاده از ترکیبات 5 ظرفیتی آنتی موآن است که به دلیل سمی بودن، عوارضی را به همراه دارند، همچنین احتمال عود بیماری وجود دارد. کانتاریدین ترکیبی ترپنوئیدی است که در سوسک های خانواده meloidae و oedomeridae وجود دارد و ماده ایی تاول زا ست. از آن برای درمان سرطان و زگیل استفاده شده است. همچنین القائ کننده آپوپتوز در سلول های مختلف سرطانی است. در این تحقیق اثر کانتاریدین با غلظت های µg/ml 5/0، 1، 2، 5، 10، 20 و 50 بر پروماستیگوت های لیشمانیا ماژور، ماکروفاژ غیر آلوده و ماکروفاژ آلوده به آماستیگوت انگل در شرایط in vitro با تست های mtt و فلوسایتومتری بررسی شد. همچنین اثر آن به صورت پماد 05/0، 1/0 و 5/0 درصد بر زخم لیشمانیایی در موش balb/c بررسی شد. بار انگلی به وسیله real time pcr در موش های آلوده تعیین شد و سایتوکاین های ifn-? و il-4 توسط elisa ارزیابی شدند. نتایج mtt نشان داد که بالاترین درصد کشندگی (54/55%) در پروماستیگوت ها، در گروه مواجه شده با کانتاریدین µg/ml50 پس از 48 ساعت بود. این میزان در ماکروفاژ غیر آلوده و ماکروفاژ آلوده به انگل پس از 72 ساعت به ترتیب، 86/22% و 97/29% بود. بیشترین میزان کشندگی تعیین شده به وسیله فلوسایتومتری در پروماستگوت های مواجه شده با کانتاریدین µg/ml 50 پس از 72 ساعت 50/68% و در ماکروفاژهای غیر آلوده و ماکروفاژهای آلوده پس از 48 ساعت به ترتیب، 34/49% و 81/61% بود. گروه درمان شده با کانتاریدین 05/0% کمترین میزان سرعت رشد زخم را داشت. در گروه درمان شده با کانتاریدین 5/0% اندازه زخم بیشتر شده بود. همچنین میزان ifn-? در گروه های تحت درمان با کانتاریدین پایین تر از گروه درمان نشده (کنترل) بود، ولی میزان il-4 تغییر چندانی نکرد. کانتاریدین با ایجاد تاول باعث تحریک واکنش التهابی و ارتشاح نوتوفیل ها و ماکروفاژها در محل تاول می شود. همچنین به دلیل تحریک تولید سایتوکاین ها از جمله میلو پراکسیداز باعث تخریب بافت می شود. با این حال انگل و ماکروفاژ آلوده به انگل را از طریق القائ آپوپتوز از بین می برد. با ادامه تحقیقات بیشتر می توان کانتاریدین را به عنوان درمانی برای لیشمانیوز جلدی معرفی کرد.
حسین وزینی قیصر فاطمه غفاریفر
عوارض شدید و کشنده توکسوپلاسموز ضرورت یافتن واکسن موثری علیه این بیماری را مطرح می سازد. از این رو توسعه واکسن های جدید علیه بیماری ضرورت دارد. ایمن سازی با پلاسمید حاوی ژن های کد کننده پروتئین های محافظت کننده، راه کار امید بخشی برای ساخت واکسن به شمار می آید. از این رو تحقیق حاضر با هدف ارزیابی ایمنی زایی پلاسمید کد کننده آنتی ژن gra7 و dna کوکتل حاوی پلاسمیدهای کد کننده آنتی ژن راپتری2 rop و آنتی ژن gra7 توکسوپلاسما گوندی در موش balb/c صورت گرفت. این تحقیق به صورت تجربی روی 5 گروه 10 تائی موش ماده balb/c صورت گرفت. پس از استخراج dna از تاکی زوئیت انگل، در طی واکنش pcr ژن کد کننده پروتئین gra7 تکثیر شده و محصول pcr در topo وکتور کلون گردیده و سپس تعیین توالی شد. نتایج نشان داد که که قطعه ای bp733 در پلاسمید مذکور کلون شد. سپس این ژن در pcdna3 ساب کلون گردیده و بعد از ترانسفکت کردن این پلاسمید نوترکیب در سلول یوکاریوتیک(cho) بیان این ژن با استفاده از روش های sds-page و western blot تأیید شد. پس از استخراج انبوه پلاسمید، با تزریق عضلانی پلاسمید نوترکیب 3 بار به فاصله 3 هفته، ایمونیزاسیون موش ها انجام شد. نتایج سنجش سایتوکاین های inf-? و il-4نشان داد کـه میزان پرولیفراسیون لنفوسیت هـا و سطح سایتوکاین inf-? درdna کوکتل حاوی پلاسمید نوترکیب pc-gra7 در مقایسه با گروه هـای