نام پژوهشگر: احمد صادقی علویجه
احمد صادقی علویجه جعفر شانظری
چکیده طلب حقیقت ایمان از جان انسان،شأنی مهم و مبنایی در طرح دین برای سعادت و تقرب او به حضرت حق جل و علا است. طرح موضوع ایمان در میان دین پژوهان، ابعاد گوناگونی را تشکیل داده که مهمترین این ابعاد، چیستی ایمان و رابطه آن با معرفت بوده و از دغدغه های دیروز و امروز دین پژوه است و نقشی مهم در رهیافت های عالمانه نسبت به دین داشته و در زمینه های سیاسی و اجتماعی نیز بروز دارد. در بخش نخست جستار حاضر، نظرات ابوحامد غزالی را در این مسأله به بحث نشستیم و دریافتیم که چیستی ایمان در نظر غزالی، یک معنای واحد را در بر نمی گیرد؛ هرچند تهافتی میان این معانی دیده نمی شود و حتی با قدری مسامحه می توان آن ها را به صورت تشکیکی ملاحظه نمود که از گرهی بسیط در قلب تا تصدیق و حتی کشف و شهود عالم غیب امتداد می یابد. طبق مولفات موجود، غزالی در غالب کلماتش رویکرد تصدیق انگارانه اشاعره را ادامه می دهد و دقت های افزون تری را نسبت به هم مسلکان اشعری خویش به کار می گیرد. معنی تصدیق نزد او به اعتقادی جازم برمی گردد؛ این اعتقاد در تحلیل او، بیش تر با نوعی یقین و تسلیم درونی پیوند می خورد تا کسب یک جور علم حصولی و مفهومی صرف. غزالی اگرچه راه صوفیه را مقدم و والاتر از طرق دیگر حصول ایمان قرار می دهد اما دیگر راه ها و از جمله، برهان و استدلال را از اعتبار ساقط نمی کند؛هرچند روندگان مسیرش را به جهت بدبینی نسبت به فیلسوفان و فرآورده های آنان، اوحدی در هر دوران قرار می دهد و در مقابل، بر ایمان عوام که گاه بر اثر مشاهده شخص نبی حاصل می شود، ارج می نهد. این مواضع می تواند تاثرات غزالی - از تربیت اولیه، مسیر علمی، روحیات خاص، مبادی فکری خاص، ذهن سیال، اوضاع زمانه و نسبت های متنوع او با حکومت و...- را در تحلیل فرا بخواند که ما به قدر وسع خویش در این وادی گشت زدیم. و اما مسأله دومی که در این تحقیق مورد کنکاش قرار گرفته و مواد تحلیلی آن در مسأله نخست فراهم آمده،عبارت است از نحوه ایمان گروی حجه الاسلام غزالی که گاه او را نماینده ایمان گرایان مسلمان معرفی کرده اند اما به اعتقاد ما رخنه«تبیین نحوه ایمان گروی» او را ندیده اند. فرضیه ما بر تفاوتاساسی و جوهری این نحوه ایمان گروی با رویکردهای ایمان گرایانه غربی و مسیحی استوار است؛ فضلا از این که نهادن عنوان ایمان گرا بر دانشوران مسلمان چندان روا نیست. توجه به تغایر پیش زمینه های «طرح مسأله ایمان و عقل» در فضایی که غزالی زیست فکری و اجتماعی خود را در آن رقم زدهو توجه به تلقی متفاوت وی از ایمان و معرفتکه با معنای ایمان در نظر ایمان گرایان مغرب زمین تفاوت جوهری دارد، ما را به این نتیجه هدایت می کند که اساسا ایمان که یکی از طرفین ماجرای عقل و ایمان است، در نظر غزالی از سنخ باور و تصدیق به حقایق و معانی دینی است که گاه با گرهی بسیط در قلب و گاه مجموع تصدیق و عمل و گاهی نیز به تصدیقی از جنس شهود عالم غیب