نام پژوهشگر: محمدرضا عموجوادی

بررسی نشانه های زیبا شناسی نئوکلاسیک در موسیقی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هنر - دانشکده موسیقی 1390
  محمدرضا عموجوادی   اتابک الیاسی

بسیاری از آهنگسازان سال های ( 1930- 1920)، ولخرجی و اسراف و احساس رمانتیک را کنار گذاشته و نشانه ها و آرمان های زیبا شناسه خود را در نازکی بافت های پولی فونیک، روشنی و سادگی موسیقی، استفاده دوباره از فرم های قدیمی شامل: سوئیت، کنسرتوگروسو، پاسا کالیا، فوگ و همچنین استفاده از روش های آهنگسازانی همچون، باخ، هندل، پرگولزی، موتسارت و ... قرار دادند. در نئوکلاسیک به گذشته رجوع می شود و آهنگساز تلاش می کند در برابر شرایط جدید، آن عنصر زیبا شناسانه ای را احیا کند که منجر به ماندگاری آثار کلاسیک شده است. این نه به معنی تقلید، بلکه به معنی بازیابی حساسی یعنی از نو زنده کردن توانایی در به تحقق رسیدن نشانه های زیباشناسی و احساسات می باشد. بازگشت به باخ (یا دیگر آهنگسازان این دوره) الزاماً به معنای برگشت به زبان موسیقایی زمان او نیست. نئوکلاسیسم بیش از پیش ناموزون تر و از لحاظ ریتم پیچیده تر می شود. چنین است شیوه کار آهنگساز این دوره با درجه ای از نومایگی و مواجهه شخصی آهنگساز با مقوله زیباشناسی. از این رو استراوینسکی به عنوان مهمترین آهنگساز این دوره و با وجود رفتار ضد رومانتیکی، جایگاهی تعیین کننده در میان نسل نئوکلاسیک یافته بود. در مقابل دیدگاه استروینسکی به مقوله زیباشناسی در نئوکلاسیک، دیدگاه تئودور آدورنو (فیلسوف آلمانی) وجود دارد. بر خلاف مبنای نظریه او، فردیت مدرن ممکن است در تضاد با موسیقی های سنتی و حتی جاز، بلوز، پاپ و راک و ... باشد. کما اینکه آدورنو به نگرش های نئوکلاسیکی می تازد. آنها را به محافظه کاری و ستایشگر موقعیت ها و تجربیات ابتدایی انسان متهم می کند.