کنترل بالاتـر بود. حـال آن کـه سطوح il-4 در موش balb/c ایمن سازی شده نسبت بـه گروه کنتـرل بـه میـزان قابـل توجهـی پائین تر بود(05/0 ? p). تکثیر سلول های طحال با استفاده از روش mtt موید القای پاسخ سلولی بود. اندازه گیری igg توتال و ایزوتایپ igg2a و igg1 نشان داد که گروه پلاسمید نوترکیب pc-gra7 در مقایسه با گروه های کنترل باعث تحریک igg وigg2a می شود(05/0 ? p). اما در مورد igg1 بین گروه های مورد و کنترل اختلاف معنی دار وجود نداشت(05/0(p>. ضمن آن که میزان بقا موش ها در گروه پلاسمید نوترکیب pcgra7 به طور قابل توجهی از گروه های کنترل بیشتر بود(05/0 ? p). تزریق dna واکسن کوکتل حاوی پلاسمید نوترکیب pcgra7 باعث تولید مقادیر بیشتری ifn-? شده و این امر با ترشح igg2a تأیید و پاسخ ایمنی به سمت th1 تمایل می کند، بر همین اساس ژن کامل gra7 به صورت کوکتل می تواند کاندید مناسبی برای واکسیناسیون علیه توکسوپلاسموز باشد.
زهره شریفی محمد حسین فلاح
این مطالعه با هدف بررسی تأثیر کاربرد الگوی استقرایی نگاره کلمه در رشد مهارت های خواندن دانش آموزان کم توان ذهنی در پایه دوم ابتدایی صورت گرفت. روش این پژوهش نیمه تجربی با پیش آزمون – پس آزمون و گروه کنترل می باشد. جامعه ی مورد مطالعه شامل کلیه ی دانش آموزان کم توان ذهنی پایه دوم ابتدایی شهرستان کرمانشاه در سال تحصیلی 92-91 که دارای ضریب هوشی بین 50 تا 70 بوده اند، می باشد. نمونه ی مورد مطالعه شامل 30 نفر (15 نفر گروه آزمایش، 15 نفر گروه کنترل) و به شیوه ی خوشه ای دو مرحله ای انتخاب و بر اساس اصل انتساب تصادفی به هر یک از گروه های آزمودنی اختصاص یافته اند. ابزار اندازه گیری متغیرها محقق ساخته و در چهار بخش «صحیح خوانی، سریع خوانی، ذخیره واژگان و درک مطلب» می باشد. روایی ابزار مورد نظر با استفاده از نظر متخصصان حوزه ی تعلیم و تربیت کودکان استثنایی و پایایی آنها با استفاده از روش آزمون مجدد (بازآزمایی) بر روی تعداد 10 نفر از افراد جامعه ی آماری و محاسبه ی ضریب همبستگی بین داده های دو آزمون تعیین گردید. این پایایی در صحیح خوانی (84/0)، در سریع خوانی (79/0)، در ذخیره واژگان (67/0) و در درک مطلب (64/0) بوده است. تحلیل داده ها در قالب آزمون های آمار توصیفی شامل (کمترین نمره، بیشترین نمره، میانگین، انحراف معیار) و آزمون آماری استنباطی (تی برای مقایسه ی میانگین های دو گروه مستقل و کوواریانس صورت گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که هر چهار مهارت زبان آموزی تحت تأثیر شیوه ی آموزشی نگاره مفهوم قرار گرفته و در هر چهار مهارت دانش آموزان گروه آزمایش عملکرد بهتری را از خود نشان داده اند. به گونه ای که در مقایسه ی میانگین های عملکرد پس آزمون دو گروه در صحیح خوانی (97/5=t، 000/0=sig)، سریع خوانی (259/2=t، 032/0=sig)، ذخیره واژگان (23/4=t، 000/0=sig) و درک مطلب (22/3=t، 003/0=sig)، بوده است
سجاد جلالی خوزانی زهره شریفی
زمینه و هدف: ccr5 یکی از مهمترین گیرنده های کموکاینی است که در فراخواندن سلول های ایمنی اختصاصی (نظیر: سلول های t سایتوتوکسیک و سلول های nk) ضد ویروسی به کبد نقش دارد. ccr5-?32 و (c/t) ccr5-59353دو پلی مرفیسم بسیار مهم در ژن ccr5 هستند و در برخی مطالعات گزارش گردیده که ممکن است با پاکسازی و یا تداوم عفونت مزمن hbv مرتبط باشند. لذا این مطالعه جهت بررسی دو پلی مرفیسم مذکور در بیماران ایرانی با هدف یافتن ارتباط آن ها با فرم مزمن بیماری هپاتیت b انجام گردید. روش ها: 100 بیمار hbsag مثبت و 100 فرد سالم به عنوان شاهد به طور تصادفی انتخاب شدند. نمونه های خون افراد