نام پژوهشگر: سعید ایل بیگی
لطف اله کریمی الوار سعید ایل بیگی
پژوهش حاضر به منظور مطالعه و مقایسه ی تأثیر سه روش تمرینی بدنی، مشاهده ای متناوب و مشاهده ای جفتی به همراه آگاهی از نتیجه ی خودکنترلی بر یادگیری مهارت سرویس بلند بدمینتون انجام شد. به همین منظور 98 نفر از دانشجویان پسر غیر ورزشکار مقطع کارشناسی دانشگاه بیرجند با دامنه ی سنی 19 تا 24 سال که در نیمسال دوم سال تحصیلی 89-88 در واحد تربیت بدنی عمومی 1 ثبت نام کرده بودند، به صورت تصادفی انتخاب گردیدند که هیچگونه سابقه یا تجربه قبلی با مهارت سرویس بلند بدمینتون نداشتند. در ابتدا از کلیه ی افراد شرکت کننده پیش آزمونی به عمل آمد، سپس از طریق نتایج به دست آمده از پیش آزمون به 6 گروه آزمایشی و 1 گروه کنترل همگن 14 نفری تقسیم شدند. هر یک از 6 گروه تمرینی در قالب آرایش های تمرینی مختلف (بدنی بدون kr، مشاهده ای متناوب بدون kr، مشاهده ای جفتی بدون kr، بدنی به همراه kr، مشاهده ای متناوب به همراه kr و مشاهده ای جفتی به همراه kr). گمارده شدند. روش تحقیق از نوع نیمه تجربی و به صورت میدانی بود. هر 6 گروه آزمایشی پس از شرکت در پیش آزمون، در مرحله ی اکتساب (4روز)، آزمون اکتساب و پس از 48 ساعت بی تمرینی در آزمون یادداری و انتقال شرکت نمودند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها و آزمون فرضیه ها از آزمون های آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی و t جفتی استفاده شد. نتایج تحلیل واریانس و آزمون تعقیبی توکی نشان داد که سه گروه تمرینی بدون kr از لحاظ میزان دقت اجرا در مرحله ی اکتساب تفاوت معنی دار نداشتند، اما در آزمون های یادداری و انتقال بین این سه گروه، تفاوت معنی داری مشاهده گردید، نتایج نشان داد که گروه تمرین بدنی به نسبت گروه مشاهده ای جفتی و متناوب عملکرد و یادداری ضعیف تری را به نمایش گذاشتند. همچنین، می توان عامل احتمالی تأثیرگذار در برتری نسبی گروه جفتی نسبت به متناوب استفاده از الگوی زنده اشاره کرد. به طور کلی، می توان گفت نتایج حاصل از این تحقیق، از نظریه ی دیکن و پروتو حمایت می کنند. نتایج تحلیل واریانس نشان داد که بین سه گروه تمرینی به همراه kr در مرحله ی اکتساب، یادداری و انتقال تفاوت معنی داری مشاهده نگردید. همچنین، نتایج تحلیل ها نشان داد، اگرچه گروه تمرین بدنی به همراه kr در مقایسه با تمرین بدنی بدون kr به طور معنی داری عملکرد قوی تری داشتند؛ اما این تفاوت در دو گروه دیگر هنگامی که با همتای بدون kr شان مقایسه شدند، معنی دار نبود. در مجموع، نتایج این آزمایش تعمیم پذیری kr خودکنترلی را به حوزه ی یادگیری مشاهده ای تأیید نکرد. شاید دلیل احتمالی این نتایج، فرصت استفاده از یادگیری مشاهده ای با استفاده از الگوی در حال یادگیری و وجود تغییرپذیری زیاد در این مدل ها در مرحله ی اکتساب بوده باشد که مزیت های kr خودکنترلی در محیط یادگیری مشاهده ای محسوس نبود.
محمد قاسم کاکی سعید ایل بیگی
هدف این تحقیق مطالعه رابطه برخی از متغیرهای آنتروپومتریکی با توانایی های حرکتی پایه در دانش آموزان پسر 9 تا 11 سال شهر بیرجند بود. به این منظور تعداد 129 نفر به عنوان نمونه تحقیق از بین دانش آموزان کلاس پنجم ابتدائی شهر بیرجند که در دامنه سنی 9 تا 11 سال بودند به روش تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. پس از اندازه گیری شاخص-های آنتروپومتریکی قد، وزن، ارتفاع قد نشسته، عرض شانه، طول ساق، زاویه q، طول اندام فوقانی، طول کف دست، طول ران، طول کف پا، پهنای پاشنه، پهنای جلو کف پا، دور ران، دور بازو، دور ساق پا و دور ساعد، آزمون توانایی های حرکتی پایه که شامل؛ خرده آزمون های مهره نخ کردن، هدف گیری، شنا رفتن با صندلی، تعادل، پرش جفت، چابکی در تغییر وضعیت بدن، چابکی 4×9، انعطاف پذیری و صفحه ضربه زنی بود، به عمل آمد. سپس با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون ارتباط شاخص های آنتروپومتریکی با توانایی های حرکتی پایه محاسبه شد. نتایج این تحقیق نشان داد؛ بین مهره نخ کردن و شاخص های آنتروپومتریکی رابطه معنی داری نبود، بین هدف گیری و شاخص های قد و دور ران ارتباط مثبت و معنی داری به دست آمد، بین آزمون تعادل و وزن همبستگی منفی و معنی داری به دست آمد، بین آزمون پریدن با دور بازو و دور ران ارتباط مثبت و معنی دار بود، بین آزمون انعطاف پذیری با طول کف دست، ارتفاع زانو و طول اندام فوقانی ارتباط مثبت و معنی دار بود، بین آزمون صفحه ضربه زنی و دور بازو ارتباط مثبت و معنی دار بود، بین آزمون چابکی 4×9 با قد، وزن، زاویهq، پهنای شانه، دور ساعد، دور بازو، دور ساق، دور ران، ارتفاع زانو، طول ران، طول پا و پهنای پاشنه ارتباط منفی و معنی دار به دست آمد، بین چابکی در تغییر وضعیت بدن با وزن ارتباط منفی و معنی دار بود و بین آزمون شنا رفتن با قد، وزن، ارتفاع زانو و طول ران ارتباط منفی و معنی داری به دست آمد. نتایج تحقیق بیانگر آن است که بین برخی از شاخص های آنتروپومتریکی مورد مطالعه و توانایی های حرکتی پایه ارتباط معنی داری وجود دارد و بین برخی دیگر از این شاخص ها ارتباط معنی دار پیدا نشد.
