نام پژوهشگر: مرضیه چلمقانی
مرضیه چلمقانی حسین هرسیج
چکیده هنر یکی از ارکان اصلی زندگی اجتماعی بشر است آثار هنری ما را به مفهمومی از درون و با فاصله ای درونی وادار به دریافتن همان ایدئولوژی می کنند که از دل آن برآمده اند به عبارت دیگر دیالکتیکی تنگاتنگ میان جامعه و هنر وجود دارد از سوی دیگر ساخت قدرت تعیین کننده ترین ساخت اجتماعی قلمداد می شود که همه وجوه و ساختارهای اجتماعی را متاثر از خود می سازد. پژوهش حاضر در نظر دارد با بررسی « تاثــــیر ساخت قدرت بر رشد و گستره آفرینـــش های هنری دوران اصلاحــــات در ایران (1376-1384)» به مطالعه تاثیر و تاثرهای متقابل ساخت قدرت و هنر در جامعه با نگاهی انتقادی بپردازد. به این منظور این پژوهش با استفاده از نگاه جامعه شناختی به هنر، ابزار تجزیه و تحلیل خود را بر نظریه زیباشناختی انتقادی تئودور آدورنو قرار داده است. به معنای انتقادی ، از منظر آدورنو، هنر در وجه اثباتی خود، دارای جنبه ای رهایی بخش و آزادی طلب است. این وجه هنر زمانی محقق می شود که مستقل باشد. بدین معنا هنر به منزله نقد ساخت سیاسی اجتماعی عمل خواهد کرد. بدین ترتیب این پژوهش در رابطه ای دو سویه از یک طرف در پی بررسی تاثیر ساخت قدرت بر کمیت و کیفیت آفرینش های هنری از طریق سیاستگذاری فرهنگی و از سوی دیگر بررسی کارکرد انتقادی هنر در جامعه به طور کلی و به طور خاص دوران اصلاحات در ایران است.این مقطع از آن حیث مورد توجه است که در این دوره ، گفتمان سیاسی خاصی در عرصه سیاسی- اجتماعی ابداع و مولفه هایی نظیر توسعه سیاسی، جامعه مدنی، حقوق و آزادی های سیاسی – اجتماعی و... مطرح می شود،که صفحه جدیدی از زندگی سیاسی – اجتماعی ایران را رقم زده و ساخت قدرت را بیش از پیش به سمت و سویی دموکراتیک سوق می دهد. فرض این پژوهش بر این است که تقویت ساز و کارهای دموکراتیک در ساخت سیاسی اجتماعی زمینه را برای بروز و ظهور هنر مستقل بیش از انواع دیگر ساخت ها، فراهم می آورد ؛که این مسئله خود، هنر را به کارویژه انتقادی که از آن انتظار می رود، بیش از پیش نزدیک می سازد.