از نظر hbsag بوسیله تکنیک الایزا و از نظر hbv-dna توسط pcrارزیابی شدند. dna ژنومی با روش نمک اشباع از بافی کوت استخراج شد و سپس ژنوتایپ ها به کمک pcr معمولی برای ccr5-?32 و روش pcr اختصاصی آلل (asa-pcr) برای ccr5-59353 تعیین شدند. برای تجزیه و تحلیل آماری از آزمون رگرسیون لجستیک استفاده شد. یافته ها: بر اساس نتایج این مطالعه هیچ کدام از نمونه ها در گروه شاهد و بیمار دارای جهش ccr5-?32 نبودند. همچنین فراوانی آلل موتانت c مربوط به پلی مرفیسم -59353 در افراد مبتلا به عفونت مزمن hbv برابر 54? و در افراد سالم 5/50? بود و فراوانی ژنوتایپ cc در بیماران 12? و در گروه شاهد 5? بود. لذا هیچ تفاوت معنی داری در فراوانی های آللی و ژنوتایپی در دو گروه شاهد و بیمار مشاهده نگردید (به ترتیب p=0.484 و p=0.528) نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که اختلاف معنی داری در فراوانی های پلی مرفیسم های ccr5-?32 و ccr5-59353 میان گروه های شاهد و بیمار وجود ندارد، بنابراین ارتباطی بین پلی مرفیسم های مذکور با تداوم عفونت hbv در بیماران ایرانی وجود ندارد. واژگان کلیدی: ccr5؛ ccr5-59353،جهش?32 ،هپاتیت مزمن b، pcr اختصاصی آلل (asa-pcr)
سمیرا خیطان زهرا-سهیلا سهیلی
هدف: grp78 بواسطه حضور در پاسخ سلولی به حضور پروتئینهای تا نخورده ) (upr مارکر مهمی برای استرس شبکه آندوپلاسمی به شمار می رود. آپوپتوز سلولها بواسطه استرس شبکه آندوپلاسمی نقش مهمی در پاتوفیزیولوژی تخریب در بیماریهای مرتبط با تخریب شبکیه نظیر التهاب شبکیه پیگمانته (rp) و تخریب وابسته به سن لکه زرد (amd) بازی می کند. از سوی دیگر از جمله مارکرهای التهابی دخیل در فرایند پاتوژنز این بیماریها می توان بهcrp،cfh ،c3 ، cr1، c5، caspase-4، caspase-12s mcp(cd46)، daf(cd55)، mirl(cd59) اشاره نمود. از این رو با توجه به دخالت احتمالی استرس شبکه آندوپلاسمی در پاتوژنز بیماریهای مرتبط با تخریب شبکیه و نقش کلیدی که grp78 در این فرایند بازی می کند و از سوی دیگر دخالت فاکتورهای التهابی، هدف از این مطالعه بررسی ارتباط احتمالی بین این دو پدیده یعنی استرس شبکه آندوپلاسمی و پاسخهای التهابی از طریق بیش بیان grp78 به صورت آزمایشگاهی و به صورت in silico بوده است. مواد و روش ها: به عنوان اولین قدم برای بررسی آزمایشگاهی، ژن grp78 انسانی (hspa5) در وکتور paav-mcs کلون شد. پس از تایید کلونینگ، به منظور سنجش بیان نسبی grp78 توسط سازه نوترکیب سنتز شده، سلولهای 293a توسط وکتور نوترکیب paav-mcs حاوی ژن کد کننده grp78 با روش کلسیم فسفات ترنسفکت شدند. انجام real time pcr بر روی نمونه های cdna مربوط به سلولهای ترنسفکت شده در مقایسه با سلولهای ترنسفکت نشده بیان نسبی ژن grp78 را بواسطه سازه نوترکیب نشان داد. از سوی دیگر به منظور بررسی in silico روابط مابین grp78 را با فاکتورهای التهابی (crp،cfh ،c3 ، cr1، c5، caspase-4، caspase-12s mcp(cd46)، daf(cd55)، mirl(cd59) )، نرم افزار cytoscape و افزونه هایی نظیرagilent literature search، clusterone، jactivemodules، cythesaurus ، bingo و metanode operations مورد استفاده قرار گرفتند. نتیجه گیری: ساخت سازه نوترکیب paav-mcs حاوی ژن کد کننده grp78 و سنجش بیان نسبی آن در این تحقیق انجام گرفت. همچنین شبکه ارتباطی مابین پروتئین grp78 به عنوان مارکر کلیدی فرایند استرس شبکه آندوپلاسمی با 10 فاکتور التهابی مطرح در فرایند پاتوژنر بیماریهای مرتبط با تخریب شبکیه به منظور بررسی ارتباط مابین فرایندهای زیستی نظیر استرس شبکه آندوپلاسمی، التهاب و آپوپتوز ارائه شد.
