نام پژوهشگر: احمد فروهرعزتی
احمد فروهرعزتی محمد حسین همافر
هرگونه تلاش جامعِ معماری در ایران که مضمونِ محوری آن احیاگری باشد، به بازتولید نادانی و سرگشتگی می انجامد. این نکته، مهم ترین دستآورد فکری معماران ِ پهلوی دوم است؛ به سخن دقیق تر مهم ترین برداشتِ استنتاجی ای است که من فکر می کنم نیکوست از آثار آنها داشته باشیم و ماندگاری اثرگذارش را آرزو کنیم. نوشته با این مقدمه آغاز می شود، ضمنِ اذعان به نقش روشنگرانه ی این نکته ی ژرف، از تز « تفکرملی گرایانه در معماری » ایرانی، که در متنِ گسترش آن این نکته پروریده شده است، انتقاد می کند. انتقاد در ابتدا نکته به نکته پیش می رود و مجموعه ی کارهای اصلیِ معماران ِ پهلوی دوم را می پوشاند، بی آن که خود را درگیر جزئیات آن کارها کند و به شکل و شیوه ی مشخص پردازش نظر، یعنی نمونه هایی که معماران ِ پهلوی دوم بررسی شان می کند و زبانی که در این بررسی ها به کار می برد، حساسیت نشان دهد. عمدتاً تلاش می کنیم دریابیم اگر معماران ِ پهلوی دوم، فلسفه ی معماری خود را مستقیم و استدلالی عرضه کرده بود، خطوط اصلی سیمای آن چه بودند. با هر رویکردی واقعیت فرم در معماری به عنوانِ مسئله ی اصلی، پابرجایی خود را نشان می دهد. در ادامه، سرراستانه به فرم در معماری پرداخته شده است. در این بخش اساس برداشت معماران ِ پهلوی دوم از فرم در معماری را نقد می کنیم و نشان می دهیم یکپارچه بینی معماران ِ پهلوی دوم، آن گاه که آنها فرم در معماری و جامعه را در پیوند با یکدیگر می نهد، نظری محافظه کارانه است که چون به صورت نظری انتقادی درآید، به تندروی نابه جای می رسد. در ادامه ی این بحث، معماران ِ پهلوی دوم و رابرت ونتوری را کنار هم می گذاریم و درمی نگریم هر یک در فرم در معماری شناسی چه روشی دارند. در ادامه با فاصله ی بیش تری به کارمعماران ِ پهلوی دوم می نگریم و تز آنها را در مورد معماری مقایسه می کنیم. در پایان نوشته، نقد فرم در معماری به شیوه ی معماران ِ پهلوی دوم به عنوان یکی از شکل های ایدئولوژی1 ایرانی معرفی می شود.