نام پژوهشگر: قدرت منصوری عبدولی
قدرت منصوری عبدولی سید ابوالفضل رضوی
با تأمل در اوضاع سیاسی – اجتماعی و اقتصادی ایران پس از ورود به اسلام به طور اعم و اوضاع دوران ایلخانان به طور اخص متوجه تغییرات همه جانبه ای در این دوران نسبت به ادوار پیش از آن می شویم ، به عبارت دیگر با شواهد بسیاری که محققان و مورخان نشان داده اند ادوار تاریخی ایران پس از اسلام تا قرن هفتم را اگرچه می توان با فراز و نشیبهای فراوانی نشان داد اما واقعیت این است که این ادوار از لحاظ اقتصادی و اجتماعی کمابیش مشابه بوده و تحولی اساسی در بنیان های اجتماعی و اقتصادی رخ نداده بود و از طرف دیگر به یاری علومی چون روانشناختی اجتماعی و جامعه شناسی ادبیات می توان به طرح این ادعا پرداخت که رابطه ای عمیق میان رویکردهای ادبی شاعران و نویسندگان با اوضاع سیاسی و اقتصادی – اجتماعی حاکم بر عصر آنان برقرار بوده و این ارتباط ، آگاهانه یا ناآگاهانه در سبک های ادبی یا رویکردهای ادبی نویسندگان ، خود را نشان داده است. آنچه که با کمترین تردید می توان مطرح نمود این است که هر دوره ای که استبداد سیاسی و عدم مدارا با مخالفان و انتقادگران ، در رأس سیاست حکومتگران قرار داشته است ، شاعران و نویسندگان به هیچ عنوان جرأت و جسارت انتقاد را نداشته و در بهترین حالت ، انتقادات و اعتراضات و عقده های گره خورده ی خود و جامعه ی خود را در لفافه ی پوشش های ادبی همچون طنز – ایهام – کنایه و ... ابراز داشته اند که برترین نمونه ی چنین حالتی را می توان در اشعار شاعران قرن چهارم تا نیمه ی قرن ششم هجری یافت که شاخص ترین شاعران این روش را شاید بتوان خیام نیشابوری دانست . البته در همین زمان نیز برخی از متفکران و نویسندگانی چون ناصرخسرو پیدا می شدکه برای اهداف والای انسانی خود و ایستادگی در مقابل نابرابریها و ستم ها از جان و هستی خود مایه گذاشته و بدون واهمه در برابر اربابان ستمگر دنیا لب به شکایت می گشود اما این عملکرد وی به قیمت هموار نمودن سختی ها بر خود ممکن بود . دوران پیش از ایلخانان نه تنها استبداد و خودکامگی شان را در خود جای داده بود بلکه بدتر از آن ، شاعرنوازی های اغلب سلسله ها باعث شده بود که متملق ترین و بی عقیده ترین نویسندگان دور اربابان حلقه زنند و صرفاً به خاطر منافع مادی و اجتماعی شخصی خود ، چشم بر حقایق تلخ اجتماعی بپوشند و شاهان را مرکز مدار عدالت بدانند و رعایا را ثناگو و خدمتگزار و شاکر اربابان خود قلمداد نمایند و با این مجیزه گویی ها ، چشم شاهان را بیش از پیش بر واقعیات اجتماعی ببندند و لذا در چنین فضایی تقریباً ناممکن می نماید که شاعری یا نویسنده ای لب به انتقاد از ارباب خود بگشاید و او را از خود برنجاند چرا که اصولاً چنین شاعران مداح و ثناگویی نمی توانستند درد جامعه را درک کنند و اگر هم چنین آگاهی و درکی از دردها و عقده های فروخورده ی جامعه داشتند به خاطر حفظ منافع مادی خود دست به چنین عملی می زدند و می کوشیدند تا شاهان و اربابان خود را همچنان در توهمات و خود شیفتگی های خود بگذارند. واقعیت این است که در چنین حالتی ، کمتر اتفاق می افتد که شاعر انتقادگر و مصلح بیدار و آزادیخواهی از دل وابستگان دربار بیرون آید و یا به سلک آنان وارد نشود چرا که توجه شاهان و امتیازهای فراوانی که آنان برای شاعران گسترده بودند از یک سو و استبداد و نا واقع گری و تملق پروری شاهان از سویی دیگر ، به خودی خود عامل بسیار مهمی بود تا کمتر شاعری فکر و احساس انتقاد و آزادیخواهی و مبارزه ی با ناعدالتی ها در ذهن و قلبش ظهور کند. اما با ورود به دوره ی ایلخانان با توجه به تغییری که در فضای سیاست و اقتصاد و اجتماع – که همگی تابعی از نگرش ایلخانان بود – بوجود آمد در عرصه ی ادبیات تحولی اساسی دیده شد. پس از هجوم چنگیز به ایران و مناطق غربی « قراقروم » به نظر می رسید که سرزمین خوارزمشاهیان ، با توجه به ویرانگریهای عظیمی که در شهرها و روستاها به وجود آمده بود دیگر هیچگاه این ویرانی ها امکان ترمیم پیدا نکند ؛ به ویژه این که خوی وحشی مغولان چنین دیدگاهی را تقویت می نمود اما چهل سال پس از هجوم چنگیز یکی