تیمور نطری سرخه دهی سعید ایل بیگی
چکیده: زاویه q معیار اندازه گیری راستای آناتومیکی نظام عضلانی چهارسرران در ارتباط با ساختارهای اسکلتی لگن، ران و ساق پا است. در این تحقیق به بررسی ارتباط قد، وزن، طول ران، طول ساق، محیط عضلات ران، محیط عضلات ساق، نسبت دور کمر به دور لگن (whr)، نسبت طول بالاتنه به طول پایین تنه، درصد چربی و شاخص توده بدنی (bmi) با زاویه q در دانشجویان تربیت بدنی پسر دانشگاه بیرجند پرداخته شده است. نمونه های این پژوهش، را 38 نفر از دانشجویان تربیت بدنی پسر بدون سابقه بیماری و عمل جراحی زانو که در سال 90-89 مشغول به تحصیل بودند تشکیل دادند. جمع آوری اطلاعات از طریق برگه ثبت اطلاعات فردی صورت گرفت. قد، طول ران، طول ساق، محیط عضلات ران، محیط عضلات ساق و نسبت طول بالاتنه به طول پایین تنه به وسیله متر نواری و وزن، نسبت دور کمر به دور لگن (whr)، درصد چربی و شاخص توده بدنی (bmi) با استفاده از دستگاه (composition body) و زاویه q با استفاده از دستگاه (motion caption) و نرم افزار (corel draw) اندازه گیری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون در سطح (001/0?p) استفاده شد و از آزمون t دو دامنه برای مقایسه زاویه q در افراد با پای برتر راست و افراد با پای برتر چپ استفاده شد. در پژوهش حاضر، رابطه معنی داری میان قد، طول ران و درصد چربی با زاویه q در سطح (001/0?p) مشاهده شد. رابطه معنی داری میان شاخص توده بدنی (bmi) با زاویه q در سطح (05/0?p) مشاهده شد. بین وزن، طول ساق، محیط عضلات ران، محیط عضلات ساق، نسبت دور کمر به دور لگن (whr) و نسبت طول بالاتنه به طول پایین تنه در سطح (05/0?p) رابطه معنی داری مشاهده نشد. تفاوت معنی داری در زاویه q افراد با پای برتر راست و افراد با پای برتر چپ پای مشاهده نشد (05/0?p). از یافته های این پزوهش این گونه نتیجه گیری می شود که معمولا زاویه q پای راست بزرگتر از زاویه q پای چپ می باشد؛ همچنین افراد کوتاه قد برای بیماری های زانو مستعدترند. واژه های کلیدی: ویژگی های آنتروپومتریکی، اندام تحتانی، زاویه q و راستای طبیعی زانو
علیرضا نصیرزاده سعید ایل بیگی
هدف از این پژوهش بررسی سازگاری های به وجود آمده بروی شاخص های معماری عضلانی ضخامت عضله، زاویه پنیت و طول فاسیکل در نقاط مختلف عضلات دو سر بازویی و سه سر بازویی دست برتر بازیکنان تنیس روی میز مرد می باشد. پژوهش حاضر از نوع علی- مقایسه ای و داده های آن به صورت میدانی جمع آوری شده است. نمونه ی تحقیق شامل دو گروه از بازیکنان حرفه ای تنیس روی میز جوان (t1، تعداد= 16 نفر، سن= 2±20 سال، قد= 5± 176 سانتی متر، وزن= 2± 66 کیلوگرم) و بزرگسال (t2، تعداد= 13 نفر، سن= 5± 49 سال، قد= 6± 173 سانتی متر، وزن= 7± 72 کیلوگرم) می باشد که در طول 2 سال گذشته به طور منظم در تمرینات حضور داشته اند. از جهت مقایسه گروه c1 (افراد غیر فعال جوان، تعداد= 10 نفر، سن= 2± 22 سال، قد= 4± 174 سانتی متر، وزن= 3± 68 کیلوگرم) برای گروه t1و گروه c2 (افراد غیر فعال بزرگسال، تعداد= 9 نفر، سن= 6± 50 سال، قد= 5± 172 سانتی متر، وزن= 7± 74 کیلوگرم) برای گروه t2 در نظر گرفته شد، که از نظر فاکتورهای سن، قد، وزن و طول اندام بین این دو جفت گروه ها تفاوت معنی داری وجود نداشت. ضخامت عضلانی در نقاط 50، 60 و 70 درصدی طول بازوی عضلات دو سر و سه سر بازویی و زاویه پنیت و طول فاسیکل تنها در عضله سه سر بازویی با استفاده از تصاویر اولتراسونوگرافی نوع b اندازه گیری و برآورد شد. تمامی تصاویر هنگام صبح، قبل از انجام فعالیت عضلانی و با شرایطی یکسان برای تمامی آزمودنی ها گرفته شد. برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (آزمون کولموگروف اسمیرنف، تی استیودنت و ضریب همبستگی پیرسون) استفاده و سطح معنی داری 05/0 در نظر گرفته شده است. بر اساس نتایج بازیکنان تنیس روی میز در مقایسه با گروه های افراد غیر فعال از نظر شاخص ضخامت عضلانی عضله دو سر بازویی در نقاط 50% و 60% طول بازو برتری معنی داری داشتند، اما این شاخص در نقطه 70% بین جفت گروه ها تفاوت معنی داری نداشت. همچنین شاخص های معماری عضلانی: ضخامت عضلانی، زاویه پنیت و طول فاسیکل در تمامی نقاط 50% ، 60% و 70% در عضله سه سر بازویی گروه های بازیکنان، بطور معنی داری بیشتر از گروه های افراد غیر فعال در نظر گرفته شده برای آن ها بود. از نظر ارتباط بین سابقه تمرینی و شاخص های معماری عضلانی، در گروه t1 بین سابقه ی تمرینی با شاخص های زاویه پنیت در نقطه ی70% عضله سه سر بازویی (525/0r = ) و طول فاسیکل در نقطه ی70% عضله سه سر بازویی (645/0r = ) و همچنین در گروه t2 بین سابقه تمرینی با طول فاسیکل در نقطه ی70% عضله سه سر بازویی (573/0r = ) ارتباط معنی داری وجود داشت. سازگاری غیر یکنواخت ضخامت عضلانی در نقاط مختلف عضله دو سر بازویی، مهم ترین یافته ی این مطالعه می باشد. همچنین یافته های پژوهش نشان دهنده تأثیر غیرمشابه تمرینات تنیس روی میز بر ضخامت عضلانی عضلات دو سر بازویی (دوکی شکل) و سه سر بازویی (بالی شکل) می باشد و به نظر می رسد به دلیل نیاز بازیکنان به اجرای حرکات با سرعت بالا افزایش طول فاسیکل در عضله سه سر بازویی به وجود آمده باشد. در حالت کلی ورزشکاران در هر دو گروه از طرفی تمایل به افزایش قدرت (همبستگی مثبت بین زاویه پنیت و سابقه ی تمرینی) و از طرف دیگر با توجه به رابطه ی سرعت- نیرو تمایل به افزایش سرعت (همبستگی مثبت بین طول فاسیکل و سابقه تمرینی) داشته باشند، اما با توجه به اینکه همبستگی بین سابقه تمرینی و شاخص ضخامت عضلانی در جهت منفی می باشد، به نظر می رسد تمایل به افزایش سرعت در انجام حرکات در هر دو گروه بازیکنان تنیس روی میز t1 و t2 نتیجه گیری بهتر و منطقی تری باشد.
محسن ابراهیمی صدرآبادی سعید ایل بیگی
زمینه و هدف: ارگونومی علمی ترکیبی است که سعی دارد به جای تناسب سازی انسان با محیط، محیط را با انسان متناسب سازد. آنتروپومتری، علم سنجش ابعاد بدنی است که اطلاعات حاصل از آن، داده های اولیه علم ارگونومی را فراهم می کند. کارشناسان ارگونومی عقیده دارند در نظر گرفتن حدود نهایی آنتروپومتری موجود در جمعیت، در اغلب طراحی ها امکان پذیر نمی باشد و محدوده طراحی بزرگتر، هزینه بیشتری نیز می طلبد، بنابراین فاصله ها و فضاها بر اساس صدک های مربوطه (صدک های 5 و 95) ابعاد بدنی افراد تعیین و طراحی می شوند. غنی سازی اوقات فراغت باعث شده تا مشارکت مردم در ورزش ها و به ویژه ورزش های همگانی و استقبال از دستگاه های فضای باز افزایش یابد. استفاده از دستگاه های بدنسازی فضای باز هم می تواند مفید باشد و هم می تواند عوارض جبران ناپذیر و هزینه های بسیاری را بر فرد و جامعه تحمیل کند. بنابراین استانداردسازی این دستگاه ها ضروری به نظر می رسد. این تحقیق با هدف بررسی تناسب شاخص-های ارگونومی دستگاه های بدنسازی فضای باز (پارکی) با شاخص های آنتروپومتری کاربران مرد انجام شده است. روش تحقیق: جامعه های آماری این مطالعه موردی عبارتند از: 1. نشان (برند) های دستگاه های بدنسازی موجود در پارک های تهران، که از بین آن ها نشان "سازه گستر نیروانا" به عنوان نمونه انتخاب شد.2. کاربران مرد دستگاه های بدنسازی نشان سازه گستر نیروانا از منطقه 3 تهران و در محدوده سنی بالای20 سال، که از بین این افراد 120 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. متغیرهای این تحقیق "ابعاد دستگاه های بدنسازی فضای باز" و "آنتروپومتری کاربران مرد" می باشند. از شاقول، متر مهندسی، خط کش ، گونیا و کیت آنتروپومتر استاتیک (کولیس) برای اندازه گیری ابعاد دستگاه ها و آنتروپومتری کاربران (طبق دستورالعمل استیفن فیزنت) استفاده شد. سپس با توجه به استانداردهای ارگونومی و بدنسازی، علم بیومکانیک حرکتی و نوع استقرار بر روی دستگاه های بدنسازی پارکی، تناسب این دستگاه ها مورد ارزیابی قرار گرفت. از آمار توصیفی برای توصیف داده ها، از آزمون کولموگروف اسمیرنوف برای بررسی توزیع طبیعی داده ها و از آزمون های t تک گروهه (آمار پارامتری) و دوجمله ای (آمار ناپارامتری) برای آزمون فرضیه ها استفاده شد. یافته ها: داده ها نشان دادند که بین اکثر ابعاد دستگاه های بدنسازی فضای باز با ابعاد مربوطه و بهینه کاربران مرد، تفاوت معنی داری وجود دارد (p<0.05). نتیجه گیری: نتایج نشان داد که دستگاه های بدنسازی فضای باز با نشان سازه گستر نیروانا از نقطه نظر آنتروپومتری کاربران مرد، ارگونومیک نمی باشند. بنابراین اتخاذ روشی جهت استانداردسازی این تجهیزات ضروری می باشد.