محمدحسن باقری منصوری زهره شریفی
زمینه و اهداف: عفونت با هپاتیت b ممکن است نتایج کلینیکی مختلفی را ایجاد کند . شواهد قوی وجود دارد که که نشان میدهد فاکتورهای ژنتیکی میزبان یک نقش اصلی در تعیین پیامد عفونت هپاتیت b بازی می کند. پلی مورفیسمها در ناحیه پروموتری اینترلوکین 10 ، تولید اینترلوکین 10 و استعداد به بیماریهای التهابی را تحت تاثیر قرار می دهند. از این رو، این مطالعه به منظور تعیین ارتباط بین این پلی مورفیسم ها با استعداد ابتلا به عفونت hbv در بیماران ایرانی انجام شد. مواد و روشها: در این مطالعه، 100 بیمار مبتلا به hbv و 100 فرد سالم به طور تصادفی انتخاب شدند. با روش نمک اشباع dna ژنومی از بافی کوت استخراج شد. ژنوتیپ های (il-10 -592 (a/c و (il-10-819(t/c توسط روش pcr اختصاصی آلل تعیین شدند. محصولات pcr روی ژل آگارز 1/5% الکتروفورز شدند و برای تجزیه و تحلیل آماری از آزمون chi-square استفاده شد. همچنین برای بررسی ارتباط بین هپاتیت b و فاکتورهای خطر از آنالیز رگرسیون لوجستیک استفاده شد. یافته ها: فراوانی ژنوتیپ هموزیگوت il-10 -592 cc در بیماران مبتلا به (hbv (16% و افراد سالم (12%) بود و هیچ تفاوت معناداری از نظر ژنوتیپهای مختلف بین دو گروه مشاهده نشد (0/5=p). در پلی مورفیسم 819- نیز از نظر فراوانی ژنوتیپهای مختلف بین دو گروه تفاوت معنی داری مشاهده نشد. (0/8=p). هم چنین فراوانی آلل واریانت c در پلی مورفیسم 592- درگروه بیماران مبتلا به hbv 55/5% و در افراد سالم 53% بود که از نظر آماری تفاوت معناداری نداشت (0/6=p). همچنین ارتباط بین بیماری هپاتیتb با فاکتورهای خطر بررسی شد وتنها بین بیماری هپاتیت b با سابقه خانوادگی وجراحی ارتباط معنی دار دیده شد. (0/001=p) نتیجه گیری: بر اساس یافته های ما ارتباطی بین پلی مورفیسم il-10-592a/c و il-10-819t/c در جمعیت مورد مطالعه و استعداد ابتلا افراد به عفونت hbvوجود ندارد
جعفر بناصادق میرکامران موسوی حسینی
در تولید فرآورده های بیو لوژیکی مشتق از پلاسما،یکی از مراحل اصلی حائز اهمیت، حذف ویروس یا غیر فعال سازی ویروسی می باشد . علی رغم غربالگری خون و تمامی آزمایشات سرولوژیکی برای رترو ویروسهای انسانی، ویروس هپاتیت و دیگر آزمایشات سرولوژیکی ، هنوز روش غیر فعال سازی ویروسی نقش بسزایی در ایمنی محصولات پلاسمایی انسانی و مشتقات آن دارد . در این مطالعه، هدف بررسی قدرت غیر فعال سازی ویروس به روش فیزیکی با تابش اشعه گاما با چشمه سزیم 137 می باشد.بهترین نتیجه برای غیر فعال سازی ویروس مدل herpes simplex virus(hsv) با تابش حدود پانزده دقیقه پرتو گاما با چشمه سزیم 137 بدست آمد. بیشترین لگاریتم کاهش ویروس برای ویروس مدل herpes simplex virus(hsv) توسط غیر فعال سازی ویروس با تابش پرتو گاما سزیم 137 به مقدار log104 بوده است .
