نام پژوهشگر: فاطمه موسوی
فاطمه موسوی محمد خدادادی مترجم زاده
در بخش اول پژوهش حاضر، پس از گذری برمسیر پیموده شده ی عکاسی معاصر از آغاز (دوران قاجار)، دوران پهلوی و سپس سال های دهه ی سی (به عنوان دهه ی آغاز بحث عکاسی هنری)، وارد بحث اصلی می شود، که در مورد نخستین افرادی است که جهت تحصیل عکاسی به صورت آکادمیک وارد دانشگاه هایی در اروپا و امریکا می شوند، و پس از اتمام تحصیل به ایران بازگشته و تعدادی به فعالیت عکاسی در زمینه های مختلفی مانند عکاسی تبلیغاتی، صنعتی، پرتره و خبری و ... می پردازند و یا عده ای در زمینه ی آموزش عکاسی در کنار کسانی مانند احمد عالی و هادی شفاییه و .... قرار گرفته و به آموزش عکاسی می پردازند. نتایج به دست آمده در این بخش؛ نشان می دهد که تعدادی از این افراد پس از بازگشت به ایران بلافاصله به کار عکاسی به صورت حرفه ای مشغول شدند، نقش این افراد همچون آقایان مسعود معصومی، رضانور بختیار، کامران عدل و بیژن بنی احمد در خصوص پیشرفت در زمینه ی عکاسی تبلیغاتی و صنعتی کاملاً مشهود است، با توجه به تجهیزات عکاسی که توسط این افراد به ایران آورده و معرفی شد، در آتلیه های شخصی و همچنین در سازمان های دولتی همچون تلویزیون ملی ایران (توسط کامران عدل)، روزنامه ی اطلاعات (توسط رضانور بختیار)، روزنامه ی کیهان (ایوب کلانتری) و ... تغییراتی چه به لحاظ ابزار و ادوات و چه از نظر شیوه ی عکاسی به وجود آمد. در بخش دوم به بررسی تأثیر نقش این دانش آموختگان به عنوان اساتید عکاسی در دانشگاه های هنری از سال 1361 (ابتدا در دانشکده ی صدا و سیما) پرداخته می شود. و در این میان نقش نهاد دانشگاه در جهت تألیف و نشر کتاب های آموزشی برای رشته ی تازه تأسیس عکاسی در دانشگاه ها پرداخته می شود. در بررسی تأثیر این افراد در بخش آموزش عکاسی به صورت آکادمیک نیز، نقش پررنگ آقایان یحیی دهقانپور و بهمن جلالی به عنوان نخستین اساتید موثر در دانشگاه های هنری، در شناخت و معرفی عکاسی جهان (به خصوص عکاسان دهه ی 70 میلادی) به روشنی مشاهده می شود.
فاطمه موسوی مهران صفایانی
بازنماییهای مبتنیبر گراف به دلیل نمایش همزمان خصوصیات موجودیتها و روابط دوتایی، استفادهی کاربردی و گستردهای در زمینهی تشخیص الگو دارند. با این حال مشکل اصلی گرافها فقدان عملیات ریاضی پایهای مورد نیاز بسیاری از الگوریتمهای تشخیص الگو است. بهمنظور غلبه بر این محدودیت، جاسازی گراف در فضای برداری با فراهم آوردن یک نمایش بردار ویژگی برای هر گراف باعث توانمندی در بهکارگیری ابزارهای یادگیری آماری برای الگوهای ورودی به شکل گراف میشود. با اینحال یافتن نمایشهای برداری مناسب برای گرافها با پیچیدگیهایی همراه است. با وجود روشهای مختلف جاسازی گراف مشتمل بر سه خانوادهی بزرگ کاوش گراف، طیف گراف و عدم شباهت، دو مسئلهی متقابل در رابطه با استفاده از آنها وجود دارد، از یک طرف روالهای جاسازی نباید شامل عملیات هزینهبر باشند و از طرف دیگر ویژگیهای استخراجشده از گراف میبایست تا جای ممکن اطلاعات گراف بهویژه اطلاعات ساختاری را حفظ کنند. این پایاننامه، با ارائهی دو چارچوب به برقرای اعتدالی میان زمان جاسازی و حفظ اطلاعات در روند جاسازی میپردازد. ایدهی اصلی، بهرهمندی از مزایای معماری سلسلهمراتبی در حوزهی گراف است. چارچوب اول با معرفی یک الگوریتم خلاصهسازی، هرمی از سطوح دقت مختلف گراف ورودی ایجاد میکند. جاسازی سطوح مختلف این هرم در فضای برداری، ویژگیهای سراسری از کل گراف را در کنار ویژگیهای محلی آن فراهم میآورد. این امر باعث تکمیل ویژگیهای ازدسترفتهی گراف در فرایند جاسازی میشود. علاوهبراین، جاسازی سطوح دقت پایین گراف، زمان جاسازی گراف را کاهش میدهد. چارچوب دوم برای تحلیل بهتر اجزای سازندهی گراف، به تفکیک گراف ورودی میپردازد. برای این منظور اطلاعات ازدسترفتهی گراف در طی خلاصهسازی در قالب دو گراف جزئیات نگهداری میشود. این رویه بهگونهای انجام میشود که بتوان گراف اصلی را با استفاده از گراف خلاصه و گرافهای جزئیات متناظر با آن بازسازی کرد. سپس جاسازی با استخراج ویژگی از هر یک از سطوح دقت و جزئیات صورت میگیرد. همچنین بهمنظورکاهش زمان اجرای جاسازی و براساس ایدهی تقسیم و غلبه، درخت تفکیک معرفی میشود. ارزیابیهای انجامشده به بررسی روش انتخابشده از هر یک از خانوادهها برای جاسازی سطوح مختلف گراف تحت چارچوبهای سلسلهمراتبی پیشنهادی میپردازند. اصلیترین دستاورد ارزیابیهای انجامشده این است که این چارچوبها مستقل از روش انتخابشده، قابلیت زیادی در بهبود دقت و زمان ردهبندی دارند.
فاطمه موسوی محمدحسین گذشتی
چکیده ندارد.