نفیسه رستگار مرضیه ثاقب جو
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه بین ارگونومی تجهیزات آموزشی با شاخص های آنتروپومتری و ناهنجاری های بالاتنه در دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی شهر مشهد انجام شد. به همین منظور از 14225 نفر جامعه آماری، 375 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند و به روش توصیفی- همبستگی مورد مطالعه قرار گرفتند. برخی اندازه های آنتروپومتری آزمودنی ها شامل ارتفاع رکبی، طول-کفل فضای رکبی، ارتفاع آرنج 90 درجه و ارتفاع شانه در وضعیت نشسته روی نیمکت خود و هم چنین برخی ابعاد تجهیزات آموزشی مورد استفاده آن ها شامل ارتفاع نیمکت، عمق نیمکت و ارتفاع میز با استفاده از متر نواری اندازه گیری گردید. در مرحله بعد با استفاده از خط کش منعطف به ارزیابی وضعیت بالاتنه آزمودنی ها و تشخیص ناهنجاری های لوردوزیس کمری و کیفوزیس پرداخته شد. با استفاده از فرمول های ارتباط اندازه های آنتروپومتری با ابعاد میز و نیمکت برای هر بعد از میز و نیمکت (مثلا? ارتفاع نیمکت)، یک حالت متناسب، یک حالت بزرگ تر از اندازه متناسب و یک حالت کوچک تر از اندازه متناسب به دست آمد تا ارتباط بین آن ها و ناهنجاری های بالاتنه تعیین شود. اطلاعات خام به دست آمده از طریق نرم افزار spssو با استفاده از آزمون های آماری خی دو در جداول توافقی دو طرفه و ضریب همبستگی خطی ناپارامتری فی کرامر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت (05/0?p). نتایج تحقیق نشان داد نیمکت های 8/81 درصد آزمودنی ها با توجه به ارتفاع رکبی آن ها از حداکثر محدوده پذیرفته شده، بلندتر بود. هم چنین 8/76 درصد آزمودنی ها از میزهایی استفاده می کردند که بلندتر از حداکثر محدوده پذیرفته شده بود (05/0?p). عمق همه نیمکت های مورد استفاده آزمودنی ها نامتناسب و از حداقل محدوده پذیرفته شده، کوچک تر بود. بین میزان تناسب ارتفاع نیمکت و ارتفاع رکبی آزمودنی ها و ناهنجاری های لوردوزیس و کیفوزیس رابطه معنی داری مشاهده شد (05/0?p). در کل تحقیق حاضر نشان داد که میز و نیمکت های مورد استفاده دانش آموزان حتی از حداقل رعایت استاندارد های ارگونومیکی برخوردار نیستند.
حمید رمضانی سعید ایل بیگی
امروزه استفاده از نرم افزارهای مهندسی در زمینه طراحی، جزء لاینفک تمام رشته های مهندسی است. یکی از کاربردهای مهم این نرم افزارها مدل سازی کامپیوتری می باشد. با توجه به گسترش علم تربیت بدنی و علوم ورزشی و شکل گیری رشته بیومکانیک ورزشی که به مطالعه و بررسی اثرات علم مکانیک در بدن انسان می پردازد، به نظر می رسد، بتوان از نرم افزارهای رشته مهندسی نیز برای توسعه رشته بیومکانیک استفاده نمود. از جمله کاربردهای مدل سازی در ورزش می توان به مطالعه و طراحی تجهیزات و دستگاه های ورزشی، تجزیه و تحلیل سینماتیکی و سینتیکی حرکات انسان، تجزیه و تحلیل مکانیزم های آسیب در مفاصل و همچنین بررسی راهکارهای افزایش کارایی در مهارت های ورزشی را نام برد. بررسی اجمالی پیشینه تحقیق نشان می دهد که مدل سازی نرم افزاری حرکات انسان بندرت انجام شده و در پاره ای از اوقات با سایر روش های متداول تجزیه و تحلیل (تصویربرداری، الکترومیوگرافی و تحقیقات تجربی) تفاوت چشمگیری را دارا می باشد. از جمله خصوصیات منحصر به فرد مدل سازی کامپیوتری این تحقیق، صرفه جویی در وقت و هزینه و دقت بالای یافته های تحقیق و همچنین قابلیت استفاده در محیط های طبیعی می باشد. در این تحقیق مفصل آرنج که جزء یکی از مهمترین مفاصل بدن می باشد، توسط نرم افزار adams که از نرم افزارهای قدرتمند تجزیه و تحلیل دینامیکی است، مدل سازی شده است. مدل سازی نرم افزاری مشتمل بر 5 مرحله است 1-ساخت اعضای مدل 2- مقید کردن و مفصل گذاری3- اعمال نیروها و گشتاورها 4- تعیین خروجی محاسبات مورد نیاز 5- در نهایت اجرای حرکت مدل که متعاقب آن نتایج محاسبات به صورت نمودار ارائه می گردد. از مهمترین نتایج بدست آمده از مدل سازی و تجزیه و تحلیل حرکت فلکشن آرنج در این تحقیق می توان به بررسی دقیق عملکرد عضلات فلکشن آرنج در دامنه حرکت، مقایسه نیروی وارد بر مفصل و گشتاور اعمالی در دوحالت ایزوتونیک و ایزوکینتیک را نام برد که مقایسه این دو نشان دهنده برتری انقباضات ایزوکینتیک نسبت ایزوتونیک می باشد. ضمناً گشتاورمتغیر بهینه برای بدنسازی که می تواند در طراحی و ساخت دستگاه بدنسازی جدید مورد استفاده قرار گیرد، نیز بدست آمد. تحقیق نشان داد که عضلات فلکشن ساعد در زاویه 96 درجه بیشترین گشتاور را تولید نموده و در ابتدا و انتهای حرکت از مقدار کمتری برخوردار می باشد. ضمن اینکه نیروی عکس العمل وارد بر مفصل آرنج نیز در میانه حرکت در مینیمم خود قرار داشت، که مجموع این دو نشان دهنده کارائی حرکت فلکشن ساعد در زاویه بین 58 تا 140 درجه می باشد.
اعظم بیگلر مرضیه ثاقب جو
هدف: سابط اختلالات عضلا یً- اسکلتی هشتبظ با کاس، با هیضای فعالیت بذ یً، شاخض ت دَ بذ یً سابق کاسی د ذًای پضشکای هش ذْ. مقدمه: اًساحتی اّی اسکلتی- عضلا یً بخش عوذ ای اص بیواسی اّی شغلی سا دس هحیظ اّی کاسی ب خ دَ اختظاص هی د ذّ یکی اص هشکلات سلاهتی عو هَی دس د یًا هی باشذ. ذّف اص تحقیق حاضش، تعییی سابط بیی اختلالات عضلا یً- اسکلتی هشتبظ با کاس با شاخض ت دَ بذ یً، هیضای فعالیت بذ یً، سابق کاسی د ذًای پضشکای هش ذْ هذاخلات اسگ هًََی بش آی اّ ب دَ. روش ها: ج تْ ثبت سابق ابتلا ب اختلالات عضلا یً- اسکلتی اص پشسش اًه استا ذًاسد سًَدیک استفاد شذ، ک ایی پشسش اًه اص د بخش عو هَی اختظاطی تشکیل شذ حا یٍ س اَلاتی دس صهی فشدی، شغلی شی عَ اًساحتی اّ دس اًَحی هختلف بذی، است. وّچ یٌی اص تظ یَش بشداسی اهتیاص د یّ با استفاد اص شًم افضاس س لٍا ج تْ تعییی اهتیاص اًْیی پ سَچش اتخاری افشاد دس حیی کاس استفاد شذ، ک با بکاسگیشی ایی شًم افضاس هی ت اَی ضٍعیت اعضای بذی سا گٌّام ا جًام کاس، تجضی تحلیل وً دَ ه قَعیت اسگ هًََی پ سَچش ه سَد ظًش سا اسصیابی کشد. یافته ها: تًایج ایی تحقیق شًای داد ک بیش اص 0 دسطذ د ذًای پضشکای، دس سال گزشت ،ِ حذاقل دس یک عض بذی احساس اًساحتی داشت ا ذً. بیش تشیی شکایات، هشب طَ ب دسد اًحی گشدی شا 65 % افشاد سا دس هعشع خطش قشاس داد ب دَ. وّچ یٌی سابط هثبت هع یٌ / هی شذ ک دس شّ د ه سَد 3 شاخض ت دَ )r=0/24 p 0/ سابق کاسی ) 6 ،)r=0/65 p 0/ داسی بیی وًش ضٍعیت بذ یً ) 06 با شی عَ اختلالات اسکلتی- عضلا یً هشتبظ با کاس بذست آهذ. )r=0/42 p 0/ بذ یً ) 06 نتیجه گیری: تًایج ایی تحقیق شی عَ بالای شکایات عضلا یً- اسکلتی سا دس بیی د ذًای پضشکای ه سَد هطالع شًای داد ک بشای کا شّ بیشتش شی عَ شذت ایی گ هشکلات، اطلاح ضٍعیت بذ یً دس حیی کاس ا جًام توشی اٌت ه ظٌن یٍژ ای ت طَی هی گشدد. دس ایی صهی ش اٌخت ضٍعیت اّی کاسی ه اٌسب سٍایل اسگ هًََیکی بشای د ذًای پضشک ا وّیت بسیاسی داسد. کلید واژه ها: اختلالات عضلا یً- اسکلتی، شاخض ت دَ بذ یً، فعالیت بذ یً، سابق کاس.
