نام پژوهشگر: جمال الدین تیموری هلستان

رابطه ی مکانیزم های دفاع روانی و ساختار رفتاری شخصیت در آثار هارولد پینتر با نگاهی به نمایشنامه های سرایدار، بازگشت به خانه و خیانت
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده هنر و معماری 1390
  جمال الدین تیموری هلستان   فردوس حاجیان

روانشناسان برای شخصیت انسان دسته بندی های گوناگونی در نظر گرفته اند. از جمله آنها فروید بیان می دارد که شخصیت انسان از سه سطح تشکیل شده است که شامل نهاد، من و فرامنمی شود. در این راستا، او و دیگر روانشناسان «من» را مهمترین هسته شخصیت فرد می دانند که می تواند در برابر هیجانات، اضطرابها، شکست ها، تحقیرها و ... مورد تهدیدات جدی قرار بگیرد. هنگامیکه «من» مورد تهدید قرار گیرد، مکانیزم های دفاع روانی به شکل ناخودآگاه دست به کار شده و با محافظت از «من» در برابر این مشکلات عاطفی، سعی می کنند تا با ایجاد سازگاری و تسکین اضطراب، آرامش را به فرد بازگردانند. از سویی دیگر، لازم به ذکر است که استفاده مکرر و بیش از حد از این مکانیزم ها نیز می تواند اختلالات روانی زیادی نظیر افسردگی ایجاد کند. از مهمترین مکانیزم های دفاعی که فروید بیان می کند می توان به بازگشت، برابرسازی، اقرار و جلب ترحم، توجیه و گریز اشاره نمود. بکارگیری هر یک از مکانیزم های دفاعی مذکور، نمودی بیرونی نیز در رفتار شخصیت دارد و باعث شکل گیری و جهت دهی نوع خاصی از الگو و ساختار رفتاری در شخصیت می شود که به نوبه خود منجر به شکل گیری کنش و واکنش از سوی شخصیت یا شخصیت های مقابل می شود. این نمود بیرونی در رفتار که به شکلی کنشگر بروز می کند، قابل مشاهده و بررسی است. هارولد پینتر نمایشنامه نویسی است که در بررسی شخصیت های آثارش به کرات می توان کاربرد یک یا برخی از این مکانیزم های دفاعی را مشاهده کرد، که هر یک از آنها باعث بروز نوع خاصی از ساختار رفتاری در شخصیت مورد نظر می شود. از جمله آثار وی که در آنها این مکانیزم ها به شکل تاثیرگذارتری به چشم می آید، می توان بازگشت به خانه، سرایدار و خیانت را نام برد. در این پژوهش رابطه مکانیزم های دفاع روانی یاد شده با ساختار رفتاری شخصیت در جریان درامبررسیگشته و مشخص شده که استفاده از این مکانیزم ها تغییرات مهمی به جهت گیری رفتاری شخصیت ها در مسیر پیشبرد کنش نمایشی خواهد بخشید. در حقیقت، از یافته های پژوهش، این نتیجه بدست آمد که شخصیت های آثار پینتر، در مواجهه با موانع و تهدیدات، به جای تدبیر منطقی و شناخت درون و توانمندیهای واقعی خود برای رسیدن به اهداف و برنامه هایشان، به شکل ناخودآگاه، از مکانیزم های دفاع روانی برای آرامش موقتی خویش بهره می جویند و در نهایت به جای پیشبرد منطقی اهداف، در دوری از خودفریبی ها و پیروزی های غیر واقعی و آزار دهنده تر اسیر می شوند. این ساختار دوّار و معیوب دروغین، به طور دائمی ساخت رفتاری و زمانی شخصیت را در مسیر زندگیش در نمایشنامه تشکیل می دهد و همین مساله نیز منشاء شکل گیری کنش های نمایشی در آثار پینتر واقع می گردد.