نام پژوهشگر: هامون قاپچی
هامون قاپچی لطیفه سلامت
شاید اگر ما متوجه شویم انگاره های ظاهراً منظمی که در خلال زندگی روزمره ما را به خود مشغول کرده است، بسیار کمتر از انتظار ما دقیق هستند، در واقع اگر از نزدیک انگاره های روزمره خود را موشکافی کنیم، پی خواهیم برد مفهوم آنها و اهمیت عاطفی آنها برای ما زیاد هم دقیق نیستند و درست از همین روست که ممکن است تمامی آنچه که شنیده یا احساس کرده ایم، نیمه خودآگاه شوند و به ناخودآگاهمان راه یابند و حتی آنچه که در ذهن خود آگاهمان نگاه داشته ایم و می توانیم بنا به میل خود خود به یاد بیاوریم نیز هربار ردپای انگاره های ناخودآگاه را در خود داشته باشد. بدین ترتیب که ادراکهای خودآگاه ما خیلی سریع عنصر ناخودآگاه را که اهمیت روانی هم دارند، می گیرند. هرچند ما خود به وجود این عنصر و اینکه چگونه بر شکل و شیوه معمول اثر می گذارد، آگاهی نداشته باشیم. البته این ردپای ناخودآگاه در افراد مختلف با یکدیگر فرق دارد. هر یک از ما بنا به ذهنیت خود نمایه ای عام یا مجرد از آن می سازد و بنابراین به روش خاص خود آن را می فهمد یا به کار می بندد. وقتی در گفتگویی از کلمه هایی مانند حکومت، پول، بهداشت یا جامعه استفاده می کنیم، چنین می انگاریم که این همه کم و بیش همان معنایی را برای فرد دارد که برای شنوندگان. اما قید کم و بیش در این جا دارای اهمیت است، چرا که هر کلمه برای افراد حتی با زمینه های مساوی فرهنگی معنای اندک متفاوتی دارد و سبب این تفاوتها، برداشتهای شخصی است و طبیعتاً هر قدر تجربه های اجتماعی، دینی، سیاسی و روانی افراد متفاوت تر باشند، این برداشتها نیز گوناگون تر خواهد بود. هرگاه مفاهیم منطبق بر کلمات باشند، تفاوت برداشتها ناچیز است و به هیچ وجه تعیین کننده نمی باشد. اما اگر به شرح جزییات پرداخه شود، نه تنها درک به مفهوم ناب کلمه، بلکه ارزش احساسی و کاربردی آنها به گونه ای چشمگیر متفاوت خواهد شد. معمولاً این تفاوت ها نیمه خودآگاهانه هستند و افراد به آنها آگاهی ندارند. در یک کلام هر مفهومی در خودآگاه ما تداعی های ویژه روانی خود را می طلبد. شدت و ضعف تداعی هایی از این دست (بسته به اهمیت نسبت درک در چهارچوب شخصیت کلی، یا بسته به طبیعت انگاره های دیگر و حتی عقده هایی که در ناخودآگاه ما جمع شده اند) ممکن است به تغییر شخصیت عادی مفهوم بینجامد. و شاید حتی در خلال وارد شدن به زیر آستانه ی خودآگاه تبدیل به چیزی کاملاً متفاوت شوند. سایکودرام تحلیلی روانکاوانه است بر روح انسان و پدیدارشناسی این مهم که چگونه می توان از منظر درام به هزارتوهای انسانی رسید. انسانی که این روز تجربه های مشارکتهای عرفانی خود را به مدد خرد از دست داده است و در جهانی کاملاً عینی زندگی می کند که برای هر پدیده ای به دنبال دلیل است. از همین روی می توان به این نکته اشاره کرد که این درام که خود یکسره زندگی است، می تواند بار مهمی را در این آشکارسازی به همراه داشته باشد. انسانی که در این روزهای بی امتیاز تنها است.