قاسم میر محمداسماعیل افضل پور
هدف از پژوهش حاضر اندازه گیری برخی عوامل آنتروپومتریکی، جسمانی _حرکتی و مهارتی بازیکنان نونهال 13-10 سال فوتبال استان خراسان جنوبی در دو سطح نخبه و غیرنخبه است. شاخص های آنتروپومتری (قد، وزن، طول و محیط ران و ساق پا) با استفاده از ابزار استاندارد اندازه گیری شد، همچنین شاخص های سرعت با آزمون 36 متر، چابکی با آزمون 9×4 متر، و توان هوازی با آزمون20 متر شاتل ران، به عنوان شاخص های جسمانی _ حرکتی؛ ومهارت های پاس، شوت و دریبل با آزمون مور _کریستین به عنوان شاخص های مهارتی مورد اندازه گیری قرار گرفتند. آزمون های آماری t مستقل و کلموگروف – اسمیرنف در سطح معنی داری (05/0 >p) برای تحلیل یافته ها استفاده شد. نتایج پژوهش حاضر تفاوت معنی داری بین بازیکنان نخبه و غیر نخبه در دو دسته ویژگی های مهارتی و جسمانی _ حرکتی نشان داد (05/0 >p). اما در ویژگی های آنتروپومتریکی تفاوت معنی داری دیده نشد (05/0 <p). بازیکنان نخبه در شاخص های چابکی با 003/0p=، دریبل با 000/0p=، پاس با 000/0p= و شوت با 001/0p=، به طور معنی دار عملکرد بهتری در مقایسه با بازیکنان غیر نخبه داشتند (05/0 >p). این یافته ها نشان می دهند که طیف وسیعی از آزمون ها می تواند به طور موفقیت آمیزی فوتبالیست های نخبه را از همنوعان غیر نخبه خود در سنین نونهالی متمایز کند. بر اساس نتایج بدست آمده، می توان برتر بودن در شاخص چابکی و تکنیک هایی مانند دریبل، شوت و پاس فوتبال را در موفقیت پسران سنین 10 تا 13 سال موثر دانست. لذا پیشنهاد می شود تا در فرایند استعدادیابی در سنین زیر 13 سال تأکید بیشتری بر تبحر تکنیکی و جسمانی شده و از مقایسه بازیکنان بر اساس ویژگی های آنتروپومتری پرهیز شود.
اصغر محمدی دوست محمداسماعیل افضل پور
هدف از این تحقیق، بررسی تأثیر مصرف شیر کم چرب بر سطوح سرمی شاخص های التهابی و آسیب عضلانی متعاقب یک جلسه تمرین پلایومتریک بود. جامعه آماری این تحقیق، کلیه دانشجویان پسر مقطع کارشناسی رشته تربیت بدنی دانشگاه بیرجند بودند که از بین آن ها تعداد 20 نفر که به طور تصادفی به عنوان نمونه آماری انتخاب، و به طور تصادفی به دو گروه 10 نفری مکمل و دارونما تقسیم شدند. آزمودنی ها در این تحقیق به مدت 30 دقیقه به تمرینات پلایومتریک شامل: حرکات پرش گام بلند، پرش جفت، پرش به پهلو از روی موانع و پرش جفت از روی موانع (به طور متوسط 210 حرکت) پرداختند و بلافاصله پس از آزمون، گروه مکمل500 میلی لیتر شیر کم چرب مصرف کردند. گروه دارونما ضمن اجرای پروتکل مشابه، به همین میزان دارونما (آب) مصرف کردند. به منظور طبیعی بودن توزیع داده ها از آزمون کلموگروف-اسمیرنوف، و همچنین جهت تجزیه تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی (anova، بونفرونی و t مستقل) به کمک نرم افزار spss19 استفاده شد. این پژوهش نشان داد که تغییرات درون گروهی شاخص های آسیب عضلانی در دو گروه مکمل و دارونما در زمان¬های مختلف نمونه گیری (قبل آزمون و 4، 24 و 48 ساعت بعد از آزمون)، معنی دار می باشد (05/0 ≥p)، با این حال، این تغییرات در شاخص های التهابی فقط در گروه دارونما معنی دار بود (0/05 ≥p). علاوه بر این، آزمون t مستقل مشخص کرد، که غلظت 6-il و ldh در فاصله زمانی 4 ساعت پس از پروتکل و همچنین غلظت crp و ck در 24 ساعت، در گروه مکمل به طور معنی داری پایین تر از گروه دارونما می باشد(0/05 ≥p). نتایج تحقیق حاکی از آن است که یک جلسه تمرین پلایومتریک باعث افزایش شاخص های آسیب عضلانی و التهابی می شود، اما مصرف شیر کم چرب بلافاصله پس از تمرین، از این افزایش جلوگیری می کند.
لیلا نیک بین سعید ایل بیگی
در استفاده از تمرین درمانی و ورزش جهت کنترل و پیش گیری و درمان بیماران مبتلا به کمر درد توافق نظر وجود دارد. اما با توجه به تنوع شیوه های تمرین درمانی هنوز شواهد کافی در مورد برتری یک روش به روش دیگر وجود ندارد. این مطالعه تاثیر 6 هفته تمرین درمانی بر میزان درد، تعادل و استقامت عضلات تنه در افراد مبتلا به کمر درد را بررسی نمود. تعداد 18نفر با میانگین سن (31/0±11/24( سال، قد (003/0 ±42/155)سانتی متر، وزن )50/4± 59/67 ) کیلوگرم از بین مراجعه کنندگان در پی یک فراخوان در دانشگاه بیرجند به عنوان نمونه به طور تصادفی در دو گروه، تمرین 10نفر و شاهد 8 نفر قرار گرفتند. قبل و بعد از درمان میزان درد، میزان تعادل پویا و میزان استقامت عضلات تا کننده و راست کننده تنه به ترتیب توسط پرسشنامه کیوبک، تست ستاره، آزمون دراز و نشست و تست سورنسن اندازه گیری شد، تمرینات ثبات مرکزی به صورت منظم طی 6 هفته، هر هفته 3 جلسه و هر جلسه در حدود 45 دقیقه به مرحله اجرا در آمد. از آزمون کلموگروف- اسمیرنوف برای بررسی نرمال بودن گروه ها، و برای تجزیه و تحلیل آماری از ضریب همبستگی پیرسون، و آزمون t مستقل و وابسته برای مقایسه بین گروه ها استفاده شد. یافته های مطالعه حاضر نشان داد که متعاقب 6 هفته تمرین کاهش معنا داری در سطح درد؛ هم چنین افزایش معنا داری در استقامت عضلات تنه و تعادل پویا این بیماران مشاهده گردید (05/0 > p)، اگر چه این نتایج در بین گروه ها معنی داری نبود. علاوه بر این، ارتباط معنی داری بین فاکتورهای درد، استقامت عضلات تا کننده و عضلات راست کننده ی تنه و تعادل پویا آزمودنی ها دیده شد (05/0 > p). نتایج تحقیق نشان داد که تمرینات ثباتی مرکزی قابلیت کاهش عوارض ناشی از کمر درد را داشته و می توان از آن به عنوان یک روش درمانی برای افراد مبتلا به کمر درد در نظر گرفت.