فاطمه فروغی فاطمه غفاری فر
در این مطالعه، از ژن کامل gra4 توکسوپلاسماگوندی برای ساخت dna واکسن استفاده شد. این ژن در pcdna3 ساب کلون گردیده[1] و بعدازترانسفکت کردن این پلاسمید نوترکیب در سلول یوکاریوتیک (cho) بیان این ژن با استفاده از روش های sds-page و western blot تأیید شد. پس از استخراج انبوه پلاسمید نوترکیب ایمنی زایی موش های balb/c سه بـار و بـه صـورت عـضلانی (بـه فاصـله سـه هفتـه) توسـط (به عنوان گروه شاهد) و pc dna3 و فسفات بافرسالین و alum (به عنوان گروه های کنترل) انجام پذیرفت. بعد از انجام ایمونیزاسیون، پاسخ های ایمنی ناشی از آن به کمک اندازه گیری سطح آنتی بادی و سطح سـایتوکین هـا ارزیابی شد. نتایج سنجش سایتوکاین های inf-? و il-4 نشان داد کـه میزان پرولیفراسیون لنفوسیت ها و سطح سایتوکاین inf-? در dna گروهی که پلاسمید نوترکیب pcgra4 دریافت کرده اند درمقایسه با گروه های کنترل بالاتـر بود. ولی سطوح il-4 در موش balb/c ایمن سازی شده نسبت بـه گروه کنتـرل بـه میـزان قابـل توجهـی پائین تر بود (05/0p?). تکثیر سلول های طحال با استفاده از روش mtt موید القای پاسخ سلولی بود. اندازه گیری igg توتال و ایزوتایپ igg2a و igg1 نشان داد که گروه پلاسمید نوترکیب pcgra4 در مقایسه با گروه های کنترل باعث تحریک igg2a می شود(05/0p?). اما در مورد igg توتال و igg1 بین گروه های مورد و کنترل اختلاف معنی دار وجود نداشت (05/0(p>. ضمن آن که میزان بقاء موش ها در گروه پلاسمید نوترکیب pcgra4 به طور قابل توجهی از گروه های کنترل بیشتر بود. ایـن نتایج نشان می دهد که پاسخ ایمنی سلولیth1 در موش هایی که با pcgra4+alum واکسینه شـده اند در مقایـسه بـا موش های گروه های کنترل که با پلاسمید خالی pc-dna3، pbs و alum واکـسینه شـده اند، تحریک شده است(05/0(p?. و pcgra4+alum به عنوان dna واکسن در القای پاسخ های ایمنی همـورال و سلولی موثر بوده و همچنین در افزایش طول عمر موش ها در برابر توکسوپلاسموزیز تا اندازه ای مفید است. بر همین اساس ژن کامل gra4 به همراه آلوم می تواند کاندید مناسبی برای واکسیناسیون علیه توکسوپلاسموز باشد.
زهرا علیزاده زهره شریفی
چکیده ندارد.
فاطمه طباطبایی زهره شریفی
چکیده ندارد.
مژگان نوروزی زهره شریفی
چکیده ندارد.
فاطمه محمودی مسعود حسینی
چکیده ندارد.
حسین بهرامی محمود محمودیان شوشتری
چکیده ندارد.
حسین بهرامی محمود محمودیان شوشتری
چکیده ندارد.
حمیده میرشفیعی مسعود حسینی
چکیده ندارد.
فردیس طیفوری شهلا رودبار محمدی
: نتایج نشان داد که با استفاده از روش nested pcr قطعات bp236 و bp420 از آ.فومیگاتوس تکثیر می شود. با این روش، سرم 6 مورد از 30 بیمار bmt، نشان داد که دارای عفونت آسپرژیلوزی هستند. همچنین مطالعات با استفاده از پرایمرهای igsr و igsl نشان داد که در تفریق 6 بیمار آسپرژیلوزی از همان 30 بیمار bmt با الگوهای الکتروفورتیک متفاوت که برگرفته از منابع متفاوت آسپرژیلوس بوده است، موفق می باشد. نتیجه گیری: آسپرژیلوزیس مهاجم در بیماران نوتروپنیک و پیوند مغز استخوان یکی از مهمترین بیماری های تهدید کننده حیات به شمار می رود. تشخیص روش آزمایشگاهی مثل روش های فنوتایپنیگ دارای حساسیت پایین و وقت گیر بود. روش nested pcr با استفاده از روش پرایمرهای اختصاصی آسپرژیلوس فومیگاتوس نشان داد که یک تست تشخیص حساس برای تشخیص در اینگونه بیماران در معرض خطر می باشد.