نام پژوهشگر: امیر حسین قبالی

بررسی رابطهء بین نمایه هیجانی زبان آموزان و توفیق ایشان در ایجاد متون منسجم و پیوسته
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه سمنان 1390
  امیر حسین قبالی   هادی فرجامی

موضوع کلی این پایان نامه حول سنجش رابطه بین نمایه هیجانی (دانشجویان مقطع کارشناسی رشته زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه سراسری سمنان) و توفیق ایشان در ایجاد متون منسجم و پیوسته می باشد. جهت نیل به این مقصود، یک آزمون 40 سوالی توانایی عمومی زبان (برگرفته از کتب آموزش تافل متشکل از 4 زیر مجموعه ساختار، اصطلاحات، لغات، و درک مطلب)، یک پرسشنامه 33 سوالی هوش هیجانی شات (شامل چهار زیر مجموعه "درک احساسات"، "مدیریت احساسات خویشتن"، "مدیریت احساسات دیگران"، و "کاربردی کردن احساسات") به همراه یک آزمون نوشتار بین 110 نفر از دانشجویان سال دومی، سومی، و چهارمی برگزار شد. از بین 110 دانشجو، 79 نفر توانستند تمامی پرسشنامه ها و آزمونها (اعم از آزمون سنجش توانایی عمومی زبان، پرسشنامه هوش هیجانی، آزمون نوشتار) پاسخ داده و به محقق بازگردانند. با این وجود، تنها 45 نفر از این تعداد توانستند حائز صلاحیت شده و آزمون سنجش عمومی زبان را با موفقیت پشت سر بگذارند. بدین ترتیب پرسشنامه هوش هیجانی (عاطفی) و آزمون نوشتار ایشان جهت تحلیل بیشتر انتخاب شد. جهت سنجش پیوستگی متون ایشان از فهرست وارسی (هالیدی و حسن 1976) سود جسته شد. این فهرست وارسی شامل 5 زیر مجموعه "ارجاع"، "جانشینی"، "انداختگی لغت"، "ترکیب عطفی"، "پیوستگی لغوی" بوده، بنابراین تحت ظل این فهرست، تعداد کلی گره ها چوب خط شده و همچنین نحوه استفاده از آنان نیز توصیف گردید. علاوه بر این، جهت سنجش تجانس معنایی متون از معیار "سنجش انسجام بامبرگ (1984)" استفاده شد. این معیار، تجانس معنایی متون دانشجویان را بر مبنای 4 درجه "کاملا منسجم"، "نسبتا منسجم"، "نا منسجم"، "نامفهوم" و ("غیر قابل نمره دهی") سنجید. در این راستا، جهت افزایش صحت نمره دهی بی طرفانه و کاهش غرض ورزی سهوی، این عمل سنجش 2 مرتبه با فاصله زمانی 7 روز تکرار شد. در نهایت یک سری آزمونهای همبستگی اسپیرمن و پیرسون در مورد داده ها گرفته شد. آزمون همبستگی اسپیرمن که بین هوش هیجانی و تجانس معنایی صورت گرفت به رابطه منفی (229/-) اشاره کرد. آزمون همبستگی پیرسون نیز که بین هوش هیجانی و پیوستگی متون صورت گرفت به رابطه مثبت (280/+) اشاره کرد. در توجیه این یافته، پیلوس (1996) ادعا می کند که تجانس معنایی متون تنها متکی به دانش نویسنده نبوده ،بلکه مبحثی است که به صورت تعاملی بین نویسنده و خواننده ساخته می شود. به عبارت دیگر می توان بیان نمود که انسجام در نوشتار مبحثی است اجتماعی (ویگاتسکی تمام آموزه های انسانی را تعاملی و اجتماعی می داند). از سوی دیگر، هوش هیجانی مولفه ایست که به صورت منطقی در تعاملات افراد تاثیر گذار است. بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت: از آنجایی که • انسجام مسئله ایست تعاملی و اجتماعی. (پیلوس) • تمام آموزه های انسانی جنبه اجتماعی دارد.(ویگاتسکی) • هوش هیجانی در تعاملات اجتماعی افراد موثر است. (گلمن) پس می توان بیان نمود که هوش هیجانی در مبحث تجانس معنایی (انسجام) متون موثر خواهد افتاد. ولی از آنجایی که دانشجویان از درک بعد اجتماعی متون تا حدودی عاجز بوده و هم چنین در تعاملات فردی –علی الخصوص درک احساسات متقابل- غافل بوده، در نتیجه در ایجاد متون منسجم به صورتی تعاملی و دو سویه ناتوان می باشند. از طرف دیگر مبحث پیوستگی متون که زیر مجموعه صرف و نحو محسوب میشود، اخیرا توسط زبانشناسان کاربردی به عنوان منبعی جهت آگاهی زبانی معرفی میشود. دگر روی، مبحث هوش هیجانی عامل اصلی افزایش خودآگاهی و خود شناسی به حساب می آید و از آنجایی که خودآگاهی احساسی هم افزای خود آگاهی زبانی است، می توان چنین قلمداد نمود که هوش هیجانی توانست به عنوان عاملی در جهت توسعه خودآگاهی زبانی معرفی شود.