مرضیه حیدری سعید ایل بیگی
تقویت عضلات اندام تحتانی باعث بهبود تعادل و کاهش درد در افراد مبتلا به اسپرین مچ پا شده و بنابراین خطر بروز اسپرین مجدد و ناپایداری مزمن مچ پا را کاهش می دهد. این پژوهش بررسی نمود که آیا 6 هفته تمرین پیلاتس، تعادل و میزان درد افراد مبتلا به اسپرین مچ پا را تحت تاثیر قرار می دهد. 16 زن مبتلا به اسپرین مچ پا (میانگین سن 30/2 ± 87/21 سال و میانگین نمایه ی توده بدنی 67/2 ± 81/21 کیلوگرم بر متر مربع) به طور تصادفی به دو گروه تجربی (7 نفر) و کنترل (9 نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت 6 هفته به انجام تمرینات پیلاتس (3 جلسه در هفته، هر جلسه 60 دقیقه) پرداختند. وضعیت تعادل و میزان درد در ابتدا و 48 ساعت بعد از دوره تمرین به وسیله ی تست ستاره و پرسش نامه ی پیامدهای پا و مچ پا اندازه گیری شدند. برای تجزیه و تحلیل آماری، بعد از استفاده از آزمون نرمال سازی کولموگروف- اسمیرنوف، از آزمون t زوجی و مستقل استفاده شد و سطح معنی داری 05/0> pمنظور گردید. بر اساس نتایج، افزایش معناداری در تعادل پویای آزمودنی ها (05/0>p) مشاهده شد. اما، در میزان درد، کیفیت زندگی، خشکی مفصل و علائم ناشی از اسپرین، تغییر معناداری ایجاد نگردید (05/0>p). به نظر می رسد، تمرینات پیلاتس از طریق تقویت عضلات اندام تحتانی، در بهبود تعادل در افراد مبتلا به اسپرین مچ پا موثر است.
فاطمه بارانی سعید ایل بیگی
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر 8 هفته تمرینات مقاومتی و ترکیبی بر سطوح سرمی آنزیمهای کبدی زنان بیمار کبد چرب است. در این مطالعه نیمه تجربی 37 زن در دامنه سنی 65-25 سال داوطلبانه در طرح شرکت و به طور تصادفی به سه گروه کنترل (12n=)، تمرین مقاومتی (12n=) و ترکیبی (13n=) تقسیم شدند. برنامه تمرین مقاومتی شامل 8 حرکت، 3 نوبت، 10-8 تکرار با شدت 75-60 درصد یک تکرار بیشینه ، طی 8 هفته، با تکرار 3 جلسه در هر هفته اجرا شد. تمرین ترکیبی شامل 4 حرکت مقاومتی در نیمی از جلسه و تمرین هوازی با شدت 75-60 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی در نیمه دیگر بود. آنزیم های ast، alt و alp به عنوان متغیرهای اصلی تحقیق با روش بیوشیمی اندازه گیری شدند. برای استخراج نتایج از آزمون t وابسته و آنالیز واریانس، و سطح معنی داری 05/0p< ، استفاده شد. یافتههای پژوهش نشان داد که میزان آنزیم alp در گروه تمرین مقاومتی به طور معنیداری کاهش (03/0p=) یافت، ولی میانگین ast و alt تغییر معنیداری نکرد (05/0<p). در میزان ast، alt و alp بعد از تمرین ترکیبی هم تغییر معنیداری مشاهده نشد (05/0<p). همچنین تاثیر تمرینات مقاومتی و ترکیبی بر فعالیت آنزیمهای کبدی مشابه بود. به علاوه، در گروه مقاومتی میزان متغیرهای انعطاف پذیری (001/0 p<)، vo2max (02/0 p=)، قدرت عضلات بازکننده شانه (003/0 p=) و قدرت پنجه(001/0p<)، به طور معنی داری افزایش، اما دور کمر (02/0 p=) و درصد چربی (001/0 p<) کاهش یافت. در گروه ترکیبی فقط انعطافپذیری به طور معنیداری افزایش(009/0 p=)، و درصد چربی (001/0 p=) کاهش یافت. با این که هیچکدام از تمرینات بر سطوح ast و alt تاثیر معنی داری نداشتند، تمرین مقاومتی در کاهش سطح alp و توسعه شاخص های آمادگی جسمانی و ترکیب بدنی بیماران کبد چرب موثر واقع شد. از این رو، تمرینات ترکیبی و به خصوص تمرین مقاومتی با شدت 75-60 درصد یک تکرار بیشینه، می تواند برای بیماران کبد چرب مفید باشد.
علی قربانپور سعید ایل بیگی
هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین ایروبیک بر تعادل ایستا و پویای ورزشکاران با اسپرین مچ پا بود. 30 ورزشکار مرد 19 الی 24 سال با میانگین و انحراف استاندارد وزنی 73/5±70/72 کیلوگرم و قد 91/4 1/73 ±سانتی متر، که به صورت انتخابی با توجه به پرسش نامه ویژه ناپایداری مچ پا (cait) و تایید پزشکی انتخاب شدند به دو گروه 15 نفری (گروه تمرینی ایروبیک و گروه کنترل) تقسیم شدند. قبل و بعد از اجرای هشت هفته برنامه تمرینی، تعادل پویای آزمودنی ها با تست تعادل y و تعادل ایستای آزمودنی ها با تست لک لک اندازه گیری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی(میانگین و انحراف استاندارد)، آزمون تی زوجی، تحلیل واریانس یک سویه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنی داری 05/0?? استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که تمرینات ایروبیک موجب افزایش معناداری در تعادل ایستا و پویای آزمودنی ها شد. با توجه به نتایج تحقیق توصیه می شود به دلیل نیاز ویژه ورزشکاران اعم از سالم و مصدوم به تعادل در مهارت های ورزشی و همچنین به عنوان عامل مهم در پیشگیری از آسیب های ورزشی در طراحی برنامه های تمرینی از مزایای برنامه تمرینی ایروبیک استفاده کنند.
امیرحسین تلواری ناهید خوشرفتار یزدی
هدف : از جمله آسیب های رایج در ورزش، آسیب های مربوط به عضلات و بافت های ارتجاعی و نرم است که وسیع ترین بخش ساختار اسکلتی-عضلانی را به خود اختصاص داده و به دلیل اعمال نیروهای مکانیکی بر آن به ویژه در مقادیر بیشتر از سطح پذیرش و تحمل بافت، موجب آسیب دیدگی آن می شوند. شین اسپلینت دردی است در ناحیه قدامی ساق پا که می تواند باعث بروز اختلالات فزاینده و افت عملکرد ورزشی شود و در نتیجه بر روی کارایی ورزشکاران اثر منفی بگذارد. هدف از این تحقیق بررسی فعالیت الکتریکی عضلات قدامی و خلفی ساق و توزیع فشار کف پا در افراد سالم و مبتلا به شین اسپلینت بود. روش شناسی: از بین دانشجویان رشته تربیت بدنی 15 نفر مبتلا به شین اسپلینت با میانگین قد و وزن 18/6 ± 2/176و 187/9 ± 66/67 و 15 نفر سالم با میانگین قد و وزن 97/5 ± 20/176 و 47/10 ± 46/75 انتخاب شدند. سپس فعالیت الکتریکی عضلات ساق پا توسط الکترومیوگرافی و توزیع فشار کف پا توسط دستگاه فوت اسکن در دو وضعیت ایستا و پویا از دو گروه سالم و شین اسپلینت اندازه گیری و ثبت شد. داده های پژوهش به وسیله آزمون t مستقل مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. یافته ها: اختلاف معنی داری در فعالیت الکتریکی عضلات درشت نئی قدامی (54 0/0p= )، دوقلو ( 11/0p=)، در دو گروه مبتلا به درد ساق پا و سالم مشاهده نشد. بین نسبت فعالیت الکتریکی عضله درشت نئی قدامی به عضلات دوقلو ساق پا، اختلاف معناداری دیده شد(01/0p=). به علاوه اختلاف معنی داری در فشار ناحیه قدامی کف پای راست (25/0p= )، فشار ناحیه خلفی کف پای راست (22/0p=) ، فشار ناحیه قدامی کف پای چپ ( 37/0p=)، فشار ناحیه خلفی کف پای چپ ( 16/0p=) ، فشار ناحیه میانی کف پای راست (31/0p= ) و فشار ناحیه میانی کف پای چپ (17/0p= ) در دو گروه مبتلا به درد ساق پا و سالم مشاهده نشد. نتیجه گیری: نتایج تحقیق حاضر نشان می دهد که ضعف عضلات درشت نئی نسبت به دوقلو ممکن است عاملی برای بروز شین اسپلینت باشد. بنابراین شاید با تقویت این عضلات بتوان تا حدودی از درد افراد مبتلا کم کرد و به بازگشت آنها به تمرین و مسابقه کمک نمود. همچنین بر اساس نتایج حاضر، وارد آوردن نیروی بیشتر در قسمت جلویی پا در افراد مبتلا قابل تامل است و نیاز به تحقیقات بیشتری در گروه های بزرگتری در این زمینه می باشد.