اتفاق می افتد و چون یقین فرد مومنْمفهومیِ صرف نیست، تفاوتی نمی کندکه منشأ آن، برهان عقلی، مسلمات جدلی، خطابه اقناعی، اعتماد به شخص نبی، شنیدن خبر از او با وجود قرائن بصری و یا ملایمت طبع آدمی با خبر رسول باشد. نکته مهم این که غزالی به همراه سایر متفکرین اسلامی هرگز با مسأله ای به نام «پارادوکس های ایمانی» مواجهه ای تام و تمام نداشته و برخلاف سنت مسیحی، نسبت به ایمانی که تضاد و یا دست کم تغایر با عقل از ذاتش می جوشد، بیگانه-است. هم چنین طرف دیگر ماجرا یعنی عقل و عقلانیت نیز معانی و مراحل متفاوتی را در فرهنگ اسلامی به خود گرفته است. دشمنی با فلاسفه در میان متکلمان و به ویژهاشاعره پر طمطراقی چون غزالی و فخر رازی نیز، همواره با ژست و دعوی منطق و برهان صورت می پذیرد. دانشوران مسلمان و از جمله آن ها غزالی به جهت عدم تناقض در متن مقدس شان و به مقتضای فضایی که مکرر در مکرر ترغیب به تعقل و تفکر و تدبر در آن موج می زند و به لحاظ ارزشی که برای طریقه برهان و تعقل قائل هستند و عقل را- چه اذعان کنند و چه نکنند- حجتی الاهی می یابند و مهم تر از همه، تلقی خاص شان از ایمان به معنای تصدیق، هرگز پیش نهاد «ایمان به جای برهان» یا «دین علی رغم عقلانیت» یا «آموزه های وحیانی ورای علم و معرفت» را به پیش نمی کشند! بلکه بالعکس طعنه هایی را- بجا یا نابجا- به اهل فلسفه می زنند مبنی بر اینکه اولا و بالذات بر همان عهد برهانی و منطقی بودن خویش وفا نکرده اند! و ثانیا و بالعرض (به زعم اینان) به برخی آموزه های خلاف ظاهرِ حجت مند قرآن در مورد مبدأ و معاد رسیده اند.این سخن، اوج اثبات مدعای ماست در مورد سلوک ایمانی حجه الاسلام غزالی که نه ضدیتی با عقل دارد و نه علی رغم عقل تصور می شود و نه غیر قابل اثبات توسط عقل است و نه به طور کلی در جو غیر عقلانی نشو و نما می کند. به جرأت می توان گفت که در متن «المنقذ من الضلال» و سایر کتب او نظیر «تهافت الفلاسفه» و «احیاء العلوم» و... دشمنی با فلسفه ورزی به جهت آفات دیگری است که متدینان زمانه او با خواندن کتب فلاسفه به آن دچار می شدند. به هر روی آن چه برای ما در تحلیل نحوه ایمان گرایی غزالی مهم می نماید، این است که مخالف فلسفه ورزی مصطلح در عالم اسلامی، هرچند غزالی باشد(!)، باز به طریقه برهان و استدلال در راه رسیدن به ایمان معترف است و تصدیقِ هم-معنی ایمان را با چنان قاطعیت و قطعیتی که در شروطش حکایت می کند، می پسندد. شاید او با حقیقت فلسفه که مبتنی بر تعقل و اندیشه برهانی است، مشکلی ندارد و مشکلش تنها با فرآورده های موجود و احیانا یونانی و بعضا معارض با آموزه-های متشابه قرآن است. درست برخلاف ایمان گروی زائیده از بطن قرون وسطی که برخاسته از تهافت در متن دین محرَّف مسیحیت نظیر تثلیث و تجسد و الوهیت عیسی(علی نبیا و علی آله و علیه السلام) است و کلیسای اندوده با تعصب بر فلسفه یونانیِ متدین گشته! واژه های کلیدی:ایمان، معرفت، تصدیق، ایمان گروی ، ابوحامد غزالی(م.505 ق.).