نام پژوهشگر: سعید محمدزاده نودهی

جایگاه تفکر سمبولیستی در ایران باستان و تاثیر آن بر نقاشی معاصر
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده هنر و معماری 1390
  سعید محمدزاده نودهی   حبیب الله صادقی

برای ورود به هر مقوله ای،ابتدا باید به درونمای? آن پی برد و به کالبد شناسی معنا ومفهوم اختصاصی آن رسید . در این صورت است که می توان از توانها و ارزشهای آن به وجهی مثبت وتأثیر گذار استفاده کرد. نماد در این رساله بحث اصلی را شکل می دهد و باید در ابتدا به تحلیلی از آن رسید و در گرو شناخت آن به باز کردن قفلهای بدون کلید هنرهای دوران مختلف دست یافت ، پس هدف واژه نماد است در این راستا باید گفت ،رسیدن منطقی از سوبژه به ابژه بزرگترین رسالت یک نماد است . درست در همین جاست که نماد ، در پس ناخودآگاه شکل می گیرد و به خودآگاهی می رسد ، ما در اینجا دقیقاً با ترجمانی از ماورای ذهن انسان مواجه می شویم. مبحث اصلی، معنای نماد است ، و نوع استفاده از آن . پی بردن به جایگاه ویژه و اصلی آن و شناخت حدفاصل آن با تمثیل و نشانه و... و اینکه سرچشم? جوشش نماد از پس اعماق ناخودآگاه است و زمان طغیان آن نیز از دست انسان خارج است. نقط? تأکید در این رساله ،بیان جایگاه اعتقادی و باور اسطوره و وجه نمادین آن در دوران باستان و برآیند آن در فضای هنر معاصر ایران است.بر این اساس به تحلیلی در باب ویژگی های خلق اسطوره در عمق تاریخ و در باور انسان بدوی می پردازیم. و سپس نگاه اندیشمندان معاصررا بررسی می کنیم و نهایتاً به تحلیل جایگاه نمادها در دوران معاصرمی پردازیم.در روند تحقیق خواهیم دید که نماد و اساطیر تحت تأثیر ناخودآگاه و از فضایی ماورائی ناشی می شوند. پس جایگاهی مینوی و قدسی دارند ،بدین سان با ادیان نیز ارتباط خاصی پیدا می کنند که این ارتباط تا به امروز ادامه دارد . پس اسطوره هیچگاه از بین نمی رود .فقط شکل حضورش تغییر می کند.به قول ریکور : «تازبان هست ،اسطوره، هست»... در این رساله که فضای تحلیلی آن دوران معاصر است.بیشتر به تقابل بینش اساطیری و نماد سازی در دوران معاصر پرداخته خواهد شد . مبنی بر اینکه در دوران معاصر می توان با همان باور قدسی و مینوی دوران باستان به سراغ اسطوره ونمادها رفت و به نوعی به نمادسازی و اسطوره سازی متأثر از فضای هنری معاصر رسید.با پژوهشی در هنر معاصر ایران به این نتیجه می رسیم که کاربرد نماد در نقاشی معاصر ایران صرفاً جنب? فرم گرایان? آن بوده است . مثلاً در نقاشی سقاخانه ایران ، آنچه که بیشتر مشاهده می گردد ،حضور نماد از منظر فرم می باشد و نه فرم به مثاب? مضمون. پس در نتیجه،فقط جنب? فرم گرایان? نمادها کافی نیست. بلکه، برای رسیدن به هنری پویا، می توان از ظرفیت معنایی گسترد? نمادها در راه ایجاد تصویر خلاق و بیانگر بهره جست.