یادگار فهیمی مرضیه ثاقب جو
گرلین یک پپتید 28 اسید آمینه ای موثر در کنترل اشتها و وزن بدن می باشد.گرلین آسیل دار شکل فعال گرلین است. بیان شده که شکل آسیل دار این پپتید، از حیث زیستی فعال است و از اهمیت ویژه ای در تنظیم و تعادل انرژی برخوردار است. این تحقیق با هدف بررسی تاثیرات احتمالی یک جلسه تمرین مقاومتی با شدت بالا، در هر دو حالت ناشتایی و تغذیه پر کربوهیدرات بر گرلین آسیل دار پلاسما صورت گرفت. 40 دانشجوی پسر با میانگین سنی 14/1±22 سال و شاخص توده بدنی 66/1±15/21 کیلوگرم بر متر مربع به طور تصادفی در دو گروه تجربی و دو گروه کنترل قرار گرفتند. آزمودنی های گروه های تجربی یک جلسه برنامه تمرینی مقاومتی را با شدت 80% یک تکرار بیشینه، در حالت ناشتایی و بعد از تغذیه پرکربوهیدرات انجام دادند. نمونه های خونی قبل و بلافاصله پس از تمرین به منظور اندازه گیری غلظت های گرلین آسیل دار پلاسما، گلوکز، انسولین و کورتیزول پلاسما جمع آوری شد. نتایج آزمون آماری تحلیل واریانس دوسویه نشان داد. گرلین آسیل دار و گلوکز پلاسما در گروه های تمرین در مقایسه با گروه کنترل افزایش معناداری یافتند (مقادیرp به ترتیب: 03/0p= و 04/0p= ) و هورمون رشد، کورتیزول و انسولین پلاسما نیز تغییر معناداری را متعاقب تمرین نشان ندادند. به نظر می رسد افزایش گرلین آسیل دار پلاسما در گروه های تمرین کرده در هر دو جلسه، به دلیل کاهش انرژی و تخلیه ذخایر گلیکوژنی عضله طی تمرین بوده که شرایط را برای جذب انرژی و ایجاد تعادل مثبت انرژی فراهم می کند.
حسین یعقوبی سعید ایل بیگی
به مسئله کمر درد باید به صورت یک سندروم و یک عامل مهم ایجاد ناتوانی عملکردی در بیمار و یک عامل ایجاد ضررهای سنگین اقتصادی در جامعه نگاه کرد. این در حالی است که استفاده از طب مکمل و جایگزین برای درمان کمر درد مزمن روز به-روزافزایش می یابد. این پژوهش مقایسه اثر 6 هفته تمرینات نواربندی و بازتاب شناسی کف پا بر میزان درد و ناتوانی مردان مبتلا به کمردرد مزمن را بررسی نمود. تحقیق حاضر شامل کلیه مردان مبتلا به کمر درد مزمن مراجعه کننده به کلینک های سطح شهر قاین بود که از بین آنان 32 نفر به عنوان آزمودنی با میانگین سنی ( 97/4±8/27) سال، وزن (15/9±8/70) کیلوگرم و قد (82/5 ±47/175) سانتی متر، در سه گروه، نواربندی 12 نفر، ماساژ بازتابی پا 12 نفر و گروه کنترل 8 نفر قرار گرفته بودند. قبل و بعد از دوره درمانی شدت درد و ناتوانی عملکردی بیماران به ترتیب بوسیله پرسشنامه بصری درد و پرسشنامه استاندارد اوسوستری اندازه گیری شد. هر دو برنامه درمانی به مدت 6 هفته و هر هفته 3 جلسه انجام شد. از آزمون کلموگروف- اسمیرنوف برای بررسی نرمال بودن گروه ها و جهت تجزیه و تحلیل داده ها و آزمون فرضیه های تحقیق، از آمار توصیفی و استنباطی آزمون-های t وابسته و آنالیز واریانس استفاده شد. و سطح معنا داری (05/0>p) در نظر گرفته شد. برای انجام محاسبات و تجزیه و تحلیل داده های خام با نرم افزار spss نسخه 18 صورت گرفت. یافته های مطالعه نشان داد که متعاقب 6 هفته روش درمانی نواربندی کاهش معنا داری در میزان شدت درد (01/0=p ) و میزان ناتوانی (01/0=p ) مشاهده شد. هم چنین بازتاب شناسی کف پا توانست باعث کاهش معناداری در میزان شدت درد (01/0=p ) و ناتوانی (01/0=p ) مردان مبتلا به کمردرد مزمن شود. در مقایسه بین گروه ها، میان گروه نواربندی با بازتاب شناسی پا در میزان کاهش ناتوانی تفاوت معناداری وجود نداشت (93/0=p )، اما در میزان کاهش درد تفاوت معنی داری بین گروه نواربندی و بازتاب-شناسی پا با گروه کنترل دیده شد (02/0=p ). به عبارت دیگر، هر دو روش نواربندی و بازتاب شناسی پا باعث کاهش میزان درد و ناتوانی می شوند. به نظر می رسد که این روش های درمانی، می توانند روش های مناسبی برای کاهش کمر درد های مزمن باشد.
زهرا خراشادیزاده محمد اسماعیل افضل پور
زمینه و هدف: فعالیت ورزشی شدید افزایش رادیکال های آزاد در بدن را به دنبال دارد که خود موجب افزایش سطوح icam-1 و crp سرمی و رخداد شرایط پاتولوژیک نظیر آترواسکلروز در بدن می شوند. بر این اساس، هدف پژوهش حاضر مقایسه تأثیر حاد یک جلسه تمرین انقباض برونگرا، درونگرا و ترکیبی، بر غلظت مولکول چسبان سلولی-1 (icam-1) و پروتئین واکنشی c (crp) سرم زنان دارای اضافه وزن می باشد. مواد و روش ها: به همین منظور، 8 دانشجوی دختر دارای اضافه وزن دانشگاه بیرجند (با میانگین سنی 31/2±25/21 سال؛ میانگین قدی 44/5±25/161سانتی متر؛ میانگین وزنی 55/7±25/75کیلوگرم؛ شاخص توده بدنی 21/2±44/28 کیلوکرم بر متر مربع و درصد چربی 37/0±39/34) به صورت داوطلبانه حاضر به شرکت در پژوهش شدند. پروتکل تمرینی در سه جلسه مجزا، با فواصل 6 روزه و به صورت زیر اجرا شد؛ جلسه اول: با هدف انقباض ترکیبی( اجرای حرکت پرس پای ایستاده در 6 ست با 6 تا 8 تکرار و با شدت 80 درصد یک تکرار بیشینه)؛ جلسه دوم: با هدف انقباض درونگرا ( اجرای مرحله اول حرکت پرس پای ایستاده در 6 ست با 8 تا 10 تکرار و با شدت 80 درصد یک تکرار بیشینه)؛ و جلسه سوم: با هدف انقباض برونگرا ( اجرای مرحله دوم حرکت پرس پای ایستاده در 6 ست با 8 تا 10 تکرار و با شدت 80 درصد یک تکرار بیشینه). نمونه های خونی نیز در چهار نوبت(مرحله اول 96 ساعت قبل از اولین جلسه آزمون و مراحل بعدی بلافاصله بعد از اجرای پروتکل های آزمون در 3 جلسه) جمع آوری گردید. یافته ها: نتایج حاصل از آزمون t زوجی نشان داد که یک جلسه تمرین برونگرا موجب کاهش معنی دار icam-1(03/0= p) و عدم تغییر معنی دار crp(09/0= p)، گلبول سفید( 68/0= p) و پلاکت خون(46/0= p) شد. یک جلسه تمرین درونگرا نیز موجب کاهش معنی دار icam-1 (02/0=p)، افزایش معنی دار پلاکت (003/0=p)و عدم تغییر معنی دار crp (18/0=p)و گلبول سفید(63/0=p) شد؛ در حالی که یک جلسه تمرین ترکیبی نتوانست در مقادیر شاخص های فوق تغییر معنی داری ایجاد نماید. نتایج آزمون تحلیل واریانس یک سویه نیز حاکی از عدم تفاوت معنی دار بین سه نوع پروتکل اعمال شده بر شاخص های التهابی می باشد. بحث و نتیجه گیری: به طور کلی اطلاعات حاصل از این پژوهش نشان می دهد که استفاده از حرکت پرس پای ایستاده، با اعمال یک نوع انقباض (برونگرا، درونگرا و ترکیبی) در شدت 80 درصد حداکثر یک تکرار بیشینه، با پاسخ های التهابی همراه نبوده بلکه حتی ممکن است مورد کاهش برخی شاخص های التهابی در زنان دارای اضافه وزن شود.
