نام پژوهشگر: ابراهیم بالاکوهی قشمی
ابراهیم بالاکوهی قشمی حشمت الله آذرمکان
اسلوب التفات، ازجمله موضوعات بلاغی است که در قرآن کریم به کار گرفته شده و به تبع آن ، در اشعار شعرای بزرگ ایران از جمله سعدی ومولوی راه یافته است .در بلاغت قدیم ، در مورد مفهوم وکارکرد فنی و بلاغی التفات وشروطی که برای آن لازم است و هم چنین جایگاه آن در میان مباحث بلاغی ، اختلاف فراوانی دیده می شود به همین جهت ، لازم است نگاهی دقیق همراه با تأمل به آن انداخته شود تا بتوان ویژگی ها وابعاد اصلی آن را ، از میان غبار این اختلافات، روشن ساخت . علمای بلاغت ، موارد زیادی از صور التفات را در قرآن برشمرده اند اما غالبا ، اشاره آنان به این موضوع ، به جهت آوردن مثال برای آرایه التفات و یا استفاده از آن، در تفسیر وتوجیه آیات مشکل یا آیات متشابه قرآن بوده است . با این اوصاف همواره ، جای تحلیل و بیان نقش تعبیری وتأثیری آن در قالب هایی که التفات در آن به کار رفته است- بالاخص داستان های قرآنی -خالی احساس می شود. یکی از سوره هایی که از جهت دارا بودن این آرایه ونیز قالب داستانی یک پارچه آن ، چهره ای ممتاز دارد،سوره یوسف است.پایان نامه ی حاضر بر آن است تا خود دست به تلاشی نو در معرفی چهره ای تازه از بیان و بلاغت قرآن و اسرار آن زند و تبیین کند که چگونه در این کتاب الهی هر چیز در جای خویش قرار دارد و این یکی از برجسته ترین راز بلاغت قرآن است. روش کار در این رساله بدین گونه است که ابتدا به بررسی لغوی و کارکرد عنصر التفات به عنوان عاملی تعیین کننده در روند داستان حضرت یوسف(ع) ، سپس با نگاهی تحلیلی به برخی جنبه های معنایی این اسلوب ، پرداخته شود .