از نوادگان وی به نام هولاکو در 654 هجری وارد ایران شد و دولتی را بنا نهاد که اگرچه تا حدود زیادی یادآور سنن و قوانین و رسومات مغولان بود اما به دلایل گوناگون از جمله یاری جستن از دولتمردان ایرانی در عمل رویکرد کاملاً متفاوتی را در پیش گرفته و در عصر وی و جانشینانش تغییرات بزرگی در عرصه های اقتصادی – اجتماعی مملکت به دنبال سیاست های خاص آن به وقوع پیوست . در دوره ی آنان نه تنها در عرصه ی اقتصادی بلکه در عرصه ی هنرهای معماری – موسیقی –نقاشی و ... در برخی از شاخه های علمی نیز حرکت های بزرگی دیده شده تا جایی که برخی از متفکران ، این عصر را به عنوان رنسانس ایرانی تعبیر کرده اند . در دوره ی اول ایلخانان که آن را به عصر نامسلمانی ایلخانان تعبیر کرده اند ( 694-654 ) در زمینه ی ادبیات فارسی تغییرات کمی و کیفی محسوسی دیده می شود که از لحاظ کمی میتوان به خلق تواریخ منثور فراوانی اشاره کرد که در این دوران به وجود آمده اند اما از نظر کیفی آنچه که قابل تأمل است و تقریباً از نظر محققان پنهان مانده است این است که دوره ی نامسلمانی ایلخانان باید یکی از شاخص ترین ادوار ادبیات انتقادی ایران دانست ؛ همان گونه که دوره ی مشروطه و دهه ی سوم دوران پهلوی را می توان از این نظر قابل بررسی دید . واقعیت این است که استقرار دولت ایلخانان توانست از ابعاد مختلف اقتصادی و اجتماعی گام بزرگی را بردارد و نه تنها به جبران و ترمیم خرابی های دوران هجوم مغولان بپردازد بلکه حتی شاید دوران ایلخانان را از لحاظ اقتصادی به ویژه اقتصاد شهری ، برتر از اغلب ادوار پیش از قرن هفتم دانست ؛ چرا که اساساً هیچ ارتباط معقول و مستدلی میان بهبود اوضاع اقتصادی و مدارای حکومت نسبت به انتقادگران وجود ندارد اما با این حال با مطالعه ی وضعیت قرن هفتم در دوره ی نامسلمانی ایلخانان متوجه می شویم که همان عللی که باعث بهبود اوضاع اقتصادی مملکت شد همان علت نیز فرصتی را فراهم آورد تا شاعران و نویسندگان زیادی پیدا شوند که بدون واهمه به انتقاد از وضعیت موجود سیاسی و اقتصادی عصر ایلخانان بپردازند و آن علت همان مدارایی بود که دولت ایلخانان ناآگاهانه با ورود خود به ایران ، با خود آورده بود . اما بدون تردید وجود دولتمردان ایرانی با دخالت های موثر و سازنده ی خود در ساختار سیاسی دولت ایلخانان به مدارای ناآگاهانه دولت ایلخانان جهت داده و آنها را در مسیر آگاهانه ای سوق دادند که مدارا و تحمل انتقاد شاعران معترض را می توان پیش از آن که به خود ایلخانان نسبت داد ، آن را عملکرد آگاهانه دولتمردان ایرانی دانست . به هر روی پوربهای جامی یکی از شاعرانی است که در اواسط قرن هفتم در سایه ی همین خاندان های ایرانی زیسته و با وجود ستایش و مدح آنان ، به خوبی فهمیده بود که این اختیار را دارد که بدون هیچگونه مجازات و تهدیدی ، به انتقاد از عملکردهای دولتمردان ایلخانان و حتی ایرانی بپردازد و سیاستهای اقتصادی ایلخانان را به باد انتقاد ببندد . وی وضعیت مالیات گیری دوره ی ایلخانان را تا حدی به باد تمسخر گرفت که اشعار وی کاملاً پوشیده از اصلاحات مالیاتی آن عصر و مذمت عوامل مالیات گیری است . در نهایت باید گفت که رویکرد انتقاد آمیز اشعار پوربهای جامی به واسطه ی فضای باز سیاسی دولت ایلخانان و مدارای آنان نسبت به انتقادگران بود و از سوی دیگر به علت عدم التفات ایلخانان نسبت به شاعران درباری و حتی عدم فهم زبان فارسی از سوی آنان بود . لذا همین بی توجهی ناآگاهانه ی ایلخانان نسبت به شاعران مداح باعث شد که شاعران این زمانه مانند عصر غزنویان در رفاه نبوده و بیش از آن که شاعری متنعم و درباری باشند بیشتر همرنگ و و همدرد جامعه باشند بنابراین با روی کار آمدن دولت ایلخانان ، عوامل بسیاری در عرض هم قرار گرفتند و این عصر را یکی از برترین ادوار ادبیات انتقادی نمودند ، دوره ای که پوربهای جامی بدون اغراق ، پس از سیف فرغانی مهمترین کسی است که زبان و کلام خود را در خدمت اصلاح و انتقاد به کار گرفته و بر خلاف عصر عبید زاکانی و حافظ شیرازی ، از زبانی صریح و بدون ایهام برای مبارزه با ستم های سیاسی و اجتماعی استفاده نموده است .