فاطمه مظفری محمداسماعیل افضل پور
هدف تحقیق حاضر بررسی تأثیر تمرینات پلایومتریک در آب و خشکی بر توان بی هوازی، چابکی، سرعت، شاخص توده بدن و کوفتگی عضلانی ورزشکاران کاراته بود. 30 کاراته کای زن قهرمان کشوری به صورت داوطلبانه در تحقیق شرکت کرده و به طور تصادفی به سه گروه مساوی شامل گروه تمرین در خشکی، تمرین در آب، و کنترل تقسیم شدند. گروه های تجربی یک برنامه تمرینی ویژه شامل گرم کردن، تمرینات پلایومتریک، و سرد کردن را به مدت 7 هفته، و هر هفته 2 جلسه اجرا کردند. هر جلسه تمرین به طور متوسط 25 تا 45 دقیقه طول کشید و بعد از هر دو جلسه، شدت تمرینات از طریق دستکاری تکرار یا مسافت تمرین افزایش یافت. توان بی هوازی، چابکی، سرعت، و کوفتگی عضلانی با روش های استاندارد ارزیابی شدند. تجزیه تحلیل داده ها با فریدمن و کروسکال والیس، تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی صورت گرفت و سطح معناداری 05/0p< منظور گردید. تمرینات پلایومتریک در خشکی و آب موجب افزایش معنادار سرعت، چابکی و توان بی هوازی (0001/0p=) و کاهش معنادار شاخص توده بدن (0001/0p=) شدند؛ اما فقط تمرینات پلایومتریک در خشکی، با افزایش معنی دار (0005/0p=) کوفتگی عضلانی همراه بودند. به علاوه، تمرینات پلایومتریک در آب نسبت به تمرینات پلایومتریک در خشکی باعث کاهش بیشتر شاخص توده بدن (0001/0p=) و کاهش کمتر توان بی هوازی (0001/0p=) شدند؛ در حالی که تاثیر آنها بر چابکی و سرعت بازیکنان تفاوت معنی داری نداشت. تمرینات پلایومتریک در خشکی موجب افزایش بیشتر توان بی هوازی؛ و تمرینات پلایومتریک در آب موجب کاهش بیشتر شاخص توده بدن و کوفتگی عضلانی ورزشکاران کاراته شدند؛ و این یافته ها به معنی آن است که تمرین در آب هم می تواند برای ورزشکاران رشته کاراته سودمند باشد.
طوبی عنایتی زاده محمد اسماعیل افضل پور
هر چند تمرینات پلایومتریک به¬طور ذاتی آسیب¬رسان هستند، اما به دلیل اهمیتی که دارند می¬توان از روش¬هایی مانند حرکات کششی برای کاهش خطر آسیب¬های بالقوه آن استفاده کرد. هدف از این تحقیق، بررسی و مقایسه تاثیر کشش¬های ایستا، پویا و ترکیبی بر لاکتات خون و کوفتگی عضلانی تاخیری به ترتیب، بلافاصله، 24 و 48 ساعت پس از اجرای یک جلسه تمرین حاد پلایومتریک است. 46 پسر تمرین¬نکرده با میانگین سنی 05/1±62/16 سال، قد 64/5±89/169 سانتی¬متر، وزن 04/5±73/56 کیلوگرم، و نمایه¬ی توده¬ی بدنی 64/1±72/19 کیلوگرم بر متر¬مربع؛ به¬طور تصادفی در یکی از گروه¬های کشش ایستا، پویا ، ترکیبی و کنترل قرار گرفتند. پس از اجرای 7 دقیقه حرکات کششی توسط گروه¬های کشش، پروتکل تمرین پلایومتریک توسط همه¬ی گروه¬ها به¬طور مشابه اجرا شد. لاکتات خون قبل و بلافاصله پس از تمرین؛ و کوفتگی عضلانی قبل از تمرین، 24 و 48 ساعت پس از تمرین با استفاده از پرسشنامه 10 امتیازی رابینسون سنجیده شدند. آزمون-های t وابسته، تحلیل واریانس(anova) یک سویه، آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و توکی در سطح معناداری 05/0> p، جهت تجزیه و تحلیل آماری داده¬ها مورد بهره¬برداری قرار گرفت. هرچند غلظت لاکتات خون در هر چهار گروه پس از تمرین، افزایش معنی¬داری را نشان داد، اما این افزایش در گروه کشش پویا به¬طور معنی¬داری در مقایسه با گروه بدون کشش، پایین¬تر بود (02/0p=). کوفتگی عضلانی تاخیری در هر چهار گروه 24 و 48 ساعت پس از تمرین نسبت به قبل از آن، افزایش یافت. تفاوتی در کوفتگی عضلانی آزمودنی¬های چهار گروه، 24 ساعت پس از تمرین مشاهده نشد، اما 48 ساعت پس از تمرین این شاخص در گروه کشش پویا به¬طور معنی¬داری پایین¬تر بود (01/0p=). به¬طور کلی، در مقایسه با کشش ایستا و ترکیبی، استفاده از کشش پویا قبل از تمرین پلایومتریک با تولید لاکتات خون و کوفتگی عضلانی کمتری همراه خواهد بود.
محمد ایوبی مرضیه ثاقب جو
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر حاد سه پروتکل مختلف گرم کردن (ماساژ، کشش پویا، حس عمقی) بر توان بی هوازی، چابکی، انعطاف پذیری، تعادل و سطح فعالیت سرمی ck و ldh در مردان والیبالیست بود. سی و یک والیبالیست (میانگین سن 7/1 ± 2/21 سال) به صورت تصادفی در 4 گروه حس عمقی، ماساژ، کشش پویا و کنترل تقسیم شدند. در جلسه اول، متعاقب 5 دقیقه دویدن آهسته و در جلسه دوم، متعاقب 15 دقیقه گرم کردن اختصاصی، آزمون های منتخب آمادگی جسمانی انجام گرفت. در جلسه سوم، آزمودنی ها متعاقب 15 دقیقه گرم کردن اختصاصی، به مدت 30 دقیقه به اجرای تمرینات پلایومتریک پرداختند. نمونه گیری خون قبل از تمرین، بلافاصله، 24 و 48 ساعت بعد از تمرین صورت گرفت. داده های حاصل با استفاده از آزمون های تحلیل واریانس یک طرفه و تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر تحلیل شدند (05/0p<). نتایج نشان داد در آزمون چابکی، ضمن برتری معنی دار گروه های تجربی نسبت به گروه کنترل (05/0p<)، نتایج گروه حس عمقی به طور معنی داری بهتر از گروه کشش پویا و ماساژ بود (001/0p=). نتایج آزمون توان بی هوازی نیز در گروه حس عمقی و ماساژ به طور معنی داری بهتر از گروه های کشش پویا و کنترل بود (05/0p<). ضمن بهبود معنی دار انعطاف پذیری در گروه های تجربی نسبت به گروه کنترل، نتایج این آزمون نیز در گروه ماساژ نسبت به دیگر گروه ها به طور معنی داری بهتر بود (05/0p<). در آزمون تعادل نیز، نتایج گروه کشش پویا نسبت به گروه کنترل به طور معنی داری بهتر بود (05/0p<). بلافاصله پس از انجام تمرینات پلایومتریک، سطح فعالیت سرمی ck در گروه های ماساژ و کشش پویا، مشابه با گروه کنترل، به طور معنی داری افزایش یافت (05/0p<). سطح فعالیت ck به جز گروه ماساژ، در سایر گروه ها، 48 ساعت پس از تمرین به سطح پایه بازگشت، در صورتی که در گروه ماساژ، به طور معنی داری بالاتر از سطح پایه بود (0001/0p=). در سطح فعالیت سرمی ldh گروه ها نیز افزایش معنی داری مشاهده نشد (05/0<p). به نظر می رسد، استفاده از تمرینات تخصصی گرم کردن حس عمقی در رشته والیبال، نسبت به سایر روش های گرم کردن، می تواند باعث بهبود بیشتری در عملکرد ورزشکاران و کاهش آسیب های عضلانی گردد.
محمدرضا پوربهرام سعید ایل بیگی
هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر کوفتگی حاصل از یک جلسه تمرین وامانده ساز بر فعالیت الکتریکی عضلات ساق پا)عضله دوقلو و عضله درشت نئی قدامی( در مردان غیر ورزشکاربود. تعداد 2 مرد سالم با با میانگین سن 13 کیلو گرم انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه ± 311 سانتی متر و وزن 321 ± 02266±0201 سال؛ قد 3221 تجربی ) 32 نفر( و کنترل ) 32 نفر( تقسیم شدند. فعالیت الکتریکی عضلات دوقلو و درشت نی در دو حالت پلانتار فلکشن و دورسی فلکشن در دو حرکت ورزشی اسکات و دستگاه چند منظوره بدنسازی )سیمکش( با استفاده از دستگاه بیویژن 31 گاناله ثبت شد . گروه تجربی پروتکل تمرین پلایومتریک را که شامل شامل 36 پرش، از روی مانع 32 سانتی متری )هشت ست با 30 تکرار(، و 36 جهش از روی جعبه 32 سانتی متری )هشت ست با 30 تکرار( بود؛ اجرا کردند. و سپس بلافاصله و 21 ساعت پس از تمرین، مجداد فعالیت الکتریکی عضلات ساق پای آنها اندازه گیری شد. نتایج دادهها با استفاده از آزمون کولموگروف _ اسمیرنوف مورد بررسی قرار گرفت، و از آزمونهای t زوجی و آزمون anova وآزمون تقیبی توکی ≥ 2/ با سطح معنا داری 23 p استفاده گردید. نتایج نشان داد که کوفتگی حاصل ازانجام فعالیت وامانده ساز، فعالیت الکتریکی عضله دوقلو را بلافاصله و 21 ساعت بعد انجام تمرین ≥ 2/ وامانده ساز در حرکت ورزشی پلانتارفلکشن را بطور معنا داری کاهش داده ) 23 p (، در حالی که در حرکت ورزشی دورسی فلکشن این تاثیر معنی دار نبود. در مقابل، فعالیت الکتریکی عضله درشت نی قدامی بلافاصله و 21 ساعت بعد انجام تمرین وامانده ساز در هیچکدام از حرکات دورسی و پلانتار فلکشن تغییر معنا داری نداشت > 2/23( p (. به نظر می رسد که خستگی و کوفتگی حاصل از انجام تمرینات وامانده ساز می تواند باعث کاهش فعالیت الکتریکی عضلات ساق، پا بویژه عضلات اصلی ساق پا شود. واژگان کلیدی:
حامد عیدی یوسف آباد مرضیه ثاقب جو
فعالیت ورزشی و شرایط هایپوکسی مهمترین عوامل موثر بر عامل رشد اندوتلیال عروق (vegf) و عامل القایی هایپوکسی یک آلفا (hif-1α) می باشند. هدف تحقیق حاضر، بررسی اثر حاد دو نوع تمرین شنا در شرایط هایپوکسی بر سطوح سرمی vegf و hif-1αدر مردان جوان بود. ده شناگر مرد (با میانگین سن 4/22 سال، قد 177 سانتی متر و وزن 15/78 کیلو گرم)، در یک جلسه تمرین شنای کرال سینه با کنترل تنفس و با لوله تنفسی شرکت نمودند. درصد اشباع اکسیژن مویرگی محیطی (spo2) و ضربان قلب آزمودنی ها قبل، بلافاصله پس از هر تکرار و یک دقیقه بعد از اتمام هر تمرین اندازه گیری شد. نمونه گیری خون، قبل، بلافاصله و 2 ساعت پس از اجرای هر تمرین انجام شد. داده ها با آزمون آنالیز واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معناداری 05/0p≤ تحلیل شد. نتایج نشان داد هر دو تمرین شنا در شرایط هایپوکسی، منجر به افزایش معنادار سطح سرمی vegf بلافاصله پس از تمرین شد (0001/0= pدر هر دو نوع تمرین) و دو ساعت پس از تمرینات به سطح پایه بازگشت (99/0=p). سطح سرمی hif-1αپس از تمرینات تغییر معناداری یافت (05/0=p). میزان spo2 در حین تمرین نسبت به پیش از تمرین کاهش معناداری یافت (006/0=p) و یک دقیقه بعد از تمرین به مقدار پایه بازگشت (99/0=p). به نظر می رسد، یک جلسه تمرین شنای کرال سینه با کنترل تنفس و لوله تنفسی، احتمالا از طریق افزایش ضربان قلب و ایجاد هایپوکسی منجر به افزایش سطح سرمی vegf و تغییر hif-1αشود. این یافته ها ممکن است بینش نوینی را در راستای فرآیند مولکولی افزایش چگالی مویرگی و متعاقبا افزایش توان هوازی در پاسخ به چنین تمریناتی پدید آورد. بر اساس یافته های مطالعه حاضر، این تمرینات برای شناگران توصیه می شود.
بهنام سالاری سعید ایل بیگی
هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر مصرف سیر بر گلوتاتیون سرم، لاکتات دهیدروژناز و کراتین کیناز سرم پس از یک جلسه فعالیت وامانده ساز می باشد. آزمودنی های دو مرتبه با فاصله یک هفته از یکدیگر فعالیت وامانده ساز بروس را انجام دادند، از آزمودنی ها قبل از آزمون یک نمونه خون گرفته شد، سپس مکمل یا دارونما توسط آزمودنی ها مصرف شد. دومین مرحله خونگیری برای گلوتاتیون بلافاصله بعد از فعالیت وامانده ساز و برای شاخص های آسیب سلولی 24 ساعت بعد از فعالیت انجام شد. تحقیق حاضر نشان داد که مصرف حاد سیر، احتمالاَ با فعال کردن آنزیم گلوتاتیون اکسیداز موجب افزایش برداشت بیشتر این آنتی اکسیدان در پاسخ به فعالیت وامانده ساز می شود. همچنین این تحقیق نشان داد که تمرین وامانده ساز بروس موجب ایجاد آسیب سلولی در افراد غیرفعال می شود و مصرف حاد مکمل سیر تاثیری بر بروز آسیب سلولی ندارد.
حسین فرزانه سعید ایل بیگی
هدف از این تحقیق، تجزیه وتحلیل زاویه پشت پا طی سیکل راه رفتن و دویدن در افراد با پای طبیعی و پای چرخیده به خارج بود. جامعه آماری این تحقیق، کلیه دانشجویان پسر دانشگاه بیرجند که در سال تحصیلی 93 - 92 مشغول تحصیل بوده اند که از بین آن ها تعداد 60 نفر به صورت هدفمند بر اساس شاخص افتادگی استخوان ناوی انتخاب و سپس به طور تصادفی تعداد 15نفر با پای طبیعی و 15 نفر با پای چرخیده به خارج به عنوان نمونه آماری در نظر گرفته شدند. پس از قرارگیری نشانگرها با استفاده از مدل نشانه گذاری نیگ (1986)، هر آزمودنی به مدت 8 دقیقه با سرعت 75/1 متر بر ثانیه و 8 دقیقه با سرعت 5/3 متر بر ثانیه، با استفاده از کفش ورزشی روی تردمیل به فعالیت راه رفتن و دویدن پرداخت. کلیه مراحل آزمون با استفاده از دو دوربین فیلم برداری با سرعت 50 هرتز در ثانیه ثبت و در دستگاه آنالیز حرکت دوبعدی تجزیه وتحلیل شدنتایج تحقیق حاکی از آن است که به طورکلی افراد با پای چرخیده به خارج طی مراحل ذکرشده هنگام راه رفتن و دویدن به ویژه هنگام دویدن، از الگوی غیرطبیعی برخوردار هستند و احتمال آسیب دیدگی این دسته از افراد در مرحله برخورد پاشنه با زمین بیشتر از دیگر مراحل به نظر می رسد.